حضرت ام کلثوم س

حضرت ام کلثوم س

حضرت ام کلثوم س

حضرت ام کلثوم س

حضرت ام کلثوم س
حضرت ام کلثوم س
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در سنین کودکی بانو شما

یا_بنت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام

حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها


در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای

گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای

در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای

تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت

کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را

هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار

بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای

یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود

علی علی بیگی


تعداد بازديد : 267
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 12:44
نویسنده:
نظرات(0)
چون در آغاز،که اسلام پیمبر مخفی ست

بسم_الله_الرحمن_الرحیم

یا ام_کلثوم سلام الله علیها

چون در آغاز،که اسلام پیمبر مخفی ست
جایگاه تو در اوهام سخنور مخفی ست

طبع را تیشه زدم تا که به گنج تو رسم
رگه در معدن یاقوت سراسر مخفی ست

کم نوشته ست ز تو در دل تاریخ قلم
در دل خاک سیه چهره ی گوهر مخفی ست

فاطمه چون شب قدر است اگر پنهانی
تو شدی آیه ی چارم که به کوثر مخفی ست

رؤیت رب ز بزرگیش نگردد حاصل
شأن تو نیز چنان مرقد مادر مخفی ست

ذره دانست اگر مدعی وصل شود
آتش کینه ی خورشید مطهر مخفی ست

پس نگویید که مرداب به مهتاب رسید
دوزخی پشت همین تهمت ابتر مخفی ست

ناخدا هست اگر زینب و کشتی ست حسین
ام کلثوم در این بحر چو لنگر مخفی ست

خواهر کوچک زینب شده کز روی ادب
هرچه شمشیر برافراخته خنجر مخفی ست

نعره ی شیر نگردید به زنجیر مهار
پشت هر خطبه ی او جلوه ی حیدر مخفی ست

قدرت نطق تو از کوفه خرابه سازد
روز بازوی علی بر در خبیر مخفی ست

دامن عصمت تو در دل بازار سرود
شرف زن به همین ساحت معجر مخفی ست

مادرانه تو مرا لطف نمودی که مدام
پشت ارباب کرم داشته نوکر مخفی ست

با تو وحشت ز قیامت ننموده ست غریب
دانه کی از نظر لطف کبوتر مخفی ست

محسن قاسمی


تعداد بازديد : 243
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 12:44
نویسنده:
نظرات(0)
نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست

حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها

نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست
حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست

به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست

نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست

لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست

فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست

دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست

شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
                             
محسن_حنیفی


تعداد بازديد : 207
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
و کوه ها همه کاهند در برابر زينب

تقديم به حضرت ام_کلثوم سلام الله عليها

و کوه ها همه کاهند در برابر زينب
که صبر! موي سپيدي ست زير معجر زينب

تو کيستي و چه رازي ست در نگاه تو پنهان
که برگزيده فقط شانه ي تو را سر زينب

عقيله وقتي از آغوشت التيام بجويد
چگونه از تو بگويم چگونه خواهر! زينب

چگونه مقتل رنج تو را نديده بگيرم
تو نيم ديگر اويي نه نام ديگر زينب

شکوه نام تو و رادمردي تو و صبرت
شبيه هيچ زني نيست غير مادر زينب

چه دردها که کشيدي در آن غروب که ديدي
به روي نيزه نشسته سر برادر زينب

تو خود الهه ي شعري و اشک توست تغزل
حماسه مي چکد از خطبه ی تو یاور زينب!

#سیدجوادمیرصفی


تعداد بازديد : 311
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
نمی گیرد کسی در آسمان شیعه جایت را

برای حضرت #ام_کلثوم سلام الله علیها

نمی گیرد کسی در آسمان شیعه جایت را
اگر چه یادمان رفته است تاریخ عزایت را

به خاکستر نشینیم مرو،،تا عرش می آیم
اگر خرجم‌کنی در یک نمازت،اهدنایت را

دلم می خواست دنبال شما باشم،ولی عباس
ز غیرت پاک کرده از قفایت رد پایت را

دل زهرا نمی خواهد که پایت در میان آید
وَ اِلّا می شنیدم در پس در  های هایت را

علی نفس رسول و نفس زینب ام کلثوم است
به زینب می رسم ‌گر که بجویم ابتدایت را

طنین خطبه ات می بردمان تا حنجر زینب
اگر دنبال می کردیم آهنگ صدایت را

سر انگشت تو تدبیر خداوند است ،،حتی گر
دمی گردن بگیرد ریسمانی دست هایت را

تو کشتی نجاتی مثل زینب حیف شد اما
عطش از پا در آورد آخر سر ناخدایت را

مشخص بود عمق غصه ات از طاقتِ طاقتح
گرفتی زودتر از خواهر اجر کربلایت را

بنا شد روضه ات را مجتبی در خانه اندازد
و زهرا دم‌کند با دست های خویش چایت را


حسین واعظی


تعداد بازديد : 251
سه شنبه 08 فروردین 1396 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
ای که از خون دلم ساخته ای جوهر را

یا ام_کلثوم سلام الله علیه


ای که از خون دلم ساخته ای جوهر را
قلم وصف تو سی پاره کند دفتر را

گر ابوالفضل علمدار حسین است تو نیز
بر سر دوش کشیدی علم خواهر را

چشمت آمد به زبان خطبه زهرایی خواند
اشک تو کرده بیان ماهیت کوثر را

آن که از جهل نبرد اسم تو را در دنیا
در پی ات بهر شفاعت بدود محشر را

آبرو شرم نمود و ز سر و رویش ریخت
هر که گفته است گرفتند ز تو معجر را

هر کسی لایق دامادی حیدر نشود
نیست با خاک بیابان صنمی گوهر را

محمدرضا_رضایی


تعداد بازديد : 351
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:23
نویسنده:
نظرات(0)
منم که شعله کشد هرم آفتاب از من گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم که ق�

منم که شعله کشد هرم آفتاب از من
گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من

غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم
که قول صبر گرفته ابو تراب از من

منم همان که نگاهم به علقمه افتاد
گرفت تا که رقیه سراغ آب از من

خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه
همیشه بوده دعاهای مستجاب از من

سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را
نخواست گرچه علی را دگر رباب از من

بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد
چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من

نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت
فلک به یاد ندارد رود حجاب از من

برای اینکه ببندد دخیل بر دستم
هزار مرتبه منت کشد طناب از من

شبیه فاطمه ام ، مثل حیدرم ، شیرم
یزید کافر اگر میبرد حساب از من

خرابه شد ز من اباد و کاخ کفر اما
به خطبه های علی وار شد خراب از من

سید حجت بحرالعلومی


تعداد بازديد : 187
جمعه 20 فروردین 1395 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
مینویسم برای آن بانو که زند صبر پیش او زانو بانویی که به راه زینب بود شاهد اشک و آه زینب بود بانویی ک

مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو

بانویی که به راه زینب بود
شاهد اشک و آه زینب بود
بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش

دختر فاطمه ست این خانوم
نام او هست ، حضرت کلثوم

مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت

خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته

بهر یاری رهبر و دینش
بهر یاری سرور و دینش

با برادر به کربلا رفت و
قاضریه به نینوا رفت و

شد علمدار خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب

کربلا پا به پای زینب بود
گریه هایش برای زینب بود

روضه هایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده

بدن پاره پاره ای را دید
روی نیزه ستاره ای را دید

شاهد کشتن برادر بود
شاهد ناله های خواهر بود

کعبه نی خورده او به جای همه
ضربه هی خورده او به جای همه

چادرش چنگ خورده چندین بار
به سرش سنگ خورده چندین بار

بعد روز دهم اسارت رفت
زیو آلات او به غارت رفت

بر سر و روش بی امان میزد
دست او بسته و سنان میزد

سر بازار بردنش ای وای
بین اغیار بردنش ای وای

شمر و خولی تمسخرش کردند
بسکه پست و کثیف و نامردند

با تمامیِ این جسارت ها
با تمامیِ این حقارت ها

کم نشد از مقام این بانو
کمی از احترام این بانو

سر شکسته نگشته او هرگز
نه نه خسته نگشته او هرگز

چونکه شیر بتول را خورده
غیرت از علی به ارث برده

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:46
نویسنده:
نظرات(0)
خیر است ، انگاری پیمبر پر درآورد بی سور اسرافیل ، مولا محشر آورد قرآن برای 《انما》 در آسمانش خورشید

خیر است ، انگاری پیمبر پر درآورد
بی سور اسرافیل ، مولا محشر آورد

قرآن برای 《انما》 در آسمانش
خورشید و ماهش جور بود و اختر آورد

اصلا کسی معنای دختر را نفهمید
تا اینکه دامان عفیفه دختر آورد

این طرز شوهر داری اش ارث خدیجه ست
زهرا به کوری سقیفه کوثر آورد

وقتی که قدر زر فقط زرگر شناسد
قدر مسلم هم پیمبر زرگر آورد

دامان عصمت لکه ای هرگز نگیرد
اصلا نبی شخصا برایش همسر آورد

شورش شعورش شعله ی شوقش شکوهش
در کربلا او با حضورش لشکر آورد

تا خاطر آن کوه غیرت جمع گردد
بیش از نیاز کاروان او معجر آورد

از لابه لای ناله ی 《منو علینا》
کلی حماسه از علی اصغر آورد

با لطف او جور است دیگر جنس گریه
از بسکه روضه با گریز خنجر آورد

سرمنشا اصل تبرا ؛ام کلثوم
مخفی شبیه قبر زهرا ؛ام کلثوم

حسین رویت


تعداد بازديد : 240
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(1)
هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن چهل نفر همه را شعله ور تصور کن ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده و بعد فا

هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن
چهل نفر همه را شعله ور تصور کن

ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده
و بعد فاطمه را پشت در تصور کن

برای اینکه بفهمی چطور شد روضه
فضای حادثه را تنگ تر تصور کن

برای خاطر محسن بیا و حیدر را
برای دفعه پنجم پدر تصور کن

و بعد حادثه را تا به کربلا برسان
کنار عمه ولی همسفر تصور کن

برای این زن تنها که ام کلثوم است
به وقت جنگ عمو را پسر تصور کن

برای آنکه بفهمی کی است این خانم
فرشته را به لباس بشر تصور کن

علی و فاطمه و زینب و حسین و حسن
خلاصه کن همه را یک نفر تصور کن

کنار زینب کبری به هر فراز و فرود
از این به بعد علیِّ دگر تصور کن

از این به بعد هر آنجا که می زنند او را
کنار زینب کبری سپر تصور کن

پس از حسین بمیرم مخدراتش را
به مجلسی همه را در خطر تصور کن

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 199
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:42
نویسنده:
نظرات(0)
بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم در نوکری به محضرتان کم سعادتم انقدر معرفت ز وجودِ شما کم است بعضاً ن

بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم

در نوکری به محضرتان کم سعادتم

 

انقدر معرفت ز وجودِ شما کم است

بعضاً نوشته اند که وجودِ تو مبهم است

 

تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی

در شام و کوفه یار و کَسِ خواهرت شدی

 

تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق

غربت کشیده ای دمِ دروازه ی دمشق

 

در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت

پاشیده شد ز هم ، تن پاک برادرت

 

رأس بریده دیده ای و نیزه دیده ای

کی از حسین خود ، تو دلت را بریده ای

 

هم کعب نیزه خورده ای از نانجیب ها

هم دیده ای حکایت شیب الخضیب ها

 

گودال رفته ای و غمش را چشیده ای

تو کمتر از مصیبت زینب ندیده ای

 

همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی

حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی

 

بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان

من را ببخش که کم نوشتم برایتان

 

اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود

تا زینبت یگانه صبورای دین شود

 

مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد

ذکر حسین را به لبانم مجیب کرد

 

مانند او که خواست حسینی شود جهان

میخواست کربلا بشود قبله ی زمان

 

بانو تو هم فدایی ایمان زینبی

محو صدای گرمِ حسین جان زینبی

 

ای کوثر علی ، تو خودت جان عفتی

هم کُفْو زینبی و تو هم کوهِ عصمتی

 

دستِ مرا بگیر که آماده ام کنی

تا رهسپار دائم این جاده ام کنی

 

ما را مدافعین حرم آفریده اند

از نوکران خان کرم آفریده اند

 

لطفت همیشه شامل احوال نوکرت

جایم بده به زیر پرت ، جان مادرت

 

پوریا باقری

 


تعداد بازديد : 215
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند ای خواهریوسف برای سوی چشمم از خاک زیر پای

امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند

پلکی زدی حوا و هاجر افریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای سیده خانم یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه ان کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران انچه را گفتم گرفتند

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 203
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:36
نویسنده:
نظرات(0)
این چه ظلمی هست در حق شما بانوی من با تمام این مصیبت ها غمت از یاد رفت تشنگی بود و تو بودی و صدای آب

این چه ظلمی هست در حق شما بانوی من

با تمام این مصیبت ها غمت از یاد رفت

 

تشنگی بود و تو بودی و صدای آب آب

تا علی اصغر به نیزه رفت، آب آزاد رفت

 

در کنار زینب کبری، میان کربلا

زیر یک خنجر تمام هستی ات بر باد رفت

 

مادرت قبل تو آمد، کربلا هم شاهد است

تا که چشمش بر گلوی بی کفن افتاد، رفت

 

بی حیایی استخوان سینه را با پا شکست

بی برادر گشتی و بر نیزه ی بیداد رفت

 

روی ناقه با سر و رویی کبود و پر ورم

بین گودالی و جسمت همره سجاد رفت

 

شاعر:رضاباقریان


تعداد بازديد : 177
دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 11:58
نویسنده:
نظرات(0)
محسن حنیفی نگاه آسیه ها محو در قداست اوست حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه ی او غبطه میخو�

محسن حنیفی

نگاه آسیه ها محو در قداست اوست
حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست
به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست
غریب تر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاک خوردن نامش نشان غربت اوست
نوشته اند فلک غرق ذکرتسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست*
دوباره مرثیه ی قتل صبر میخواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست*
لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریه کن روضه ی اسارت اوست
فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست
برای پوشیه ها او به شمر رو زده است
حجاب حوریه ها متکی به غیرت اوست*
شهیده ی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
*****
*بیت ۴ اشاره به آیه کل فی فلک یسبحون و روایت نفس المهموم لظلمنا تسبیح دارد
*بیت 5 اشاره به مرثیه حضرت درکوفه دارد قتلتم اخی صبرا فویلا لامکم

 


تعداد بازديد : 265
شنبه 29 فروردین 1394 ساعت: 12:38
نویسنده:
نظرات(0)
علیرضا خاکساری ما از می جام عاشقی سر مستیم بر مرحمت دخت علی دل بستیم محشر که بیاید همگی میگوییم ما گ�
ما از می جام عاشقی سر مستیم
بر مرحمت دخت علی دل بستیم
محشر که بیاید همگی میگوییم
ما گریه کنان ام کلثوم هستیم
****
ای عالمه ی علوم دین ادرکنی
ای چادر تو حبل متین ادرکنی
یاسَیِّدَةَ النِّسا أَنَا سائِلِکُم
ای دخت امیر مومنین ادرکنی
****
ای روشنی نسل طهورای فاطمه
ای سردبیر مجمع شورای فاطمه
بی شک و شبهه عمه ی سادات عالمی
ای هم ردیف زینب کبرای فاطمه
****
ملیکه ی دو سرایی و نوحه گر هستی
خمیده ای به گمانم شکسته پر هستی
میان روضه ی امشب به خاطرم آمد
تو از غریب مدینه غریب تر هستی
****
تندیس حلم و حجب و حیایی بزرگوار
سنگ صبور شیر خدایی بزرگوار
محشر به إذن مادر سادات فاطمی
آری شما شفیعه ی مایی بزرگوار
****
عزیز فاطمه در معرض خطر بودی
ز بانوان حرم هم گرسنه تر بودی
"سری به نیزه بلند است در برابر" تان
تمام واقعه را تو نظاره گر بودی

علیرضا خاکساری

 


تعداد بازديد : 191
شنبه 29 فروردین 1394 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
کلثوم(س) عزادارِ شَهِ بی یـار و مظلوم زِ اندوهِ غمِ تو شیعه مغموم نوای عرشیان با آه و نالـه فـدای غ

کلثوم(س)

عزادارِ شَهِ بی یـار و مظلوم

زِ اندوهِ غمِ تو شیعه مغموم

نوای عرشیان با آه و نالـه

فـدای غربتت یـا اُمِّ کُلثوم

حمید رضا گلرخی


تعداد بازديد : 165
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
بیست و نُه از مه جمادی شد وقتش آمد عزا به پا بکنیم روز گریه بر امّ کلثوم است روضه خوان را بیا صدا بکن
 
بیست و نُه از مه جمادی شد
وقتش آمد عزا به پا بکنیم
روز گریه بر امّ کلثوم است
روضه خوان را بیا صدا بکنیم
 
زینب دوّمی برای علیست
دست زهرا به روی سر دارد
همْ حسین و حسن برادرهاش
با ابوفاضل او قمر دارد
 
گرچه ما کم ز قدرِ او گفتیم
او جلال و شکوهش افزون است
گریه ام نذر گریه هایش شد
او دلش بعدِ کربلا خون است
 
هرگز از خاطرش نرفت آن داغ
روضه اش، روضه های عاشوراست
غارت خیمه را به چشمش دید
در دلش خیمه ای ز غم برپاست
 
همره قافله اسیری رفت
کوفه و شام، سنگ کین خورد و
دستِ او را به سلسله بستند
پشتِ همْ، پشتِ همْ زمین خورد و
 
کوفه وقتی که خطبه میخوانْد او
چون علی بود، کوه غیرت بود
زنده شد یاد خطبه ی زهرا
حامی اهلبیت و عترت بود
 
امّ کلثوم، امّ اشک و بُکاء
وقف این غم نمود، جان خودش
مرثیه خوان غربت یار است
روضه را بشنو از زبان خودش
 
قطعه قطعه، مقطّع و صد چاک
پیکری مانْد روی خاک، آن روز
از حسینم سر از قفا بردند
صورتش بود پر ز خاک، آن روز
 
هرگز این غم ز یاد من نرود
کاروان سخت با تَعَب می رفت
رأس پاکان به روی نیزه ز پیش
با دوصد غم به نیمه شب می رفت
 
رأس نورانی حسین  چون ماه
روشنی بخش راه قافله بود
در پی سر، به سرْ زنان یک تن
می دوید و به پایش آبله بود
 
در سیاهی پهنه ی آن دشت
تا رقیه ز جمع ما کم شد
زجر ملعون به جستجویش رفت
آن سه ساله از آن زمان خم شد
 
شاعر    وحید دکامین

 


تعداد بازديد : 141
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(1)
دست ما و عنایتت بانو جان فدای شهامتت بانو تو بزرگی و ما گدا خانوم السلام علیکِ یا کلثوم در شجاعت م�

دست ما و عنایتت بانو

جان فدای شهامتت بانو

تو بزرگی و ما گدا خانوم

السلام علیکِ یا کلثوم

در شجاعت مثال بابایی

در نجابت شبیه زهرایی

خطبه هایت همیشه غرا بود

در صدایت صدای مولا بود

قوت قلب خواهرت بودی

همه جا با برادرت بودی

سر پناهی به دختران حرم

تکیه گاهی به مادران حرم

رفته ای پا به پای زینب تو

شاهد گریه های زینب تو

پر و بالت شکسته شد اما

لشگری بود و خواهرت تنها

دختری زیر دست و پاها مرد

زیورت را کسی به غارت برد

به سرت سنگ خورده در کوفه

چادرت چنگ خورده در کوفه

پشت دروازه های در شام و

تهمت و افترا و دشنام و

دست سنگین آن حرامی ها

رفته ای کوچه ی یهودی ها

روز و شب ها به فکر گودالی

یاد تیغ و سنان و خلخالی

طاقتم نیست دیگر ای بانو

روضه کافیست دیگر ای بانو

شاعر: ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 165
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست از کرامات فراوان تو خوبان ماتند

مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست

پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست 

از کرامات فراوان تو خوبان ماتند

این همه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست

عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای

احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست

نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو

گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست

شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد

مثل تو هیچ کسی فاتح میدان ها نیست

رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست

احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست

خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد

مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست

ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است

حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست

ازدواج تو و نمرود مدینه ؟ هیهات

نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست 

نمک سفره ی افطار پدر هستی تو

لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست

می شود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت ؟

مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست

یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد

چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست

سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت

خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست

ناز پرورده ی دستان پر از مهر علی

شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست

دور تا دور تو با هلهله جمعیت بود

بزم مِی طشت طلا جای پریشان ها نیست 

هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد

مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست

 

شاعر : ؟؟؟

 


تعداد بازديد : 169
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
یا بنت امیرالمومنین... امّ کلثوم که در مرتبه بس عالمه بود زینب دوم بیت علی و فاطمه بود حاصل مدّت عمر

یا بنت امیرالمومنین...

امّ کلثوم که در مرتبه بس عالمه بود

زینب دوم بیت علی و فاطمه بود

حاصل مدّت عمرش به تواریخ غم است

هرچه از غربت او بیش بگوئیم کم است

در پی قافله ی عشق به صحرا شده بود

همقدمْ با قدم زینب کبری شده بود

کربلا، عصر دهم پیکر بی سر را دید

غارت خیمه و ابدان مطهّر را دید

یاد گودال دمی از نظرش رخت نَبَست

دلش از کینه و بیدادِ ستم سختْ شکست

گاه، روضه ز غم اکبر لیلا می خواند

از عطش، علقمه و حضرت سقا می خواند

روضه از قاسم از آن شیر دلاور می گفت

از علی اصغر از آن لاله ی پرپر می گفت

مرثیه خوانْد، وَ چشم همه را دریا کرد

خطبه اش کوفه به هم ریخت؛ عدو رسوا کرد

قامتش شام بلا دید و نشد خم هرگز

خم نیاورد به ابروی خود از غم هرگز

 

وحید دکامین


تعداد بازديد : 219
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 3
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف