ولادت امام حسین ع

ولادت امام حسین ع

ولادت امام حسین ع

ولادت امام حسین ع

ولادت امام حسین ع
ولادت امام حسین ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید

وقتش رسیده تا به بیانم توان دهید
این حرفهای مانده به دل را زبان دهید
وقتش رسیده روی پر جبرئیل ها
شعری به قلب این قلم از آسمان دهید
تامیوه ی رسیده مضمون به ما رسد
قدری درخت واژه تان را تکان دهید
ارزانی ستاره بود ماه آسمان
ماه مدینه را به من امشب نشان دهید
من از شما به غیر شما را نخواستم
هرچه ثواب هست به این و به آن دهید
امشب که ساقی آمده از مشک عشق او
یک کاسه آب دست من نیمه جان دهید
در برکه نگاه علی خوش دمیده است
ماهی که ماه هم مثلش را ندیده است

حالا که ماه آمده پیدا ترین شده ست
یوسف ترین رسیده و زیباترین شده ست
منصوب گشته است به باب الحوائجی
پیغمبری ندیده مسیحاترین شده ست
ابروی او نیامده محراب عاشقی
گیسوی او نیامده یلداترین شده ست
بین قبیله ای که همه سرو قامتند
قامت کشیده خوش قد و بالاترین شده ست
لیلا میان شهر مجانین نه… این پسر
در شهر لیلی آمده لیلاترین شده ست
ساقی زیاد بوده در این خاندان ولی
سردار کربلاست که سقا ترین شده ست
عباس روح جاری از نیل تا فرات
عباس راهِ رفتنِ در کشتی نجات

شعبان برای ماست گواراتر از رجب
شیرین تر است شهدِ لب یارم از رطب
امشب شب تولد روح دلاوری ست
امشب شب وفاست شب غیرت و ادب
باید به پیش ابروی او سجده آوریم
چون واجب است محضر او امر مستحب
امشب شب چهارم ماه است آمده
ماه شب چهارده از قلب نیمه شب
نامش پر از کنایه پر از استعاره است
شب ماه و روز مهر و سحرها ستاره است

عرض ارادتم به اباالفضل بارها
برده مرا به جرگه ی بی اختیارها
چون موج، سر به سینه ی هر صخره می زنم
آثار عاشقی ست از این گونه کارها
محدود ما یکی دو قبیله نمی شود
عشقش دوانده ریشه به ایل و تبارها
مانند او نیامده دیگر به روزگار
مانند من گدای نگاهش هزارها
دلداده اند در ره او صاحبان دل
سر داده اند در قدم او سوارها
از او ندیده ام به خدا دادرس تری
آقا تری، کریم تری، هم نفس تری

با این که با اصالت و ارباب زاده بود
یک عمر چون رعیّت این خانواده بود
بذر ارادتی که به دل کاشت مادرش
حالا چو سرو، قامت او ایستاده بود
در پیش فاطمی نسبان سر به زیر بود
انگار این ارادت او بی اراده بود
در آخرین سجود نمازِ محبتش
در پیش پای فاطمه از زین فتاده بود
آن ها که دیده اند نوشتند عاقبت
سر روی پای حضرت زهرا نهاده بود
زهرا کنارش آهِ نفس گیر می کشد
با دست خود ز دیده ی او تیر می کشد

ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم
ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم
باید در این زمانه ولایت مدار بود
ور نه به هیچ جای جهان گُل نمی کنیم
ما ذاکریم؟ نه، همه سرباز رهبریم
وقتی که امر کرد تأمل نمی کنیم
گوید اگر روید در آتش به سر رویم
سر هم اگر که خواست تعلل نمی کنیم
هرکس که در مقابل آقا بایستد
در هر لباس و پُست، تحمل نمی کنیم
عباس ماند چون که مطیع امام بود
در او «چرا» به حرف امامش حرام بود!
محسن عرب خالقی


تعداد بازديد : 343
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
تیغ دوابروی تو رونق بازار شد

تیغ دوابروی تو رونق بازار شد

مشتری چشم تو واله وبیمار شد

عطر تنت مانده در خاطره هر نسیم

زلف پریشان تو زینت گلزار شد

طرز نگاهت زبس برده دل از دلبران

عاشق لعل لبت احمد مختار شد

آمدی وکعبه شد آینه گردان تو

سرخی اقبال تو مرکز پرگار شد

نعمت افزون تویی در رگ حق خون تویی

هر ورق دفترت معرفت یار شد

هر که برد نام تو یاد خدا می کند
گنبد و گلدسته را غرق دعا می کند

نیست کسی جای تو در دل ما جانشین

لیلی عالم تویی غرب به شرق زمین

خنجر مژگان تو، ریخته ما را بهم

چشم گشا لشکر غرق به خون را ببین

جن و ملک آمده طوف سرت می کند

یک نخ قنداقه ات بال ملک آفرین

بس که قیامت کند بارگهت در جهان

طعنه زند کعبه را زایر تو اربعین

بذل کنم یکسره نعمت فردوس را

گر تو بسوزانی ام با نگهی آتشین

گر که نصیبم شود معجزه ی آفتاب
سرکه ی بی فایده تازه شود چون شراب

حلقه ی دام بلا سلسله ی موی تو

معجزه ها می شود در خم ابروی تو

حال که از چشم تو شوق خدا می چکد

قبله ی عشاق شد نرگس جادوی تو

ای حرمت قبله ی دوم توحیدیان

میل خدا می کند هر که رود سوی تو

شعله ی داغت گرفت غصه ز دلهای ما

می رسد از کربلا مرحم و داروی تو

شاه دو عالم شود هر که ز لطفت گداست
“گر درم ما مس است لطف شما کیمیاست “

قاسم احمدی


تعداد بازديد : 299
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:04
نویسنده:
نظرات(0)
ای علت قداست و تکثیر گریه ها

ای علت قداست و تکثیر گریه ها
بالاترین تنزل قدسی ،ای آشنا

خمیازه ایم،،نشئه ی ما هم‌خمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست

 

ما بار کینه ایم بیا و به دل بگیر
در صحبتت دهان مرا نیز گل بگیر

بی حرمتی است نام تو را ذکر می کنیم
ما لاابالیان که به تو فکر می کنیم

ای برتر از خیال و قیاس و گمان ما
بند آمده به حیطه ی جبرت زبان ما

لم داده است عرش الهی به گنبدت
پیشت نشسته است خدا بین مرقدت

این قبه خوود و وسعت دامان تو ضریح
یک گوشه است دست به دامان تو‌مسیح

ای نام شادی آور از دست رفتگان
ای عزم راسخ همه ی مست رفتگان

ذرات،،شأن اهل کسا را ستوده اند
اهل کسا ز گریه کنان تو بوده اند

روشن ز نور ذات تو شد وجه فاطمه
ای گوشه ای ز صنعت دستان تو،،همه

در شرح نور آل عبا هم سر آمدی
بنیان گذار کشتی آل محمدی

لب تشنه ی شمیم تو آغوش مصطفی
وی منبر خطابه ی تو‌ دوش مصطفی

ای سرنوشت دولت پاینده ی علی
ای کاروان قهقهه در خنده ی علی

نوری،که وقت جلوه مکلف به تن شدی
با یک نگه مراد و مرید حسن شدی

لرزید پای کعبه زمان حلول تو
تا عرش برد فطرس جان را نزول تو

تو آمدی و وجه خداوند دیده شد
از شاخسار باغ تو توحید چیده شد

ذات خداست،فارغ رویت،جدا ز فهم
روحی که در ضریح تن‌ تو دمیده شد

ای حنجرت به وقت سخن موضع خدا
در عصر تو صدای خدا هم شنیده شد

بیرون زدی ز صفحه ی شرح مفسران
شرحت به خاک‌گرم بیابان کشیده شد

ای نیزه زار،،زلف غمت را مهار کن
در سایه ی سرت جگرم سر بریده شد

غصه کجا برم که تو را می شناختند
بر پیکر شریف تو با اسب تاختند

حسین واعظی


تعداد بازديد : 321
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:03
نویسنده:
نظرات(0)
احسان قدیمی و اسیریم به دامت

احسان قدیمی و اسیریم به دامت
مستیم به نام تو و هستیم به نامت

فطرس به امید تو پر سوخته آورد
تو آمده‌ای باز شود باب کرامت

لبخند زدی کون و مکان “کُن فَیَکون” شد
میلاد تو بوده است سرآغاز قیامت

ماییم غباری که به خاک تو نشسته است
داریم به دربانی کوی تو اقامت

آرامش ما نام حسین است و جز این نیست
از فتنه گذشتیم به نامت به سلامت

هر ثانیه‌ای را که به یاد تو نبودیم
انگشت گزیدیم به معنای ندامت

گفتی که چه خواهید؟ نوشتیم نگاهی
گفتی که چه هستید؟ نوشتیم غلامت

ای زائر تو زائر الله که هستی؟!
پیدایی و از خلق نهان است مقامت

هر چند که دور از حرم امن تو هستیم
دل خوش به همینیم که دادیم سلامت

حسین صیامی

 


تعداد بازديد : 273
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
تا پَرِ سوخته اش را سوی گهواره کشید…

تا پَرِ سوخته اش را سوی گهواره کشید…

و پر و بال گرفت و به سوی عرش پرید…

و ملائک همه دیدند که ممتاز شده است…

این سرافکندهٔ دیروز سرافراز شده است…

آرزوشان همه این شد که غلامش بشوند

یا کمی مونس یک لحظه کلامش بشوند

آرزوشان همه این شد که به او رو بزنند…

تا پر خود به تبرک به پر او بزنند

آرزوشان همه این شد که گنهکار شوند…

مدتی هم که شده راندهٔ دربار شوند…

بعد با بال شکسته به لیاقت برسند…

و سپس با پر فطرس به شفاعت برسند

چشم جبریل به گهواره ولی دوخته است

اشک می ریزد ، انگار دلش سوخته است

زیر لب با خودش انگار سخن می گوید

فیضی از جانب گهوارهٔ او می جوید

این که پرسوخته از آن به شفایی برسد…

شود این سوخته دل هم به نوایی برسد؟

ناگهان منَّتی از محضر یزدان آمد

حسرتِ فیضِ از این خانه به پایان آمد…

با اجازه برو و بال بیفشان گاهی

کمک فاطمه گهواره بجنبان گاهی

سید علی احمدی


تعداد بازديد : 231
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:57
نویسنده:
نظرات(0)
سال ها دل طلب جام می از ما می کرد

سال ها دل طلب جام می از ما می کرد
طلب می ز فلان ساقی رسوا می کرد
روز و شب گریه برای رخ لیلا می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

شُکر..از کنج لبم صحبت لیلا افتاد…
گذرم باز به میخانه ی مولا افتاد

می که در خمره ی تو پخته نشد ناب نشد
هیچ جامی مَثَل جام تو نایاب نشد
جز به نور تو هویدا رخ مهتاب نشد
هیچ کس جز تو برای بشر ارباب نشد
چون که ارباب تو هستی ز خدا ممنونم
چون تو لیلای منی تا به ابد مجنونم

دست شو بر سر مخلوق چو باران بنشین
بر سر شانه چو گیسوی پریشان بنشین
حجره نه ، جلوه کن و بر سر ایوان بنشین
فجر شو ، آیه شو ، بر منبر قرآن بنشین
بنشین اینهمه عشاق تو را می خوانند
همه از گردش چشمان تو سرگردانند

بی سبب نیست که از عشق تو حیران هستیم
از سلامی که بجز توست پشیمان هستیم
عجمانیم که از تیره ی سلمان هستیم
سالیانی ست که در شهر تو مهمان هستیم
هر کجا نام حسین است ، جلی می خوانیم
تا ابد با دم اولاد علی می خوانیم

قلب با بردن نامت هیجان می گیرد
شهریار از قبلت فن بیان می گیرد
حاج فیروز* به اسم تو زبان می گیرد
ناتوان است و به اذن تو توان می گیرد
هیچ در چنته نمانده ست بجز جان آقا
که همان هم ، سنه قوربان سنه قوربان آقا

روز میلاد تو هم جام بلا می خواهد
چه کسی گفته مریض تو شفا می خواهد
از تمامی جهان عشق تو را می خواهد
و فقط تذکره ی کرب و بلا می خواهد
بدهی یا ندهی باز خودت را عشق است
دلبرم ناز بکن ناز ، خودت را عشق است
ایمان کریمی


تعداد بازديد : 255
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(0)
امشب لبم لبریز از شرب شبانه ست چون آبشار جاری از شعر و ترانه ست دستم ندارد اختیاری از خودش، چون پای

امشب لبم لبریز از شرب شبانه ست

چون آبشار جاری از شعر و ترانه ست

دستم ندارد اختیاری از خودش، چون

پای قلم بر جاده مدحش روانه ست

 

نامش همیشه تازگی دارد همیشه

این میوه ی تازه، صفاتش نوبرانه ست

یادش سر ذوق آورد بی ذوق ها را

از بس که گفتن از صفاتش شاعرانه ست

زرگر که او باشد کویر هر دو چشمم

لبریز از الماسهای دانه دانه ست

حال و هوای پر زدن دارم به کوی اش

امشب الهی عفوهایم فطرسانه ست

دارم مدال افتخار عشق او را

شکر خدا بر سینه ام از او نشانه ست

نه، ادعای عاشقی حرف گزافی ست

این حرفها انگار قدری ناشیانه ست

حب حسینی از صفات خواهر اوست

دریاست زینب، بازی ما کودکانه ست

در عرش بر بال ملایک پا گشا شد

امشب خدا دارای مهمانی یگانه ست

بردند تا عرش از چه رو قنداقه اش را

حرف خدا با او گمانم محرمانه ست

طرز نگاه مصطفی دارد دلیلی

گل بوسه چیدن از گلوی او بهانه ست

درسی که احمد داد بر آن امت دون

بر خاک نه، جای حسین بر روی شانه ست

حیف از پرستویی که جای دوش احمد

او را نوک نیزه سرا و آشیانه ست
قاسم احمدی


تعداد بازديد : 141
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:17
نویسنده:
نظرات(0)
بی خبر از تمامِ رویاها بی خبر از شروعِ فرداها به کسی رو نزد دلِ ماها بیخیال تمامِ دنیاها… عشق یعنی �

بی خبر از تمامِ رویاها
بی خبر از شروعِ فرداها
به کسی رو نزد دلِ ماها
بیخیال تمامِ دنیاها…

 

عشق یعنی جهان و یک ارباب
این گذشت زمان و یک ارباب

قصّه ی عشق را خدا فهمید
غمِ تنهاییِ بشر را دید
دید آدم ز غصه ای رنجید
لطف او بر سر جهان تابید

آدمیّت گرفته بوی حسین
آبرویم ، ز آبروی حسین

دوّمین نورِ حیدری آمد
وارث عشقِ مادری آمد
روح و جان پیمبری آمد
به عجب نور محشری آمد

به فدایش تمامِ اجدادم
به رُخ دلرباش ، دل دادم

به مسیحا ، امام آمده است
قرصِ ماه تمام آمده است
صاحب هر زمام آمده است
شَمسِ خیرُالاَنام آمده است

گل بریزید بر سر زهرا
خیر مقدم به دلبر زهرا

چه کسی هست مثل اربابم؟
گریه بر او ، عبادت نابم
ذکر تلقین من ، رگ خوابم
در شب تار ، همچو مهتابم

او حسین بن مرتضی باشد
زینت دوش مصطفی باشد

فطرس از راه دور آمده است
غرق در اشک و شور آمده است
سوی یک تکّه نور آمده است
همچو موسی به طور آمده است

بالِ او را مرمّتی بخشید
به وجودش چه برکتی بخشید

نظری کن به این دلم آقا
رفع کن درد و مشکلم آقا
همه ی عشق و حاصلم آقا
عشقِ تو مایه ی گلَم آقا

منِ ناقابل و عطای حسین
نفسم مانده در هوای حسین

تو که از سفره ی کرم هستی
پسر شاه محترم هستی
صاحب بیرق و علم هستی
نفس و آه مادرم هستی

ببرم کربلا و دیگر هیچ…
من و یک رَبَّنا و دیگر هیچ…

شبِ جمعه کنار گودال و…
یاد آن جسم های پامال و…
خیمه ی سوخته ، و جنجال و…
مادرت هم که رفت از حال و…

باز هم شعرتان چه مضطر شد
شب میلاد ، گونه ام تر شد

اصلا انگار گریه داری تو
مثل یک پلک بی قراری تو
جشن و میلاد هم نداری تو
روضه و اشک و گریه زاری… ، تو…

شب میلاد تو صفا کردیم
باز هم گریه بر شما کردیم

پوریا باقری


تعداد بازديد : 147
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:17
نویسنده:
نظرات(0)
هُرمت گرفت و شعله ی هیزم شروع شد دریا تو را که دید تلاطم شروع شد تاب و تبت رسید به مردم شروع شد باران �

هُرمت گرفت و شعله ی هیزم شروع شد
دریا تو را که دید تلاطم شروع شد
تاب و تبت رسید به مردم شروع شد
باران گرفت و عطر ترنم شروع شد

شعبان گمانم از شب سوم شروع شد

بابابزرگ تو شده سرمست، مست شد
لبخند روی لعل لبش بست مست شد
قنداقه را گرفت سر دست مست شد
حب الحسین مست کننده ست مست شد
“مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد”

قلب سیه کجا و دمیدن به آینه
جز زنگ نیست تحفه ی آهن به آینه
من دلخوشم به ناز خریدن به آینه
“آیینه خیره شد به من و من به آینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد”

ای سقف صحن کرب و بلای تو آسمان
جاری ست نام پاک تو در بستر زمان
شیرینی من و نمک لقمه ام بمان
قند لبت که ریخت روی خاک،بعد از آن
خشکید نخل و شرم پیارُم شروع شد

فترس(فطرس) به روی خاک تو از بس نوشت پر
این شد خدا برای ملائک سرشت پر
دیوار صحن و مرقد تو خشت خشت پر
وقتی که هست کرب و بلایت، بهشت پر
از نور تو درخشش انجم شروع شد

با تو نداشتم ز حساب و کتاب باک
از عشق توست زنده ام از عشق تو هلاک
بختت بلند،مادر و بابات، آب و خاک
خاک تو را سرشت خدا مثل آب،پاک
از خاک تو بنای تیمم شروع شد

ای نهضتت ادامه ی راه پیامبر
مولود سومین شب ماه پیامبر
چشم تو بود وصل نگاه پیامبر
با آه تو بلند شد آه پیامبر
نامت به لب نشست و تالم شروع شد

کرب و بلا که قبله ی بیت الحرام شد
وقت نماز ،نام تو ذکر مدام شد
دنیا برای نوکرت آقا به کام شد
دادم سلام و رکعت چارم تمام شد
مستی ولی ز رکعت پنجم شروع شد

مظاهر کثیری نژاد


تعداد بازديد : 303
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:16
نویسنده:
نظرات(0)
فطرس بیاورید کرامت شروع شد باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد دنبال نوکرند برایش پیمبران أین الحسینیو

فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت، لطف و عنایت شروع شد

دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد

ما را به راه راست بَرَد ابروی کجش
یک نوع دیگری ز هدایت شروع شد

قنداقه تا به دست رسول امین رسید
«ای جان امتم به فدایت» شروع شد

در عمق ذات حضرت پروردگار خویش
آنقدر رفت و رفت ، نهایت شروع شد

آمد برای اهل سماوات سرپرست
فامیلیِ تمام ملائک حسینی است

مجنون بیاورید که لیلا رسیده است
عیسی بیا ببین که مسیحا رسیده است

از مهر و عاطفه بنویسید شاعران
حالا که شاه بیت غزل ها رسیده است

خورشید و ابر و باد و مَه از خلق های اوست
خیر حسین بر همه دنیا رسیده است

این سفره پهن شد که دهد حق خودی نشان
لؤلؤ به بحر حیدر و زهرا رسیده است

از عرش با ملائکه در بین محملی
خضر نبی برای تماشا رسیده است

هرجا حسین گفته شود هست میکده
شأن نزول سورهء والفجر آمده

ذکر حسین روزیِ یک سال انبیاست
گریه به شاه أحسن احوال انبیاست

بر گرد هم نشسته و روضه گرفته اند
ذکر حسین باعث اکمال انبیاست

پیغمبران به واسطهء گریه بر حسین (ع)
تا عرش میروند، پر و بال انبیاست

باید بپرسد از خود آن مرده یا عصا
هر کس که گفته معجزه ها مال انبیاست

حضرتْ اراده کرده که اعجاز میشود
مثل پدر همیشه به دنبال انبیاست

چشم و چراغ حیدر و زهراست، یاعلی(ع)
دنیا به نام حضرت آقاست، یاعلی(ع)

ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات

بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات

بودند دیو و دَد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کائنات

گودال تنگ و روی تن شاه پر ز سنگ
نیزه شکسته ها به تنش از همه جهات

از بس شلوغ بود که دیگر نمی رسد
از روی تل صدای فغان مخدرات

باز این چه شورش است! خدایا همه زدند
با تیغ و سنگ و نیزه در آن همهمه زدند

آنجا سر لباسْ که دعوا مرافه شد
هرکس ز خیمه دید تنش را کلافه شد

از بس که خون او ز سر تیغ ها چکید
هر جای قاضریه پر از عطر نافه شد

بعد از غروب یک طرف دشت غرق حُزن
یک سوی دیگرش همه دارالضیافه شد

مانده سه روز پیکر او زیر آفتاب
تاول به زخم های عمیقش اضافه شد

رأس حسین(ع) از پی آزار اهل بیت
آویز درب اصلی دارالخلافه شد

یک بار اگر زیارت ناحیه وا کنی
باید ز غصه جان خودت را فدا کنی

عماد بهرامی


تعداد بازديد : 194
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:16
نویسنده:
نظرات(0)
چه زیباست اشک سحر داشتن خدا را فقط در نظر داشتن به سمت حرم بال و پر داشتن هوای زیارت به سر داشتن خوشا

چه زیباست اشک سحر داشتن
خدا را فقط در نظر داشتن
به سمت حرم بال و پر داشتن
هوای زیارت به سر داشتن
خوشا آن دلی که هوایی شود

در این روزها کربلایی شود

خدا باب حاجات را باز کرد
گنه بخشی اش را که آغاز کرد
در آنجا یکی قصد پرواز کرد
به عشق حسین خویش را ناز کرد
به زهرا گلی تا که تقدیم شد
پر و بال فطرس ترمیم شد

هوای مدینه چه بارانی است
ملک غرق شور و غزلخوانی است
چه رخ داده و این چه مهمانی است
که این بزم را مرتضی بانی است
ندا آمد از عرش، با شور و شین
ز ره آمده عشق زهرا، حسین

جهالت به پوچی گرفتار شد
مدینه سحرگاه بیدار شد
خداوند با مادری یار شد
علی بار دیگر پسردار شد
زمین و زمان را چراغان کنید
حسین آمده، خویش قربان کنید

شرافت ز نامش که معنا گرفت
نمی از سرشکش که دریا گرفت
عصا را به دستش که موسی گرفت
و اذن شفا را مسیحا گرفت
ندا آمد این است خون خدا
همه کاره ی ما به روز جزا

حسین آمد و سینه بی تاب شد
برای گدا آمد ارباب شد
به دوش پیمبر فقط خواب شد
برای علی گوهری ناب شد
همه هستیِ مصطفی هستِ او
نبی می زند بوسه بر دستِ او

شبی که تو از شاخه چیده شدی
برای دلم آفریده شدی
تو از حوض کوثر چکیده شدی
برای حرم برگزیده شدی
شدی تاب دلهای بی تاب ما
شدی مثل امروز ارباب ما

تو که آمدی من شکوفا شدم
به نام غلام تو املا شدم
گرفتی دو دست مرا پا شدم
و تحت عنایات زهرا شدم
نظر کردی و شور و شینی شدم
خودت خواستی که حسینی شدم

خلاصه از این در جدایم مکن
اسیر تو هستم رهایم مکن
مرا دور از کربلایم مکن
جدا از حریم رضایم مکن
کسی را که خط امانش دهی
حریم خودت را نشانش دهی

رضاباقریان


تعداد بازديد : 119
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) – محمد حسن بیات لو بی دلم بی بهانه می خوانم غزلی عامیانه می خوانم

اشعار ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) – محمد حسن بیات لو

 

بی دلم بی بهانه می خوانم

غزلی عامیانه می خوانم

 

آن قدر از خودم رها شده ام

از خودم یک ترانه می خوانم

 

شب شعری چنین ندیده کسی

تا سحر عاشقانه می خوانم

 

ماهی حوض خانه ات هستم

پای تو بی کرانه می خوانم

 

نفسم در هوای تو جاریست

جان تو هر کجا نمی خوانم

 

خواندنم پای تو فقط زیباست

خواندنم با تو خط به خط زیباست

 

با دم تو کسی که دمپر شد

با دم تو مسیح پرور شد

 

کوچه پس کوچه ی بهشت خدا

با گل خنده ات معطر شد

 

فطرس از برکت قدومت بود

صاحب بال و پر نه شهپر شد

 

از همان ابتدای آمدنت

کشتی عشق تو شناور شد

 

شدی از هرنظر رسول خدا

شیره ی جانت از پیمبر شد

 

معنی فجر و انما هستی

خامس آل مصطفی هستی

 

ای قبولی طاعت همگان

مهر پیوسته -لطف بی پایان

 

رحمت واسعه؛ فضیلت جود

ای سراج المنیر؛ کهف امان

 

آیه ی عصمت و صحیفه ی نور

ای جهاد و عقیده و ایمان

 

آمدی و زمین شد آرزوی

آسمان؛ روز سوم شعبان

 

مینویسم حسین جانم حسین

می‌نشیند کنار نامت “جان”

 

بابی انت سیدالشهدا

روزی ام کن دوباره کرببلا

 

محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 83
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:11
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید

اشعار ولادت حضرت سیدالشهدا(ع)

 

هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید

هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید

 

ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند

چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید

 

در زدیم و دستی آمد روزی ما را رساند

سائل اینجا لحظه ای رنگ خجالت را ندید

 

لطف شان حتی به یک تبعید رفته میرسد

مثل فطرس هیچ کس اینقدر رحمت را ندید

 

هر نفس پشت نفس مقروض اربابم ولی

این بدهکار از طلبکارش شکایت را ندید

 

هر سری بر دامنت آمد سعادت مند شد

هر سری محروم فیض ات شد سعادت را ندید

 

ما به پابوس شبیر از پیش شبّر آمدیم

با چه شوقی از برادر به برادر آمدیم

 

تو می آیی و به محض آمدن گل میکنی

کربلا را تا ابد میخانه ی کل میکنی

 

از همین گهواره چشمانت به زهرا خیره شد

از همین آغاز بر زهرا توسل میکنی

 

در قنوتت ذکر پشت ذکر بالا میرود

دستهایت را به سمت آسمان پل میکنی

 

بین دو انگشت تو جایی به ما هم میرسد؟

پس بهشتی بودن ما را تقبل میکنی؟

 

پنجمین خورشید دنیایی و با این آمدن

پنج ضلع نور را رو به تکامل میکنی

 

ساکتی انگار نه انگار اصلا تشنه ای

شیر مادر خشک شد اما تحمل میکنی

 

معنی یک روح مانده در دو پیکر میشوی

آخرش سیراب انگشت پیمبر میشوی

 

شب رسیده وقت تاریکی است ماهت را بده

یک کم از لطف های دل بخواهت را بده

 

راه دوری آمدم از ری مزاحم میشوم

خسته ام آواره ام لطف پناهت را بده

 

گر بلا داری بیایی و خریدارم شوی

زودتر از لحظه ی موعود چاهت را بده

 

خودنمایی کردن من را ریا هرگز نبین

گوشه چشمی از تو میخواهم نگاهت را بده

 

آمدم مثل رسول ترک آقایی کنم

فرصت نوکر شدن در خیمه گاهت را بده

 

سال ها شعبان به شعبان زیر دِینت رفته ام

روزی سال گدای رو سیاهت را بده

 

خوشه ای انگور داد و از تو باغش را گرفت

شیخ جعفر شد کسی که از شما حلوا گرفت

 

عرش را دیدیم ما در آسمان کربلا

پس سر ما خاک شد بر آستان کربلا

 

پیش ما اوقات شرعی از اذان مأذنه است

گوش را دادیم تنها به اذان کربلا

 

در قیامت میزبانی میکند از کل خلق

هرکسی که بود یک شب میهمان کربلا

 

از زمین و آسمان آتش ببارد باک نیست

ما همه هستیم یک یک در امان کربلا

 

از جوان و پیر وقتی نذر گنبد میشویم

اسم مان هم میشود پیر و جوان کربلا

 

چشم ما هر شب برایش میشود نهر فرات

گریه پشت گریه پای داستان کربلا

 

تو به دنیا آمدی پیغمبر ما گریه کرد

روضه گودال را تا خواند زهرا گریه کرد

 

جبرئیل آمد خبر آورد بلوا میشود

بر سر پیراهنی بد جور دعوا میشود

 

آنقدر نیزه می آید آنقدرها میرود

تا تن آقا شبیه یک معما میشود

 

یا غیاث المستغیثین روی لب می آورد

در جوابش تیر بین حلق او جا میشود

 

یک طرف با سنگ یا چوب زخمش میزنند

یک طرف هم باز قد خواهری تا میشود

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:10
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – سید حجت بحرالعلومی پیدا نشود جان تو دیوانه تر از ما ای آنکه درآو�

اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – سید حجت بحرالعلومی

 

پیدا نشود جان تو دیوانه تر از ما

ای آنکه درآورد فراغت پدر از ما

 

هر چیز به کار آمده در وقت نیازش

تشریف ز تو زیر قدوم تو سر از ما

 

 هرچند که در نیمه ی هر ماه تمام است

کامل شده در سوم شعبان قمر از ما

 

ای آنکه پر و بال عطا کرده به فطرس

حتما که کنی دفع هزاران خطر از ما

 

 ما نیز خرابیم به امید نگاهت

آباد تو هستیم نگیری نظر از ما

 

 لیلا شدن و عشوه و ناز و نظر از تو

مجنون شدن از ما خطر از ما جگر از ما

 

مشغول شرابند همه عالم بالا

آمد پسر با نمک حضرت زهرا

 

ای آنکه به رقص آمده امشب غزل از تو

عالم شده فرمانبر روز ازل از تو

 

یکبار فقط نام حسین آمده بر لب

کندوی لب من شده غرق عسل از تو

 

 ارکان نمازم همگی مست تو هستند

ای حی علی خیر تمام عمل از تو

 

 در شعر تو صنعت چه بیارم بخدا هست

تشبیه و مراعات نظیر و مثل از تو

 

 ای آمدن و رفتن تو دست خداوند

کی روح طلب میکند آخر اجل از تو

 

 آغوش پر از مهر تو را دید و طلب کرد

طفلک دل گریان من امشب بغل از تو

 

 کس نیست ز اسرار دل نوکرت آگاه

در پرده بگوییم  توکلت علی الله

 

 اوقات شریفیست نباید تلف امشب

هستند گدایان مدینه به صف امشب

 

لایعقل و دیوانه مخوانید مرا هست

از خوردن انگور هزارن هدف امشب

 

 این مژده چه ها کرد که در بزم مجانین

خون میچکد از حلقه ی اطراف دف امشب

 

 فرمان بده ارباب که تا ذبح بسازیم

در پای تو یک چند غلام خلف امشب

 

 قنداقه ی تو دست به دست حسن افتاد

ایکاش بچرخد نظرت این طرف امشب

 

 ماندم چه بخواهم ز تو از فرط خجالت

یک تذکره ی کرببلا یا نجف امشب

 

 با اینهمه چندیست پریشان دمشقم

شاها نظری بی سر و سامان دمشقم

 

 مظلوم شده خواهر غم پرورت ازبس

دیوانه شده از غم تو نوکرت ازبس

 

حتی شب میلاد قرار از دل ما رفت

زد بوسه پیمبر به روی حنجرت از بس

 

 بر ما حرجی نیست اگر چهره کبودیم

در کرببلا لطمه زده مادرت ازبس

 

  بوسیدنتان روی دل خواهرتان ماند

بوسید چو شمشیر و سنان پیکرت از بس

 

دست و سر و  پایش بخدا خرد شد ازدرد

افتاد زناقه بخدا دخترت از بس

 

 بدجور به هم ریخت گلوی تو سر نی

هر سنگ که آمد به زمین زد سرت از بس

 

 ای خورده گره زندگیم با غمت ارباب

بالاست همیشه بخدا پرچمت ارباب

 

سید حجت بحرالعلومی


تعداد بازديد : 75
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:09
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) – علی اشتری صبح‌گاهان که خیالت به سرم می‌آید دست بر سینه دلم سمت

اشعار ولادت حضرت سید الشهدا(ع) –  علی اشتری

 

صبح‌گاهان که خیالت به سرم می‌آید

دست بر سینه دلم سمت حرم می‌آید

 

 باد تا می‌وزد از مشرق بین‌الحرمین

پرچم سرخ شما در نظرم می‌آید

 

 بعد هر ذکر سلامی که به تو می‌گویم

عطر سیب است که از دور و برم می‌آید

 

 باز هم زائرم و اول باب‌ُالقبله

اشک شوق است که از چشم ترم می‌آید

 

 مردی از حلّه به دنبال شفا آمده است

زنی از بصره به امّید کرم می‌آید

 

 کیست بی‌فیض از این رحمت جاریِّ حسین؟

کیمیایی‌ست عجب تعزیه‌داریِّ حسین

 

 در دل ماه رسول عطر شما پیچیده

باز هم نام تو در همهمه‌ها پیچیده

 

 نذر هرساله‌ی همسایه‌‌مان آمده است

باز در کوچه‌ی ما عطر خدا پیچیده

 

هیچ بی بال و پری نیست که عاشق نشده

بانگ «مَن مِثلی» فطرس همه جا پیچیده

 

 هرکسی آمده سوی تو خدا را دارد

زائر کرب و بلا سمت خدا پیچیده

 

 چشم من وا نشده روی لبم تربت بود

تربت پاک شما نسخه‌ی ما پیچیده

 

 می‌فرستم به تو بدرود از این فاصله‌ها

دارم از دوریِّ از کرب و بلایت گله‌ها

 

 نام تو لذّت دین را به دل و جانم کرد

لُکنت قبل نماز تو مسلمانم کرد

 

 تو دعا کردی و ابر آمد و باران بارید

ربّنای تو مرا عاشق بارانم کرد

 

 رعیت مُلک ری‌ام؛ نوکری‌ات فخر من است

دست لطف تو مرا ساکن ایرانم کرد

 

کهف را خوانده‌ای و فجر تو را می‌خواند

اشتیاق تو مرا قاری قرآنم کرد

 

 بچه بودم به تنم جامه‌ی سقایی بود

مادرم عشق تو را مایه‌ی ایمانم کرد

 

 کاش می‌شد که مرا خالص و نابم بکنی

روسیاهی چو مرا «جُون» حسابم بکنی

 

آمدیّ و شجر دین خدا کاشته شد

پرچم سلطنت عشق برافراشته شد

 

در شب تار، گل روی شما شمع شده

هرچه خیر است در خانه‌ی تو جمع شده

 

 بوسه زد بر لب و دندان تو پیغمبر نور

ای سر دوش نبی رفته سر منبر نور

 

 جلوه‌ی دیگری از شیر خدا هستی تو

پنجمین آیه‌ی تقدیس کسا هستی تو

 

 اهل هفتاد و دو ملت همه قربان تواند

مست هفتاد و دو خورشیدِ درخشان تواند

 

 دین اگر هست ز ایثار اباعبدالله‌ست

و نمازی که بدهکار اباعبدالله‌ست

 

جلوه‌ی خاصّه‌ی غیرت حقّ است حسین

رحمت واسعه‌ی حضرت حقّ است حسین

 

 رزق ما از نمک خوان اباعبدالله‌ست

جان ما بسته به چشمان اباعبدالله‌ست

 

 با حسینم چه هراسی بود از دوزخ و نار

تا بهشت حرمش هست بهشتم به چه کار؟

 

شب جمعه دل من حال و هوایی دارد

هرکجا هست خودش کرب و بلایی دارد

 

 شب جمعه حرمش غرق گل یاس شود

همه‌جا عطر گل رازقی احساس شود

 

مادری می‌رسد اما کمرش خم شده است

آنقدر ناله زده که جگرش کم شده است

 

 جگرش کم شده؛ اشک بصرش کم شده است

بند انگشت ز دست پسرش کم شده است

 

 یوسف فاطمه را پیرهنی نیست که نیست

کُشته‌ی کرب و بلا را کفنی نیست که نیست

 

باز هم مرثیه‌خوان بانگ عزا سر کرده

آتشی در دل غمدیده‌ی مادر کرده

 

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

 

علی اشتری


تعداد بازديد : 137
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت: 9:08
نویسنده:
نظرات(0)
مدح ولادت سیدالشهدا علیه السلام عین و شنین گر خمارِ قاف شود عاشقی با تو اکتشاف شود روی ماهت اگر مَطا

مدح ولادت سیدالشهدا علیه السلام


عین و شین گر خمارِ قاف شود
عاشقی با تو اکتشاف شود
روی ماهت اگر مَطاف شود
طوف کعبه دگر مُضاف شود
شوق گهواره گردی ات دارم
با همین کار عافیت دارم
*****
آسمان هم دخیل قنداقت
تشنه ی مرقدِ تو عشاقت
ای فدای نگاه رزاقت
هر دعا مستجابِ آن طاق ات
التماس دعا ، حسین جانم
بروم کربلا ، حسین جانم
*****
صد بهارم اسیر گیسویت
مَه گِره می زند بر ابرویت
یوسف از چاه پر زند سویت
یک جنان کشته مرده ی رویت
بین ابروی تو هزاران سر
می پرم تا حریم تو دلبر
*****
درجات بهشت در حرمت
شد مَرِمت پَرِ مَلَک ز دَمت
دلبری می کنی به هر قدمت
جان بگیرم از اشکِ ماهِ غَمت
نَفَسی بین روضه ها دارم
گر سری دارم از شما دارم
*****
حُبِ پُرقیمتِ تو ، قیمت من
ماندنِ باتو هست غیرت من
هر شبِ جمعه ات قیامت من
تا شود محضر تو قسمت من
می زنم در ، سرای مادر را
نگهش پَر دهد کبوتر را
*****
حُرمِ ذکرت به دل شود چو فزون
می رسم آخرش به اوجِ جنون
از ازل این جنون به تو مدیون
در بساطم عیان بوَد دلِ خون
جگرم خون کنم ز بی تابی
دلخوشم دلخوشم تو اربابی
*****
در نمازم قنوتِ مِی دارم
که ترابی ز خونِ وِی دارم
تاب بی آبیِ تو کِی دارم؟!
از مصیبت نوایِ نِی دارم
قحطِ آب و ذبیح عطشانم
با همین روضه دیده گریانم
*****
مفتخر بر مُحَرَمَت سال است
که زبانم ز غصه ات لال است
پَرِ تو منکسر ز گودال است
پیکرت زیر چکمه پامال است
پنجه اش بر محاسنت که رسید
از قفا بر گلوت دشنه کشید


علی احمدیان

 


تعداد بازديد : 199
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت: 13:42
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مدح و ولادت تو را آفریده که خود را ببیند تجلی أسمای حسنی ببیند خودش از ازل خیره ات بود

امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

تو را آفریده که خود را ببیند

تجلی أسمای حسنی ببیند

خودش از ازل خیره ات بود و حالا

زمانش رسیده که دنیا ببیند...

تو آن کنز مخفی بالا نشینی

که تنها تو را ذات أعلی ببیند

تحیر فتاده به جان ملائک...

خدا را ببیند؟ شما را ببیند؟

بدون سبب نیست بر ساق عرشی

تو را دوست دارد که بالا ببیند

دلش تنگ عرش است زهرا و هر شب

میان جمال تو أسماء ببیند

به هر کس نگاهت بیفتد، یقینا

اگر کور باشد چو بینا ببیند

 

حسین ایزدی


تعداد بازديد : 121
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت: 13:40
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مدح و ولادت تا میان عاشقان ما هم سری پیدا کنیم باید از خوبان عالم دلبری پیدا کنیم در م�

امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

تا میان عاشقان ما هم سری پیدا کنیم

باید از خوبان عالم دلبری پیدا کنیم

در مسیر قرب لحظه لحظه باید پیش رفت

باید از این حال، حال بهتری پیدا کنیم

راه هایی رفته ایم و یک به یک بن بست بود

وقت آن گردیده راه دیگری پیدا کینم

چشمه ی جوشان همیشه مایه ی آبادی است

پس سحر باید که چشمان تری پیدا کنیم

فطرس آمد پر گرفت از تو به ما هم یاد داد

باید از دست شما بال و پری پیدا کنیم

هفت شهر عشق را گشتیم و اینجا آمدیم

ما کجا بهتر ز تو تاج سری پیدا کنیم؟

ما برای چشم و قلبی که در آن عشق تو نیست

عاقبت یک روز باید خنجری پیدا کنیم

 

حسین ایزدی


تعداد بازديد : 307
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت: 13:40
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مدح و ولادت آیات عاشقی است که تنزیل می شود یس و مریم است که ترتیل می شود کوثر و مُلک بو�

امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

آیات عاشقی است که تنزیل می شود

یس و مریم است که ترتیل می شود

کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید

قرآن فاطمه است که تکمیل می شود

سبِّح بحمد ربِّک یا مرتضی علی...

با این پسر ز شأن تو تجلیل می شود

کشتی عشق او که دلش را به آب زد

دوزخ یقین نمود که تعطیل می شود

بسم خدای فجر و قسم بر لیال عشر

کانون عاشقی است که تشکیل می شود

إنی أنا الغریب زمان ولادتت...

با سرخی گلوی تو تاویل می شود

 

حسین ایزدی


تعداد بازديد : 119
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت: 13:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مدح و ولادت تو را آفریده برای خودش تو را برده تا ابتدای خودش تو محو خدایی و او محو تو ش

امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

تو را آفریده برای خودش

تو را برده تا ابتدای خودش

تو محو خدایی و او محو تو

شده غرق در جلوه های خودش

هر آن جا خدا بوده تو بوده ای

تو را برده او پا به پای خودش

تو را می پرستم اگر میل اوست

به تن کرده بر تو ردای خودش

تو رازق، تو غافر، تو نعم الامیر

نشانده تو را پس بجای خودش

نمازی بخوان تا خدا بشنود

ز لب های سرخت صدای خودش

نه اینکه خدا خون بهایت شده

شد اصلا خودش خون بهای خودش

نه تنها مسیحی که حتی مسیح

بگیرد ز دستت شفای خودش

نگاهت به هر کس که افتاده است

نوشته دلش را گدای خودش

 

حسین ایزدی


تعداد بازديد : 139
سه شنبه 21 اردیبهشت 1395 ساعت: 13:38
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 10
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف