روز عرفه

روز عرفه

روز عرفه

روز عرفه

روز عرفه
روز عرفه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام حسین(ع)-مناجات روز عرفه به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم بیم

امام حسین(ع)-مناجات روز عرفه

 

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم

باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی

که شدی "ساحل امن من و کشتی نجاتم"

باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری

تشنه ام؛تشنه ی لبهای عطش ناک فراتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو

من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری

مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم

با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم

باز گریان تماشای قتیل العبراتم

 

سید علیرضا شریفی


تعداد بازديد : 144
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:56
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)مناجات روز عرفه ای یوسف غریب به کنعان نیامدی تنهاترین مسافر دوران نیامدی گویند بوی پ

امام زمان(عج)مناجات روز عرفه

 

ای یوسف غریب به کنعان نیامدی

تنهاترین مسافر دوران نیامدی

گویند بوی پیرهنت میرسد ولی

ما مانداه ایم و وعدۀ خوبان نیامدی

دارد هنوز نسل جوان پیر میشوند

طولانی است قصۀ هجران نیامدی

خضر انتظار لحظۀ دیدار میکشد

یعقوب دهر بهر تو گریان نیامدی

ایمان چو شعله ایست کف دست مومنین

شد سخت آزمایش ایمان نیامدی

گاهی شکست حرمت والای اهلبیت

گاهی شکست حرمت قرآن نیامدی

قوم یهود،قوم نجس،قوم بچه کش

در قدس و کعبه اند به جولان نیامدی

آتش به جان امت اسلام میزنند

هر جا که هست جمع مسلمان نیامدی

دارند عاشقان شما کشته میشوند

ای پاسدار خون شهیدان نیامدی

خون حسین منتظر انتقام توست

زینب تو را صدا کند از جان نیامدی

ای زائر غریب حرمهای اهلبیت

محصور شد حریم تو جانان نیامدی

اینک اهانتی به مقام خلیل شد

کعبه اسیر فتنۀ طوفان نیامدی

ما را برای لشگر خود انتخاب کن

آماده ایم پای تو هر آن نیامدی

با اهل روضه در عرفه وعده کرده ای

اینجا کسی نگفت پریشان نیامدی

میگفت با عموی تو سالار کربلا

رفتی ولی به خیمه ز میدان نیامدی

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 173
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:55
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)مناجات روز عرفه ای دعای حسین در عرفات هم صدای حسین در عرفات لابه لای دعا تو را می خوان

امام زمان(عج)مناجات روز عرفه

 

ای دعای حسین در عرفات

هم صدای حسین در عرفات

لابه لای دعا تو را می خواند...

آشنای حسین! در عرفات

عرفات تو دیدنی باشد

مبتلای حسین در عرفات

ندبه های ظهور می خوانی

پابه پای حسین در عرفات

آن دعا را همیشه می خوانی

با نوای حسین در عرفات

می کنم زمزمه اباصالح

حاجی فاطمه اباصالح

ای شعاع حسین در عرفات

انتظار حسین در عرفات

خیمۀ تو بهشت آن صحرا

ای بهار حسین در عرفات

تو بیا تا که عالمی بیند

اقتدار حسین در عرفات

حاجیان میهمان تو هستند

سفره دار حسین در عرفات

دل دریائی ات همیشه بود

بیقرار حسین در عرفات

بین مهدش تو را صدا می زد

شیرخوار حسین در عرفات

جان آن کودک گلو پاره

برغم فاطمه نما چاره

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 531
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:55
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج) مناجات روزعرفه-زمزمه هر سال عرفه دلم می‌گیره از هجر تو دم به دم می‌گیره آشفته و بی‌

امام زمان(عج) مناجات روزعرفه-زمزمه

 

هر سال عرفه دلم می‌گیره

از هجر تو دم به دم می‌گیره

آشفته و بی‌قرار و خسته

بازم دلامونو غم می‌گیره

 

توی شب غم سحر نیومد

امید چشای تر نیومد

بازم منم و چشم انتظاری

خورشید من از سفر نیومد

 

دلتنگی‌مو جمعه‌ها میارم

تو محراب جمکران می‌بارم

اما همه آرزومه آقا

آخر رو پای تو سر بذارم

 

لب تشنه ولی تشنه‌ی نورم

احساس می‌کنم که از تو دورم

باشه دل من شبیه سنگه

اما برا تو سنگ صبورم

 

دلخسته‌ام از فراق و غربت

کاشکی دعاهام بشه اجابت

کاشکی یه شب جمعه بیائی

در سایه‌ی تو بریم زیارت

 

وقتی تو حرم قیامتیه

وقتی که شب زیارتیه

آتیش می‌گیره دل از فراقش

سهم دل من بی‌طاقتیه

 

بی‌تاب بهشت عالمینم

در حسرت بین‌الحرمینم

دلتنگ طواف کربلا و

دلتنگ زیارت حسینم

 

روضه می‌گیره بوی گل یاس

قلبم می‌شه غرق شور و احساس

وقتی می‌شه حرف لب تشنه

دل پر می‌زنه تا کف‌العباس

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 125
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:54
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)مناجات روز عرفه ای امیر عرفه دست من و دامانت جان به قربان تو و گردش آن چشمانت ای امیر �

امام زمان(عج)مناجات روز عرفه

 

ای امیر عرفه دست من و دامانت

جان به قربان تو و گردش آن چشمانت

ای امیر عرفه ذكر لبت را قربان

حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان

ای امیر عرفه روح مناجات توئی

مشعر و سعی و صفا مروه و میقات توئی

ای امیر عرفه حالِ مناجات بده

بر گدای حرمت وقت ملاقات بده

ای امیر عرفه گرچه سراپا دردم

گر بیائی به خدا دور سرت می گردم

ای امیر عرفه دیدۀ پر آب بده

دل بیتاب مرا با نگهی تاب بده

ای امیر عرفه فیض دمت را قربان

دل دریایی لبریز غمت را قربان

ای امیر عرفه تنگ غروب است بیا

سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بیا

ای امیر عرفه حاجی زهرا برگرد

جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد

ای امیر عرفه خنده بزن بر رخ من

جان زینب بده روز عرفه پاسخ من

ای امیر عرفه! ذكر مدام است بیا

كار این عاشق دلخسته تمام است بیا

ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است

مردن امشب به خدا بر سر كویت عشق است

ای امیر عرفه جان گل یاس بیا

آخر مجلس ما روضۀ عباس بیا

ای امیر عرفه در عرفاتی امروز

یا كه در علقمه ی شاه فراتی امروز

ای امیر عرفه شرح بده خود بر من

سر عباس كجا ضرب عمود آهن!!

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 199
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:54
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع) هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینج

مناجات روز عرفه-حضرت مسلم بن عقیل(ع)

 

هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا

کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا

ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو

گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا

همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو

دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا

شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات

صداى روضه شما را کشیده تا اینجا

یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد

نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا

حسین گفتن ما مسلمیه هر سال

نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا

صداى پاى محرم به گوش مى آید

حسین قافله ها را کشیده تا اینجا

بنى گفتن یک مادرى شب جمعه

چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا

سخن ز موى پریشان زینب کبرى

امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا

به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت

کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا

ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش

که نامه هام شما را کشیده تا اینجا

عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است

دگر زمانۀ آوارگى ارباب است

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 243
دوشنبه 22 شهریور 1395 ساعت: 11:51
نویسنده:
نظرات(0)
روسیاهیم در این خوف رجا را داریم. روسیاهیم ولی لطد خدارا داریم. ستحقیم بسوزیم ولی رحم کنید. ما به غیر از دراین خانه کجارا داریم؟. شدنی نیست ک

روسیاهیم در این خوف رجا را داریم.

روسیاهیم ولی لطد خدارا داریم.

ستحقیم بسوزیم ولی رحم کنید.

ما به غیر از دراین خانه کجارا داریم؟.

شدنی نیست که ما به دربسته بخوریم.

تازمانیکه همین دست دعارا داریم

.تا خود حشر کریمید گدارا دارید.

تا خود حشر گداییم شمارا داریم..

سگ اگر چوب ز صاحب بخورش باکش نیست

.گفتم از سگ که بدانید وفارا داریم.

پای ما لنگ گناه است ولی سینه زنیم.هر

کجا نام حسین است بکارا داریم.

دل ما تنگ محرم شده لبیک حسین.

یازده ماه همین حال و هوارا داریم.

عرفه میرسد و میل زیارت کردیم.

عرفه میرسد و کرببلا را داریم.

کربلایی نشدم اذن ندادند ولی

.ایهالناس بدانید رضا را داریم.

خاک شو تا که دراین خانه زرت گردانند.

تازمانیکه حقیریم بهارا داریم.

من که از قافله قدر عقب افتادم.

عرفه معتکف پنجره فولادم

 

شاعر : سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 195
شنبه 12 مهر 1393 ساعت: 11:08
نویسنده:
نظرات(0)
عاشقان مدارج عالى در عروجند با سبکبالى از خداوند پر شدم دیشب تا مرا کرد از خودم خالی دل دنیا گریز باید داشت معرفت نیست جنس بقالی ذبح کردم

عاشقان مدارج عالى

در عروجند با سبکبالى

 از خداوند پر شدم دیشب

تا مرا کرد از خودم خالی

 دل دنیا گریز باید داشت

معرفت نیست جنس بقالی

ذبح کردم تعلقاتم را

جای آن گوسفند هر سالی

تا که یکبار هم شده راحت

بزنم دور تو پر و بالی

 بار اگر بار عشق معشوق است

راضيم من به شغل حمالى

 خاک پاى تو را به من دادند

نيست مانند من خوش اقبالى

 پوزه ام را به پات مي مالم

دست خود را سرم که مي مالى

 جبرييل تو مي شويم اگر

برسد از تو غوره کالى

 ما فقيران اگر غذا نرسد

بيشتر مي کنيم خوشحالى

 گریه های جوانیم حتماً

می دهد بار در کهنسالی

عرفه آمد و همه رفتند

سمت گودال "جاى ما خالى"

همه رفتند ساربان هم رفت

تو هنوزم ميان گودالى

 به تو دستم نميرسد، اصلاً...

تو برايم هميشه آمالى

علی اکبرلطیفیان


تعداد بازديد : 137
شنبه 12 مهر 1393 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
ای دعای عرفات ایه ی عرفان شما عالم کون و مکان مصحف ایمان شما اولیا خادم درگاه غلام تو حسین انبیا ریزه خور سفره ی احسان شما ادم و جن و پری معتکف

ای دعای عرفات ایه ی عرفان شما
عالم کون و مکان مصحف ایمان شما
اولیا خادم درگاه غلام تو حسین
انبیا ریزه خور سفره ی احسان شما
ادم و جن و پری معتکف روضه ی تو
بشریت همه جا دست به دامان شما
سر تو بر سر نی جسم تو بر روی زمین
جامه ی عشق و وفا بر تن عریان شما
عارف راه خدا می شود انکس که شود
عبد درگاه تو و ﺳﺎﺋﻞ ایوان شما
روز محشر چه غم از اتش سوزنده بود
که بود شیعه در ان معرکه مهمان شما

 

حمید کریمی


تعداد بازديد : 173
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:22
نویسنده:
نظرات(2)
تا که از سوی حق آوای بیا می آید وسط روز گدا پشت گدا می آید هاتفی زد به روی شانه ام و گفت بیا از شفاخانه حق بوی دوا می آید وقتی یک کوه گنه با

تا که از سوی حق آوای بیا می آید

وسط روز گدا پشت گدا می آید

 

هاتفی زد به روی شانه ام و گفت بیا

از شفاخانه حق بوی دوا می آید

 

وقتی یک کوه گنه با پر کاهی پاک است

از گنه کار نپرسید چرا می آید

 

ناله ها از سر این است که بی چیز شدم

کیسه زر که فرو ریخت صدا می آید

 

حج نرفتم ولی یک لک لبیک حسین

از همین جا که بگویم خدا می آید

 

رخت احرام نبسته همه محرم شده ایم

خودمانیم سپیدی چه به ما می آید

 

آنقدر جرم و خطا سرزده از ما که فقط

به تو بخشیدن این جرم و خطا می آید

 

عرفات است ولی هرکه بگوید یا رب

پاسخش از طرف کرب و بلا می آید

 

وقت قربانی زهرا شده در کرب و بلا

خواهرش دید که خنجر زقفا می آید

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 441
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:21
نویسنده:
نظرات(0)
پسر زهرا کجایی... عرفه بی گل روی تو فقط غم دارد دیده ی منتظرانت همه شبنم دارد یوسف گمشده ی مایی وما آواره دلت آیا خبری از دل ما هم دارد ؟ در نب

پسر زهرا کجایی...

عرفه بی گل روی تو فقط غم دارد

دیده ی منتظرانت همه شبنم دارد

یوسف گمشده ی مایی وما آواره

دلت آیا خبری از دل ما هم دارد ؟

در نبودت چقدر معصیتم زخم زده

گفته بودند که هجران تو ماتم دارد

روضه خوان آمده و گریه کنان آمده اند

محفل روضه ی امروز تو را کم دارد

و از مروز به بعد هر که حسینی باشد

تا همان روز دهم بارش نم نم دارد

دل من مضطرب عمه ی غمیدیده توست

 که فقط چند شبی مونس و همدم دارد

گوش کن با دل خود ناله ی محزونی را

مادری آمده از عرش خدا دم دارد

آی مردم که غریب است ابا عبدالله

هرکه داد هوس کرببلا بسم الله

ایها الناس غریب است ابا عبدالله

 

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 159
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:11
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین(ع)-مناجات روز عرفه دلم از غیر شما میل جدایی دارد پر و بالی بدهی شوق رهایی دارد لحظه ای رخ بنما ، در عوضش جان بستان... عالم عشق، عجب

امام حسین(ع)-مناجات روز عرفه

 

دلم  از  غیر شما  میل جدایی دارد

پر و بالی بدهی شوق رهایی دارد

لحظه ای رخ بنما ، در عوضش جان بستان...

عالم عشق، عجب حال و هوایی دارد!

سر کوی تو ، گدا هر که شد ، آقایی کرد

هر که شد بی سر و پایت ،سر و پایی دارد!!

روز  محشر  همه ی  مدعیان  می بینند...

که  غلام  در این  خانه ، چه جایی دارد!!

دست بر سر مکن  اینقدر  مرا  با مرهم

طالب زخم  چه حاجت  به  دوایی  دارد!

اجلم  را   نرساند  گنهم ... دل  با تو...

وعده ی یک   سفر کرب و بلایی دارد!

ای خوشا روزی هر کس عرفه پیش شماست

صحن بین الحرمینت چه صفایی دارد

دل  اگر  دل بشود ؛ هر قدمش با آقا...

روضه ی دست و علم شور و نوایی دارد!

سر از  کاسه  شکسته  شده  دیگر آخر...

بین این پارچه ، بر نیزه چه جایی دارد؟؟!!!

آنطرف جسم به همراه  زره  غارت  شد...

این طرف خواهرش انگار دعایی دارد...

ای خدا بر گره معجر من  رحمی کن

حرمله دیده ی  تیز و  بی حیایی دارد!!

***

 حاج حبیب نیازی


تعداد بازديد : 137
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:05
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج )-مناجات روز عرفه آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنم با ناله های خویش دلت را رضا کنم احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان دل را چگونه با عرفه

امام زمان(عج )-مناجات روز عرفه

 

آخر نشد شبیه شهیدان دعا کنم

با ناله های خویش دلت را رضا کنم

احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان

دل را چگونه با عرفه آشنا کنم

ای کاش مَحرم جَبَل الرحمه اَت شوم

تا در رکاب آیم و در خون شنا کنم

تَرویه چیست روز گرفتاری شماست

کاش ای غریب درد شما را دوا کنم

یک عمر از عطای تو حاجت روا شدم

روزی رسد که حاجتتان را روا کنم

آخر گدای سامره مَرد خدا شود

یعنی به جای غیر ، شما را صدا کنم

آقا منم غلام سیاه سپاه تو

ناقابل است جان من ، اما فدا کنم

آنانکه بر علیه تو شمشیر بسته اَند

با اذن تو سر از تن آنها جدا کنم

هرگاه تو اجازه دهی می زنم به خط

کز مشرکین برائت خود بر ملا کنم

عمری است ، من که گریه کنِ بی کفن شدم

حیف است بهر خود کفنی دست و پا کنم

با روضه های قافله دل های خسته را

ارباب اگر اراده کند ، کربلا کنم


تعداد بازديد : 149
جمعه 11 مهر 1393 ساعت: 15:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات عرفه تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره این روزایی كه دم به دم غریبی رو حس می كنم با گر

امام زمان(عج)-مناجات عرفه

 

تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا می گیره

دلم هوایی می شه و بونۀ آقا می گیره

این روزایی كه دم به دم غریبی رو حس می كنم

با گریه یاد غربت عزیز نرگس می كنم

تا كه بیای تو از سفر تا كه ببینی حالمو

نذر نگاهت می كنم این اشكای زلالمو

میون طوفان غمت شكسته بال و پر من

كاشكی بیای پا بذاری به روی چشم تر من

كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوی گلاب

با مژه جارو می زنیم با اشكامون می پاشیم آب

كاشكی بیای و سوغاتی برام بیاری بوی سیب

یا كه یه مهر و تسبیح از تربت ارباب غریب

كاشكی بیای برامون از تشنگی و آب بخونی

بیای رو منبر بشینی روضۀ ارباب بخونی

مسلمیه دم بگیری با گریه و شور و نوا

بیای و با هم بخونیم "حسین من كوفه نیا"

كوفه نیا كه اینجاها قحطی آبه به خدا

حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا

اینجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند

با كعب نی منتظر رقیۀ سه ساله اند

همه با فكر انتقام روز می كنن شباشونو

نعلای تازه می زنن تموم مركباشونو

رو خاك گرم كربلا سه روز می مونه پیكرت

خورشید نیزه ها می شه اینجا سر مطهرت

 


تعداد بازديد : 227
چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 8:11
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات عرفه ز سرشک دیده خاکِ عرفات را بشویم به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟ تو اگر به من‌کنی پشت، چه ‌کسی به من ‌کند رو

امام زمان(عج)-مناجات عرفه

 

ز سرشک دیده خاکِ عرفات را بشویم

به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟

تو اگر به من‌کنی پشت، چه ‌کسی به من ‌کند رو؟

من اگر به تو نگویم به که درد خود بگویم؟

اگرم ز در برانی دگر آبرو ندارم

به خدا نمی‌گذاری که بریزد آبرویم

به گناه بی‌شمارم، ز تو سخت شرمسارم

خجلم از این که حتی نمی‌آوری به رویم

من اگر تو را ندیدم تو به من گشای چشمی

چه شود به یک نگاهت بدهند شستشویم؟

تو کنار من نشستی و من از تو دور ماندم

قدمت به روی چشمم قدمی بیا به سویم

من اگر سیاه رویم تو تمام چشم لطفی

به سیاهی‌ام نبینی که سفید گشته مویم

ز هوا پرم درونم چو درون طبل خالی است

تو بیا و اکتفا کن ز کرم به های و هویم

تو به من تبسمی کن تو ز من بپرس حالی

که تمام عرض حالم شده عقده در گلویم

نگهی به «میثمت» کن که بوَد چو جام خالی

چه شود اگر بریزی تو شراب در سبویم

 


تعداد بازديد : 291
چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 8:10
نویسنده:
نظرات(0)
عرفه عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی دل م

عرفه

 

عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی

میهمـان حـرمِ  جود و سخـایم کردی

فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی

تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی

دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رب

بـاز از پنجـۀ این نفس  رهایم کردی

تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـاز

بـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی

کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـداد

هرچه می خواستم ای دوست  عطایم کردی

حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدی

بـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی

گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین

عـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی

چـون سبکبـال شـدم تا حرم  کرببلا

همـره و  همسفـر پیک  صبایم کردی

کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم  برخاست

شکـرلله کـه چنین غرق  نوایم کردی

همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدی

حاجی کعبــه ایمــان و  وفایم کردی

چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادی

تا که مشغـول مناجات و دعایم کردی

 


تعداد بازديد : 157
چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 8:09
نویسنده:
نظرات(0)
چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م مي‌بار‌م جود و کر‌مت اميدوار‌م ‌کر‌د‌ه ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر�

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین بار‌م

این گونه ز ‌شر‌مسار‌ی ا‌م مي‌بار‌م

جود و کر‌مت اميدوار‌م ‌کر‌د‌ه

ور ‌نه به چه رو‌ی ‌من به تو روی آر‌م

**

هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی

من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی

گفتی که اگر توبه شکستی بازآ

صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی

**

بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی

رویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکِی

در نامه ي ا‌عمال ‌من ‌سر‌گشته

یک ‌حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی

**

من آمده ‌ا‌م ‌تو‌شه ‌ا‌ی ‌ا‌ز ‌آ‌هم ‌د‌ه

سوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده

هر چند ‌تما‌م کرده ‌ا‌ی ‌نعمت را

یک بار دگر به کربلا راهم ده

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 449
سه شنبه 23 مهر 1392 ساعت: 1:02
نویسنده:
نظرات(0)
قربان چشم یار که مانده به راه من از دور هم به سوی تو باشد نگاه من من از قرارگاه شب قدر آمدم حالا غروب مزدلفه شد پناه من بی چاره میشوم اگر

 

قربان چشم یار که مانده به راه من

از دور هم به سوی تو باشد نگاه من

 

من از قرارگاه شب قدر آمدم

حالا غروب مزدلفه شد پناه من

 

بی چاره میشوم اگر از تو جدا شوم

دستم بگیر ای غم تو تکیه گاه من

 

دارم امید یک عرفه مَحرمم کنی

با من بگو بیا که تویی از سپاه من

 

هرقدر طی کنم به تو جانا نمیرسم

آخر بگو که چه باشد گناه من

 

این دیده خیمه گاه علمدار کربلاست

آقا بزن قدم تو در این خیمه گاه من


تعداد بازديد : 247
دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت: 6:21
نویسنده:
نظرات(0)
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است مثل من شرمنده گنهکار زیاد است اما کرم توست که بسیار زیاد است بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است در کوی وفا شاه و

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است

مثل من شرمنده گنهکار زیاد است

اما کرم توست که بسیار زیاد است

بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

 

در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند

وقت کرم تو فقرا فرق ندارند

 

خواندی تو دگر بار به کویت همگان را

هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را

یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را

با خویش بیارد دل و جان نگران را

 

گفتی که گناه دل پر آه ببخشی

امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی

 

بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم

من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم

روز عرفه آمد و شد تازه امیدم

آغوش گشودی که به سوی تو دویدم

 

من آمده ام باز توانم بده امروز

اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز

 

آفت زده بر حاصل من بار ندارد

این بار به غیر از تو خریدار ندارد

این بنده خودش آمده پس جار ندارد

اصلا زمین خورده که آزار ندارد

 

بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند

رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند

 

حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها

حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها

مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها

مگذار شود فاش ز من راز نهان ها

 

من آبرویم در خطر افتاده نظر کن

حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن

 

هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی

نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی

من را برسانید به یار عرفاتی

جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی

 

شرمنده کند باز مرا از کرم خود

ما را به سلامی ببرد در حرم خود

 

این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان

این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان

خواهر شده از لحن دعای تو هراسان

برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان

 

ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا

یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا

 

گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست

هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست

خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست

اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست

 

در روضه ی او عطر گل یاس بیاید

خود گفته که در روضه ی عباس بیاید

 

 


تعداد بازديد : 343
دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت: 6:20
نویسنده:
نظرات(0)
عرفه کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟ گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات خو

عرفه

 

کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات

دست ما را برساند به دعای عرفات

موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟

گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز

که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات

دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی

تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات

نیست جز از جگر خونی شان این همه گل

نیست جز از نفس زخمی شان این برکات

یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست

عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات

پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم

به منا با سر رفتی پی رمی جمرات

به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست

تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات

تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع

تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات

ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق

که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات

مرحبا آجرک الله بزرگا مردا

نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات

شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود

جان ناقابل من چیست که گویم به فدات

تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟

از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟

جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی

پای این سفره که نور است و سلام و صلوات

 


تعداد بازديد : 215
دوشنبه 22 مهر 1392 ساعت: 6:16
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 2
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف