ولادت امام هادی ع

ولادت امام هادی ع

ولادت امام هادی ع

ولادت امام هادی ع

ولادت امام هادی ع
ولادت امام هادی ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مدح و شهادت امام هادی (ع) ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد آنقدر راه

مدح و شهادت امام هادی (ع)

ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد

گوشه ی چشم تو که جای خودش را دارد
دارد از گوشه ی نعلین تو زر می ریزد
تو فقط لطف کن و از سر قبرم‌ بگذر
صد مسیحا ز دمت وقت گذر می ریزد
تو که هستی که اگر حضرت جبریل امین
اوج گیرد به سماوات تو پر میریزد
تا خود صبح ز طوبا ز تو می پرسیدم
گفت از یمن دم توست ثمر میریزد

شهره به شهر شعوری و شعارت عشق است
می زدن از لب آن چشم خمارت عشق است

شب دراز است اگر ماه رخت ، مه باشد
راه کوتاه اگر نور تو در ره باشد
عاشق آن نیست که در سجده ، منیت دارد
عاشق آنست که از رتبه ات آگه باشد
آنزمانی که ز تو شعر ، شرف می گیرد
بهتر آنست که در قافیه به به باشد
ولی الله ، جهان بین یدت گردویی است
قد ذهن بشر از درک تو کوته باشد
خب طبیعی است اگر بلبل عاشق کارش
روی هر شاخه گل مهر تو ، چه چه باشد
پادشاه است بگو تاج به سر بگذارد
بر سر سائل اگر دست شهنشه باشد

می روم تاج شهادت به سرم بگذارم
تاج را تا به قیامت به سرم بگذارم

سر مستور خدایی و روایت شده ای
هادی نوری و با نور، هدایت شده ای
علم کلی و پر از حلم و درایت شده ای
دهمین پادشه تخت ولایت شده ای
اوج گیرنده تر از بال نهایت شده ای
تو به اندازه ی ده جمله روایت شده ای
موسی طور چرا باز به خود می پیچی؟
باز از سامریان غرق شکایت شده ای
زهر دادند تو را ، از ته دل آه نکش
آه، بازیچه ی دستان جنایت شده ای
اشک گشتی و چو باران صفا باریدی
در دل اهل بکا ، گریه ، سرایت شده ای

من بمیرم جگرت مثل حسن می سوزد

از سرت تا کمرت مثل حسن می سوزد

جعفر ابوالفتحی

 

منبع: نِی جَف ، پایگاه اطلاع رسانی اشعار آئینی جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 189
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:22
نویسنده:
نظرات(2)
امام هادی النقی(ع)-مدح وقتی که تمامی ملائک، مولا از حسن تو گویند یکایک، مولا این ذره کجا و آفتابی چ

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

وقتی که تمامی ملائک، مولا

از حسن تو گویند یکایک، مولا

این ذره کجا و آفتابی چون تو

«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِک» مولا؟

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 131
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح نوری درخشید و به عالم روشنا داد هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد ظلمت زدود از

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

نوری درخشید و به عالم روشنا داد

هادی شد و ره را نشان بر آشنا داد

ظلمت زدود از دهر و چندان فیض بخشید

تا بر کویر جانمان آب بقا داد

آیات قرآن را تلاوت کرد و تفسیر

تا سینه ها را جلوه ای از هل اتی داد

حقِّ صراط المستقیم اش را ادا کرد

وقتی که دل را نوری از خیر النسا داد

با آیه های روشن رفتار خوبش

هر دم نشانی از صفای مجتبی داد

هادی همان نور هدایت گستری که

راه هدایت را نشان تا کربلا داد

حقِّ معلم دارد او بر گردن ما

درس زیارت جامعه تعلیم ما داد

با روح دین دلهای ما را آشنا کرد

ما را ز رأفت راه در حصن رضا داد

می بوسم آن دستی که او این دستها را

دست علی ، یعنی به دستان خدا داد

تکرار شد حُبِّ علی تا چارده بار

وقتی که او شرح علیِّ مرتضی داد

شرح غدیر از او به دست ما رسیده

با یک هدایتنامه مشقی از ولا داد

آری هدایتگر به کشتیِّ غدیر است

یعنی خدا سکّان به دست ناخدا داد

دشمن به خوبی از مقامش با خبر بود

او انتشار نهضت خون خدا داد

اصلاً جهادش گوشۀ تبعید گل کرد

وقتی به خیل شیعیان درس وفا داد

درس وفا بر عهد ، در ایام سختی

درس صبوری را به هنگام بلا داد

درس اقامت در مسیر استقامت

درس شجاعت در ره آل عبا داد

درس خشوع و بندگی در محضر حق

درس تواضع با همه مردم به ما داد

شب زنده داری نیز کار هر شبش بود

حقِّ عبادت را به دستان دعا داد

حق یتیمان و فقیران و مساکین

حق ضعیفان را به هر قیمت بها داد

هر سائلی از کوی او حاجت روا شد

حاجت نگفته پاسخ هر بنده را داد

تنها حسن دارایی خود را نبخشید

او نیز هر چه داشت در راه خدا داد

با نا امیدان از در امّید بنشست

بر بی پناهان رو گشاده جاه و جا داد

جود و کرم لطف و عطا  نیکی و احسان

با این فضائل حقِّ دستان عطا داد

حتی ز دشمن روی خود را بر نگرداند

پور علی حق بشر را تا کجا داد

تنها بشر نه ، بلکه حیوانات را هم

دستان پر مهرش نوازش از صفا  داد

این خانواده اصلا از ریشه کریمند

اما بشر حقِّ ذَوِی القُربی کجا داد

حقِّ ذَوِی القُربی نشد هرگز رعایت

با اینکه هر چه داشت آل مصطفی داد

حقِّ خلافت را از اول غصب کردند

مزد رسالت را رذالت برملا داد

از ابتدا تا انتها حق را ربودند

باطل به جای حق نشست و حکمها داد

فرمود با گریه رئیس مذهب ما

دشمن به ما یا تیغ یا زهر جفا داد

گه درد سیلی و سنان و ریسمان بود

گه شرح غربت را ذبیحاً بالقفا داد

اما مهیا باش آقا خواهد آمد

آنکه روایات ظهورش وعده ها داد

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 141
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-ولادت سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گ�

امام هادی النقی(ع)-ولادت

 

سرچشمه فیض حی سرمد آمد

آئینۀ نور حُسن احمد آمد

تبریک به ثامن الحجج باید گفت

چارم علی آل محمّد آمد

***

گلنغمۀ شادی از منادی آمد

از سوی مدینه بانگ شادی آمد

با آمدن طنین بال جبریل

عطر نفس امام هادی آمد

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 125
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت: 10:01
نویسنده:
نظرات(0)
بر پایه اصول را بنا باید کرد بر هادی راه اقتدا باید کرد پیش از نجف و قدم به وادی غدیر تعظیم به سوی سام

 

بر پایه اصول را بنا باید کرد
بر هادی راه اقتدا باید کرد
پیش از نجف و قدم به وادی غدیر
تعظیم به سوی سامرا باید کرد


قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 145
چهارشنبه 08 مهر 1394 ساعت: 9:58
نویسنده:
نظرات(0)
شعر مدح حضرت امام هادی ع زدل سرود مدحتت سر عاشقانه می کنم من الازل الی الابد تورا بهانه می کنم اگر

شعر مدح حضرت امام هادی (ع)

 

زدل سرود مدحتت سر عاشقانه می کنم

من الازل الی الابد تورا بهانه می کنم

اگر نوای رب کنم خدای را طلب کنم

 من از هدایت تو سر بر آستانه می کنم

شه دهم تویی ولی چارمین علی تویی

 به نام نامی علی تو را بهانه می کنم

نه ترک ذکر تو کنم نه حد شکر تو کنم

ندای اعتلای تو به هر زمانه می کنم

تویی که بر هدایتت هزار خضر تشنه لب

منم که آب زندگی طلب ز خانه میکنم

مدینه دل مرا ضریح طور کرده ایی

چه سجده ها به مقدم گل سمانه می کنم

بگو به شکر نعمت خدای حی لامکان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

دل رمیده ام به یک نگاه مایل آمده

 به سایه ی حضور تو اسیر و حایل آمده

تو آن یم کرامتی که از خروش بخششت

طمع کنان و سرکشان دلم به ساحل آمده

ز موج خوش نگاهی ات ز موج خیر خواهی ات

به اوج بی سپاهی ات هزار ساءل آمده

دلم گرفته بوی تو نشسته کنج به کوی تو

طلب کند سبوی تو که ساقی دل آمده

به چشمک ستاره ها چه خیره شد نظاره ها

 به یثرب است اشاره ها که ماه کامل آمده

تو ناشر حقیقتی تو مظهر ولایتی

توهادی طریقتی تو کشتی هدایتی

تویی شراب ناب من حساب من کتاب من

شفاعتم به دست تو به حال ما رعایتی

نه وصف توست کار من نه مدح تو شکار من

تو صید وصف داوری ز بس که خوش حکایتی

مرا به خویش بنده کن بیا و مرده زنده کن

 مسیح جان خسته کن ز بی کسان حمایتی

میان حصر دشمنان امید قلب دوستان

 طلایه دار شیعیان امیر با درایتی

به روز غم مرا ببر به سوی خود کشان کشان

سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان

 

مجید آقاجانی ( گدای ارباب)

 


تعداد بازديد : 503
سه شنبه 07 مهر 1394 ساعت: 17:59
نویسنده:
نظرات(0)
آسمانیست جلوه های شما روی چشمان ماست جای شما حضرت جبرئیل با بالش طاق نصرت زده برای شما هرکسی که ش

 آسمانیست جلوه های شما

روی چشمان ماست جای شما

 

 حضرت جبرئیل با بالش

طاق نصرت زده برای شما

 

هرکسی که شنیده گفته چنین

 بی نظیرست ربنای شما

 

 همه ی برگ های پاییزی

 میشود سبز زیر پای شما

 

 با دو دستان خالی ام دارم

 چشم امید بر عطای شما

 

 و برای  قیامتم  کافیست

 نخی از گوشه ی عبای شما

 

از مسیر خطا برم گرداند

 روشنایی رد پای شما

 

 افتخار تمام ما این است

شده آقای ما -گدای شما

 

شب برای خودش سلیمان است

 زائر  صبح  سامرای شما 

 

 

 عشق ما بر شما ارادی نیست

 

 عشق ما جز امام هادی نیست

 

 

ای صفا بخش انجمن هادی 

رونق یاس و یاسمن هادی 

 

گل خوش عطر و بوی زیبارو

علت رویش  چمن  هادی

 

دهمین نور محض آل الله

پدر  دومین  حسن  هادی

 

در جمال تو منعکس شده است

روشنایی  پنج  تن  هادی

 

در قنوتت فرشته ها بودند

به دو دست تو بوسه زن هادی

 

بی نظیری در انتقاد و کلام

هستی استاد در سخن هادی

 

شیر در پرده را که جان دادی

روح  تازه  بده به من هادی

 

روز محشر در ازدحام بیا

نام ما را صدا بزن هادی

 

همه محتاج یک دعای توایم

حاجت قلب مرد و زن هادی

 

 

واکن از کاروبار ما گره را

 

 تا  ببینیم  ماه  سامره را  

 

 

آستانت همیشه  پا بر جا 

 ابتدایت  همیشه  نا پیدا

 

 ای  علی  چهارم شیعه

 نوه ی  اول  امام رضا

 

 ایها الهادی  ای امام نقی

دهمین حجت ای امام هدی

 

 صاحب اقتدار و شوکت حق

 رهبر و مقتدای مذهب ما

 

 با وجودت همیشه مینازیم

  به  تمام  اهالی  بالا

 

 اعتقادات ما درست شده

 با فرازهایی از دعای شما

 

 جامعه ساز ماست جامعه ات

 نسخه ی رشد روح انسانها

 

 نگذاری به سینه ها داغ

 دیدن  صحن  سامرایت را

 

 درزمانت سه بار شد تخریب

 بارگاه  شریف  کرب و بلا

 

 

 ای  ولی  خدا  زبانم  لال

 تو کجا مجلس شراب کجا؟

 

 

ظرف  غمهای تو لبالب بود

 

اشک تو نذر اشک زینب بود

 

شاعر: محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 159
دوشنبه 06 مهر 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
باز دلم در هوای حضرت هادی پرزده تا سامرای حضرت هادی می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش جذبه ی گنبد طلای حضر�

باز دلم در هوای حضرت هادی
پرزده تا سامرای حضرت هادی

می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش
جذبه ی گنبد طلای حضرت هادی

پر زده ام تا کــه آشیانه بگیــرم
گوشه ی صحن و سرای حضرت هادی

بار سفر بسته از دلم ، غم عالم
در دلِ بیت الــولای حضرت هادی

جامعه را خط به خط،به چشم کشیدم
با نفس دلگشـــای حضرت هادی

بلکه هدایت شوم ، مدام می افتم
ملتمــسانه به پای حضرت هادی

چایی شیرین موکب دم صحن است
داروی دار الشّـــفای حضرت هادی

ناز فروشد اگر به جمله ی شاهان
خبط نکرده ، گدای حضرت هادی

زاده ی إبن الرّضاست،حضرت حق هم
هست رضا، با رضای حضرت هادی

نیمه ی ذی الحجّه می رسد،چه قشنگ است
ذبح شدن ، در مِــنای حضرت هادی

نیمه ی ماه است و بین ماه هویداست
عکــسِ رخ دلــربای حضرت هادی

برده دل از حضرت جواد الائمّـــه
چهره ی چون مرتضای حضرت هادی

ای به فدای لبــش که غنچـه ی بوسـه
کـــاشته بر گونه هایِ حضرت هادی

فاطمــه آورده گـل برای سمــانه
در عــوض رو نــمای حضرت هادی

توی دل مستِ شیعه ، قند شود آب
می شـنود تا صدای حضرت هادی

گرچه زمینش کشیده است در آغوش
مســـند عرش است جای حضرت هادی

کوری چشمان شور خصم،بلند است
قامـت سبـــز لوای حضرت هادی

کاش که “سائل”شبی کنار ضریحش
شعــر بخواند برایِ حضرت هادی

محمّد قاسمی


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 06 مهر 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
ای به عشقت دل از بلا ایمن ای ز مهر تو جان و دل روشن ای که هستی به شهره شهره ی دهر مظهر نور قادر ذوالمن ای که هستی یگانه هادی دین نام تو چون علی خی

ای به عشقت دل از بلا ایمن
ای ز مهر تو جان و دل روشن
ای که هستی به شهره شهره ی دهر
مظهر نور قادر ذوالمن
ای که هستی یگانه هادی دین
نام تو چون علی خیبر کن
حب تو می رباید از سر هوش
مهر تو می دهد توان برتن
گر بیاید به مکتب درست
بدر اید فرشته اهریمن
مکتب فضل را تویی صاحب
بخشش و جود را تویی معدن
بود از وصف تو قلم عاجز
نطقم از مدح تو بود الکن
محو وصف تو بودم ناگاه
هاتفی داد مژده ای برمن
فرش تا عرش غرق آیین است
شب میلاد هادی دین است


حمید کریمی


تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:55
نویسنده:
نظرات(1)
یا امام هادی... ذوق و شوق و طراوت ام با تو رونق شعر هیئت ام با تو هرچه باشد من از تو میگویم سربلندی و عزت ام با تو خواندنی بود خواندنی تر شد خط

یا امام هادی...

ذوق و شوق و طراوت ام با تو

رونق شعر هیئت ام با تو

هرچه باشد من از تو میگویم

سربلندی و عزت ام با تو

خواندنی بود خواندنی تر شد

خط به خط حکایت ام با تو

با نگاهت مرا مسلمان کن

کافرم من هدایت ام با تو

رنگ و بوی خدا گرفته به خود

لحظه های عبادت ام با تو

ضامن عاقبت به خیری من

گره خورده سعادت ام با تو

دوم ابن الرضای این عالم

پای میزان ضمانت ام با تو

تا قیامت غلامی ات بامن

در قیامت شفاعت ام با تو

 

رحمة الله واسعه هادی

گل خوشبوی "جامعه" هادی

 

با دعایت دعا رسید به ما

با ولایت بها رسید به ما

از غبار رسیدن ات آقا

مثل امشب دوا رسید به ما

با نگاهت جهان به وجد آمد

از قدومت صفا رسید به ما

شک ندارم کفیل ما هستی

از تو نان و نوا رسید به ما

کرمت نیز روزی ما شد

جود و لطف و عطا رسید به ما

از ازل "مقتدا" رسید به تو

از ازل "اقتدا" رسید به ما

در کنار تو هر چهارشنبه

 " یا رضا یا رضا" رسید به ما

حجت الله ای ولی خدا

تا رسیدی خدا رسید به ما

مانده ام که غلامی در تو

در دوعالم چرا رسید به ما؟؟

شکر حق بین مردم دنیا

نوکری شما رسید به ما

 

در مسیر تو ام خداراشکر

من فقیر تو ام خداراشکر

 

در هوایت مرا هوایی کن

با نگاهت مرا خدایی کن

گره افتاده است در کارم

فارج الهم گره گشایی کن

توکه آقا هوای من داری

تا نخوردم زمین دعایی کن

بدم اما مس وجودم را

با نگاهی بیا طلایی کن

تو نداری که دست کم ز کریم

سائلم- آمدم - عطایی کن

علی بن محمد بن علی(ع)

این دلم را تو مرتضایی کن

روی لطفت حساب وا کردم

روز محشر مرا صدایی کن

همه را برده ای حرم آقا

پس مرا نیز سامرایی کن

بعد از آن هم اگر صلاحم هست

یک شب جمعه کربلایی کن

 

داده ام دل که دلبرم باشی

همه جا سایه ی سرم باشی

 

از تو عالی جناب میگویم

از تو ای مستطاب میگویم

تانفس هست از فضائل تو

بی حساب و کتاب میگویم

وای بر عقل ناقص من که

پیش آب از سراب میگویم

من کجا مدح ناب تان؟؟ اما

هرچه باشد صواب میگویم

از عنایات بی حد تو و از

ستم بی جواب میگوییم

از غم و غصه هایت آقا و

حال و روزی خراب میگویم

از نم دیده های بارانیت

- جگرت شد کباب - میگویم

عذرخواهم اگرکه آقا از

بزم ننگ شراب میگویم

عذرخواهم گریز میزنم و

از سر آفتاب میگویم

از می و تشت و خیزران و لبی

از اسیرو طناب میگویم

 

مست لایعقلی که بد میزد

گاه بر تشت هم لگد میزد

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:53
نویسنده:
نظرات(0)
یا علی النقی... در بارگاه قدس اگر بار میدهند تنها به احترام رخ یار میدهند.. چون در ازاش خون دل و دار میدهند این بار را به میثم و عمار میدهند..

یا علی النقی...

در بارگاه قدس اگر بار میدهند

تنها به احترام رخ یار میدهند..

 

چون در ازاش خون دل و دار میدهند

این بار را به میثم و عمار میدهند..

 

ماییم و بیقراری و حال و هوای تو..

 

باید به صفحه ارنی طرح لن کشید

از زیر کام واژه برایت سخن کشید

 

آوازه ی صفات تورا تا قرن کشید

باریست بار عشق که باید به تن کشید

 

شاید به جان دهیم کمی از بهای تو..

 

پیداست در معانی اسمت مقام ها

در کوره ی محبت تو پخته خام ها

 

مشغول طوف گرد تو بیت الحرام ها

در حکم واجب است به تو احترام ها

 

این حرفها کمیست ز مدح و ثنای تو..

 

تاروز حشر دست به دامان تو خلیل

شاگرد درس معرفتت صد چو جبرئیل

 

مدح تورا نوشته"محدث" ازین قبیل

آب وضوی نافله ات آب سلسبیل..

 

در "منتهی" نوشته نشد منتهای تو..

 

ای پوزه مال درگه لطفت درندگان..

افتاده پیش پای تو بر خاک آسمان

 

در ماجرای مجلس ابلیس و دست و نان..

دادی به طرح شیر روی پرده جسم و جان..

 

عالم به حیرت است ازین ماجرای تو..

 

دریا اگر به قلّت جو لطف میکند

عادت به جود دارد و او لطف میکند

 

مثل شراب که به سبو لطف میکند

دست شفای تو به عدو لطف میکند..

 

نذری نموده مادر او هم برای تو..

 

در پیش عشق بحث نژاد و عشیره نیست

بی جلوه ی تو روز کم از شام تیره نیست

 

کور آن دو چشم که به مقام تو خیره نیست

این جامعه بدون حضورت کبیره نیست..

 

آموختیم معرفت از حرفهای تو..

 

گرچه گرفت شهر قراری که داشتی..

رنگ خزان ندید بهاری که داشتی

 

چون جود بود عادت و کاری که داشتی

معروف شد گدای دیاری که داشتی..

 

در سرّ من رای تو هستم گدای تو

 

پای از گلیم چون که فراتر گذاشتم

با التماس قافیه را تر گذاشتم

 

پایین نام قدس تو ساغر گذاشتم

دارم امید پر شدنش گر گذاشتم

 

می میچکد ز نون تو و قاف و یای تو

 

ساکت شدیم دم ز تو خفاش ها زدند

رجاله ها به نام تو سنگ جفا زدند

 

نام تو را به طعن و تمسخر صدا زدند..

خاک عزا به فرق سر ما سوا زدند..

 

مارا ببخش چون که نماندیم پای تو..

 

دارم نگاه میکنم این اتفاق را..

آشفتگی حق و هجوم نفاق را

 

این گنبد نداشته ی بی چراغ را

این صحن خالی تو و این درد و داغ را

 

عالم فدای بغض دل بی صدای تو..

 

تبعید سهم خوبترین مرد عالم است

بازین چه شورش است که در عرش ماتم است

 

میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است

اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است

 

افتاد از شراره ی این زهر نای تو..

 

وقتی به جان نشست تنت لاله وار شد

زهری که از مصیبت آن دیده تار شد

 

خوردی زمین و صورت تو پرغبار شد

حتی نفس کشیدن تو گه گدار شد

 

صد شکرآمده پسرت در عزای تو..

 

تقدیر چون رقم به غمت خورد و بر عذاب..

لرزید پای عرش زمین خورد آفتاب

 

پیش نگاه اهل و عیال تو با شتاب..

بردند دست بسته تورا مجلس شراب..

 

این لحظه ها رسید دگر کربلای تو..

 

سر داشتی بروی تن اما حسین نه..

صد شکر داشتی بدن اما حسین نه..

هم آب بود هم دهن اما حسین نه..

کردند بر تنت کفن اما حسین نه..

 

 دیگر کسی نبرد عبا و ردای تو..

 

 

سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:52
نویسنده:
نظرات(0)
یا هادی آل محمـــد... تمام زاویه ها را کشیده ای قائم آهای سرو قدِ سرترین سرت سالم غزال "اُم ولد"نور چشم های جواد پدر بزرگ شب قدر-حضرت قائم-

یا هادی آل محمـــد...

تمام زاویه ها را کشیده ای قائم

آهای سرو قدِ سرترین سرت سالم

 

غزال "اُم ولد"نور چشم های جواد

پدر بزرگ شب قدر-حضرت قائم-

 

پدر:غریب پدر:آشنا پدر:مظلوم

پسر:مراد پسر:مجتهد پسر:عالم

 

نشانه های امامت تمام شد وقتی

شکفت کنج لبت خالی از بنی هاشم

 

تو با لباس سپیدی و بالباس سیاه

برای دیدن تو کعبه می شود عازم

 

درست نیمه ی ذی الحجه بعد حج هر سال

تو مَحرمی و حرم می شود تو را مُحرم

 

زیارتی به بلندای جامعه از توست

زیارتی که شب قدر می شود لازم

 

زیارتی که خودش هست "محتشم"پرور

درست کرده به کرّات "اکبر ناظم"

 

دوتا فقط همه ی راز جامعه ست بگو

فقط"بکم فتح الله" فقط "بکم یختم"

 

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 157
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت به جای باران بارد ز آسمان انجم به مقدم پسر فاطمه امام دهم چه خفته‌ای مه من روز عید آمد قُم به بحر شادی گردیده

امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت

 

به جای باران بارد ز آسمان انجم

به مقدم پسر فاطمه امام دهم

چه خفته‌ای مه من روز عید آمد قُم

به بحر شادی گردیده ملک هستی گُم

شد از ولایت ابن الرّضا جهان روشن

قلوب شیعه دل صاحب الزمان روشن

عروس فاطمه بر فاطمه پسر زاده

برای شمس ولایت بهین قمر، زاده

و یا که آمنه پیغمبری دگر زاده

و یا که بنت اسد شیر دادگر، زاده

بحق که آینه حسن خالق ازلی است

که بوسه زن به جمالش محمّد ابن علّی است

بر از کبر و ریا تا که کبریا بینی

خودی گذار به یک سوی تا خدا بینی

شکوه آینۀ روی مصطفی بینی

مه جمال دل آرای مرتضی بینی

جمال لَیس کَمِثله هویدا شد

مه امید جواد الائمه پیدا شد

در آسمان ولا ماه بی‌قرین آمد

به صورت بشری صورت آفرین آمد

کز آفتاب بر ن ماه آفرین آمد

ولّی حق دهمین پیشوای دین آمد

امین وحی ز سوی خدا در این میلاد

پیام تبریک آورده بر امام جواد

بر از خویشتن و گوش جان خود کن باز

کز آن ولّی خدا گویمت یکی اعجاز

که مرغ روحت از حبس تن کند پرواز

به آسمان حقیقت رسی ز کوی مجاز

ز شرح آن بشناسی امام را، بهتر

وصی حضرت خیرالانام را، بهتر

بگفت با متوکّل زنی از نسل عرب

که یا امیر منم دختر علی، زینب

حسن برادر و زهراست مادرم به نسب

ز آسمان ولایت منم همان کوکب

خلایق از سخن او به حیرت افتادند

که قصّه را به امام دهم خبر دادند

امام آمد و اول نصیحتش فرمود

ولی نداشت نصیحت برای آن زن سود

ولّی حق که بجان و تنش سلام و درود

گشود غنچة لب را بدو چنین فرمود:

که گوشت بدن پاک اهلبیت کرام

بود به حجم خدا بهر هر درنده حرام

براستی اگرت دعوی است در گفتار

بجانب قفس شیرها قدم بگذار

سخن بگوی بآنان نشانشان به کنار

بگفت ای به بزرگیت کرده حق اقرار

اگر به صدق بود گفته‌ات ز من بشنو

بجانب قفس شیرها تو اوّل رو

از این سخن متوکل شد بسی دلشاد

ولی امام که جان جهان فدایش باد

بجانب قفس شیرها قدم بنهاد

چو چشم شیران بر روی حضرتش افتاد

بخاک مقدمش از عجز و لابه افتادند

سرشک ریخته صورت به پاش بنهادند

کنار خویش چو روی امام را دیدند

گل وصال ز گلزار حسن او چیدند

سرشک شوق چو باران ز دیده باریدند

بگرد یوسف زهرا هماره گردیدند

یکی از آنان با حضرتش سخن می‌گفت

ز رنج پیری و احوال ضعف تن می‌گفت

که ای ولی الهی اگر چه من شیرم

ولی ز کثرت سن اوفتاده و پیرم

ز رنج پیری در این قفس زمین گیرم

ز بس گرسنه به سر می‌برم ز جان سیرم

ز شیرهای جوانتر بخواه ای سرور

که وقت خوردن طعمه بمن کنند نظر

امام گفت: بود تا گرسنه این حیوان

به سوی طعمه نیایند شیرهای جوان

قدم نهاد برون از قفس لب خندان

فتاد زن به قدم‌های حضرتش گریان

که ای ولّی خدا شرمگین و منفعلم

نه زینبم منما پیش دیگران خجلم

شنیده‌ام متوکّل که سخت گشت حقیر

تو گوئی از حسد آمد به سینۀ وی تیر

بگفت آن زن بیچاره را کنند اسیر

برند جانب شیران به جرم این تزویر

همه ستاده به حالش نظاره می‌کردند

که شیرها تن او را پاره پاره می‌کردند

اگر که گوشت آل پیغمبر اسلام

به قول حجت حق هست بر درنده حرام

به کربلا ز چه رو گرگهای کوفه و شام

حسین را که بود نور چشم خیرالانام

به ظهر جمعه لب تشنه‌اش فدا کردند

سر مقدّس او را ز تن جدا کردند

شراره زد به دلم یاد وقعة عاشور

تنی که بود سراپاش جمله آیت نور

به موج نیزه و شمشیر و سنگ شد مستور

شکسته شد همه اعضای آن ز سُمّ ستور

برهنه ماند به روی زمین سه روز و سه شب

ندانم آنکه چه بگذشت بر دل زینب

دمی که دختر زهرا به قتلگه رو کرد

نگاه بر بدن پاره پارة او کرد

کشید ناله پریشان ز غصّه گیسو کرد

سرشک ریخت ز چشم و نگه به هر سو کرد

چه دید، دید به گردش به غیر دشمن نیست

چنان گریست که دشمن بر او بلند گریست

به گفت ای بفدای تو مادر و پدرم

چگونه جسم تو صد چاک بر زمین نگرم

ز جای خیز ببین سوی شام رهسپرم

تو خفته‌ای و شده قاتل تو هم سفرم

عزیز فاطمه ما را سوار محمل کن

نگه به اشک من و خنده‌های قاتل کن

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 237
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح در مکتب عشق اوستادی هادی ریحانه ی حضرت جوادی هادی چون نام تو خار چشم دشمن باشد گوییم جهان فدات هادی هادی

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

در مکتب عشق اوستادی هادی

ریحانه ی حضرت جوادی هادی

چون نام تو خار چشم دشمن باشد

گوییم جهان فدات هادی هادی

 

ولی الله کلامی زنجانی

 


تعداد بازديد : 107
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح در پیروی از عشیره ات شیعه شدم در پرتو حسن سیره ات شیعه شدم هادی قلوب حق طلب ادرکنی یا جامعه ی کبیره ات شیعه شدم *** منظ

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

در پیروی از عشیره ات شیعه شدم

در پرتو حسن سیره ات شیعه شدم

هادی قلوب حق طلب ادرکنی

یا جامعه ی کبیره ات شیعه شدم

***

منظومه ی معرفت بدان جامعه را

در فکر و دل و جان بنشان جامعه را

گر راه نجات طالبی ، حجت حق

فرمود سه مرتبه : بخوان جامعه را

***

داریم ز دوست ماتم و شادی را

عزّ و شرف و غیرت و آزادی را

صد شکر که جا به دفتر دل دادیم

گلواژه ی عشق حضرت هادی را

 

سید محمد میرهاشمی


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(1)
امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت خوش درخشیدیم در ظل کمال آفتاب ذره ای بودیم و گردیدیم مال آفتاب آمدیم آگه شویم از شرح حال آفتاب وه چه شیرین اس�

امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت

 

خوش درخشیدیم در ظل کمال آفتاب

ذره ای بودیم و گردیدیم مال آفتاب

آمدیم آگه شویم از شرح حال آفتاب

وه چه شیرین است صحبت از وصال آفتاب

ما کجا تمثیل روی بی مثال آفتاب

اذن دادند و خریدند و بها دادند باز

ناز کردند و رها کردند و جا دادند باز

ما از اول ریشه خود را ولایت یافتیم

از همان روز ازل راه هدایت یافتیم

ذات خود را بی تمنا در عنایت یافتیم

ابتدا تا انتها را ، تا به غایت یافتیم

راه خود را چارده گونه حکایت یافتیم

خویش را در لابلای این روایت یافتیم

ما اضافات گل آن چارده هادی شدیم

چارده قرن است در هر لحظه امدادی شدیم

چارده انسان کامل را به ما بخشیده اند

چارده قرآن نازل را به بخشیده اند

چارده دریا و ساحل را به ما بخشیده اند

چارده دستان فاضل را به ما بخشیده اند

چارده مولای عادل را به ما بخشیده اند

چارده طی مراحل را به ما بخشیده اند

پس نداریم آرزویی جز صراط المستقیم

زلف ما خورده گره با این کریمان کریم

هر یک از این چارده را رمز و رازی بیشتر

هادی دین را و لیکن دلنوازی بیشتر

دومین ابن الرضا را هست نازی بیشتر

هرکه با لطفش نشیند دلنوازی بیشتر

با دل عاشق کند معشوق بازی بیشتر

هرکه خواهد معرفت او را نیازی بیشتر

مکتب او شیعه را تا حق هدایت می کند

با زیارت نامه تدریس ولایت می کند

در زیارت جامعه ، هر فیض می بارد از اوست

گر زیارات غدیریه صفا دارد از اوست

هرکه دستی بر دعا هر لحظه بردارد از اوست

هرکه احکام خدا را فرض بشمارد از اوست

زائر قبر رضا هر سجده بگذارد از اوست

در دل ما هرکه بذر روضه می کارد از اوست

هر که با هادی است،محبوب المساکین می شود

شیعه هادی است ، هادی المضلین می شود

هادی دلهاست حب حضرت ابن الجواد

قبله جانهاست قدّ و قامت ابن الجواد

بر فلک مولاست ذات خلقت ابن الجواد

کاشف غمهاست نور طلعت ابن الجواد

والی والاست ما را طینت ابن الجواد

عالم بالاست ذیل دولت ابن الجواد

اوست فرزند جواد و حضرت نورُ الفواد

هم جواد بنُ الجواد بنُ الجواد بنُ الجواد

نام زیبایش علی ، روی دل آرایش علی

قد رعنایش علی،رخسار یکتایش علی

نقش سیمایش علی ، کُنهِ تولایش علی

خلق والایش علی ، اعلای اسمایش علی

دین و دنیایش علی ، مقصود و عقبایش علی

مهر و امضایش علی ، جنات و مینایش علی

بر محبانش مجیر است و بشیر است و نذیر

رمز میلادش غدیر است و غدیر است و غدیر

چون نظر بر قلب پر از مهر شاگردان کند

نام ابن مهزیارش جلوه هر دوران کند

مرقد عبدالعظیمش فخر بر ایران کند

کربلایی در دل ایران بنا اینسان کند

کارهای سخت را با یک نظر آسان کند

کاش ما را بر قدوم مهدی اش قربان کند

بهر میلادش اگر لبخند بر دلها نشست

عید قربانش صفا ، عید غدیرش مروه است

با وجودی که بُوَد مهدِ معارف محفلش

گاه در تبعید و گاهی کنج زندان منزلش

با اسارت با جسارت آشنا جان و دلش

یاد عمه زینب و آن ناقة بی محملش

چشم او از اشک دریا بود و چهره ساحلش

کربلا را دید ویران ، مثل روز اولش

سامرا ویرانه اما راه دین آباد ماند

نور هادی در دل و طاغوت بی بنیاد ماند

***

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 159
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
آسمانيست جلوه هاي شما روي سرهاي ماست جاي شما حضرت جبرئيل با بالش طاق نصرت زده براي شما هركسي كه شنيده گفته چنين بي نظيرست ربناي شما همه �

آسمانيست جلوه هاي شما

 روي سرهاي ماست جاي شما

 حضرت جبرئيل با بالش

طاق نصرت زده براي شما

هركسي كه شنيده گفته چنين

 بي نظيرست ربناي شما

 همه ي برگ هاي پاييزي

 ميشود سبز زير پاي شما

 با دو دستان خالي ام دارم

چشم اميد بر عطاي شما

 و براي قيامتم كافيست

 نخي از گوشه ي عباي شما

از مسير خطا برم گرداند

 روشنايي ردپاي شما

 افتخار تمام ما اين است

شده آقاي ما گداي شما

شب براي خودش سليمان است

 زائر صبح سامراي شما

 عشق ما بر شما ارادي نيست

 عشق ما جز امام هادي نيست

آستانت هميشه پا بر جا /ابتدايت هميشه نا پيدا

 اي علي چهارم شيعه

 نوه ي اول امام رضا

 ايها الهادي اي امام نقي

دهمين حجت اي امام هدي

 صاحب اقتدار و شوكت حق

 رهبر و مقتداي مذهب ما

 با وجودت هميشه مي نازيم

به تمام اهالي بالا

 اعتقادات ما درست شده

 با فرازهايي از دعاي شما

 جامعه ساز ماست جامعه ات

 نسخه ي رشد روح انسان ها

 نگذاري به سينه ها داغ

 ديدن صحن سامرايت را

 در زمانت سه بار شد تخريب

 بارگاه شريف كرب وبلا

 اي ولي خدا زبانم لال

 تو كجا مجلس شراب كجا؟

 ظرف غمهاي تو لبالب بود

فكر تو پيش عمه زينب بود

 

شاعر : محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 219
پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات اهل ولا مرحبا فصل سرور آمده سینه سینای دل مرکز طور آمده ساقی توحید با جام طهور آمده جلوه گر از برج غیب آیت نو

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات

 

اهل ولا مرحبا فصل سرور آمده

سینه سینای دل مرکز طور آمده

ساقی توحید با جام طهور آمده

جلوه گر از برج غیب آیت نور آمده

محو شده باطل و حق به ظهور آمده

که گشته روشن به او چشم و دل خاص و عام

بیا به بستان وحی فیض دگر را ببین

به دست شمس الضحی رشک قمر را ببین

روی ملک را نگر، جن و بشر را ببین

با پدری چون جواد بهین پسر را ببین

علی بخوانش ولی پیامبر را ببین

امام هادی است این هدایتش مستدام

دهُم ولی خدا امام این نه وراق

به علم او پایبند هشت جهان هفت طاق

شش جهت و پنج حس بدو بَرَد اشتیاق

فتد در این چار ام بدون مهرش فراق

اگر دو عالم کند به مهر او اتفاق

به ذات یکتا شود جحیم، دارالسلام

محبّت او بود عنایت واسعه

به امر و نهیش مدام جاذبه و دافعه

ز فیض او شد قوی باصره و سامعه

عنایتی از کفش عناصر اربعه

حکایتی از دمش زیارت جامعه

کز آن هزار آفتاب درخشد از هر کلام

بیا به بیت الولا جمال داور ببین

جمال داور نگر روی پیمبر ببین

کمال خیرالنسا جلال حیدر ببین

کنار ابن الرّضا رضای دیگر ببین

جواد را با گلی بهشت پرور ببین

بهشت از این گل گرفت آبرو و احترام

ابوالحسن کنیه و علی بود نام او

ز حور دل می‌برد کبوتر بام او

پرندگان هوا شیفتة دام او

درندگان زمین اشک فشان رام او

چشمة آب حیات جرعه‌ای از جام او

الا الا تشنگان از او ستانید جام

پناه من کوی او نگاه من سوی اوست

کعبة من سامره قبلة من روی اوست

رشته توحید من سلسلة موی اوست

بهشت در سایة قامت دلجوی اوست

جهان هستی همه پر از هیاهوی اوست

عالم خلقت کند در حرمش ازدحام

به هر کجا ساکنم مرا وطن سامره است

تکلمم روز و شب به هر سخن سامره است

نقل سخن سامره نُقل دهن سامره است

مرا به حجن چه کار؟ بهشت من سامره است

که خاک آن مظهر حیّ زمن سامره است

به صبحگاهش درود به شامگاهش سلام

بر این زمین آسمان دوخته چشم نگاه

بر این زمین آورد ملک ز گردون پناه

از این زمین می‌وزد نور به عرض اله

از این زمین یافت دل به سوی معبود راه

در این زمین خفته‌اند دو آفتاب و دو ماه

نرجس نیکو سرشت حکیمه با دو امام

بگوش عالم رسد ندای این خاندان

دوده آدم شود فدای این خاندان

ناز به شاهان کند گدای این خاندان

خلقت هستی بود برای این خاندان

زبان «میثم» کند ثنای این خاندان

هماره در روز و شب همیشه در صبح و شام

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 209
چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت: 10:16
نویسنده:
نظرات(2)
امام هادی النقی(ع)-مدح بر لشکر کفر چیره ات باید خواند خورشید به شام تیره ات باید خواند درس ادب و ولایت و تقوا را در جامعه کبیره ات باید خوان�

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

بر لشکر کفر چیره ات باید خواند

خورشید به شام تیره ات باید خواند

درس ادب و ولایت و  تقوا را

در جامعه کبیره ات باید خواند

 

 

ولی الله کلامی زنجانی

 


تعداد بازديد : 159
چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت: 10:15
نویسنده:
نظرات(0)
امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت در دلِ وحی سخن از تب و تاب است هنوز قاب قوسین به چشمان تو قاب است هنوز وصفِ قدوس همان آیۀ وحیٌ یوحی است لطف روح

امام هادی النقی(ع)-مدح و ولادت

 

در دلِ وحی سخن از تب و تاب است هنوز

قاب قوسین به چشمان تو قاب است هنوز

وصفِ قدوس همان آیۀ وحیٌ یوحی است

لطف روح القُدس آئینۀ ناب است هنوز

آنچه در نور نبینند ، دل از خاک تو دید

ورنه این غمزده محکوم حجاب است هنوز

شبِ معراج دل و وصلِ تو انکار نداشت

هرکه منکر شود انگار بخواب است هنوز

زیر بال و پر تو مسکن اهل هنر است

هنر متّقیان فاتح باب است هنوز

بی چراغِ ره تو علم هدایت نشود

طالب معرفتت مست شراب است هنوز

بی عطای تو به کس آب ولایت ندهند

جگر گمشدگان تشنۀ آب است هنوز

چشمۀ آب بقا جز مِی ارشادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

وصفَت ای هادیِ دین گرچه مهیّا نشود

سائلت خسته از این دست تمنّا نشود

عارفَت آرزوی جنّت الاعلا نکند

بهتر از خاک رهت جنت مأوا نشود

هنرِ درک حضور تو بهشتی است برین

لیک دیدار شما ختم به اینجا  نشود

شیعه آن است که بی هیچ کم و بیش به عمر

قدمی پیش و پس از راه تو مولا نشود

خُلق تو خُلق عظیم است به احمد سوگند

عاشق از خُلق عظیم تو مبرّا نشود

گفتن مدحِ تو تنها به سخنرانی نیست

بی تأسی به تو این باده مُصفّا نشود

لطفِ لبخندِ ترا بر همه عالم ندهیم

لیک لَعلَت  متبسّم بشود یا نشود!؟

دارم امّید که جز مهر تو امدادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

حجّتِ روشنِ حق آیت دادار تویی

معدن رحمت و گنجینۀ اسرار تویی

صاحب عِلم و عَلم، لوح و قلم ، حلم و کَرَم

مهبط وحیِ خدا شاخص ابرار تویی

تو علیّی تو امینی تو رضیّی تو وصی

مکتب فاطمه را گرم نگهدار تویی

تو قیامی تو قعودی تو سلامی تو سجود

قبلۀ کعبه و قدس و حَرمِ یار تویی

هل اَتی سورۀ تو آیه ای از تطهیری

شاخه ای از شجر عصمة الاطهار تویی

من نگویم تو خدایی مَثَلُ الاعلایی

عَبدُهُ المنتخبی قائدُ الانصار تویی

سحرِ نیمۀ ذیحجّه نَه ، هر صبح کمال

معنیِ کاملۀ مشرق الانوار تویی

جز تولّای تو وجد و شعف و شادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

هادیا بندگی اَت بهر خدا کار من است

همۀ زندگی اَت الگوی رفتار من است

ای پناه دل غمبار همه غمگینان

در پناه دل تو این دل غمبار من است

هیچکس از سر کوی تو نگردد نومید

بسته بر زُلف تو این قلب گرفتار من است

دشمنان معترفِ نیکیِ رفتار توأند

کِی شبیه تو و رفتار تو رفتار من است

ثَل دوستی اَت [1]عبدالعظیم الحسنی است

من نه آنم که تو تقریر کنی یار من است

اِبنِ سَکّیت[2] فداییِ تو شد امّا من ...

امتحان دادنِ من منکرِ ایثار من است

امر امرِ تو و دل بندۀ تسلیم شماست

یک اشاره بکنی دست تو افسار من است

بی گواهیِّ شما نقطۀ ایجادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

این تو بودی که مرا کرب و بلایی کردی

به خدا زندگی ام را تو خدایی کردی

تو خماریِّ مرا دیدی و دادی جامم

در دلم از مِی خود جام بلایم کردی

گر گداییِ تو  و سامره شد قسمت من

این تو بودی که مرا خوب ندایی کردی

چون مرا در بغلِ خویش گرفتی مُحکم

گفتی ای دوست! تو آهنگ جدایی کردی

ساقیِ خُمِّ غدیرم تویی ای باب غدیر

عقده ام را به علی باز گشایی کردی

به محرّم تو هدایت بکنی دل ها را

تو سوی روضه مرا راهنمایی کردی

چون تو تا کرب و بلا خیمه امدادی نیست

بادۀ عشق به جز معرفة الهادی نیست

 

1-خطاب حضرت به عبدالعظیم : انت ولیُّنا حقا

2- ابن سکّیت استاد فرزندان متوکل که در دفاع از امام حسن و امام حسین به شهادت رسید

***

 حاج محمود ژولیده


تعداد بازديد : 159
سه شنبه 30 مهر 1392 ساعت: 7:50
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 6
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف