ولادت امام عسکری ع

ولادت امام عسکری ع

ولادت امام عسکری ع

ولادت امام عسکری ع

ولادت امام عسکری ع
ولادت امام عسکری ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بر آخر الف قامت تو مَد آمد

یاأبا المهدی ادرکنی
.
بر آخر الف قامت تو مَد آمد
بلند خنده بزن آن بلند قد آمد

کتاب اشک گرفتم به دست خود اما
تفٲلی زدم امشب به گریه٬ بد آمد

به جوش آمده امشب دل خدا قُل قُل
نگو مفسر قفل هو َالٲحد آمد

چقدر خوشه ی انگور عسکری از شوق
ز چشم های مدینه سبد سبد آمد

مدینه پشت در خانه ی تو دَق الباب
نکرد٬ با بغلی هیزم و لگد آمد

برای تهنیت و شادی دل زهرا
فدک به دست خودش داشت یک سند٬ آمد

نجف به سمت تو با سنگ دُرِّ مودارش؛
برای اینکه دل سنگ وا شود آمد

گرفت کرببلا رود را در آغوشش
خراب و خسته و ویران به جزر و مد آمد

به سمت خانه ی تو کاظمین دلواپس؛
گشود بند ز پا سیزده عدد، آمد

گرفته بود به منقار خویش مشهد را
کبوتری که به سمت تو بال زد ،آمد

چقدر زنده که از گریه ی شما مردند
چقدر مرده که با گریه از لحد آمد

پس از تو هرکه گفته ست سیزده نحس است
به حکم عشق بر او شصت و چند حد آمد

همین که پلک تو وا شد به سمت مشتاقان
نسیم مهدی آل محــــــــمّـــــــد آمد

#مهدی_رحیمی_زمستان

 


تعداد بازديد : 257
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
زانو زدند پیش تو با احترام همه

السلام علیک یا حسن بن علی ایهاالزکی العسکری

زانو زدند پیش تو با احترام همه
شاه و گدا و صاحب مال و مقام همه

از آسمان عشق امامت رسیدی و ..
شد نقشه های شوم عدو ناتمام همه

امشب طواف، دور تو باید کنند خلق
جای صفا و مروه و بیت الحرام همه

در وصف جایگاه رفیعت همین بس است
صف بسته اند پشت سرت ده امام همه

ای عشق، دومین حسن بن علی ما
تو پادشاه هستی و ماهم غلام همه

زائر شدیم از ره دور و نشسته ایم
حالا در انتظار علیک السلام همه

دلتنگ سامرای تو هستیم یا حسن
دلتنگ عطر صحن و سرایت مدام همه

محمود یوسفی

 


تعداد بازديد : 239
جمعه 17 دی 1395 ساعت: 17:37
نویسنده:
نظرات(0)
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد

امام_حسن_عسگری

اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسالِ عاطفه باران درست کرد

بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد

حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی
حال مرا نوایِ "حسن جان" درست کرد

کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد
آخر توسلِ به کریمان درست کرد

شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست؟
زلف نگار در دلم ایمان درست کرد

حق است خالقی که برای عِباد خویش
شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد

در حیرتم چه کرد دو چشمش که اینچنین
از مرغ لال، مرغ غزل خوان درست کرد

دستی به روی سینه ی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد

روی لبم رسید نوای حسن حسن
در هر تپش...به هر نفس و دم زدن حسن


دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم
با جام خالی از لب دریا نمی روم

با صد امید آمده ام سمت سامرا
میخانه دایر است به صحرا نمی روم

از پای سفره های حسن های اهل بیت
عالَم اگر زنند بفرما... نمی روم

آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا
بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم

در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است
 بی دردِ عشق، جنتُ الاعلی نمی روم

کهفُ الوریٰ حسن، شب احیای من حسن
بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم

خود را کشانده ام به در خانه ی کریم
سنگم زنند هم من از این جا نمی روم

امشب به دور خال لبش چرخ می زنم
فردا طواف چشم، جداگانه می روم

وقتش رسیده است، عجب محشری شده است
میلاد حضرت حسن عسگری شده است

محمد_جواد_شیرازی

 


تعداد بازديد : 249
پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
سجده ی بی "خدا خدا" هرگز /

یا امام عسگری (ع)
مدح و مناجات و روضه امام حسن عسگری(ع)

سجده ی بی "خدا خدا" هرگز
بی ولای تو "ربنا" هرگز
عصمت الله اکبری آقا
از ولی خدا ، خطا؟ هرگز
هر چه دارم خودت عطا کردی
نزد غیر توام گدا؟ هرگز
من گره خورده ام به ایوانت
از تو باشم دمی جدا ؟ هرگز
پر زدن از فضای "دلتنگی"
جز به صحنین سامرا هرگز

چند وقتی شده.... که تب دارم
از تو یک کربلا طلب دارم

در کرمخانه تا تو را دیدم
بین دستانت "آتنا" دیدم
از ازل روی این دل زارم
از تو من چند رد پا دیدم
قبل اینکه به سامرا آیم
به گمانم تو را دو جا دیدم
اولین بار، پیش قبر حسن
دومین بار ، کربلا دیدم
وقت یاد از حریم پاک تو
در حرم هایشان تو را دیدم

من ندارم ، به من برس آقا
که نباشم چو خار و خس آقا

با اجازه کمی برای دلت
روضه میخوانم از هوای دلت
داغ مسمار و سینه را آقا
می‌گذاری بگو کجای دلت?
هر شب از داغ مادرت زهرا (س)
قتل نفسیست در سرای دلت ...
ختمِ به کربلا و گودال است
مثل هر دفعه ماجرای دلت
یک سوال از من و ... جواب از تو...
نیزه ای رفت لابلای دلت؟
من یک از صد هزار را گفتم
گریه کم کن دلم فدای دلت

گریه کم کن که گریه ها داری
ای که از روضه ام عزاداری

سنگ کوفی نخورد بر سر تو
زیر سم ها نرفت پیکر تو
روبروی سکینه (س) و زینب (س)
غرق در خون نشد سراسر تو
مملو از خاک و خون و خاکستر
حنجرت را ندید مادر تو
پیش چشمت نشد خدا را شکر
اربا اربا علیِ اکبر تو
خیمه هایت نسوخت با هیزم
تازیانه نخورد دختر تو
هیچ دستی نزد کنار سرت
خیزران بر لب مطهر تو

من یک از صدهزار را گفتم
قصه ای آبدار را گفتم

من که از روضه سر در آوردم
از دل خود جگر درآوردم
بین این روضه از زبان خودم
دو سه تا چشم تر درآوردم
عفو کن جان حجت ابن الحسن(ع)
گریه ات را اگر درآوردم
آن قدر گریه کرده ام آقا
از دو چشمم پدر درآوردم
نخل دردم که با دو قطره ی اشک
مطمئنم ثمر درآوردم
هر زمانی که روضه ای خواندم
سوی گودال پر درآوردم

سوی گودال سنگ می انداخت
به تنش نیزه چنگ می انداخت....

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir
 


تعداد بازديد : 230
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 14:58
نویسنده:
نظرات(0)
خبری بین شهر پیچیده مژده،”بابای آفتاب” آمد فاطمه مادرانه می خندد حسن از نسل بوتراب آمد در مدینه ب�

خبری بین شهر پیچیده
مژده،”بابای آفتاب” آمد
فاطمه مادرانه می خندد
حسن از نسل بوتراب آمد

در مدینه به یمن مقدم او
کهکشان ها ستاره می ریزند
ماه و خورشید و زهره و ناهید
مات این چهره ی دل انگیزند

انس و جن و ملائکه امشب
همه بر خوان عشق مهمانند
ملک وحی و حضرت خاتم
آیه ی” وَإِن یَکَاد…” می خوانند .

شور لبخند های شیرینش
شرح و تفسیر سوره ی “عسل” است
و مضامین چشم زیبایش
مملو از عاشقانه و غزل است

پایتخت قبیله ی عشق است
خانه ی کوچک امام دهم
نور خیرات می کنند اینجا
کوچه ی گل،پلاک یازدهم

از سر شب جناب آیینه
خلعت آسمان به تن پوشید
با تمام فرشته های خدا
باده از ساغر حسن نوشید .

باده از ساغری که هر جرعه
طعم “انگور عسکری” دارد
صحن میخانه ها شلوغ شده
ساقی از عرش مشتری دارد

یک بیابان به نام سامرا
با قدوم بهار گلشن شد
وارد”سُرَّ من رَآی” گشت و*
چشم این خاک تیره روشن شد

سامرا با حضور این آقا
مرکز رسمی کرامات است
پشت این در،گدای کاهل هم
تا ابد، شامل عنایات است….

محمد جواد مهدوی

*نام شهر سامرا در اصل «سُرَّ من رَآی» بوده است یعنی « هرکه آن را ببیند شاد می شود»

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 91
چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 11:08
نویسنده:
نظرات(0)
شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام تا که پر نور شود این دل خاکستری ام همه جا مدح شما هست در اندیشه ی من �

شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام
تا که پر نور شود این دل خاکستری ام

همه جا مدح شما هست در اندیشه ی من
رهرو دعبل و دنباله رو حِمیَری ام

سالیانی است که مدح تو به گوشم خورده
سالیانی است که در مدح تو پامنبری ام

ریشه ام را تو بکن روزی اگر دیدی که
با گداییِ درت در پی نام آوری ام

تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن
دیدی ام گر پی لطف و کرم دیگری ام

آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم
چه کسی گفته که من در پی انگشتری ام؟

آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی
محضرت آمدم اثبات کنم نوکری ام

بر در میکده ات بهر تملّق گویم
نوکر بی سر و پای حسنِ عسگری ام

دلم از بس که نرفته است زیارت خون شد
برسانید براتی به خدا مشتری ام

سامرا رفتن من دست عزیز دل توست
جان فرزند خودت باز بگو می بری ام؟

شیعه نه عبد که نه عاشق و مجنون هم نه
بر در خوان شما من سگ خیره سری ام

هر چه بد کرده ام آخر تو مرا بخشیدی
باز انگار نه انگار ، زبس که جری ام

هر چه هستم ولی آقا همه دم می گویم
عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری ام

ای که شأنت همه دم “عادتکم احسان” است
من گنهکار و سیه رو و بدم ، می خری ام؟

سامرا رفته ام و خوب گدایی بلدم
بس که دلبسته شده بر قسم مادری ام

سامرا آمدم و کوری داعش گفتم
چشمتان کور شود زینبی ام ، حیدری ام

مهدی علی قاسمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 217
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 13:09
نویسنده:
نظرات(0)
هرکه می خواهد که در سرها سری پیدا کند پیش تو باید مدال نوکری پیدا می کند یک حسن بس بود دراین خانواده

هرکه می خواهد که در سرها سری پیدا کند
پیش تو باید مدال نوکری پیدا می کند

یک حسن بس بود دراین خانواده که خدا
خواست تا ملکش کریم دیگری پیدا کند

روح تو درعرش بود و درخور تو جبرئیل
گشت درکل زمین تا مادری پیدا کند

خواست تا خمّ ولایت بعد دور سیزده
مزّه ی انگور آن هم عسکری پیدا کند

آه چون منظومه ی شمسی محال ممکن است
آفتاب روی تو یک مشتری پیدا کند

با تو سامرّا پس از این قابلیت داشت که
بیست و چندی سال علی اکبری پیدا کند

درمدینه لااقل یک کوچه و یک خانه بود
درحریم تو کسی کو تا دری پیدا کند

بعد زینب بعد معصومه،حکیمه کوه شد
تا که سامرّا هم آری خواهری پیدا کند

کربلا یک بار بوده توی سامرّا، نسیم؛
هرزمان از خاک باید معجری پیدا کند

مهدی رحیمی زمستان

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 289
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 13:08
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسکری(ع)-ولادت شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام تا که پر نور شود این دل خاکستری ام همه جا م�

امام حسن عسکری(ع)-ولادت

 

شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام

تا که پر نور شود این دل خاکستری ام

همه جا مدح شما هست در اندیشه ی من

رهرو دعبل و دنباله رو حِمیَری ام

سالیانی است که مدح تو به گوشم خورده

سالیانی است که در مدح تو پامنبری ام

ریشه ام را تو بکن روزی اگر دیدی که

با گداییِ درت در پی نام آوری ام

تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن

دیدی ام گر پی لطف و کرم دیگری ام

آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم

چه کسی گفته که من در پی انگشتری ام؟

آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی

محضرت آمدم اثبات کنم نوکری ام

بر در میکده ات بهر تملّق گویم

نوکر بی سر و پای حسنِ عسگری ام

دلم از بس که نرفته است زیارت خون شد

برسانید براتی به خدا مشتری ام

سامرا رفتن من دست عزیز دل توست

جان فرزند خودت باز بگو می بری ام؟

شیعه نه عبد که نه عاشق و مجنون هم نه

بر در خوان شما در پیِ خیره سری ام

هر چه بد کرده ام آخر تو مرا بخشیدی

باز انگار نه انگار ، زبس که جری ام

هر چه هستم ولی آقا همه دم می گویم

عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری ام

ای که شأنت همه دم "عادتکم احسان" است

من گنهکار و سیه رو و بدم ، می خری ام؟

سامرا رفته ام و خوب گدایی بلدم

بس که دلبسته شده بر قسم مادری ام

سامرا آمدم و کوری داعش گفتم

چشمتان کور شود زینبی ام ، حیدری ام

 

مهدی علی قاسمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 87
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 13:06
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – مجتبی کرمی میل سفر در سر چرا دارم دوباره شوق زیارتنامه را دا�

اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – مجتبی کرمی

 

میل سفر در سر چرا دارم دوباره

شوق زیارتنامه را دارم دوباره

صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم

انگار میل سامرا دارم دوباره

**

 این اشک های روی گونه نازنین اند

 وقتی سر خان کریمان می نشین اند

یک قطره بردم باز دریا پس گرفتم

در مکتب شیعه حسن ها اینچنین اند

**

 اینکه ،فقیری، را به ما ها هدیه دادی

می ریزد اشک شوق مان غیر ارادی

 قنداقه ی نور تو را خیل فرشته

آورده اند از عرش بر دستان هادی

**

 وا کن به روی رعیتت حالا دری را

باب زلال گریه های مادری را

بین توسل ها سه شنبه لطف کردی

همواره ایها الزکی العسکری را

**

 حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم

ما دست خالی از حریم تو نبردیم

 یک خواهش اما مانده بین سامرایت

 ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم

**

 آقا بمیرم من برایت !باز دشمن؟

 این غربت صحن تو بد تا کرد با من

 وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا

بعدش صدای بال کفتر هاست حتما

 

مجتبی کرمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 104
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 13:05
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – علی صالحی بر عكس شد، زمين به هوا نور مي هد كِل مي كشد فرشته، و

اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – علی صالحی

 

بر عكس شد، زمين به هوا نور مي هد

كِل مي كشد فرشته، وسط شور مي دهد

از سفره اي كه روح الامين سور مي دهد

خرما بزن كه مزّه ي انگور مي دهد

 

امشب شراب، از مِيِ انگورِ عسگري است

اين سفره­ي وليمه به دستورِ عسكري است

 

اين حالِ خوش مباد كه يك لحظه بد شود

دستي دراز شد كه بنا نيست رَدّ شود

امشب همان شبي است كه بايد رصد شود

تنها نزن به آب قرار است مَد شود

 

دريا بلند مي شود و ماه مي رسد

ماهي به هيأت حسن از راه مي رسد

 

 وقتي نمك علي است، شكر مي شود حسن

والشَّمس اگر علي است، قمر مي شود حسن

وقتي صدف علي است، گُهر مي شود حسن

هر جا پدر علي است، پسر مي شود حسن

 

از حُسنِ خود دوباره خدا رونوشت زد

قابش گرفت و سر درِ باغِ بهشت زد

         

جانم به اين ربيع و به ايامِ شادي اش

نَقل است هشتمين خبرِ بامدادي اش

چون اختصاص داشت به باب المرادي اش

برداشت پرده از رُخِ دلبندِ هادي اش

 

در شرحش از كرامت مازاد مي نوشت

كاتب مدام دست مريزاد مي نوشت

 

تا ساقِ عرش سُلطه­ي فرمانروايي اش

مُهرِ نماز نقطه­ي خود اتكائي اش

اربابِ جود سيره­ي مشكل گشائي اش

دلچسب ماست كنيه­ي ابن الرضائي­اش

 

اقبال سائل از كرم افزايي اش بلند

بر دوش حشر پرچمِ آقايي اش بلند

 

نطق و بيان حريف سكوتش نمي شود

تبعيد، ساقط جبروتش نمي شود

جز كربلا دعاي قنوتش نمي شود

جز اشكِ روضه، غالب قوتش نمي شود

 

نشنيدي از علامت اهل يقيق چه گفت؟

از مؤمن و زيارت در اربعين چه گفت؟

 

مائيم و حرصِ صحنِ مُطلّاي سامرا

صلي عليك، حضرت والاي سامرا

حدّ اقل از عرش معلاي سامرا

نان پرت كن براي گداهاي سامرا

 

يك التفات هم شده بر مستمند كن

بنشين كنارِ ما و بگو و بخند كن

 

صاحب قَراني و به سوار و پياده ات

خواهم گذشت از سرِ خود با اراده ات

هر روزِ هفته مي رود اين بنده زاده ات

خدمت كند به خانه اي از خانواده ات

 

من پا دوي بساط توام پنج شنبه ها

جارو كش حياطِ توام پنج شنبه ها

 

اي پنج شنبه، جمعه ات آيا نمي رسد؟

اين قرن ها غروب، به فردا نمي رسد؟

اين بندِ شعر خوب نشد، با نمي رسد

عرضِ دعايِ ما كه به بالا نمي رسد

 

دست خودت فقط گره را باز مي كند

آخر مگر پسر به پدر ناز مي كند؟ 

 

علي صالحي

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 107
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 13:01
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – محمد حسن بیات لو جان میدهم فقط و فقط پای سامرا زاده شدم به ش

 

اشعار ولادت حضرت امام حسن عسگری(ع) – محمد حسن بیات لو

 

جان میدهم فقط و فقط پای سامرا

زاده شدم به شوق تمنای سامرا

 

دیگر نیازمند کسی نیستم که من

هستم گدای دست تو آقای سامرا

 

حال مرا برای خودت روبه راه کن

حاذق ترین طبیب- مسیحای سامرا

 

از لطف بی نهایت تو بی مقدمه

پر زد دلم به گنبد زیبای سامرا

 

حالا شدم برای حریمت کبوتری

ای منتهای عشق خداوند”عسگری”

 

ای دومین حسن که وجودت خدایی است

صبر تو مرتضایی دلت مجتبایی است

 

در کنج صحن خلوت توحضرت مسیح

مشغول لحظه های شریف گدایی است

 

صدها درود و تهنیت سبز بر دلی

که آب و تاب عاشقی اش سامرایی است

 

وقتی کبوتری به هوای تو می پرد

دیگر کجا به فکر فرار و جدایی است

 

هرکس که میرسد تو به او لطف میکنی

فرقی نمیکند طرف اصلأ کجایی است

 

با این حساب بر در این خانه آمدم

بر دور شمع روی تو پروانه آمدم

 

ای جلوه ی حقیقی هفت آسمان حسن

رفته شعاع نور تو تا لا مکان حسن

 

در زیر چتر سایه ی تو آرمیده ایم

از پرتو جمال تو روشن جهان حسن

 

در مدح تو همیشه قلم کم می آورد

قفل است درسرودن تو هر دهان حسن

 

میخوانمت به طرز زمان های کودکیم

بابای مهربان “امام زمان” حسن

 

بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین

ای بانی زیارت ما شیعیان حسن

 

شغل همیشگیم دراین خانه نوکری ست

کار همیشگی شما بنده پروی ست

 

حتی بهشت در به در آستان توست

تنها نه آسمان که زمین هم از آن توست

 

قطره اگر کنار تو باشد که قطره نیست

زیرا که تحت مرحمت بی کران توست

 

از پشت پرده یک دو کلامی سخن بود

گوشم در انتظار شنود بیان توست

 

بین درندگان به نماز ایستاده ای

اینهم نشانه ای ز جلال نهان توست

 

هر چند ظاهرا تو به مکه نرفته ای

کعبه همیشه گرم طواف نشان توست

 

روز ولادت تو زمان هم عهدی است

بعد تو جانشین بلافصل مهدی است

 

محمد حسن بیات لو

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 187
سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 12:59
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسگری(ع)-مدح ای مهر جهان‌پرور، از مات سلام‌الله ای آینــۀ داور، از مـــات سلام‌الله وا�

امام حسن عسگری(ع)-مدح

 

ای مهر جهان‌پرور، از مات سلام‌الله

ای آینــۀ داور، از مـــات سلام‌الله

وای از همگان برتر، از مات سلام‌الله

ای زادۀ پیغمبـر، از مـات سلام‌الله

فرماندۀ عالم‌ها، با رایت هم‌عهدی

فرزند رسول‌الله، مولای اباالمهدی

در عرش، امامی تـو، بر چرخ، مداری تو

هم بر همه مولایی، هم بر همه یاری تو

روشنگر ملک جان، در لیل و نهاری تو

در سینۀ هر شیعه، یک سامره داری تو

توحیـدی و قرآنـی، اسلامی و ایمانی

خورشیدِ جمالِ غیب، در عالمِ امکانی

جان همه خوبان را، در قالب تن داری

اعجـاز مسیحایـی هنگام سخـن داری

هر نکته هزاران دُر، در دُرج دهن داری

فرمـان خداونـدی، بـر سروِ علن داری

هم نام حسن داری، هم روی حسن داری

هم خُلق حسن داری، هم خوی حسن داری

ای عبدِ خدا ‌سیما، ای حُسنِ خدا‌ منظر

نجــل علــی چـارم، ریحــانۀ پیغمبـر

صلبت صدف طاهر، مهدی است تو را گوهر

از وصـف همـه اولا، از مـدح همـه برتر

هم یازدهم خورشید، هم یازدهم اختر

هـم یازدهـم مـولا، هـم یازدهم اختر

از مـاست همـه غفلت، از تـو همه آگاهی

از مـا همه گمراهـی، از تـو همه همراهی

صد قافله دل هر دم، در«سامره»‌ات راهی

ای داده خداوندت، بر هر دو جهان شاهی

حُسنِ صُوَری مولا، رشک قمری مولا

نوری بصری مولا، از وهم، سری مولا

هر چند تهی دستم، از مهر تو سرشارم

دل بر کرمت بستم، رو در حـرمت آرم

مهـر تو بـوَد هستم، مـدح تو بوَد کارم

در خلد تو را جویم، در حشر تو را دارم

ماییم و ولای تـو، خـاک کف پای تو

مشمول عطای تو، جان‌ها به فدای تو

دردا که گل عمرت، یک لحظه خزانی شد

آخـر جگـرت مسموم، در سنّ جوانی شد

هر لحظه ستم بـر تو، از دشمنِ جانی شد

با پیکـر تـو مدفـون غم‌هــای نهانی شد

تا لحظۀ آخر هم، غم بود طبیب تو

پیوستـه سلام مـا بر قبر غریب تو

پیوسته ستم دیـدی، با عمر کمت، مولا

تا صبح جزا دلهاست دریای غمت، مولا

آمد ز بنی‌العبـاس، ظلم و ستمت، مولا

گردید چـرا ویـران دیگـر حرمت؟ مولا

پیوسته تـو در غربت، مانند پدر بودی

از جور ستمکاران، در تحتِ نظر بودی

باشد که شبی روزی در سامره روی آرم

با دیدۀ گریان، رو بـر خاک تـو بگـذارم

بر قبر تو جـای گل، خونابِ جگـر دارم

من میثمم و نَبـوَد، بـا غیـر شما، کارم

هر چند بدم مولا، از لطف، قبولم کن

در روز جزا محشور، با آلِ رسولم کن

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 133
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:06
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسکری(ع)-ولادت امشب همه جا موج زند نور ولایت افتاده به سرها همه دم شور ولایت گردیده سماوا�

امام حسن عسکری(ع)-ولادت

 

امشب همه جا موج زند نور ولایت

افتاده به سرها همه دم شور ولایت

گردیده سماوات و زمین طور ولایت

از پرده در آمد مه مستور ولایت

گردیده ملک گرم ثناگستری امشب

گویند ثنای حسن عسگری امشب

برخیز و بزن خنده که گل خنده زن آمد

با خنده ی گل بر لب بلبل سخن آمد

خورشید فروزنده مه انجمن آمد

فرزند رضا را حسن آمد حسن آمد

عالم همه غرق شعف و عشرت و شادی است

میلاد گرامی خلف حضرت هادی است

نخل نبوی را ثمر است این ثمر است این

چرخ علوی را قمر است این قمر است این

فخر دو جهان را پسر است این پسر است این

بر مصلح عالم پدر است این پدر است این

این شیعه و این مشعل انوار هدایش

ای جان همه عالم و آدم بفدایش

روئید گل تازۀ آمال محمّد

یا مهر فروزنده ی اقبال محمّد

یا صفحه ی رخسار و خط و خال محمّد  

یا آمده دوم حسن از آل محمّد  

از سامره تابیده به عالم جلواتش

پیوسته فرستید درود و صلواتش

این گوهر ده بحر خروشنده ی دین است

این کعبه ی امیّد دل اهل یقین است

این عرش خداوند تعالی به زمین است

این نجل دهم حجّت خلاّق مبین است

در سجده ملایک به یسار و به یمینش

تابنده بود جلوه ی مهدی ز جبینش

آینه ی حسن ازلی ماه جمالش

آیات لب حضرت هادی خط و خالش

یادآور جاه نبوی قدر و جلالش

جبریل فرو ماند در اوج کمالش

عالم همه مرهون وی و موهبت اوست

از سامره تا عرش خدا مملکت اوست

این اختر برج نقوی ماه تمام است

این فرش نشینی است که خود عرش مقام است

این حجّ و زکوة است و صلات است و صیام است

بر خلق امام است امام است امام است

قدر و شرف و عزّت و جاه بشر از اوست

ای منتظران حجّت ثانی عشر از اوست

ای ارض و سماوات همه سامره ی تو

ای چرخ برین نقطه ای از دایره ی تو

ای مهر فلک ذرّه ای از نائره ی تو

ای زنده دل اهل دل از خاطره ی تو

از جود تو بس خاطره داریم حسن جان

ما آرزوی سامره داریم حسن جان

تو یازدهم اختر منظومه ی نوری

تو واسطۀ عفو خداوند غفوری

تو نور خدا در شجر وادی طوری

تو سرّ انا الحق به غیاب و به حضوری

من سائل لطف و کرم و جود تو هستم

با آن همه آلودگیم دل به تو بستم

ای فوج ملک را به درت عرض ارادت

سادات جهان از تو گرفته است سیادت

مِهر تو بود مُهر قبولیّ عبادت

قرآن به تو و پاکی تو داده شهادت

تو دست خداوند به تقدیر قضایی

فرزند علیّ ابن جواد ابن رضایی

قرآن به تو نازد که در او جلوه گر استی

ایمان بتو بالد که ورا راهبر استی

انسان بتو بالد که امام البشر استی

مهدی بتو در فخر که او را پدر استی

لطفی که مگر سائل هر روز تو باشم

خاک قدم عسگر پیروز تو باشم

ای عادت تو جود و مرام تو عنایت

ای مهر رخت مشعل انوار هدایت

ای یازدهم اختر تابان ولایت

قرآن سخن فضل تو را کرده حکایت

من «میثم» آلوده دل بی سر و پایم

از خویش مرانید که مدّاح شمایم

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 222
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسکری(ع)-مدح ای زحسنت عیان جلوه ی داوری طلعت احمدی صولتت حیدری بر تنت نارسا خلعت سروری دی

امام حسن عسکری(ع)-مدح

 

ای زحسنت عیان جلوه ی داوری

طلعت احمدی صولتت حیدری

بر تنت نارسا خلعت سروری

دیو و حور و ملک جنّ و انس و پری

جمله در محضرت گرم فرمان بری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

ای زرخ داده نور بر مه و آفتاب

نجل ختم رسل زاده ی بوتراب

پیش تر از سؤال داده ما را جواب

دُرّ ده بحری و بحر یک دُرّ ناب

که بر آن دَه کند دُرّ تو گوهری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

سینه ات مخزن سرّ سَروِ علن

والد حضرت حجّة بن الحسن

من کجا مدح تو تو کجا مدح من

مهر هر آسمان ماه هر انجمن

در تمام وجود کرده روشنگری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

خال و خطّت حسن خُلق و خویت حسن

خُلق و خویت حسن ماه رویت حسن

ماه رویت حسن عطر و بویت حسن

عطر و بویت حسن گفتگویت حسن

داده از هر حَسن خالقت برتری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

چارده آینه روی زیبای تو

عطر مهدی دمد از نفس های تو

در دل ما بود چون خدا جای تو

سوره ی قدر و نور نقش سیمای تو

نور حسن تو را مشتری مشتری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

خلق، در سایه  و حقّ ثنا گسترت

هم ملک عسکرت هم بشر لشکرت

بر گرفته چو جان سامره در برت

صورت و سیرت احمد و حیدرت

ای دُرِ احمدی ای گل حیدری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

فیضت از سامره شامل عالم است

گفته هایت مدام آیت محکم است

سایه ات بر سر عالم و آدم است

گوهر مدح خلق در ثنایت کم است

وصف تو باید از منطق داوری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

قدسیان خادم آستان تواند

عرشیان طایر بوستان تواند

عارفان بنده ی دوستان تواند

زاهدان لاله ی گلستان تواند

مهر و مه را بود بر درت اختری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

ماه رویت برد جلوه از ده امام

بر تو و مادر و جدّ و بابت سلام

بی تو طاعت هدر بی تو جنّت حرام

با تو قرآن درست بی تو دین ناتمام

مکتبت مکتب معرفت پروری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

مهدی فاطمه از تو یک یاسمن

هادی اهل بیت بر لبت بوسه زن

نورت از سامره هادی مرد و زن

در جهان و جنان در زمین و زمن

کثرت خیر تو می کند کوثری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

گر چه عمرت همه حبس و تبعید بود

کار تو دم به دم نشر توحید بود

نور علمت مدام با اساتید بود

منطقت علم را مُهر تأیید بود

لشگر دانشت در جهان گستری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

ای تولاّی تو دین و آیین من

مهر تو خوشتر از جان شیرین من

روح پاک دعا ذکر آمین من

کلّ ایمان من همه ی دین من

"میثم" از وصف تو می کند دلبری

سیّدی یا حسن ایّها العسکری

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 373
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسکری(ع)-ولادت ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌ها ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها ای عبد

امام حسن عسکری(ع)-ولادت

 

ای سامـره‌ات قبلـۀ دل کعبۀ جان‌ها

ای سفرۀ احسان تو پیوسته جهان‌ها

ای عبد خداوند و خداونـدِ زمان‌ها

ای پایۀ قدر و شرفت فوق مکان‌ها

آگاه ز اسـرار عیان‌هـا و نهان‌هـا

کوتاه به مدح تو و وصف تو زبان‌ها

ای روی تو در بزم ازل شاهد و مشهود

وی آمده ساجد به خدا بر همه مسجود

هـم قبلـۀ حاجاتـی و هم حجت معبود

هم حمدی و هم احمد و هم حامد و محمود

غیر از تو کـه باشد پدرِ مهدی موعود

مهدی که بهـار آرد در فصلِ خزان‌ها

ای جان جهان ای همه جان‌ها به فدایت

ای نـام نکویت حسن ای حسنِ خدایت

خورشیــد پنــاه آرد در ظـلِّ لــوایت

امضــای عبــادات همـه مهـر ولایـت

بالاتــر از آنــی کــه بگوینــد ثنایت

بر اوج جلالت نرسـد وهـم و گمـان‌ها

در وصـف تــو اشیـاء زبانند زبانند

جز مدح تو را خلق نخوانند نخوانند

گل‌های جنان بی‌تـو خزانند خزانند

بــا آنکــه مقـام تـو نـدانند ندانند

پیوستــه رواننـد رواننــد رواننــد

تـا دور مـزار تـو بگردنـد روان‌ها

بـوی خـوش جنـت ز غبـار قدم توست

عیسای مسیح آنچه که دارد ز دم توست

حاتم که کریـم اسـت، گدای درم توست

تو دست خدا هستی و هستی کرم توست

تنهـا نـه فقـط سامـرۀ دل حـرم توست

هـر جـا نگرم از تو عیان است نشان‌ها

تــو درِّ گــرانمایــۀ دَه بحـر کمالی

تـو مهـر فــروزانِ سمــاواتِ جـلالی

تـو عبـد، ولـی عبـد خداونـد جمـالی

احمد رخ و حیدر ید و صدیقه خصالی

دوم حسـن از حسـن خـدای متعـالی

ای شاهد حسن ازلت چشم زمان‌هـا

ای خلق سماوات و زمین خاک در تو

ای چــار علــی آمـده جد و پدر تو

ای منتقـــم آل محمّــد پســر تــو

پیوستــه ســلام از طـرف دادگـر تو

بـر مهـدی و بـر نرجس نیکو سیر تو

مهدی که بوَد در کف او خط امان‌هـا

ای در جگـر شیعه شررهای غم تو

ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو

با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو

خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو

دارند به یادت همه در سینه فغان‌ها

با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بـود

از نـور تـو لبریـز دل جـن و بـشر بـود

وز علم تـو دشمن را احسـاس خطر بود

هر جا که خبـر بـود، فقط از تو خبر بود

پیوسته تو را قوت و غذا خون جگـر بود

پر بود دلـت روز و شب از درد نهـان‌ها

افسوس که شد گلشن عمـر تـو خزانی

آه ای جگرت سـوخته از سـوز نهانی

دادنـد تــو را زهـر در ایـام جـوانی

جان شـد به لبت از ستم دشمن جانی

شد کار محبـان ز غمت مرثیه‌خـوانی

جوشید شرار از نفس مرثیه‌خوان‌هـا

بگذار که بـا سـوز جگـر یـار تـو باشم

بگـذار کـه پیوستــه گرفتـار تـو باشم

هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم

افتــاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشم

بــا مهــدی موعـود عـزادار تو باشم

هـر چنـد بوَد شرح غمت فوق بیان‌ها

مـن «میثمـم» و شیفتـۀ دار شمــایم

مـداح شمـا نـه سـگ دربـار شمایم

یـک عمـر گـدای سر بـازار شمایم

خود هیچم و بـا هیچ، خریدار شمایم

گفتـم کـه شـوم یار شما، عار شمایم

دارم بـه سـر شانه بسی کوه زیان‌ها

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 185
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(1)
امام حسن عسگری(ع)-ولادت سری که سجده کرده بر پای دل به قصد قربت و تولای دل با نگه حضرت زهرای دل آمده

امام حسن عسگری(ع)-ولادت

 

سری که سجده کرده بر پای دل

به قصد قربت و تولای دل

با نگه حضرت زهرای دل

آمده تا عالم بالای دل

دیده قد و قامت رعنای دل

بنده شده، بنده ی آقای دل

گرفته از جنّ و ملک برتری

از برکات حسن عسگری

صورت زیباش، چنان ماهتاب

روز ازل جلوه نمود از نقاب

به باد داد آبروی آفتاب

به زلف خود داد کمی پیچ و تاب

ربود از ملائک احساس خواب

به خواب دلبران خود شد عذاب

روز ازل شد بخدا محشری

از برکات حسن عسگری

از برکاتش دل ما روشن است

از کرمش هر دو سرا روشن است

شمس و قمر، ارض و سما روشن است

خانه ی کعبه ی خدا روشن است

چراغ محراب و دعا روشن است

او حسن دوّم دین من است

گشته خدا به دین من مشتری

از برکات حسن عسگری

کیست حسن؟ اسم شب عاشقان

ذکر شریف لب پیغمبران

ابن رضای سوم شیعیان

سیزدهم یوسف زهرا نشان

عشق دل حضرت صاحب زمان

ستاره ی یازده آسمان

شیعه تو ره به آسمان  می بری

از برکات حسن عسگری

ای حَسَنِ حُسنِ جمال نبی

کمال دین حق، کمال نبی

به آسمان ها پر و بال نبی

لعل لبت آب زلال نبی

وصال حضرتت وصال نبی

مثال هیبتت مثال نبی

شعر شده مدیحه ی دیگری

از برکات حسن عسگری

چه خوش بُود به این سرا سر زدن

کبوتر حرم شدن پر زدن

بر در او آمدن و در زدن

درب خدای ذرّه پرور زدن

باز نشد درب، مکرّر زدن

از عشق او به سیم آخر زدن

حیدری ام، حیدری ام، حیدری

از برکات حسن عسگری

ای حرمت کعبه ی اهل ولا

کعبه کجا مدفن پاکت کجا

وا أَسَفا دشمن زخم آشنا

هتک نموده است حریم تو را

حال که ناامن شده سامرا

شد حرم مطهّرت قلب ما

به کعبه می کند دلم سروری

از برکات حسن عسگری

 

امیر عظیمی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 278
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسن عسگری(ع)-ولادت تقدیمِ محضر تو هزاران سلام ، کم کعبه اگر کند به شما استلام ، کم آنقدر محترم

امام حسن عسگری(ع)-ولادت

 

تقدیمِ محضر تو هزاران سلام ، کم

کعبه اگر کند به شما استلام ، کم

آنقدر محترم شده ای که اگر کند

عالم به احترام وجودت قیام ، کم

پشت درت برای تبرک به محضرت

کُلِّ ملائکه که کنند ازدحام ، کم

ای چهرهء تو روشنیِ راه عالمی

پروانۀ رخ تو شود خاص و عام ، کم

شایستۀ مقام و بزرگی ، وجودتان

گرچه که در قبال شما این مقام، کم

شکر خدا که فاطمی و حیدری شدیم

مجذوب حضرت حسن العسکری شدیم

تمثال دیگری ز علی باز زاده شد

ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد

وا شد ز آسمان  درِ رحمت به سمت خاک

وقتی به دستهای پدر ، طفل داده شد

نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف

زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد

گل کرد بر لبم صلوات پیا پی ام

دست خودم نبود لبم بی اراده شد

این بارِ دوم است که در خانواده شان

از نام دلربای حسن استفاده شد

وقتی کرم ز چهرهء او منجلی شده

یعنی که دومین حسن بن علی شده

خورشید محو روی درخشندهء شماست

حاتم گدای سفرهء بخشندهء شماست

ماه فلک ازین که شده ماه ، نام او

سر را به زیر برده و شرمندهء شماست

دل نیست آن دلی که در او نیست عشق تو

دل آن دلیست کز ازل آکندهء شماست

در روز حشر هر که ز تو گفت، بُرد کرد

برگ برنده دست سرایندهء شماست

دل برده از امام دهم طعم خنده ات

اصلا بهشت جلوه ای از خندهء شماست

ای صولتت ز صولت حیدر گرفته وام

بر ساحت تو و پدر و مادرت سلام

از ما سلام بر تو و از تو جواب ما

چون می رسد فقط به شما انتساب ما

آقا سلام بر تو و اجداد اطهرت

بالاترین عبادت ما و ثواب ما

شاد است در ولادت تو گرچه پشت ابر

جانها فدات ای پدر آفتاب ما

هستیم ما به فضل نگاهت امیدوار

در طولِ لحظه لحظۀ یوم الحساب ما

شکر خدا که روزیِمان هم شما شدید

ذکر شماست روزیِ ما آب و نان ما

نذر تو خوانده ایم به لب آیه های نصر

تبریک گفته ایم همه بر امام عصر

باید تو را به باغ ولایت ثمر نوشت

از هر چه خوب نام تو را خوبتر نوشت

باید به لوح دل حرمت را جنان کشید

یا از حریم تو به جنان چند در نوشت

از هر چه عالمان ز کمالت نوشته اند

باید هزار دفعه از آن بیشتر نوشت

نامت ازین عمو و جمالت از آن عمو

نامت حسن نوشت و جمالت قمر نوشت

ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست

گر سرنوشت ، شیعۀ ثانی عشر نوشت

امشب اسیر توست دل مستمند ما

تقدیم مادرت صلواتِ بلندِ ما

تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت

حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت

می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب

عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت

عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد

فرش از تبرکِ نفسش ارتقا گرفت

باب المراد اوست عجب نیست گر کسی

عیدی ز دست مرحمتش کربلا گرفت

افسانه نیست لطف امام همام ما

این است آن امیر که دست گدا گرفت

خوشحال گشته فاطمه از این ولادتش

همنام با عمو شده خوش به سعادتش

***

 

مهدی مقیمی

 

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 182
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(0)
جهان به کام غلام امام عسکری است که شاه میشود آنکه غلام عسکری است برای بار دهم مرتضی نما آمد نمای عرش

جهان به کام غلام امام عسکری است
که شاه میشود آنکه غلام عسکری است

برای بار دهم مرتضی نما آمد
نمای عرش مزین بنام عسکری است

زمین اگر پس ازاین رنگ و روی دیگر یافت
ز روشنایی ماه تمام عسکری است

شراب ناب چکید از لب گدا اینجا
اگر فرشته هوایی جام عسکری است

رسیده کعبه برای طواف قبله نما
که قبله حاجی بیت الحرام عسکری است

حلال زاده کشیده است به عمو این بار
کرامت حسنی در امام عسکری است

کبوتران مدافع اسیر سامره اند
که این زخاصیت جذب بام عسکری است

کریم کار ندارد که کیست سائل او
نگاه خاص ز الطاف عام عسکری است

گدای سامره ایم و نمی رویم از رو
همیشه روی گدا از مرام عسکری است

برای مهدی اش انگار یار میطلبد
“هرآنکه کرد اطاعت”، غلام عسکری است

علی اکبر نازک کار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 277
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)
ای که در مَحْبَس گیسوی تو شب زندانی ست کار خورشید،به فرمان تو نور افــــشانی ست سامرا نه ! که جهان س�

ای که در مَحْبَس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید،به فرمان تو نور افــــشانی ست

سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سُلطانی ست

تا که تکــــمیل شود فیـــض ربیـــعُ الاوّل
مُوعدِ جلوهْ نمائیـت ، ربیــعُ الثّانی ست

خضر را پیر غلامیّ تو فخری ابدی ست
در حریمی که سلیمان ، شرفش دربانی ست

هرکسی چشم دلش باز شود می بیند
شغل داوود نبی نزد تو مِدْحت خوانی ست

پسرت حضرت مهدی ست اگـر”رَبّ الأرض”
کُـــلّ حـالات و صفـات پدرش ، ربّانی ست

تو به قدری حسن بن علی اَستی که چو ما
حال آیـیـنه هم آشفته تر از حیرانی ست

دل ندادن به تو از سخت ترین مُشکل هـا
دل سپردن به تو، برعکس ، پُر از آسانی ست

می شود بی سر و سامان تو باشم گر چه
هر که را دیدم ، دنبال سر و سامانی ست

“سـرگرانی صفـت نرگـس رعـنا باشـد”
همچنانی که مرا روزیِ سرگردانی ست

خیس اشک ، از غم دنیا بشود چشمانش
هر کسی آرزویـش دیــدن سامـــرّا نیست

اربعین هر که مشرّف به حریمت شد گفت:
“صف زوّار ضریحت چه قَدَر طولانی ست”

فاطمه ، بانیِ رفتن به بهشــت است او را
آنکه اندازه ی خشتی ، حرمت را بانی ست

“سائلِ” رحمـت بی منّت و بی پـایـانت
چشـم در راه تو در آن نفــس پایانی ست

محمّدقاسمی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 81
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
مسیر شهر مدینه ستاره باران بود و کوچه کوچه ی این راه، ریسه بندان بود مُقَّربان الهی به صف شده بودند

مسیر شهر مدینه ستاره باران بود
و کوچه کوچه ی این راه، ریسه بندان بود

مُقَّربان الهی به صف شده بودند
هوای مستی و عاشق شدن نمایان بود

سکوتِ محض، فضا را گرفته بود و سحر
ملک به شکل بشر آمد و غزل خوان بود

چه ازدحام عجیبی، چه راه بندانی
و هرچه قدر بخواهی گدا فراوان بود

حسودِ شهر، لبش را گزیده از حسرت
در انتهای همین کوچه ها پریشان بود

بشارت از در و دیوار کوچه می بارید
ترانه بر لبِ حور و پَری و قِلمان بود

جنون به حَدِ خودش می رسید هر لحظه
بشیر آمده و دست به گریبان بود

فضا فضای تهیَّت، هوا هوای جنون
زمان زمانِ رسیدن، ملک گل افشان بود

نفس به سینه گرفت و، صدا نمی آمد
فقط طنینِ صدا، آیه های قرآن بود

ز رفت و آمد قدّوسیان شنیدم که
حرام بود غم و غصه، عشق ارزان بود

نسیمِ باد صبا می وزید نیمه ی شب
مسیر سبز حضورش به کوی جانان بود

تعارف این لحظات، آمد و نیامد داشت
که مور دور و برِ خانه ی سلیمان بود

از این طرف همه میخانه ها شده آباد
از آن طرف بت و بتخانه هرچه ویران بود

سبد سبد گل یاس از بهشت آوردند
عبورِ خانه ی وحیٍ خدا گلستان بود

پیمبران الهی جلوس می کردند
طبیب می رسد از راه، وقت درمان بود

فرشته از دل عرشِ برین زمین آمد
خبر چه بود، که در بینِ شهر حیران بود؟

خبر رسید که آمد امامِ یازدهم
زمان آمدنش فرش، باغِ رضوان بود

رسید و روشنی آورد با قدم هایش
و عمرِ تیرگیِ محض، رو به پایان بود

به یمن مقدم مولود خانه ی زهرا
امامِ هادی علیه السلام، خندان بود

نگاهِ فاطمه در چهره اش هویدا شد
برای اهل نظر این عقیده آسان بود

کشید پرده به رویش ستاره ی زهره
ز بسکه این پسر فاطمه درخشان بود

کسی رسیده که حاتم گدای او بود و
همیشه سفره ی او پهن و از کریمان بود

کسی رسیده که هر نیمه شب شبیه علی
به فکر سفره ی خالیِ مستمندان بود

کسی که قبل ولادت نبود، آمده بود
خلاصه خانه ی او مجمعِ محبان بود

رضاباقریان

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 125
یکشنبه 27 دی 1394 ساعت: 13:31
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 4
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف