ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)
ولادت و شهادت حضرت معصومه (س)
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دل شده راهی دوباره سوی قم


مرثیه_حضرت_معصومه


دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه دلجوی قم
سائلم من سائل بانوی قم

فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است

این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد

تا اید قم خانه امید ماست
کاظمین و مشهد و کرببلاست

چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم

جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است

واشده از قم دری سوی جنان
گشته قم سنگ صبور عاشقان
دارد این شهر ملائک پاسبان
از مزار مخفی زهرا نشان

حضرت معصومه از روز الست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است

اوست که اعجاز عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گره وا می کند
دخت موسی کار موسی می کند

در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند

بود آن نور دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا

از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود

گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوری رضا قدش خمید
جز ادب چیزی ازین مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید

خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان

حرف مهمان است و حرف احترام
آی مردم هست ناموس امام
واجب التعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام

قبر خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود

بین ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد

زنده کرد او داغ هجده ساله را
کشت غسل او زن غساله را

شاعر:
محمدحسین_رحیمیان

 


تعداد بازديد : 414
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:54
نویسنده:
نظرات(0)
اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر ازآهـَم

مرثیه_حضرت_معصومه(س)

 




اِمشَب برایِ مَطلَعِ شعرِ پُر ازآهـَم
ماتَم گرفتَم آهـ! "بیت النور" میخواهـَم!

شُڪرِخُدا شَهـرَم خیابانِ ارَم دارَد
مَن خوب میدانم ڪہ زهـراهـَم حَرَم دارَد

پَرمیڪِشَم دَر خاطراتِ ڪودَڪے هـایَم
انگار دَستَم را گرفتہ باز بابایَم

پَس پابہ پایَش میرَوَم تا جانِ آیینهـ
سے سالِ قَبل از این و دَر ایوانِ آیینهـ

بَہ بَہ چہ دورانِ خوشے بَہ بَہ چہ دورانی
سوهـان برایَم میخَرَد بابا چہ سوهـانی

از دَستِ بابا میڪِشَم این دستِ ڪوچَڪ را
هـے میدَوَم سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را

ناگاہ میبینَم  ڪہ بابا رَفتہ از پیشَم
حالا خودَم بابا شُدَم با ڪودَڪِ خویشَم!


بعدَش بہ خود مے آیَم و خود را ڪہ میجویَم
میگریَم و زیرِلَبَم آهـستہ میگویَم:

آرے بَدَم امّا دِلَم دیگَر چہ غَم دارَد؟
شُڪرِخُدا ، شُڪرِخُدا شَهـرَم حَرَم دارَد

اینبار اَگَر رَفتے حَرَم شَب بود دقَّت ڪُن
غیراَز ڪَبوتَر صَحنِ او  خُفّاش هـَم دارَد!

پَس مَن چِرا دَر نااُمیدے غوطہ وَر باشَم
وقتے ڪہ بانو این هـَمہ لُطف وڪَرَم دارَد

هـَرجایِ این دُنیا ڪہ باشَم غیرِ شَهـرِ خود
حِس میڪُنَم دُنیایِ مَن یڪ چیز ڪَم دارَد

هـَرچَند شَهـرِ مَن پُراَز غَمهـایِ پنهـان است
هـَرچَند شَهـرِ مَن  هـَوایَش سَخت دَم دارَد

اَمّا بہ دُنیایے نَخواهـَم داد این دَم را
یڪ تارِمویِ ڪاج هـایِ سَبزِ شَهـرَم را

اینجا شَمیمَش اختیارِ دلبَرے دارَد
اینجا مُحَرَّم هـَم صَفایِ دیگَرے دارَد

((بَر سَنگفَرشِ صَحنِ او بال ِمَلَڪ خوردهـ
اَز سُفرہ ے او آب هـَم اینجا نَمَڪ خوردهـ))

هـَربار اینجا پیشِ او بے اختیارِ خود
میگریَم و میگویَم از رَسمِ دیارِ خود

عُمْریست رویِ حُرمَتِ سادات پابَندیم
مارویِ مهـمان آب را هـَرگِز نمیبَندیم

ما رَسمِمان این بودہ مِهـمان را نَرَنجانیم
اَز بام هـا گُل بَر سَرِ مِهـمان بیَفشانیم

خواهـَر فَراوان دوست مے دارَد بَرادَر را
اصلاً نمے خواهـَم بِخوانَم روضہ ے "سَر" را

اَشڪَم چِڪید و عاشقانہ روسپیدَم ڪَرد
بانو نگاهـے ڪَرد و انسانے جَدیدَم ڪَرد

این روسپیدے یادِ مَن آوَرد بابا را
میشُست دَر حوضِ حَرَم او صورتِ مارا

حالا مَن و فَرزَندَم و یڪ عشقِ دیرینهـ
حالا مَن و فَرزَندَم و ایوانِ آیینهـ

از دَستِ گَرمَم میڪِشَد یڪ دَستِ ڪوچَڪ را
هـے میدَوَد سَرتاسَرِ صَحنِ اَتابَڪ را ...!


محسن_کاویانی

 


تعداد بازديد : 351
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:52
نویسنده:
نظرات(0)
مثل پدر ،مثل برادر بوده ای تو


مرثیه_حضرت_معصومه


مثل پدر ،مثل برادر بوده ای تو
غربت به عشق عشق را نوشیده ای تو

کردی معطر از وجودت شهر قم را
آری برای حفظ دین غم دیده ای تو

خیلی شباهت برده ی بانو به عمه
زیرا شبیه اش بهر دین کوشیده ای تو

در وصف تو تنها همین کافی است بانو
اسمت کریمه هست و زهرا زاده ای تو

مزد کسی را که تو را کرده زیارت
باشد بهشتی که به او،تو داده ای تو


الهام_نجفی

 


تعداد بازديد : 230
سه شنبه 21 دی 1395 ساعت: 7:49
نویسنده:
نظرات(0)
السلام ای عزیزه ی حیدر گل موسی سلاله ی جعفر

(تقدیم به کریمه ی اهل بیت)

السلام ای عزیزه ی حیدر
گل موسی سلاله ی جعفر
جلوه ای از تبار آئینه
عصمت الله و چندمین کوثر
لقبت ای کریمه هردم شد
سبب دلخوشی این نوکر
رو به من کرده بخت و اقبالم
که گرفته دلم به سویت پر
کن دعا تا الی الابد بی بی  
خادمت باشم ای گل اطهر  
که غلامی تو شرف دارد   
مثل گنجی که هر صدف دارد    

شهد شیرین ترین کلامی تو
روشنی در دل ظلامی تو
یم اکرام و چشمه ی جودی
با محبت و با مرامی تو
در مقام شما همین بس که
دختر و خواهر امامی تو  
مهربانی و باب حاجاتی  
فصل خیر علی الدوامی تو  
راه حق را نشانه ای بی بی  
جاودانی و ناتمامی تو
به تو مدیونم آبرویم را
تو اجابت کن آرزویم را  

آرزو دارم آشنا باشم
نوکر خانه ی شما باشم  
یا میان حریم تو در قم
یا که درخدمت رضا باشم
اوج آمال من بود بی بی
بردرت همچنان گدا باشم
از کرم ذره پروری کن تا   
خاک پای تو باصفا باشم
میشود که اجازه ام بدهی
راهیه شهر کربلا باشم
درشب رحلت تو غم دارم     
تا تو هستی دگر چه کم دارم        

ای فدای تو جان من بانو
ای تو روح و روان من بانو
مهرتان بوده،هست،می ماند
در نهان و عیان من بانو
در میان هجوم شیطانها
دست لطفت امان من بانو
می سراید لک الفدا نفسی
همه لحظه لبان من بانو  
در عزایت دلم غمین شده و
رفته تاب و توان من بانو  
رفتی و عالمی دگرگون شد
قلب شیعه زماتمت خون شد   

رفتی و در دلم شرر افتاد
این کبوتر زبال و پر افتاد  
کن نگاهی ز رفتنت ای گل
شبنم از دیدگان تر افتاد   
شعر من رفت! سوی کرببلا
پیکری در دل خطر افتاد  
خنجر کینه روی حنجر خورد  
وای ازآن لحظه ای که سر افتاد  
خواهری بر فرازتل غش کرد
مادری از غم پسر افتاد
عرش حق نقطه نقطه اش لرزید    
نجل خاتم میان خون غلتید

#رضا_آهی

 


تعداد بازديد : 274
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:52
نویسنده:
نظرات(0)
مثل کبوترهای صحنت جا بده ما را

مثل کبوترهای صحنت جا بده ما را
لانه بده این بینوای بی سر و پا را

تنهایی ما را ببین ای حضرت بانو
زنجیر کن در خانه ات مفلوک تنها را

ما جز حریم قدسی ات جایی نرفتیم و...
آرام کن با آب و دانه قلب شیدا را

راهی مشهد بودی ، اما سهم ما گشتی
خوشبخت کردی با قدومت ما عجم ها را

حالا دو قبله روزی ایرانیان گشته
ممنون و مدیونیم ، این اکرام موسی را

ما قدر اولاد علی را خوب میدانیم
مهمان نوازی میکنیم ، اولاد زهرا را

بانوی رحمت ، حضرت معصومه ی دنیا
با رفتنت ، بیچاره کردی اهل دنیا را

اما خدا را شکر ، ایران شد مسیر تو
دیگر ندیدی ظلمت و اندوه صحرا را

تابوت تو بر دوش سلمان های ایران بود
ای دختر زهرا ببین دلدادگی ها را...

یک جمله هم از زینب کبری و دیگر هیچ...
سنگش زدند آن شاخه ی سرسبز طوبی را

"اصلا تو باید سهم این کشور شوی بانو
تسکین جای خالی مادر شوی بانو"


#پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 286
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:51
نویسنده:
نظرات(0)
باز هم میشوم كبوترتان

حضرت معصومه(س)-مدح و شهادت


باز هم میشوم كبوترتان
زیر این گنبد منورتان

من نمك گیر سفره ات شده ام
دست خالی نرفتم از درتان

مادر من كنیزتان بوده
پدرم نیز بوده نوكرتان

جای كرب و بلا و طوس و نجف
شده ام خاك بوس محضرتان

ما عجم ها چقدر خوشبختیم
شده ایران مسیر آخرتان

اشك هایم دخیل میبندند
به ضریح فرشته پرورتان

از ضریح تو یاس میریزد
مثل چادر نماز مادرتان

چقدر از مدینه دور شدی
پای دلتنگی برادرتان

خسته از راه دور آمده ای
خسته ای از فراق دلبرتان

مثل مادر خمیده ای اما
نگرفته به میخ در پرتان

محملت پرده داشت شكر خدا
سایبان بوده بر روی سرتان

گرچه شد حمله بر عشیره ی تو
شكر، غارت نگشت زیورتان

در میان هجوم دست نخورد
دست نا محرمی به معجرتان

شد خزان گرچه نو بهار شما
كم نشد لحظه ای از وقار شما


غُصه ی از همه بریدن تو
غم روی رضا ندیدن تو

گرچه آواره گشته ای خانم
گرچه غم دارم از خمیدن تو

ناقه ات بین ازدحام نرفت
بی خطر بود این پریدن تو

چادرت زیر چكمه گیر نكرد
لحظه ی تلخ پر كشیدن تو

بی برادر میان كوچه ندید
پشت مركب كسی دویدن تو

ثبت شد در جریده ی تاریخ
قصه های به قم رسیدن تو

آمدی شهر قم گلستان شد
پیش  پایت زمین گل افشان شد


شهر قم بر تو احترام گذاشت
پیش رویت فقط سلام گذاشت

پیر قم با بزرگ مردم قم
سر به پای تو چون غلام گذاشت

بهر تو قم گذاشت سنگ تمام
كِی دگر سنگ روی بام گذاشت

كی به قم دختر ولی خدا
پای در مجلس عوام گذاشت

بهترین جای قم سرایت بود
كِی میان خرابه جایت بود


محمد_جواد_پرچمی


تعداد بازديد : 321
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:49
نویسنده:
نظرات(0)
هرلحظه لحظه با نفست خو گرفته ام

السلام علیک یافاطمه المعصومه



هرلحظه لحظه با نفست خو گرفته ام 

از عطر ناب پیرهنت بو گرفته ام

بی باده می ز جام طهورایی ات زدم    

سرمستم و ترانه ی یا هو گرفته ام

تا با تو روبرو شوم ای آسمان عشق 

من از تمام آینه ها رو گرفته ام

با تو همان تلاطم دریای آبی ام 

بی تو شبیه کشتی پهلو گرفته ام

تو ماه آسمانی خورشید هشتمی 

مهر تو را ز ضامن آهو گرفته ام

حق دارم این چنین به تو وابسته تر شوم 

من ناگرفته را ز تو بانو گرفته ام
 

یوسف_محمودی
 


تعداد بازديد : 219
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 13:46
نویسنده:
نظرات(0)
ساقی از لطفش نهاده گوییا ما را به چشم

چندبیتی از یک قصیده تقدیم به فاطمه معصومه(س)


ساقی از لطفش نهاده گوییا ما را به چشم
کین چنین غلطان کند امروز صهبا را به چشم

ما خماران قدر می دانیم نه باده فروش
صبح را فهمد کسی که دیده یلدا را به چشم

دست می شوید ز انکار و کند اقرار عشق
هر که رو در رو کند چشم فریبا را به چشم

چشم یوسف در غنای مستی خود میسرود
احتیاجی نیست یعقوب وزلیخا رابه چشم

بی زبان افتاد نزدیک دل و زد آتشش
شعله ایی که آمده از دور موسی را به چشم

وحی آمد تا به من مدح ولی نعمت بگو
واژهها بگذاشتند از شوق او پا را به چشم

خواستم مدحش کنم که گفت پیری با عتاب
کی توان جا داد بی اعجاز دریا را به چشم...

اهل قم هستم که از بدو تولد داشتم
منت لطف مدام بنت موسی را به چشم

در سرای این کریمه بارها همچون گدا
اسم تا آمد به لب دیدم مسما را به چشم

گریه باید در حرم چون بهتر از روی زبان
میشود فهماند فریاد تمنا را به چشم

دید هر کس گنبد زردش دگر در کل عمر
کی بیارد گنبد آبی مینا را به چشم

خط بگیرد تاجنان دیده است هرکس درحرم
گاه ثلث و کوفی و گاهی چلیپا را به چشم

کام ما شیرین شود از دیدن عکس حرم
روزه داران میخورند از دور خرما را به چشم

گر چه چون آیینه لب خوانی نمیدانم ولی
می‌شنیدم گاه از زوار نجوا را به چشم

نیست فرقی در کریمه با کریم اهلبیت
بارها دیدم ز احسان کار این ها را به چشم


با زبان بودم اگرچه زایرش لیک از خدا
خواستم زایر شوم یکبار زهرا را به چشم

ناگهان دیدم ندا آمد ز عرش کبریا
واگذارند ابلهان کار تماشا را به چشم

همچو نوزادی کنار مادرش در نزد تو
با زبانی بسته میگویم تقاضا را به چشم

ما به دنبال تو نه تو باید آیی سوی ما
مرده کی دارد توان یابد مسیحا را به چشم

در میان مژه هایش قطره ی اشک غریب
فرد چون بیند تو را خواند فرادا را به چشم

بر مس قلبم نظر کن که شنیدم بارها
کیمیاگر میکند کار مداوا را به چشم...

 #محسن_قاسمی

 


تعداد بازديد : 271
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:09
نویسنده:
نظرات(0)
نه تنها من ز خاک تو شرف دادم ولادت را

السلام علیک یا فاطمه المعصومه*.*
،
نه تنها من ز خاک تو شرف دادم ولادت را
هما هم می برد از سایه ی امنت سعادت را

خورد تير هلاکت کفتری که جلد بامی نيست
من و ترک حرم؟ یا رب مخواه این ترک عادت را

گواهی داد دستم که شدم در بحر لطفش غرق
کدامین محکمه از کشته می خواهد شهادت را

شدم محو تماشای حرم در حالتی گریان
نمی یابم برای خود از این خوشتر عبادت را

گدایان حرم را مادرانه لطفها کردی
به ما ای مریم آل نبی دادی سیادت را

دو چشمم از طواف کفتری بر گنبدت میگفت
کدامین دل خنک دیده است این هرم حسادت را

چو پرچم بر فراز گنبدت هر سو روم،آخر
سرافکنده به تو عرضه کنم عرض ارادت را

چنان سرکش شده در آسمان گلدسته هایت که
صنوبر خیره و سرو است حیران این رشادت را

مریض افتاده ام در گوشه ایی از صحن آیینه
به همسایه خدا تاکید فرموده عیادت را

غریب آیینه ی پاکی نشد تا بر حرم چسبد
به دفتر از سیاهی اش طمع کرده مدادت را
.
محسن_قاسمی

 


تعداد بازديد : 203
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 14:58
نویسنده:
نظرات(0)
چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکند عطر او فیضیه ها را عطرآگین میکند نامسلمان را مسلمان میکند با هر

چشم هایش نشر دین ، تبلیغ آیین میکند
عطر او فیضیه ها را عطرآگین میکند

نامسلمان را مسلمان میکند با هر نفس
برکتش همواره کافر را خدابین میکند

دختر معصوم یعنی حضرت معصومه که
دست اعجازش کتاب الله تدوین میکند

زائر کعبه طواف مرقدش را هفت بار
موسم حج دور بیت الله تمرین میکند

میدرخشد از دل چادر نمازش آفتاب
نور عالم را خدا اینگونه تامین میکند

آبرو و اعتباری میدهد پابوسی اش
"مرعشی" را خاک کویش عالم دین میکند

آب شور این حرم با رحمت خاتون شهر
زندگی تلخ را شیرین شیرین میکند

از کریمه جز کرم چیزی ندیده سائلش
هرچه را در خانه دارد نذر مسکین میکند

صورت و سیرت اگر زیباست کار چشم هاست
صورتم را گریه ی در روضه تزئین میکند

مطمئن هستم که آقای خراسان تک تک
گریه کن ها را برای روضه گلچین میکند

محض دیدار برادر از مدینه خواهری
مرکبش را با دو دست خسته اش زین میکند

حاجتش تنها زیارت کردن روی رضاست
هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند

باز هم عشق و علاقه به حسین دیگری
زینبی را از فراق یار غمگین میکند

روضه اش یعنی گریزی سوی دشت کربلا
پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند

جای شکرش باقی است این خواهر محزون ندید
سینه ی آزرده ای را چکمه سنگین میکند

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 223
چهارشنبه 03 شهریور 1395 ساعت: 10:42
نویسنده:
نظرات(0)
شیخ می آید حرم،گمراه می آید حرم با تمام زائرانش راه می آید حرم هیچ فرقی نیست بین زائرانش چونکه هم بن

شیخ می آید حرم،گمراه می آید حرم
با تمام زائرانش راه می آید حرم

هیچ فرقی نیست بین زائرانش چونکه هم
بنده می آید حرم ، هم شاه می آیدحرم

لحظه ای خالی نمی ماند اگر دقت کنیم
روزها خورشید و شب ها ماه می آید حرم

خوش به حال شاعری که ساکن شهر قم است
گاه می آید حرم ، بیگاه می آید حرم

جمله ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
کوه از شوق زیارت کاه می آید حرم

گرچه در ظاهر بدی قصد زیارت کرده است
در حقیقت عارف باالله می آید حرم

هرکه می خواهد ببیند قطعه ای از عرش را
راه خود را می کند کوتاه می آید حرم

بُعد منزل نیست چونکه این سفرروحانی است
هرکسی هرجا بگوید : آه می آید حرم

شاه ورعیت ،مست وعارف، شیخ وگمراه و همه
با تمام زائرانش راه می آید حرم…

مجتبی خرسندی


تعداد بازديد : 240
دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(0)
در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است کم میشود مگر از این سفره ه

در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است

کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است

 

بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
هرکس شد آشنای این آشنا کریم است

تضمین ذکر “یامن یعطی الکثیر ” من اوست
گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است

با این لباس پاره ، فوراً مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است

نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد
گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است

اصلا ً بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است

باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است

هر جا که روضه بوده ، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است

بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است

مهدی قاسمی


تعداد بازديد : 315
دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(1)
حضرت معصومه(س)-ولادت گل وا شد و شد فاطمه ی معصومه زیبا شد و شد فاطمه ی معصومه علم و ادب و نور و کرامت

حضرت معصومه(س)-ولادت

 

گل وا شد و شد فاطمه ی معصومه

زیبا شد و شد فاطمه ی معصومه

علم و ادب و نور و کرامت امشب

یکجا شد و شد فاطمه ی معصومه

 

سید مجتبی شجاع


تعداد بازديد : 199
شنبه 16 مرداد 1395 ساعت: 10:27
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت معصومه(س)-مناجات پر می کشد مرغ دلم سمت حرم بانو دیر آمدم، دیر آمدم، دیر آمدم بانو آرامم و با ه�

حضرت معصومه(س)-مناجات

 

پر می کشد مرغ دلم سمت حرم بانو

دیر آمدم، دیر آمدم، دیر آمدم بانو

آرامم و با هر قدم گم می شود انگار

در من هیاهوی خیابان ارم بانو

سیراب شد دشت کویر از بس که می بارد

ابر نگاه زائرانت دم به دم بانو

صحن تو را علامه ها با اشک می شویند

آلوده ام، در صحن بگذارم قدم بانو؟!

از صحن آیینه به آزادی مسیری نیست

تا پلک ها را می گذارم روی هم بانو!

از راه مشهد آمدم پابوس و می دانم

روی سر من می کشی دست کرم بانو

دست پر از این شهر خواهد رفت هر کس به-

-جان برادر داده نامت را قسم بانو

من کربلا می خواستم یک عمر و امضایت

زیر برات افسوس، افتاد از قلم بانو

 

میترا سادات دهقانی


تعداد بازديد : 195
جمعه 15 مرداد 1395 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت معصومه(س)-ولادت ای جمالت بهار، معصومه کرمت ماندگار ، معصومه یادگار امام هفتـــــــــــم ما

حضرت معصومه(س)-ولادت

 

ای جمالت بهار، معصومه

 کرمت ماندگار ، معصومه

یادگار امام هفتـــــــــــم ما  

ای رضا را قرار، معصومه

صلوات خدا به روح شما      

بی حد و بی شمار، معصومه

نذر ایل و تبار تو جانِ    

هر چه ایل و تبار، معصومه

ابر رحمت همان دو دست شماست

من کویرم ببار ، معصومه

خواهری مثل زینب و تو ندید

دیدۀ روزگار، معصومه

تا گدای کریمه هستم من

همۀ عمر بیمه هستم من

قلب عالم پر از تلاطم شد

لب دنیا پر از تبسم شد

عشق موسی بن جعفر است اینکه

نور چشم امام هشتم شد

قلب ما رفت تا درون حرم

بین امواج جمعیت گم شد

بابهای حریم او یک یک

باب حاجات کل مردم شد

قبلۀ دل همیشه مشهد بود

قبله چرخید وقبله ها قم شد

در جوارش کسی نشد آقا

غیر از آنکه گدای خانم شد

حق او کن ادا تو با صلوات

یک نه صد نه هزار تا صلوات

ماه زیبا و انورش دادند

هر چه از خوب، بهترش دادند

پسری خوب داشت مثل رضا

مثل معصومه دخترش دادند

یاد زهرا دوباره غوغا کرد

تا به موسی بن جعفرش دادند

شد تداعی ولادت زینب

تا به دست برادرش دادند

هر که آمد ولادتش به حرم

از حرم تا حرم پرش دادند

یِکُم ماه تا به یازدهم

یک دهه مِی ز کوثرش دادند

هر که در بند بانوی دو سراست

دوستدارش خود امام رضاست

نور عشق است نور ایمان است

قدر و شأنش هنوز پنهان است

از حرم تا حرم در این ایام

غرق نور است ریسه بندان است

مشهد و قم دو بال کشور ماست

عالم از این دو بال حیران است

چشم سلطان همیشه سمت قم و

چشم بی بی سوی خراسان است

تا قیامت به عصمتش سوگند

بانوی یکه تاز ایران است

این هم از دولت کریمۀ اوست

قندِ چایِ بهشت سوهان است

پیش خالق چه حرمتی دارد

به کرامت چه شهرتی دارد

ساقی امشب چه ناب پرکرده

کاسه را بی حساب پر کرده

به شراب طهور مهمانیم

جانمان را شراب پر کرده

حرمش را زنورِ مِهرِ رخش

روز و شب آفتاب پر کرده

چه همه با صفاست ، خادم او

حوضها را ز آب پر کرده

حرمش را به یمن میلادش

بوی عطر و گلاب پر کرده

خوش به حال کسی که جمع کند

حرمش را ثواب پر کرده

اهل بیتند همچو منظومه

ماهِ منظومه است معصومه

مرتضی رنگ و فاطمه سیماست

قطره ای از کرامتش دریاست

شهر قم ، حوزه های علمیه

با تمسک به نام او برپاست

هر رواقش بهشت موعود است

این حرم نیست جنت الاعلاست

این حرم تا خدا خدا باشد

در زمین پایگاه عرش خداست

زائر قبر او به شهر قم

زائر قبر حضرت زهراست

عمه معصومـۀ امام زمان

عمۀ هر چه شیعه در دنیاست

می رسد این پیام از هر سو

السلام علیکِ یا بانو

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 230
جمعه 15 مرداد 1395 ساعت: 11:17
نویسنده:
نظرات(0)
مدح حضرت معصومه-سلام الله علیها ابتدای زیارت مشهد از حریم شما شروع شود ای نگاهت بهشت عطرآگین شمس عا�

مدح حضرت معصومه-سلام الله علیها


ابتدای زیارت مشهد
از حریم شما شروع شود
ای نگاهت بهشت عطرآگین
شمس عالم ز قم طلوع شود
ـــــ
مرقدت جلوه گاه جنت شد
از ملائک به محضرت داری
عاشقانه به فکر زواری
کشته مرده برابرت داری
ـــــ
زایرِ قم شد فضیلت شد
از زمانی که تو در آنجایی
بوی زهرا ز تربتت آید
یادگارش به کشور مایی
ـــــ
چشمه ی رحمت از لبت جاری
نور زهرا ز تو نمایان شد
از وجود منورت بی بی
امنیت هم بپا در ایران شد
ـــــ
گرچه آشفته ی رضا بودی
شکرِ حق محترم شمردندت
سوی بزم حرام و مجلس شام
باتن خسته ایی نبردندت . . .


علی احمدیان - جنت
 


تعداد بازديد : 209
پنجشنبه 14 مرداد 1395 ساعت: 11:48
نویسنده:
نظرات(0)
امشب دوباره از می و باده بخوانید اذن دخول از پای سجاده بخوانید عزم زیارت‌کرده ام میل پریدن من را کب�

امشب دوباره از می و باده بخوانید
اذن دخول از پای سجاده بخوانید
عزم زیارت‌کرده ام میل پریدن
من را کبوتر چاهی ساده بخوانید

گرچه اسیر زلف ‌یک بالانشینم
اما رها از بند و آزاده‌ بخوانید
زلفم گره خورده است بر این خانواده
این را از احوالات دلداده بخوانید
ری زاده بودم گرچه تا امروز اما
منبعد از این من را قمی زاده بخوانید

تا آمدم دنیا بدون وقفه ، ممتد
یا رفته ام قم یا که رفتم‌سمت مشهد

سائل که‌آمد محضرت حاجت روا شد
چونکه گره از نوع کور آورد وا شد
هر کس رسیده به مقامی یا به جایی
قطعأ به درب خانه ات اول گدا شد
تهران ،خراسان ، اصفهان نه ، بلکه تنها
در شهر قم حوزه ی علمیه بنا شد
نیمه نگاهت تا به روح الله افتاد
اقا شد و فرمانده ی ایران ما شد
کار شما معطوف روز حشر باشد
حاجات دنیا کار اصحاب شما شد

بسکه مقام قرب و شأنت بی نظیر است
دنیا برای کشف هم کفوت فقیر است

از رشته های چادرت تقوا بریزد
از دامنت جان مایه ی محیا بریزد
چشمی که بارانیست پیش تو یقینا
اشکش به دست انسی حورا بریزد
بانو گمانم باده ی عشاقتان را
از کوثر خود حضرت زهرا س بریزد
دریاچه ی قم شور شد تا که‌ بگوید
باید برای تو نمک دریا بریزد
شهد لبانت شهر قم را زیر و رو کرد
وقتی که نجوای رضا جان را بریزد

هر کس که پابوسیت آمد با دعایی
کردی سفارش تا شود کرببلایی

تو زینبی و کربلایت شد خراسان
انگار شهر گریه هایت شد خراسان
خواهر شدی و هجر دلبر را چشیدی
معنای رنج‌و درد هایت شد خراسان
مهجور ماندی ، غصه خوردی ، ناله کردی
وقتی که از ساوه روایت شد خراسان
روضه برای زینب و کرببلا بود
چون از زبان تو حکایت شد خراسان
یاد شما بودیم و با هم گریه کردیم
هر بار روزیمان ،عنایت شد خراسان

شکر خدا از کوچه بازاری نرفتی
شکر خدا در بزم درباری نرفتی

بر‌پیکرت که تازیانه ها نخورد و
آتش به درب آشیانه ها نخورد و
روی زمین اصلا برادر را ندیدی
شکر خدا که بر دهانش پا نخورد و
نه حمله ای ، نه هجمه ای ، نه سم اسبی
جسمش به زیر دست و پاها تا نخورد و
گاهی سر نیزه و گاهی هم ز خنجر
زخمی به دست و پا و پهلوها نخورد و
هنگام ایراد سخن یا گفتگویش
نیزه نیامد در کلامش جا نخورد و

خواهر شدی اما ندیدی پیکرش را
یا در گذر ها نی نشینی سرش را

 محمد کیخسروی


تعداد بازديد : 187
پنجشنبه 14 مرداد 1395 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت معصومه(س)-مدح دلم برای خودم تنگ می شود با تو چقدر فاصله افتاده بین من تا تو کویر خشک پر از خار �

حضرت معصومه(س)-مدح

 

دلم برای خودم تنگ می شود با تو

چقدر فاصله افتاده بین من تا تو

کویر خشک پر از خار و خاک من بانو

بزرگ و پاک و مطهر شبیه دریا تو

همیشه وقت گرفتاری ام امیدی هست

پناه من وسط مشکلات تنها تو

هوای شهر تو مثل نجف گنه سوز است

نجات بخش من از هرچه رنگ دنیا تو

عقیلة العرب شاه طوس معصومه

یگانه دختر ناز جناب موسی تو

چقدر با نفست مرده زنده شد بانو

امید هر چه دل مرده بعد عیسی تو

 

حسین ایزدی


تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 14 مرداد 1395 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه ای بغض‌هایی که میایید از سفر ن

ای روزهای تار! ای شب‌های دور از ماه
ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه
ای بغض‌هایی که میایید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

ای بغض‌های بیقرار روز و شب‌هایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم

هرچند گریانم تبسم می‌کنم امشب
بی‌تاب، رو بر جانب قم می‌کنم امشب
در کوچه‌هایش خویش را گم می‌کنم امشب
انگار با زهرا تکلم می‌کنم امشب

در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست

ای آشنای بیقراری‌های این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم

ای حامی امروز من فردا مرا دریاب
یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب

اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشک‌های شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را

معصومه خانم چشم تا وا می‌کند امشب
دیده به رخسار رضا وا می‌کند امشب

آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
از عطر یاس فاطمه دنیا معطر شد
شأن نزولش آیه‌های سبز کوثر شد
آنروز در تقویم شیعه روز دختر شد

بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم! دختران سرزمینم را

در خاک مرده بذرهای علم می‌کاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفنند عالم های بسیاری
گلپایگانی، حائری، علامه، خوانساری

شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند

آه ای کریمه ای ملیکه عمه سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات

تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم

محمدعلی بیابانی


تعداد بازديد : 449
پنجشنبه 14 مرداد 1395 ساعت: 11:41
نویسنده:
نظرات(0)
از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود ماه، روز اول ذی القعده کامل می شود گوئیا شان نزولش می شود ایران م�

از شب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه، روز اول ذی القعده کامل می شود

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر موسی بن جعفر سوره نازل می شود

پای او شاه چراغ و دست ها عبدالعظیم
چشم ایران چون که مشهد گشت،قم دل می شود

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب و بلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

هرکسی در شهر عاقل گشت، عاشق هم نشد
هرکسی در صحن عاشق گشت، عاقل می شود

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه با ترفیع در صحن تو سائل می شود

در حریمت شعر گفتن کار خود را می کند
شاطر عباس قمی هم، گاه دعبل می شود

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سر گرفت
پس به جای مهر پیشانی من گل می شود

تا چهل شهر مجاور وسعت اکرام توست
پس من همسایه ات را نیز شامل می شود

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
از حریمت دل بریدن باز مشکل می شود

 مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 173
پنجشنبه 14 مرداد 1395 ساعت: 11:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 19
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف