شهادت امام حسن ع - 5

شهادت امام حسن ع - 5

شهادت امام حسن ع - 5

شهادت امام حسن ع - 5

شهادت امام حسن ع - 5
شهادت امام حسن ع - 5
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام حسن مجتبی(ع)-شهادت یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید در سینۀ من غیر غمش غم نگذارید ما زخمیِ عشقیم

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

یک لحظه مرا دور ز ماتم نگذارید

در سینۀ من غیر غمش غم نگذارید

ما زخمیِ عشقیم به روی جگر ما

یک مرحمتی کرده و مرهم نگذارید

با لطف حسن بوده ، حسینی شده عالم

این را به همه گفته و مبهم نگذارید

گر مرده شود زنده ز لطف گل زهراست

آن را به حساب گل مریم نگذارید

دو ماه ، عزادار حسینید و ابالفضل

این یک شبه را بهر حسن کم نگذارید

در وصف رخش شعر بگویید و حسن را

بی محتشم و دعبل و میثم نگذارید

مقتل بنویسید برایش ، محنش را

بی سید طاووس و مقرّم نگذرید

بی گنبد و پرچم شده او پیشنهادی

دارم به حساب دل سنگم نگذارید

با نیّت همدردیِ او روز عزایش

در هر حرمی تا ، شده پرچم نگذارید

 

مهدی مقیمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 

 


تعداد بازديد : 53
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 13:08
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن مجتبی(ع)-شهادت در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها آن چه

امام حسن مجتبی(ع)-شهادت

 

در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها

خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها

آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم

آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها

یک کبوتر، نامه ای در دست... بس کن!بگذریم!

جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها

از دوشنبه می رود تا کربلا ، تیر سه سر

می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها

کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر

دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها

شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود

زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها

شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود

می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها

 

مجید لشگری

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 41
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
ای خدا مرات مرات خدا ای وفای اصل وی اصل وفا ای نسیم عشق ای عشق نسیم پور حیدر ای کریم بن کریم اهل عالم

ای خدا مرات مرات خدا
ای وفای اصل وی اصل وفا

ای نسیم عشق ای عشق نسیم
پور حیدر ای کریم بن کریم

اهل عالم جیره خوار و بنده ات
حاتم طایی بود شرمنده ات

ای کرامت دست بوست درجزا
کن نگاهم یا امام مجتبی

ای همیشه مونس خیرالنساء
یاورمادر میان کوچه ها

کی تو را قاتل بدنیا همسراست
قاتل تو خون دیوار و دراست

کوچه امید توبن بست بود
هرچه مادردیدازان دست بود

تو عصای دستهای مادری
شاهد مسمار خونی دری

بارها کابوس سیلی دیده ای
صورتی مجروح و نیلی دیده ای

پیش چشم تو دری آتش گرفت
پشت آن درمعجری آتش گرفت

پیش چشم تو زدند پروانه را
گوشواره کنده شد درکوچه ها

دشمنان اتش زدند کاشانه را
مادرت گم کردراه خانه را

خورد تامادر لگد از اهرمن
ناله سر دادی بیا من را بزن

ناله کردی نخل عمرم برکنید
لیک دست مادرم را نشکنید

گر حسینت قتله گاهش کربلاست
مقتل تو کربلای کوچه هاست

ازغمت گفتم منودلخون شدم
یاحسن بنوشتم و((مجنون))شدم.
***********
 حمیدرضااخلاقی{{مجنون}}

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 81
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است لب بسته ای و خون دلت ساغرت شده است خطبه بخوان به رقص درآور کلام را نهج �

رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است
لب بسته ای و خون دلت ساغرت شده است

خطبه بخوان به رقص درآور کلام را
نهج البلاغه مشتری منبرت شده است

سرچشمه ی کرامت و لطف کریم ها!
کوثر دخیل گوشه ی چشم ترت شده است

از نسل دختر تو امامت ادامه یافت
پیغمبری و فاطمه ات کوثرت شده است

من برگ زردی از شجره نامه ی توام
خار و خسی که آمده و نوکرت شده است

چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را
لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است

قلب حسین پیش تو جامانده در بقیع
قلب حسین مقبره ی اطهرت شده است

غیر از ضریح کهنه، ضریح نو حسین
مشتاق پایبوسی خاک درت شده است

خون حسین نام تو را دم گرفته است
گودال هم برای تو ماتم گرفته است

دردت زیاد بود و برایت دوا نبود
زخمی عمیق تر ز غم کوچه ها نبود

دیوار کوچه نیز به تو طعنه میزند
سنگ صبور گفتن آن ماجرا نبود

عرش خدا تحمل آن داغ را نداشت
گر شانه ی خمیده ات آنجا عصا نبود

اما شهادتین لبت اینچنین سرود
داغی بزرگتر ز غم کربلا نبود

روزی شبیه روز حسینت نمیشود
جسمت کبود بود ولی زیر پا نبود

رنگ سپید گر چه به موی تو چنگ زد
زلفت به دست باد نبود و رها نبود

آخر به دامن پسرت سر گذاشتی
دیگر سخن ز نیزه و طشت طلا نبود

تو پاره پاره ی جگرت بین طشت ریخت
نه...پاره پاره ی جگرت در عبا نبود....

غارت زده است چون حسنش را ز دست داد
انگشتری و پیرهنش را ز دست داد

 

محسن حنیفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 79
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
ماتم زده ام ، محفــلِ آقاست بهشتم در ماتم این شاه چه زیباست بهشتم تــا خانه ی صدیقه ی کبراست بهشتم ه�

ماتم زده ام ، محفــلِ آقاست بهشتم
در ماتم این شاه چه زیباست بهشتم
تــا خانه ی صدیقه ی کبراست بهشتم
هرجا که بسوزند همانجاست بهشتم
از عرش می آرند دَم “یا حســـنم” را
خوب است که با اشک بشویم دهنم را

ای حُسن خدا در نظر حیدر کرّار
ای گوهر والا گُهر حیدر کرّار
ای مظهر پا تا به سر حیدر کرّار
ای روی تو قرص قمر حیدر کرّار
هر چند بدم ، رو سیَهَم ، پَست و پَلَشتم
من بنده ی سالار جوانانِ بهشتم
.
گفتند که غم داری و غمخوار نداری
مثل پدرت بی کسی و یار نداری
در خانه ی خود مَحرم اسرار نـداری
آقا ، تو نیازی به کس و کار نداری
کافی ست که آقای ابالفضل و حسینی
یعنی همه جا حضرت بین الحرمیـــنی
.
با بال و پر سوخته ، پرپر مزن این قدر
با این جگرِ سوخته ، پرپر مزن این قدر
ای شعله ورِ سوخته ، پرپر مزن این قدر
با یادِ در سوخته ، پرپر مزن این قدر
بالای سرت اینکه چنین زار نشـسته ست
چشمی بگـشا، حضرت پهلویِ شکسته ست
.
این بسترِ افــتاده ، خودش بستر روضه ست
این طشت کنار تو ، خودش منبر روضه ست
با اینکه حسین بن علی یکـسره روضه ست
گیسوی سپید تو ، خودش آخر روضه ست
این زهر که دور جگــرت گـرم طواف است
همدست همان ضربه ی سنگین غلاف است
.
پیداست چه دیدی تو چِهل سال جلوتر
کین گونه خمیدی تو چِهل سال جلوتر
دشنام شنیدی تو چِهـل سال جلوتر
آقا چه کشیدی تو چِهـل سال جلوتر ؟
هر چند که در ماه صفر سوگ تو برپاست
مرگ تو همان لحظه ی افتادن زهراست
.
ارباب دو عالم خبرت را که شنیده
از خانه ی خود تا به سرایِ تو دویده
با دیدن حالَـت ، جگرش تیر کشیده
شمشیر ابالفضل به تن جامه دریده
دیدند ملائک همه بی طاقتی اش را
آشـوبِ دل سوخته ی غیرتی اش را .
با دیدن حال تو پریشان شده زینب
باید که بمیرم که هراسـان شده زینب
از ابر گذر کرده و باران شده زینب
دلواپـس فــردای عزیزان شده زینب
ای کاش که داغت به دل او ننشیند
خون جگـرت را به دل طـشت نبـیـند
.
از طشت سخن رفت و قلم کربُبلا رفت
تا شــام بلا ، پایْ به پایِ اُسـرا رفت
قدری که در آن بزم ، سوی طشت طلا رفت
با دیده ی دل ، پای سر خون خدا رفت
با بی ادبی چوب به لبهاش نشست،آه
پیداست که دندان ثنـایـاش شکست،آه

محمّدقاسمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 159
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:53
نویسنده:
نظرات(0)
شبت با چه رنجی سحر می شود سحر خیره چشمت به در می شود و داغ دلت تازه تر می شود تو و کوچه و… داغ زهرا حسن

شبت با چه رنجی سحر می شود
سحر خیره چشمت به در می شود
و داغ دلت تازه تر می شود
تو و کوچه و… داغ زهرا حسن!

 

کجا پیش تو جای خار و خس است
دلت در دل خانه هم بی کس است
شده همسرت قاتلت این بس است

سزاوار تو نیست دنیا حسن!

خودت روضه خوان کفن می شوی
چو با قاسمت هم سخن می شوی
به تابوت خونین بدن می شوی

تنت تیر باران اعدا حسن !

هادی ملک پور

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 35
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم پرچم، کُتل، کتیبه، علم دست و پا کنیم بعد از دو ماه گریه به ارباب �

باید دوباره خیمه ی غم دست و پا کنیم
پرچم، کُتل، کتیبه، علم دست و پا کنیم

بعد از دو ماه گریه به ارباب بی کفن
اشکی برای شاه کرم دست و پا کنیم

بوی (حسن) وزیده ز اشعار محتشم
وقتش رسیده لوح و قلم دست و پا کنیم
.
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
یعنی نوای (واحسنم) دست و پا کنیم

باید مقدمات سفر تا مدینه را
حتی شده به رنج و الم دست و پا کنیم

آنجا بساط روضه ی مردی کریم را
در کوچه ها قدم به قدم دست و پا کنیم

طرح ضریح فرشچیان باشد و سپس
یک نقشه هم برای حرم دست و پا کنیم

وقتی که سفره دار، کریم است بهتر است
کیسه برای سیم و دِرم دست و پا کنیم

امشب خدا برای حسن سینه می زند
باید زمینه، نوحه، دو دم دست و پا کنیم

طشتی برای شاه غریبی که ناله زد:
«می سوزد از ستم جگرم» دست و پا کنیم

محمود مربوبی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 85
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
عمری در آشیان غریب مدینه ایم ما از فدائیان غریب مدینه ایم ما را صدا زنید نمک گیر مجتبی مدیون لقمه ن

عمری در آشیان غریب مدینه ایم

ما از فدائیان غریب مدینه ایم

ما را صدا زنید نمک گیر مجتبی

مدیون لقمه نان غریب مدینه ایم

هستیم اگر گدای حسین ،زیر منته

الطاف بی کران غریب مدینه ایم

این افتخار ماست فقط زیر سایه ی

دستان مهربان غریب مدینه ایم

سالی یکی دو روز کفایت نمی کند

هر روز میهمان غریب مدینه ایم

ذکر حسن به ما پر پرواز می دهد

مرغان آسمان غریب مدینه ایم

زهرا ، علی ، حسین دعاگویمان شوند

وقتی که روضه خوان غریب مدینه ایم

خانه خراب غصه ی این قبر خاکی و

بی شمع و سایبان غریب مدینه ایم

محمد حسین رحیمیان

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 71
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
چه شد؟ عاقبت زهر را بی امان خورد امامی که یک عمر زخم زبان خورد امام کریمی که یک عمر، دنیا فقیرانه از

چه شد؟ عاقبت زهر را بی امان خورد
امامی که یک عمر زخم زبان خورد

امام کریمی که یک عمر، دنیا
فقیرانه از سفره اش آب و نان خورد

امام بزرگی که هر لقمه اش را
نشست و کریمانه با کودکان خورد

امامی که از کودکی داغدار است
که از کوچه ای سیلی ناگهان خورد

چه باید نوشت از دل بیقرارش؟
از آن خون دل ها که از این جهان خورد

چه خون جگرها که از دشمنانش
چه زخم زبان ها که از دوستان خورد

چه شد؟ عاقبت زهر را بی امان خورد
امامی که یک عمر زخم زبان خورد

 محمد میرزایی بازرگانی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 71
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:51
نویسنده:
نظرات(0)
گرفته بود به دستان خویش جانش را وَ برده بود غم کوچه ای توانش را نبوده زهر معاویه علت مرگش صدای ضربه

 گرفته بود به دستان خویش جانش را
وَ برده بود غم کوچه ای توانش را

نبوده زهر معاویه علت مرگش
صدای ضربه ی سیلی گرفت جانش را

گواه روضه ام این گیسوی سپید اوست
که آتش و درِ خانه برید امانش را

به هفت سالگیش پیر شد امام حسن
ودر بهار خودش دید او خزانش را

همین نشان غریبی ست قاتل آقا
همان کسی ست که خورده ست آب و نانش را

گریز روضه ی تشتِ مدینه در شام است
یزید روی سری چوب خیزرانش را

علی مشهوری”مهزیار”

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 101
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:50
نویسنده:
نظرات(0)
پیش چشمان من از رنج و محن هیچ مگو برو و از کرم و جود سخن هیچ مگو شاه من بی حرم ست آمده ای گر اینجا از �

پیش چشمان من از رنج و محن هیچ مگو

برو و از کرم و جود سخن هیچ مگو

شاه من بی حرم ست آمده ای گر اینجا

از ضریح و حرمی حرف مزن هیچ مگو

گر شکستم سر خود را وسط این روضه

مست و دیوانه ی یارم تو به من هیچ مگو

دل هر کس به کسی نازد و گویم هربار

من غلام حسنم غیر حسن هیچ مگو

امیرفرخنده

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 53
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:48
نویسنده:
نظرات(0)
تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است چه

تو سرو بودی و حالا خمیده ای تنها
به دوش ، بار مصیبت کشیده ای تنها

اگر که پیر شدی ، علتش ز کودکی است
چها گذشت به کوچه ! چه دیده ای تنها ؟

 

کسی ندیده بجز مادرت که دنبالش
پی مسیر پر از خون دویده ای تنها

کسی ندیده بجز خواهرت که هر شب را
به های های ز خوابت پریده ای تنها

نکشت زهر تو را خاطرات مادر کشت
کنون به بستر مرگ آرمیده ای تنها

چه زخم های زبانی که خورده ای در جمع
چه طعنه ها که به جانت خریده ای تنها

میان شهر اگر ناسزا نثارت شد
میان خانه ی خود هم شنیده ای ، تنها

ز دست همسر خود جای آب و شیر و غذا
دو کاسه زهر هلاهل چشیده ای تنها

به هر نفس زدنت پاره ی جگر ریزد
درون طشت بلایی که چیده ای تنها

دل تو رفت از این طشت خون به طشت شراب
کجای قصه ی سر را تو دیده ای تنها

دل تو رفت به گودال کشته ای مظلوم
کنار پیکر در خون تپیده ای تنها

دل تو رفت در آن خیمه های شعله نشین
که سوخت دامن زینب ، رشیده ای تنها

دل تو رفت به شهری که می زدند ز بام
هماره سنگ به راس بریده ای تنها

رضا رسول زاده

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 33
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:47
نویسنده:
نظرات(0)
سفره باز تو انقدر گدا پرور بود روز و شب سفره ات از خیل گدا محشر بود .یک سرش بود ز خانه سر دیگر کوچه خوب

سفره باز تو انقدر گدا پرور بود
روز و شب سفره ات از خیل گدا محشر بود
.یک سرش بود ز خانه سر دیگر کوچه
خوب دیدند همه لطف تو سرتاسر بود
غیر بیت الحسن این شهر کرم خانه نداشت
که دراین شهر فقط خانه تو بی در بود
کاسه آبی به گدا دادی و سرمستش کرد
آب چاه تو خودش شعبه ای از کوثر بود
هرکس آمد به مدینه تو پناهش دادی
خواه اگر ناصبی و خواه اگر کافر بود
گرچه انواع غذا بود سر سفره تو
رزق هروعده تو نان جو چون حیدر بود
تا که سگ سیر نشد لب به غذایت نزدی
کرم و جود تو مافوق تر از باور بود
کیمیای قدمت نقل دهان همه شد
کف نعلین تو میخورد به هرجا زر بود
کرد توهین به تو اما برویش خندیدی
گرچه میسوختی و چشم تو از غم تر شد
.کاش میشد نکند پیر تورا سن کمت
خم نمیشد اگر اینقدر قدت بهتر بود


سید پوریا هاشمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 53
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:46
نویسنده:
نظرات(0)
چند روزیست بستری شده ای .یا به سر حرف میزنی یا دست باز از فرط ضعف می افتاد میبری تا همینکه بالا دست حا

چند روزیست بستری شده ای
.یا به سر حرف میزنی یا دست
باز از فرط ضعف می افتاد
میبری تا همینکه بالا دست
حال و روز بدت مرا انداخت
یاد غمهای هشت سالگی ام
یاد آنروز که یتیم شدم
من در اثنای هشت سالگی ام
ازهمان روز تا همین حالا
دست لطف تو بر سر من بود
دستهایت پناه خستگی ام
و عبای تو سنگر من بود
آفتاب وجود تو یک عمر
لحظه ای راهی غروب نشد
سال ها از احد گذشت ولی
زخم پیشانی تو خوب نشد..
اگر آماده ای برای سفر
جگرم را ببین و بعد برو
دوسه ماه دگر تحمل کن
پسرم را ببین و بعد برو
چه شده گریه میکنی امروز؟
برده اشک تو صبر و طاقت من
چادرم را نگاه میکنی و
دست خود میکشی بصورت من
باعلی حرف میزدی دیشب
چه به او گفته ای که تب کرده
هی به در میکند نگاه پدر
و مرا باز جان به لب کرده
کاش میشد بمانی و نروی
بی تو میترسم از حسادت ها
از هجوم چهل نفر بر در
آتش و دود و هتک حرمت ها
ترسم اینست که مرا قنفذ
آه با تازیانه حد بزند
تا زمین میخورم به ضرب قلاف
باز بر پهلویم لگد بزند


سید پوریا هاشمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 47
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:44
نویسنده:
نظرات(0)
کوزه ز دست خسته ام افتاد تا شکست قلبم ز بی وفایی یک آشنا شکست از درد می زدم به زمین چنگ، زینبم از لخت�

کوزه ز دست خسته ام افتاد تا شکست
قلبم ز بی وفایی یک آشنا شکست

از درد می زدم به زمین چنگ، زینبم
از لخته های خون لبم بی صدا شکست

هرچند بد نکردم و با طعنه ساختم
در کوچه ها وقار مرا ناسزا شکست

می سوختم اگرچه ز زهر جفا ولی
پشت من از حوادث آن کوچه ها شکست

دستی غرور کودکیم را نشانه رفت
مرز میان روز و شب مجتبی شکست

میخواستم مدافع مادر شوم، نشد
قدم نمی رسید و دلم بی هوا شکست

هی داد می کشید سر همسر علی
دنیا شکست حرمت خیر النسا شکست

فریاد می زدم که نزن مادر من است
خندید بر من و ترک شیشه را شکست

میخواستم بمیرم و رنگم پریده بود
آن گوشواره در اثر ضربه تا شکست

می زد نفس نفس که زمین خورد مادرم
خوردم زمین که آینه حق نما شکست

علی اکبر نازک کار

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 47
پنجشنبه 19 آذر 1394 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
بسان آن کبوتر که به فکر دانه می افتد به افت و خیز موهایت دلم چون شانه می افتد می ازمیخانه مستوراست و�

غزل عاشقانه تقدیم به امام حسن ع

بسان آن کبوتر که به فکر دانه می افتد
به افت و خیز موهایت دلم چون شانه می افتد

می ازمیخانه مستوراست وساغر بی موالات است
دلم منطق نما می آید و دیوانه می افتد

اگر زلفی رها سازی و در تجمیع ما باشی
میان طره مویت موی ما بیگانه می افتد

کنار پلک خیزانت دل افتان جبرائیل
عجب رندانه می میرد عجب رندانه می افتد

به تیغ و تیر مژگانت قسم در نزد چشمانت
حدیث رستم و سهراب از افسانه می افتد

از آن غلطیدن کعبه کنار پات فهمیدم
مکعب پیش پای تو ، چو استوانه می افتد

ز خالق خواستم سنگم کند زیرا که دانستم
گذار پای ابراهیم در بتخانه می افتد


جعفر ابوالفتحی


منبع:
Neyjaf.ir

 

کانال تلگرام :
https://telegram.me/neyjaf


تعداد بازديد : 187
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:15
نویسنده:
نظرات(0)
تا که جان هست گدایم به عطایای حسن سرمه ی چشم ترم خاک کف پای حسن مقصد سیر و سلوکم شده کوه کرمش غرق احس�

تا که جان هست گدایم به عطایای حسن
سرمه ی چشم ترم خاک کف پای حسن

مقصد سیر و سلوکم شده کوه کرمش
غرق احسان شده ام در دل دریای حسن

مادرم خادمه ی مادر مظلومه ی او
پدرم تعزیه دار غم بابای حسن

خوب رویان جهان مست مه طلعت او
برده غارت دل من زلف چلیپای حسن

الدّخیلم شده بر قاسم گلگون کفنش
سر من باد فدای گل رعنای حسن

غصه هایش نتوانم که شمارش بکنم
خم شد عالم کمرش از غم عظمای حسن

پیش چشمان حسن مادر او را کشتند
آه… مادر شده ورد لب شبهای حسن

گفت: لایوم کیومک دَمِ آخر به حسین
ریخت زینب به هم از ذکر “حسین وایِ “حسن

شاعر؟؟؟؟


تعداد بازديد : 77
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:05
نویسنده:
نظرات(0)
از هر غریب در وطنِ خود غریب تر از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت ای ناله ه

از هر غریب در وطنِ خود غریب تر
از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر

زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت
ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر

خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد
گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر

نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت
از بسکه بود همسر تو نانجیب تر

یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای
از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر

رضاباقریان


تعداد بازديد : 69
سه شنبه 17 آذر 1394 ساعت: 10:05
نویسنده:
نظرات(0)
سرمایه ی ما گریه برای حسن است کاشانه ی ما دارالعزای حسن است هرکس که بیفتاده گره بر کارش محتاج نگاه پ�

سرمایه ی ما گریه برای حسن است
کاشانه ی ما دارالعزای حسن است
هرکس که بیفتاده گره بر کارش
محتاج نگاه پر عطای حسن است

سرچشمه ی جود و بخشش و لطف خدا
احسان و کرامت انتهایش حسن است
این خانه غلامان زیادی دارد
این فیض دمادم خدای حسن است
قلب همه شیعیان حسینیه ی اوست
این قلب شکسته کربلای حسن است
ای سبط نبی و جانشین مولا
لا حول ولا قوه الا بااله
معنای اولولفیض کریم یعنی تو
آیینه ی اوصاف رحیم یعنی تو
آیات خدا شرح صفاتت باشد
پس معنی قرآن عظیم یعنی تو
عالم همه ریزه خوار احسان تواند
ای مظهر منعم و نعیم یعنی تو
باشند همه انبیا غلام کویت
تسبیح دمادم کلیم یعنی تو
ای عرش خدا ز ردپایت پیدا
تفسیر صراط مستقیم یعنی تو
با اینکه تو پادشاه دنیا هستی
همچون پدرت غریب و تنها هستی
در شهر مدینه مبتلای غربت
یک لحظه ی خوش ندیده ای از امت
در خانه ی خود نیز غریبه هستی
آخر به چه حد ظلم و جفا و محنت؟
ازبس که بریخت پاره های جگرت
دیگر نبود در دل زینب طاقت
با ذکر حسن حسن ، حسین میگرید
گریان شده اند تمام اهل جنت
این زهر چه کرده ک فتادی از پا
سویی نبود دگر درون چشمت
سم گرچه شرر زده به جانت خیلی
شد قاتلتان کوچه ی تنگ و سیلی
ناگه به میان کوچه مادر افتاد
انسیه ی حورای مطهر افتاد
با ضربه ی سیلی عدوی بی رحم
ترسی به دل کودک مضطر افتاد
گوشواره به سمتی و ، به سمتی چادر
بر روی زمین یاس پیمبر افتاد
شد تک تک سوره های قرآن زخمی
آیات غریبانه ی کوثر افتاد
بادیدن روی نیلی زهرایش
آن شیر خدا ، فاتح خیبر افتاد
ای یار علی چرا زمین گیر شدی
بانوی جوان من چقدر پیر شدی

شاعر:محسن کلهری


تعداد بازديد : 65
دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
نوشته اند به وصفت که محترم بودی میان شهر مدینه مسیح دم بودی همیشه سفره ی لطفت گدا فراوان داشت عزیز ف

نوشته اند به وصفت که محترم بودی
میان شهر مدینه مسیح دم بودی

همیشه سفره ی لطفت گدا فراوان داشت
عزیز فاطمه، از بسکه باکرم بودی

اگر به جنگ جمل، دشمنت به خاک افتاد
تو صاحب حَشَم و بیرق و علم بودی

همینکه زهر به جانت رسید، در هجره
شبیهِ مارگزیده، به پیچ و خم بودی

درست بعدِ همان روزهای غمباری
که مادرت به زمین خورد، غرق غم بودی

چگونه مادرت افتاد بر زمین آقا
شنیده ایم که با مادرت تو هم بودی


رضا باقریان


تعداد بازديد : 71
یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(1)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 25
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف