وفات و مدح حضرت خدیجه (س)

وفات و مدح حضرت خدیجه (س)

وفات و مدح حضرت خدیجه (س)

وفات و مدح حضرت خدیجه (س)

وفات و مدح حضرت خدیجه (س)
وفات و مدح حضرت خدیجه (س)
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اهل بیت(علیهم السلام)-دهه کرامت ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد یک عمر کرامت و زعامت دارد در سیصد و شص

اهل بیت(علیهم السلام)-دهه کرامت

 

ذیقعده نَه یک دهه کرامت دارد

یک عمر کرامت و زعامت دارد

در سیصد و شصت و پنج روز از هر سال

هر روز رضا به ما امامت دارد

***

ای شیعه کرامتَت فرا می خواند

این مَه به ولایتت فرا می خواند

دستان رضا اگر بگیرد دستت

معصومه به عصمتت فرا می خواند

***

از ماهِ رضا لطف و کرامت ریزد

در مشهد و قم رحل اقامت ریزد

هر خسته که از رضا شفا میخواهد

معصومه به کامِ او سلامت ریزد

***

ایران دو حرم در قم و مشهد دارد

در این دو، جواد رفت و آمد دارد

فرمود که شاچراغ، سوّم حرم است

رهبر نفَسِ آل محمد دارد

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 253
دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت: 9:51
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام المومنین خدیجه (س)-وفات دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی ش�

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-وفات

 

دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم

آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم

سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم

نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم

بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم

دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم

با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست

با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم

ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها

باور من نمی شود، همنفس خدا شدم

سفرهء دل برای من، باز کن آیه ای بخوان

حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم

قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد

پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم

پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم

تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم

من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل

مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم

لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل

پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم

 

سید حمید رضا برقعی


تعداد بازديد : 223
جمعه 28 خرداد 1395 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است مال و ثروت -هرچه هم باش

گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است
یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است

مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست
هم نشین رحمهٌللعالمین باشد بس است
در نگاه شوم مردم بدترین باشد، ولى
در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است

دیگران هم همسر پیغمبرند اما فقط
مادر زهرا که «أمّ المؤمنین» باشد بس است

دخترش زهرا کجا و دختران این و آن ؟!
حاصل عمرش اگر تنها همین باشد بس است

دختر او مادرى کرده براى شیعیان
مادرى مثل خدیجه در زمین باشد بس است
¤

ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله …نه
نام ما تنهاى «گداى خوشه چین» باشد بس است

واژه هاى گنگ و بى معنا چه مى فهمند از او؟
انتهاى شعر باید نقطه چین باشد … بس است

محمد میرزایی بازرگانی


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:34
نویسنده:
نظرات(0)
زنی که خواست مردش”رَحمهٌ للعالمین”باشد سزاوار ست در القابَـــش “أمُّ المؤمنین”باشد مُحمّد در ح

زنی که خواست مردش”رَحمهٌ للعالمین”باشد
سزاوار ست در القابَـــش “أمُّ المؤمنین”باشد

مُحمّد در حرا مبعوث شد امّا قرار این بود
از اوّل خانه ی پُر برکت او مَهـدِ دین باشد
خدیجه ذکرِ لبهای محمّد بود و این یعنی
چِقدر این اِسمِ زیبا می تواند دلنشین باشد

لغت نامه نوشته معنی اش را”اَبرِباران زا”
که نام نامی اش بابَرکت و رحمت قرین باشد
اَمانت بود نور فاطمه در باطنش ، آری
“اَمینه”می تواند مادر”بنتُ الأمین” باشد

ازاین مادر که کوثر پرورانده دامن پاکش
تَوقّع می رود تا حشر عصمت آفرین باشد

قسم بر وصله های چادر زهرای مظلومه
نخی از ریشه های چادرش حَبلُ المتین باشد

شهادت می دهد حکّاک،زهرادوست می دارد
-عقیقی را که نام مادرش ، نقشِ نگین باشد

تنم جای کفن در حُلّه ای از نور می خوابد
اگر مُهر غلامـی اش مرا نقش جبین باشد

برای مریم عذرا چه فخری برتر از اینکه
به رضوان باخدیجه همکلام وهمنشین باشد

اگرچه سالها پیش از غدیر از این جهان رفته
شهادت داده که حیدر امیرالؤمنین باشد

شبیهِ مادرش،زهرامصیبت دیده ی طفل است
رُباب از خرمِن داغِ خدیجه خوشه چین باشد
خدیجه رفته،چون مادر ندارد تاب این راکه
ببیند در جوانی دخترش نقش زمین باشد

خدایا چادری که یادگار مادر زهراست
نباید زیر دست و پای نامردی لعین باشد
.
محمّد قاسمی


تعداد بازديد : 297
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
تو را می خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای م�

تو را می خواست تا در همسرانش بهترین باشی
برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی

خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی
برای چشمه ی کوثر، بهشتی در زمین باشی
خدا هرشب برایت می فرستد تهنیت هایی
که در تنهایی ات هم صحبت روح الامین باشی

تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی
زنی مثل تو دیگر نیست یعنی آخرین باشی

برای طعنه ی کفار در اوج نداری ها
تو باید پاسخ دندان شکن در آستین باشی

تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری
فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی

علی تنها علی باید امیر المؤمنین باشد
و تنها تو سزاواری که ام المؤمنین باشی

محمد مهدی خانمحمدی


تعداد بازديد : 183
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مرغ دل ما میل بال و پر زدن کرد یعنی اویس این بار هم یاد قرن کرد جَبری میان سوختن با پر زدن نیست پروان�

مرغ دل ما میل بال و پر زدن کرد
یعنی اویس این بار هم یاد قرن کرد

جَبری میان سوختن با پر زدن نیست
پروانه از اول هوای سوختن کرد
صحرا به صحرا رفت مجنون، آخرِ سر
در بینِ این آوارگی رو به وطن کرد

دردِ ولایت، دردٍ دین، معنایش این است
هرکس امامی داشت، با غم ساختن کرد

هرکس که تنها شد شبیهِ اُمِ زهرا
در حَصرِ غربت، یادی از دریا شدن کرد

آن بانویی در اصل اُمُّ المومنین است
که ثروتش را خرج راه پنج تن کرد

آن بانویی اول مسلمان نبی شد
که در رَحِم با دخترش زهرا سخن کرد

آن بانویی همراه احمد بود هر جا
که غُصه ها را از پیمبر ریشه کن کرد

آن بانویی دین خدا را رنگ و بو داد
که سینه اش را در بلا بیت الحَزَن کرد

امشب که این بانو ز دنیا گشت راحت
زهرا لباس مشکیِ خود را به تن کرد

زهرا کنار جسم مادر بغض کرد و
گریه برای روضه های خویشتن کرد

چشم ترِ زهرا که چون سِیلی روان بود
قلب پیمبر را از این غم پُر محن کرد

قبل از کفن های بهشتی که بیاید
آقا عبای خویش را بر او کفن کرد

اما شبیهِ روز عاشورا نداریم
خواهر تنِ ارباب ما یک پیروهن کرد

آن پیروهن هم که به غارت رفت، زینب
اینجا چگونه رو به سوی آن بدن کرد

بالای گودال از نفس افتاد زینب
بوسه به حلقوم بریده داد زینب

رضاباقریان


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
ای وجودت همه ایمان خدا ای بدهکار دو چشمت دریا ای به ظاهر جلواتت بانو ای به سجاده تمامت حوراء خنده ها

ای وجودت همه ایمان خدا
ای بدهکار دو چشمت دریا
ای به ظاهر جلواتت بانو
ای به سجاده تمامت حوراء

خنده هایت همه اش نزد رسول
اشکهایت همه در شب به خفا
خانه ات راه عبور ملک و
ثروتت داده به اسلام بقا
دانش آموز کلاست مریم
دامنت محفل انس زهرا (س)
یک نخ معجرتان از نرگس
جنس روبنده تان از طوبا
هر زمانی که زمسجد آمد
هر زمانی که نبی دید جفا
هر زمان بعد رسیدن از جنگ
یا پس از  دفن و وداع شهدا
عالمی غم به دلش گر می بود
با وجود تو گرفته است جلا
ولی افسوس تورا داد زدست
وای از آن دم که نچرخد دنیا
وای از غصه ی بی مادری و
وای از داغ دل دخترها
مادری رفت به دختر چه گذشت
بین آن جمعیت بی پروا…
تازه داماد عزیزِ امروز
علیِ خانه نشینِ فردا
دختر تازه عروس مادر
نوگلی هم وسط آن بلوا…
آخر قصه ی ما هم داغی
که به جا ماند به روی دلها…

عبدالحسین مخلص آبادی


تعداد بازديد : 195
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
مومنون آیه های قرآنند گاه مقداد و گاه سلمانند چه عرب چه عجم مسلمانند همه فرزندهای بارانند یا نوه یا

مومنون آیه های قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
چه عرب چه عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند
یا نوه یا نتیجه اند همه
بچه های خدیجه اند همه
.
سایه اش مستدام بر سر ماست
خانه اش قبله گاه دیگر ماست
نامش آرامش پیمبر ماست
مادر فاطمه است، مادر ماست
.
مادرم! ای امام مادرها
بفدایت تمام مادرها
.
گرمی آشیان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر
یاد تو در روان پیغمبر
نام تو بر زبان پیغمبر
.
خاطرات تو گرمی شب اوست
یاد تو آه حسرت لب اوست
.
زن، ولی مردتر ز هر مردی
جگر کفر را درآوردی
قد علم کرده پیش هر دردی
تو بر اسلام مادری کردی
.
نه فقط ام مومنین هستی
ام اسلام، ام دین هستی
.
به تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کند
به تو باید خدا، سلام کند
و تو را صاحب مقام کند
.
باید اینگونه منجلی بشوی
مادر همسر علی بشوی
.
با نبی گرچه همنشین بودی
قبل از اسلام بی قرین بودی
بین زنها تو بهترین بودی
در زمین آسمان نشین بودی
.
اشک تو ای خدیجه غرا
ریخته گریه ملائک را
.
مثل ابر بهار گریه مکن
انقدر گریه دار گریه مکن
از بد روزگار گریه مکن
مادر بیقرار! گریه مکن
.
در سرت فکر کیست می دانم
گریه ات مال چیست می دانم
.
در عذار گلت چه می بینی
که چنین بی قرار و غمگینی
نگران هجوم گلچینی
یا که رنجور دست سنگینی
.
آه از دست… آه از آن آزار
آه از آن کوچه… آه از آن دیوار
.
محمدعلی بیابانی


تعداد بازديد : 173
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
من که جبریل نیستم بانو از تو گفتن برای من سخت است کار هرکس نبود کار تو بود مادر فاطمه شدن سخت است می �

من که جبریل نیستم بانو
از تو گفتن برای من سخت است
کار هرکس نبود کار تو بود
مادر فاطمه شدن سخت است

 

می توان گفت بی محبت تو
دین اسلام هم نتیجه نداشت
من قسم میخورم رسول الله
همسری بهتراز خدیجه نداشت

مثل زهرا طهارت محضی
قبل اسلام هم ،چنین بودی
از احادیث معتبر پیداست
تو فقط ام مومنین بودی

از محبان واقعی علی
اولین بانوی مکرمه ای
زود تر از غدیر شیعه شدی
بی نهایت شبیه فاطمه ای

باعلی راز مشترک دارد
هرکه در راه عشق کار کند
در حقیقت عجیب نیست اگر
ثروتت کار ذوالفقار کند

ثروتت بی نهایت است ولی
عزت و اعتبار تو زهراست
مال دنیا برای تو هیچ است
چونکه دارو ندار تو زهراست

مجید تال


تعداد بازديد : 209
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود خانه ب

به خدا بعد عروج تو پرم مى سوزد
مادر من،تو نباشى، جگرم مى سوزد

امنیت داشتن ما همه از یمن تو بود
خانه با رفتن تو در نظرم می سوزد

چه کنم با غم فقدان تو که می دانم
بی تو قلب من و قلب پدرم می سوزد

خواستی تاکه عبایش کفنت باشد و آه
این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد

همه دارایی تو خرج در اسلام شده
پای بخشندگی ات دست کرم می سوزد

میروی نیستی آن روز ببینی که چطور
سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد

شعله آن قدر زیاد ست در آن هنگامه
از نفس های پر آهم پسرم می سوزد

سال ها می گذرد؛؛ کرببلا وقت غروب
با همین شعله دل اهل حرم می سوزد

محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
می سوزم از شرارِ نفس هایِ آخرت از لحنِ جانگداز وصایایِ آخرت دستم به دست بی رمقت می شود دخیل در پیش چ�

می سوزم از شرارِ نفس هایِ آخرت
از لحنِ جانگداز وصایایِ آخرت

دستم به دست بی رمقت می شود دخیل
در پیش چشمهایِ گهربار جبرئیل

دستم شبیه دست تو تبدار می شود
دیوار غصه بر سرم آوار می شود

رحمی نما به حالِ پریشان دخترت
مادر نکش عبایِ پدر را، تو بر سرت

دلواپس غروب توأم، آفتابِ من
بر روزهایِ روشن من، رنگِ شب نزن

محزون رنج های پدر می شوم نرو
من شاهد عزای پدر می شوم نرو

مادر بمان کنار گل یاس باغِ خود
آتش نزن به حاصل خود،با فراقِ خود

فصل بهار خانه ی ما را خزان نکن
مادر بمان و نیتِ ترک جهان نکن

مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد
شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد

اشکِ غمت به ساحل پلک ترم نشست
سنگ فراق؛ شیشه ی قلب مرا شکست

أمن یجیب خواندن من بی نتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بی خدیجه ماند

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 233
پنجشنبه 27 خرداد 1395 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان یا چه؟ یقینا ماه، وصفش خارج است از درک دریاچه مگر بالاتر از این م

بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان یا چه؟
یقینا ماه، وصفش خارج است از درک دریاچه

مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را
چه باید خواند غیر از مادر ام ابیها؟ چه؟

سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم
که باید از شب معراج چیزی گفت…اما چه؟

حسودان قریش او را رها کردند، حق میخاست
که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه؟

همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر
چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟

چه عمری، نیم آن چشم انتظار و نیم آن حامی
کتاب وحی شصت و پنج صفحه داشت دیباچه

شد از پی غم بر آن عاشق روان، چون رفت از دنیا
عجب دردیست، تسکین میدهد پیغمبرش را چه؟

کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز
به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟

مسعود یوسف پور


تعداد بازديد : 193
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:11
نویسنده:
نظرات(0)
به فرض اینکه قلم داشت تاب جولانش قوای واژه چگونه شود غزل خوانش؟ بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی به او

به فرض اینکه قلم داشت تاب جولانش
قوای واژه چگونه شود غزل خوانش؟

بیان ناقص ما نیست در خورش وقتی
به او سلام فرستاده حی سبحانش

کسی که نام نبوت به او بدهکار است
چه غم اگر که جهانی کنند کتمانش

برای فخر محمد به دیگران بس بود
زنی به نام خدیجه شود مسلمانش

یقین از آتش دوزخ جدا کند ما را
کسی که فاطمه را پرورانده دامانش

زنی که ام ابیهاست دخترش،شاعر
همیشه با صفت “امِ مومنین” خوانش

به لطف تیغ علی بود و ثروتش،بی شک
که دین کمر نشکسته میان میدانش

شکست هم کمر و هم غرور و هم بغضش
نبی کشید چو بر شانه بار فقدانش

نوشته اند کفن بر نداشت وقت سفر
حدیث غربتش این است، جان به قربانش

بگو به یاد که افتادی ای دل بیتاب؟
فدای غربت شاه و لبان عطشانش

در آفتاب قیامت کسی نمیسوزد
که اشک ریخته بر داغ جسم عریانش

حدیث بی سرو سامانی است، زینب دید
به روی نیزه سرش، روی خاک سامانش

سید محمد مظلومان


تعداد بازديد : 217
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات وقتی كه چشم خلق خدا ناسپاس بود تنها خدیجه بود كه گوهرشناس بود تاسر نهد به

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

وقتی كه چشم خلق خدا ناسپاس بود

تنها خدیجه بود كه گوهرشناس بود

تاسر نهد به پای رسول امیـن ز شوق

در بارگاه عشق پُر از التماس بود

این افتخار اوست كه در طول عمر خویش

بابهترین پیمبرحق درتماس بود

گنجینۀ معارف ایمان و منزلت

آئینـه ی تجلی و پّر انعكاس بود

مال و منال را به فقیران مكه داد

كی در كمند نفس و طعام و لباس بود

خوف و رجای او به ره دین حق گذشت

از جاهلان مكه كجا در هراس بود

غفلت نكرد لحظه ای از حق،خدا گواست

تا آخرین نفس به جهان حق شناس بود

روز وداع خویش «وفائی »از این جهان

آزرده دل ،به خاطر آن باغ یاس بود

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 315
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:09
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات ای همسر با غیرت طاها خدیجه ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه روح

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ای همسر با غیرت طاها خدیجه

ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه

روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه

تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

داروندار حضرت زهرا خدیجه

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی

اول مسلمانِ زنِ دین خدایی

تنها طرفدار حریم مصطفایی

مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه

دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی

بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی

سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی

زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی

با غیرتت بت های یثرب را شکستی

انفاق را هرگز به روی دین نبستی

در تنگنای ظلم، حق را می پرستی

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی

خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی

خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی

آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

سجاده پای بندگی ات ایستاده

اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده

دین خدا پیمانه و عشق تو باده

باید به زهرا گفت، ای محراب زاده

جاری نگردد اشکهایت با خدیجه

مادر که باشد، شان دختر پایدار است

این چارچوبِ خانه حتی استوار است

مادر نباشد، روز روشن شام تار است

امشب دل زهرا برایت بی قرار است

بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه

بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت

دیگر نمی آید صدای ربنایت

این لحظه های آخری باید برایت

روضه بخوانیم از غم کرببلایت

تا چشم های تو شود دریا خدیجه

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته

اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته

با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته

شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

 

رضا باقریان


تعداد بازديد : 395
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات ما سائل لطف فراوان خدیجه از کودکی خوردیم از نان خدیجه در راه �

حضرت ام المومنین خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ما سائل لطف فراوان خدیجه

از کودکی خوردیم از نان خدیجه

در راه دین داده همه دار و ندارش

اسلام شد مدیون احسان خدیجه

خرج مسلمانی ما هستی او شد

پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده

فردای محشر هست مهمان خدیجه

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر

هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش

شکر خدا هستیم گریان خدیجه

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا

ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

انگار دیده آتش و دیوار و در را

غم های زهرا برده سامان خدیجه

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی

زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

**

نیمه شبی در خانه خولی نامرد

صد پاره می گردد گریبان خدیجه

 

محمد حسین رحیمیان


تعداد بازديد : 215
چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 11:05
نویسنده:
نظرات(0)
مصطفی ممدوح،مداحش خداست لیک مداح خدیجه مصطفاست آنکه دامادش علی مرتضاست دختر او حضرت خیرالنساست نس

مصطفی ممدوح،مداحش خداست
لیک مداح خدیجه مصطفاست
آنکه دامادش علی مرتضاست
دختر او حضرت خیرالنساست

نسل او نسل حسین و مجتباست
مادر خوب همه آل عباست
مادری پر منقبت پر افتخار

آنکه عزت پیش پایش ریخته
مال و مکنت در سرایش ریخته
عشق را در دل خدایش ریخته
حب احمد را سزایش ریخته
گنج عصمت را بجایش ریخته
کل هستی را بپایش ریخته
هست این بانو کنیز کردگار

نام ام المؤمنین زیبنده اش
هر کسی شیعه است باشد بنده اش
میسزد عالم شود رزمنده اش
هست زهرا جلوه تابنده اش
کرده خُلقش تا ابد پاینده اش
قدِّ عالم خیر در پرونده اش
درس عزت داد و درس اقتدار

مادر اسلام، ام الهانیه است
فخر مریم، ساره، هاجر، آسیه است
دختری دارد که نامش راضیه است
صابره، صدیقه، زهرا، مرضیه است
فاطمه، محبوبه، حورا، انسیه است
مادر حوریه هم خود حوریه است
هیچکس چون او ندارد اعتبار

با تمام اعتبارش ای دریغ
از زنان روزگارش ای دریغ
وز دهان روزه دارش ای دریغ
با همه صبر و قرارش ای دریغ
در زمان احتضارش ای دریغ
سالها حصر و حصارش ای دریغ
روز آخر شد بکامش روزگار

جبرئیل آمد، پیامش آنی است
این سلام حضرت سبحانی است
میزبانا لحظه مهمانی است
از بهشتت این کفن ارزانی است
رحلتت آغاز روضه خوانی است
روضه هایت کربلا را بانی است
ای دو چشمت بر حسینت اشکبار

تو کفن داری حسینت بی کفن
خار و خاشاک بیابانش وطن
بی سر و بی لشگر و عریان بدن
طعمه صیاد و پاره پاره تن
عترتش بسته به زنجیر و رسن
خیزران بر لعل و دندان و دهن
کربلا و کوفه و شام و شکار

میشود افشای این اسرار وای
زینب و سنگ و سر بازار وای
عصمت و بی شرمی اغیار وای
چشمهای خیره خمار وای
تیرهای بدتر از مسمار وای
یاد زهرا و در و دیوار وای
مرهم اینهاست تیغ ذوالفقار

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 191
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:49
نویسنده:
نظرات(0)
غمخوار پبمبر شدنت فایده دارد محبوبه ی داور شدنت فایده دارد اسلام توانمند شد از سیم و زر تو بانوی

غمخوار پبمبر شدنت فایده دارد

محبوبه ی داور شدنت فایده دارد

 

اسلام توانمند شد از سیم و زر تو

بانوی توانگر شدنت فایده دارد

 

 گر فاطمه شد دختر تو، معجزه ات بود

شک نیست که مادر شدنت فایده دارد

 

گیرم که ملامت بکند طایفه،اما

در نزد خدا سر شدنت فایده دارد

 

از خانه ی تو عطر گل یاس می آید

الحق که معطر شدنت فایده دارد

 

بر غربت پیغمبر خود اشک فشاندی

حال غم و مضطر شدنت فایده دارد

 

در راه نبی بود همه برگ و برت سوخت

خشکیده و پر پر شدنت فایده دارد

 

ای رونق اسلام، ز جود و ز وجودت

ای شاعره ای که شده تکبیر سرودت

 

با عشق فراهم شده آسایش احمد

در خانه شدی مایه ی آرامش احمد

 

تاریک نشد خانه تو هیچ زمانی

روشن شده چون روز، شب از تابش احمد

 

ای مادر زهرا، مرو از پیش پیمبر

تو رد مکن این خواسته و خواهش احمد

 

چشمان نبی ملتمست بود بمانی

لبریز شده دامنه ی بارش احمد

 

گفتی که عبا را بدهد توشه ی قبرت

 

مشمول شدی بر کرم و بخشش احمد

 

از عرش کفن داده خداوند برایت

ای جان نبی جان جهانی به فدایت

 

وقتی ز نبی مامن و کاشانه گرفتند

یاران وفادار هم از خانه گرفتند

 

پروانه صفت طوف سر شمع که بودی

از شمع، چرا رونق پروانه گرفتند

 

تو مادر ایمانی و دزدان قبیله

عنوان تو را نیز غریبانه گرفتند

 

رفتی و ندیدی که گل یاس نبی را

با ضربه ی پا از در گلخانه گرفتند

 

خوش بود به یک شانه کشیدن سر زینب

صد حیف که این دلخوشی از شانه گرفتند

 

تا رفتی و تا دور شدی رفت شکیبت

برگشت به آغوش تو زهرای غریبت

 قاسم احمدی


تعداد بازديد : 167
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:48
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) والامقام ای مادر زهرا خدیجه مادر بزرگ زینب کبری خدیجه خرج خدا شد ثر

اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س)

 

والامقام ای مادر زهرا خدیجه

مادر بزرگ زینب کبری خدیجه

خرج خدا شد ثروتت یکجا خدیجه

کوری چشم شور بعضی ها خدیجه

 

انگشتر عشق پیمبر را نگینی

الحق و الانصاف اُمُّ المومنینی

 

هم گوهر نابی و هم گوهر شناسی

ای تاجر خوش ذوق ، پیغمبر شناسی

تنها نه در مکه ، در عالم سر شناسی

از هیبتت پیداست که حیدر شناسی

 

عطر علی دارد سراپای وجودت

بانو مِیِ کوثر گوارای وجودت

 

بوی نبوت را که استشمام کَردی

بهر رواج دین حق اقدام کَردی

اسلام را با همتت اسلام کَردی

کفار را با ثروتت ناکام کَردی

 

بوده اساس دین و آئین پیمبر

اخلاق او ، اموال تو ، شمشیر حیدر

 

عیسی غلام همسرت تا روز محشر

مریم کنیز دخترت تا روز محشر

عصمت نخی از معجرت تا روز محشر

باقیست نسل کوثرت تا روز محشر

 

مِهرت برای آسمانها و زمین بس

داماد تو حیدر شد و فخرت همین بس

 

ای طاهره بانوی با تقوای مکه

سنگ صبور و حامی آقای مکه

بی اعتنا به طعنه ی زن های مکه

ای کاش نیشابور بودی جای مکه

 

شیب ابی طالب تو را از پا نیانداخت

آزار اهل شرک از تو شیرزن ساخت

 

بانو سلامت می کنم از دور و نزدیک

پیش حبیب خود در این شب های تاریک

راحت برو راحت بیا ام سعالیک

مکه ندارد کوچه های تنگ و باریک

 

مکه مدینه نیست آتش پا بگیرد

میخی درون سینه ی تو جا بگیرد

 

رفتی ندیدی رکن حیدر را شکستند

الواط های بی حیا در را شکستند

با پا زدند و سد معبر را شکستند

نامردها پهلوی کوثر را شکستند

 

رفتی ندیدی باغ تو بی یاسمن شد

رفتی با کفن آخر حسینت بی کفن شد

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 403
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:38
نویسنده:
نظرات(0)
شب دهم رمضان – روضه حضرت خدیجه(س) - مهدی رحیمی آنان که التفات به دنیا نکرده اند با نفس خویش ثانیه �

شب دهم رمضان –  روضه حضرت خدیجه(س) - مهدی رحیمی

 

آنان که التفات به دنیا نکرده اند

با نفس خویش ثانیه ای تا نکرده اند

 

خود بوده اند از اول و خود نیز مرده اند

در کفشهای هیچ کسی پا نکرده اند

 

با زور غمزه و رخ زیبا و با دروغ

خود را درون قلب کسی جا نکرده اند

 

در آینه اگر به رخ خویش زل زدند

غیر از خدای خویش تماشا نکرده اند

 

چون چشم وا نکرده و خود را ندیده اند

با چشم بسته هم به حقیقت رسیده اند

 

اما من و تو بسکه در اندیشه ی خودیم

با دست خویش در صدد ریشه ی خودیم

 

آه ای خدا مدد به شما مبتلا شوم

با راه های آدمیت آشنا شوم

 

گر با شکست خویش به محبوب می رسیم

کاری بکن که پیش همه برملا شوم

 

از لحظه های بی هدف زندگی من

من را بگیر تا که کمی با خدا شوم

 

ده شب گذشت و فاصله فرقی نکرده است

حتی مسیر قافله فرقی نکرده است

 

یک ماه پیش بی تو و امروز بی خدا

پایان این معامله فرقی نکرده است

 

این شهر قبل زلزله _ این شانه ی نحیف

با شهر بعد زلزله فرقی نکرده است

 

ده شب گذشت تا که به تو نزدیک تر شوم

نه اینکه با حضور تو تاریک تر شوم

 

وقتش رسیده است مرا هم جدا کنید

آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند

 

آنانکه تا همیشه نظر کرده ی تو اند

آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند

 

آنانکه در مسیر تو از خود گذشته اند

از مال خویش و هرچه که میشد گدشته اند

 

اسلام چون که مثل علی و خدیجه داشت

حل شد برای عالم و مهدی نتیجه داشت

 

آن بانوی عزیز که عشق پیمبر است

آری خدیجه است که امشب به بستر است

 

یک سوره بیش نیست به قرآن سینه اش

آن سوره با سه آیه ی کوتاه، کوثر است

 

دنیا بدون فاطمه معنا نمی دهد

بی کوثر این مسیر به ولله ابتر است

 

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

رنج خدیجه حاصلش این ماه دختر است

 

هم پیرو پیمبر و هم شیعه ی علی ست

سلمان و حمزه ،یاسر و عمار،ابوذر است

 

ثابت  شده به کل جهان موقع نیاز

مثل علی، خدیجه خودش چند لشگر است

 

سرمایه ی محبت زهراست دین او

دینش به این دلیل از اسلام بهتر است

 

با غصه های شعب ابیطالب آمده

این دور جام فکر کنم دور آخر است

 

بی وقت می رود به سر ماذنه بلال

توی گلوی ماذنه الله و اکبر است

 

تا دخترش بزرگ شود مثل مادری

عمری به جای فاطمه حامی حیدر است

 

بانو چه می کشید ز غم های دخترش

آنجا که حد فاصل دیوار تا در است

 

بیچاره فاطمه به که گوید ز غصه اش

سنگ صبور دختر غمدیده مادر است

 

رنگ رخ خدیجه به بستر پریده است

امشب مسیر روضه به کوچه رسیده است

 

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 275
سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 13:38
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف