loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 275 سه شنبه 08 فروردین 1396 نظرات (0)

یا_بنت_امیرالمؤمنین_علیه_السلام

حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها


در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای

گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای

در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای

تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت

کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را

هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار

بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای

یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود

علی علی بیگی

خادم الزهرا (س) بازدید : 343 سه شنبه 08 فروردین 1396 نظرات (0)

بسم_الله_الرحمن_الرحیم

یا ام_کلثوم سلام الله علیها

چون در آغاز،که اسلام پیمبر مخفی ست
جایگاه تو در اوهام سخنور مخفی ست

طبع را تیشه زدم تا که به گنج تو رسم
رگه در معدن یاقوت سراسر مخفی ست

کم نوشته ست ز تو در دل تاریخ قلم
در دل خاک سیه چهره ی گوهر مخفی ست

فاطمه چون شب قدر است اگر پنهانی
تو شدی آیه ی چارم که به کوثر مخفی ست

رؤیت رب ز بزرگیش نگردد حاصل
شأن تو نیز چنان مرقد مادر مخفی ست

ذره دانست اگر مدعی وصل شود
آتش کینه ی خورشید مطهر مخفی ست

پس نگویید که مرداب به مهتاب رسید
دوزخی پشت همین تهمت ابتر مخفی ست

ناخدا هست اگر زینب و کشتی ست حسین
ام کلثوم در این بحر چو لنگر مخفی ست

خواهر کوچک زینب شده کز روی ادب
هرچه شمشیر برافراخته خنجر مخفی ست

نعره ی شیر نگردید به زنجیر مهار
پشت هر خطبه ی او جلوه ی حیدر مخفی ست

قدرت نطق تو از کوفه خرابه سازد
روز بازوی علی بر در خبیر مخفی ست

دامن عصمت تو در دل بازار سرود
شرف زن به همین ساحت معجر مخفی ست

مادرانه تو مرا لطف نمودی که مدام
پشت ارباب کرم داشته نوکر مخفی ست

با تو وحشت ز قیامت ننموده ست غریب
دانه کی از نظر لطف کبوتر مخفی ست

محسن قاسمی

خادم الزهرا (س) بازدید : 215 سه شنبه 08 فروردین 1396 نظرات (0)

حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها

نگاه آسیه‌ها محو در قداست اوست
حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست

به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست

غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست

نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست

لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست

فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست

دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست

شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
                             
محسن_حنیفی

خادم الزهرا (س) بازدید : 317 سه شنبه 08 فروردین 1396 نظرات (0)

تقديم به حضرت ام_کلثوم سلام الله عليها

و کوه ها همه کاهند در برابر زينب
که صبر! موي سپيدي ست زير معجر زينب

تو کيستي و چه رازي ست در نگاه تو پنهان
که برگزيده فقط شانه ي تو را سر زينب

عقيله وقتي از آغوشت التيام بجويد
چگونه از تو بگويم چگونه خواهر! زينب

چگونه مقتل رنج تو را نديده بگيرم
تو نيم ديگر اويي نه نام ديگر زينب

شکوه نام تو و رادمردي تو و صبرت
شبيه هيچ زني نيست غير مادر زينب

چه دردها که کشيدي در آن غروب که ديدي
به روي نيزه نشسته سر برادر زينب

تو خود الهه ي شعري و اشک توست تغزل
حماسه مي چکد از خطبه ی تو یاور زينب!

#سیدجوادمیرصفی

خادم الزهرا (س) بازدید : 261 سه شنبه 08 فروردین 1396 نظرات (0)

برای حضرت #ام_کلثوم سلام الله علیها

نمی گیرد کسی در آسمان شیعه جایت را
اگر چه یادمان رفته است تاریخ عزایت را

به خاکستر نشینیم مرو،،تا عرش می آیم
اگر خرجم‌کنی در یک نمازت،اهدنایت را

دلم می خواست دنبال شما باشم،ولی عباس
ز غیرت پاک کرده از قفایت رد پایت را

دل زهرا نمی خواهد که پایت در میان آید
وَ اِلّا می شنیدم در پس در  های هایت را

علی نفس رسول و نفس زینب ام کلثوم است
به زینب می رسم ‌گر که بجویم ابتدایت را

طنین خطبه ات می بردمان تا حنجر زینب
اگر دنبال می کردیم آهنگ صدایت را

سر انگشت تو تدبیر خداوند است ،،حتی گر
دمی گردن بگیرد ریسمانی دست هایت را

تو کشتی نجاتی مثل زینب حیف شد اما
عطش از پا در آورد آخر سر ناخدایت را

مشخص بود عمق غصه ات از طاقتِ طاقتح
گرفتی زودتر از خواهر اجر کربلایت را

بنا شد روضه ات را مجتبی در خانه اندازد
و زهرا دم‌کند با دست های خویش چایت را


حسین واعظی

خادم الزهرا (س) بازدید : 417 شنبه 05 فروردین 1396 نظرات (0)

یا ام_کلثوم سلام الله علیه


ای که از خون دلم ساخته ای جوهر را
قلم وصف تو سی پاره کند دفتر را

گر ابوالفضل علمدار حسین است تو نیز
بر سر دوش کشیدی علم خواهر را

چشمت آمد به زبان خطبه زهرایی خواند
اشک تو کرده بیان ماهیت کوثر را

آن که از جهل نبرد اسم تو را در دنیا
در پی ات بهر شفاعت بدود محشر را

آبرو شرم نمود و ز سر و رویش ریخت
هر که گفته است گرفتند ز تو معجر را

هر کسی لایق دامادی حیدر نشود
نیست با خاک بیابان صنمی گوهر را

محمدرضا_رضایی

خادم الزهرا (س) بازدید : 191 جمعه 20 فروردین 1395 نظرات (0)

منم که شعله کشد هرم آفتاب از من
گلم، که مانده پس از کربلا گلاب از من

غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم
که قول صبر گرفته ابو تراب از من

منم همان که نگاهم به علقمه افتاد
گرفت تا که رقیه سراغ آب از من

خدا نخواست که رفع عطش شود گرچه
همیشه بوده دعاهای مستجاب از من

سپرده بود به من طفل تشنه ی خود را
نخواست گرچه علی را دگر رباب از من

بساط شعله ی اتش به خیمه ها افتاد
چنانکه سوخت در اتش دل کباب از من

نرفت چادرم از سر اگر که سر میرفت
فلک به یاد ندارد رود حجاب از من

برای اینکه ببندد دخیل بر دستم
هزار مرتبه منت کشد طناب از من

شبیه فاطمه ام ، مثل حیدرم ، شیرم
یزید کافر اگر میبرد حساب از من

خرابه شد ز من اباد و کاخ کفر اما
به خطبه های علی وار شد خراب از من

سید حجت بحرالعلومی

خادم الزهرا (س) بازدید : 189 پنجشنبه 19 فروردین 1395 نظرات (0)

مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو

بانویی که به راه زینب بود
شاهد اشک و آه زینب بود
بانویی که شکسته شد بالش
و نگفتند شرحی از حالش

دختر فاطمه ست این خانوم
نام او هست ، حضرت کلثوم

مثل زهرا شریف و با عزّت
مثل حیدر غیور و با غیرت

خلق و خویش به مرتضی رفته
غربتش هم به مجتبی رفته

بهر یاری رهبر و دینش
بهر یاری سرور و دینش

با برادر به کربلا رفت و
قاضریه به نینوا رفت و

شد علمدار خواهرش زینب
سپر و یار خواهرش زینب

کربلا پا به پای زینب بود
گریه هایش برای زینب بود

روضه هایی عجیب را دیده
بدنی را هجا هجا دیده

بدن پاره پاره ای را دید
روی نیزه ستاره ای را دید

شاهد کشتن برادر بود
شاهد ناله های خواهر بود

کعبه نی خورده او به جای همه
ضربه هی خورده او به جای همه

چادرش چنگ خورده چندین بار
به سرش سنگ خورده چندین بار

بعد روز دهم اسارت رفت
زیو آلات او به غارت رفت

بر سر و روش بی امان میزد
دست او بسته و سنان میزد

سر بازار بردنش ای وای
بین اغیار بردنش ای وای

شمر و خولی تمسخرش کردند
بسکه پست و کثیف و نامردند

با تمامیِ این جسارت ها
با تمامیِ این حقارت ها

کم نشد از مقام این بانو
کمی از احترام این بانو

سر شکسته نگشته او هرگز
نه نه خسته نگشته او هرگز

چونکه شیر بتول را خورده
غیرت از علی به ارث برده

ابراهیم لآلی

خادم الزهرا (س) بازدید : 243 پنجشنبه 19 فروردین 1395 نظرات (1)

خیر است ، انگاری پیمبر پر درآورد
بی سور اسرافیل ، مولا محشر آورد

قرآن برای 《انما》 در آسمانش
خورشید و ماهش جور بود و اختر آورد

اصلا کسی معنای دختر را نفهمید
تا اینکه دامان عفیفه دختر آورد

این طرز شوهر داری اش ارث خدیجه ست
زهرا به کوری سقیفه کوثر آورد

وقتی که قدر زر فقط زرگر شناسد
قدر مسلم هم پیمبر زرگر آورد

دامان عصمت لکه ای هرگز نگیرد
اصلا نبی شخصا برایش همسر آورد

شورش شعورش شعله ی شوقش شکوهش
در کربلا او با حضورش لشکر آورد

تا خاطر آن کوه غیرت جمع گردد
بیش از نیاز کاروان او معجر آورد

از لابه لای ناله ی 《منو علینا》
کلی حماسه از علی اصغر آورد

با لطف او جور است دیگر جنس گریه
از بسکه روضه با گریز خنجر آورد

سرمنشا اصل تبرا ؛ام کلثوم
مخفی شبیه قبر زهرا ؛ام کلثوم

حسین رویت

خادم الزهرا (س) بازدید : 217 پنجشنبه 19 فروردین 1395 نظرات (0)

هر آنکه آمده را رهگذر تصور کن
چهل نفر همه را شعله ور تصور کن

ببند چشم و ببین چکمه ای بلند شده
و بعد فاطمه را پشت در تصور کن

برای اینکه بفهمی چطور شد روضه
فضای حادثه را تنگ تر تصور کن

برای خاطر محسن بیا و حیدر را
برای دفعه پنجم پدر تصور کن

و بعد حادثه را تا به کربلا برسان
کنار عمه ولی همسفر تصور کن

برای این زن تنها که ام کلثوم است
به وقت جنگ عمو را پسر تصور کن

برای آنکه بفهمی کی است این خانم
فرشته را به لباس بشر تصور کن

علی و فاطمه و زینب و حسین و حسن
خلاصه کن همه را یک نفر تصور کن

کنار زینب کبری به هر فراز و فرود
از این به بعد علیِّ دگر تصور کن

از این به بعد هر آنجا که می زنند او را
کنار زینب کبری سپر تصور کن

پس از حسین بمیرم مخدراتش را
به مجلسی همه را در خطر تصور کن

مهدی رحیمی

خادم الزهرا (س) بازدید : 221 پنجشنبه 19 فروردین 1395 نظرات (0)

بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم

در نوکری به محضرتان کم سعادتم

 

انقدر معرفت ز وجودِ شما کم است

بعضاً نوشته اند که وجودِ تو مبهم است

 

تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی

در شام و کوفه یار و کَسِ خواهرت شدی

 

تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق

غربت کشیده ای دمِ دروازه ی دمشق

 

در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت

پاشیده شد ز هم ، تن پاک برادرت

 

رأس بریده دیده ای و نیزه دیده ای

کی از حسین خود ، تو دلت را بریده ای

 

هم کعب نیزه خورده ای از نانجیب ها

هم دیده ای حکایت شیب الخضیب ها

 

گودال رفته ای و غمش را چشیده ای

تو کمتر از مصیبت زینب ندیده ای

 

همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی

حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی

 

بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان

من را ببخش که کم نوشتم برایتان

 

اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود

تا زینبت یگانه صبورای دین شود

 

مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد

ذکر حسین را به لبانم مجیب کرد

 

مانند او که خواست حسینی شود جهان

میخواست کربلا بشود قبله ی زمان

 

بانو تو هم فدایی ایمان زینبی

محو صدای گرمِ حسین جان زینبی

 

ای کوثر علی ، تو خودت جان عفتی

هم کُفْو زینبی و تو هم کوهِ عصمتی

 

دستِ مرا بگیر که آماده ام کنی

تا رهسپار دائم این جاده ام کنی

 

ما را مدافعین حرم آفریده اند

از نوکران خان کرم آفریده اند

 

لطفت همیشه شامل احوال نوکرت

جایم بده به زیر پرت ، جان مادرت

 

پوریا باقری

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 205 پنجشنبه 19 فروردین 1395 نظرات (0)

امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند

پلکی زدی حوا و هاجر افریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای سیده خانم یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه ان کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران انچه را گفتم گرفتند

علیرضا خاکساری

خادم الزهرا (س) بازدید : 177 دوشنبه 31 فروردین 1394 نظرات (0)

این چه ظلمی هست در حق شما بانوی من

با تمام این مصیبت ها غمت از یاد رفت

 

تشنگی بود و تو بودی و صدای آب آب

تا علی اصغر به نیزه رفت، آب آزاد رفت

 

در کنار زینب کبری، میان کربلا

زیر یک خنجر تمام هستی ات بر باد رفت

 

مادرت قبل تو آمد، کربلا هم شاهد است

تا که چشمش بر گلوی بی کفن افتاد، رفت

 

بی حیایی استخوان سینه را با پا شکست

بی برادر گشتی و بر نیزه ی بیداد رفت

 

روی ناقه با سر و رویی کبود و پر ورم

بین گودالی و جسمت همره سجاد رفت

 

شاعر:رضاباقریان

خادم الزهرا (س) بازدید : 365 شنبه 29 فروردین 1394 نظرات (0)

محسن حنیفی

نگاه آسیه ها محو در قداست اوست
حیا، ادب شده ی مکتب نجابت اوست
به شأن و رتبه ی او غبطه میخورد مریم
دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست
غریب تر ز حسن نام ام کلثوم است
که خاک خوردن نامش نشان غربت اوست
نوشته اند فلک غرق ذکرتسبیح است
حسین گفتن با آه هم عبادت اوست*
دوباره مرثیه ی قتل صبر میخواند
از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست*
لهوف مختصری از مصائب بانوست
لهوف گریه کن روضه ی اسارت اوست
فقط مقابل او نام شام را نبرید...
اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست
برای پوشیه ها او به شمر رو زده است
حجاب حوریه ها متکی به غیرت اوست*
شهیده ی غم گودال باید او را خواند
حسین ذکر مدام دم شهادت اوست
*****
*بیت ۴ اشاره به آیه کل فی فلک یسبحون و روایت نفس المهموم لظلمنا تسبیح دارد
*بیت 5 اشاره به مرثیه حضرت درکوفه دارد قتلتم اخی صبرا فویلا لامکم

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 197 شنبه 29 فروردین 1394 نظرات (0)
ما از می جام عاشقی سر مستیم
بر مرحمت دخت علی دل بستیم
محشر که بیاید همگی میگوییم
ما گریه کنان ام کلثوم هستیم
****
ای عالمه ی علوم دین ادرکنی
ای چادر تو حبل متین ادرکنی
یاسَیِّدَةَ النِّسا أَنَا سائِلِکُم
ای دخت امیر مومنین ادرکنی
****
ای روشنی نسل طهورای فاطمه
ای سردبیر مجمع شورای فاطمه
بی شک و شبهه عمه ی سادات عالمی
ای هم ردیف زینب کبرای فاطمه
****
ملیکه ی دو سرایی و نوحه گر هستی
خمیده ای به گمانم شکسته پر هستی
میان روضه ی امشب به خاطرم آمد
تو از غریب مدینه غریب تر هستی
****
تندیس حلم و حجب و حیایی بزرگوار
سنگ صبور شیر خدایی بزرگوار
محشر به إذن مادر سادات فاطمی
آری شما شفیعه ی مایی بزرگوار
****
عزیز فاطمه در معرض خطر بودی
ز بانوان حرم هم گرسنه تر بودی
"سری به نیزه بلند است در برابر" تان
تمام واقعه را تو نظاره گر بودی

علیرضا خاکساری

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 171 جمعه 28 فروردین 1394 نظرات (0)

کلثوم(س)

عزادارِ شَهِ بی یـار و مظلوم

زِ اندوهِ غمِ تو شیعه مغموم

نوای عرشیان با آه و نالـه

فـدای غربتت یـا اُمِّ کُلثوم

حمید رضا گلرخی

خادم الزهرا (س) بازدید : 225 جمعه 28 فروردین 1394 نظرات (1)
 
بیست و نُه از مه جمادی شد
وقتش آمد عزا به پا بکنیم
روز گریه بر امّ کلثوم است
روضه خوان را بیا صدا بکنیم
 
زینب دوّمی برای علیست
دست زهرا به روی سر دارد
همْ حسین و حسن برادرهاش
با ابوفاضل او قمر دارد
 
گرچه ما کم ز قدرِ او گفتیم
او جلال و شکوهش افزون است
گریه ام نذر گریه هایش شد
او دلش بعدِ کربلا خون است
 
هرگز از خاطرش نرفت آن داغ
روضه اش، روضه های عاشوراست
غارت خیمه را به چشمش دید
در دلش خیمه ای ز غم برپاست
 
همره قافله اسیری رفت
کوفه و شام، سنگ کین خورد و
دستِ او را به سلسله بستند
پشتِ همْ، پشتِ همْ زمین خورد و
 
کوفه وقتی که خطبه میخوانْد او
چون علی بود، کوه غیرت بود
زنده شد یاد خطبه ی زهرا
حامی اهلبیت و عترت بود
 
امّ کلثوم، امّ اشک و بُکاء
وقف این غم نمود، جان خودش
مرثیه خوان غربت یار است
روضه را بشنو از زبان خودش
 
قطعه قطعه، مقطّع و صد چاک
پیکری مانْد روی خاک، آن روز
از حسینم سر از قفا بردند
صورتش بود پر ز خاک، آن روز
 
هرگز این غم ز یاد من نرود
کاروان سخت با تَعَب می رفت
رأس پاکان به روی نیزه ز پیش
با دوصد غم به نیمه شب می رفت
 
رأس نورانی حسین  چون ماه
روشنی بخش راه قافله بود
در پی سر، به سرْ زنان یک تن
می دوید و به پایش آبله بود
 
در سیاهی پهنه ی آن دشت
تا رقیه ز جمع ما کم شد
زجر ملعون به جستجویش رفت
آن سه ساله از آن زمان خم شد
 
شاعر    وحید دکامین

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 171 جمعه 28 فروردین 1394 نظرات (0)

دست ما و عنایتت بانو

جان فدای شهامتت بانو

تو بزرگی و ما گدا خانوم

السلام علیکِ یا کلثوم

در شجاعت مثال بابایی

در نجابت شبیه زهرایی

خطبه هایت همیشه غرا بود

در صدایت صدای مولا بود

قوت قلب خواهرت بودی

همه جا با برادرت بودی

سر پناهی به دختران حرم

تکیه گاهی به مادران حرم

رفته ای پا به پای زینب تو

شاهد گریه های زینب تو

پر و بالت شکسته شد اما

لشگری بود و خواهرت تنها

دختری زیر دست و پاها مرد

زیورت را کسی به غارت برد

به سرت سنگ خورده در کوفه

چادرت چنگ خورده در کوفه

پشت دروازه های در شام و

تهمت و افترا و دشنام و

دست سنگین آن حرامی ها

رفته ای کوچه ی یهودی ها

روز و شب ها به فکر گودالی

یاد تیغ و سنان و خلخالی

طاقتم نیست دیگر ای بانو

روضه کافیست دیگر ای بانو

شاعر: ابراهیم لآلی

خادم الزهرا (س) بازدید : 171 جمعه 28 فروردین 1394 نظرات (0)

مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست

پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست 

از کرامات فراوان تو خوبان ماتند

این همه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست

عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای

احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست

نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو

گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست

شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد

مثل تو هیچ کسی فاتح میدان ها نیست

رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست

احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست

خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد

مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست

ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است

حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست

ازدواج تو و نمرود مدینه ؟ هیهات

نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست 

نمک سفره ی افطار پدر هستی تو

لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست

می شود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت ؟

مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست

یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد

چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست

سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت

خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست

ناز پرورده ی دستان پر از مهر علی

شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست

دور تا دور تو با هلهله جمعیت بود

بزم مِی طشت طلا جای پریشان ها نیست 

هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد

مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست

 

شاعر : ؟؟؟

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 229 جمعه 28 فروردین 1394 نظرات (0)

یا بنت امیرالمومنین...

امّ کلثوم که در مرتبه بس عالمه بود

زینب دوم بیت علی و فاطمه بود

حاصل مدّت عمرش به تواریخ غم است

هرچه از غربت او بیش بگوئیم کم است

در پی قافله ی عشق به صحرا شده بود

همقدمْ با قدم زینب کبری شده بود

کربلا، عصر دهم پیکر بی سر را دید

غارت خیمه و ابدان مطهّر را دید

یاد گودال دمی از نظرش رخت نَبَست

دلش از کینه و بیدادِ ستم سختْ شکست

گاه، روضه ز غم اکبر لیلا می خواند

از عطش، علقمه و حضرت سقا می خواند

روضه از قاسم از آن شیر دلاور می گفت

از علی اصغر از آن لاله ی پرپر می گفت

مرثیه خوانْد، وَ چشم همه را دریا کرد

خطبه اش کوفه به هم ریخت؛ عدو رسوا کرد

قامتش شام بلا دید و نشد خم هرگز

خم نیاورد به ابروی خود از غم هرگز

 

وحید دکامین

تعداد صفحات : 3

درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 49
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 672
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 7,733
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 79
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 11,134
  • بازدید ماه : 18,461
  • بازدید سال : 393,261
  • بازدید کلی : 22,640,222