ولادت امام رضا ع

ولادت امام رضا ع

ولادت امام رضا ع

ولادت امام رضا ع

ولادت امام رضا ع
ولادت امام رضا ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای که از قبرت سراسر نور بیرون می زند


💠ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ ...  💠


ای که از قبرت سراسر نور بیرون می زند
زایر از دیدار تو مسرور بیرون می زند

رد شدی یک بار و یک عمر است بعد از رفتن ات
عطر از شبهای نیشابور بیرون می زند

از شلمچه تا خراسان عشق و مستی کاشتی
از مسیر حرکتت انگور بیرون می زند

با حضورت سور اسرافیل بر پا می شود
مرده هم از شوق تو از گور بیرون می زند

آب سقا خانه ات نهری است جوشان در بهشت
چون عسل از کندوی زنبور بیرون می زند

سازها هم عاشق ات هستند اگر وقت غروب
نغمه از نقاره و شیپور بیرون می زند

هر چه می خواهند نورت را بپوشانند باز
گنبد و گلدسته ات از دور بیرون می زند

ای بنازم ان امامی را که بعد از قرنها
هرگنه کار از درش مغفور بیرون می زند

کام شیرین ،چشم شیرین ،قامتت شیرین ترین
با حضورت چشمهای شور بیرون می زند

چونکه محشور است هر کس با امامش روز حشر
شیعه از قبر خودش مغرور بیرون می زند

عشق تو گاهی جنان گاهی جنون می اورد
کفر اگر از دامن منصور بیرون می زند

 


هادی فردوسی جهرمی
 


تعداد بازديد : 203
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:31
نویسنده:
نظرات(0)
عاشقان تشنه ی دیدار سحر میمانند عاشقان ارزش این واقعه را میدانند عاشقان روزی خود وقت سحر میگیرند و �

عاشقان تشنه ی دیدار سحر میمانند
عاشقان ارزش این واقعه را میدانند


عاشقان روزی خود وقت سحر میگیرند
و ز احوال هم اینگونه خبر میگیرند

عاشقان آینه ی پر ترک  هم هستند
عاشقان بر دل بشکسته چه محرم هستند

عاشقان محضر معشوقه ذلیلند فقط
و به درگاه همین خانه دخیلند فقط

در نبود آب این باغ چه راحت می مرد
اگر این خانه نبود این همه حاجت می مرد

باز هم نوکر پر درد سرت آمده است
پدر کشور مایی ، پسرت آمده است

آمدم در بزنم چشم به در دوخته ام
و کمی کار کنم با جگر سوخته ام

آمدم محضر سلطان به کسی رو نزدم
من به غیر از وسط صحن تو زانو نزدم

مادرم گفت سلامت برسانم آقا
مادرم گفت بیایم و بمانم آقا

مادرم گفت بگویم که مرا راه دهی
مادرم گفت به من اشک دهی آه دهی

رد نکن دست مرا نوکری ام در خطر است
و دعاهای پدر مادری ام در خطر است

به کسی ربط ندارد که گدایت هستم
که دل سوخته ام را به ضریحت بستم

به کسی ربط ندارد که گنهکارم من
که فقط چشم به دستان شما دارم من

به کسی ربط ندارد که پناهم هستی
که خریدار همین روی سیاهم هستی

به کسی ربط ندارد ؛ تو امامم هستی
دست این بی سر و پا را به نگاهت بستی

پای  پرونده ام امضای تو را میخواهد
و دل سوخته دیدار رضا میخواهد

میخرد سوخته دل سوخته دل را بهتر
و دلت سوخت اگر  میخرد آقا بهتر

ای که از عرش خدا پرچمتان بالاتر
من ندیدم بخدا از تو کسی آقاتر

ای که حاجات مرا پای ضریحت بستی
اربعین زود می آید ، سر قولت هستی؟

حرمت عرش معلاست حلالت باشد
حرمت قبله ی دنیاست حلالت باشد

وسط صحن شما یاد بقیع افتادم
اگر آهو شده ام ، بوده حسن صیادم

من اگر در به درم در پی دام حسنم
من مسلمان شده ی دست امام حسنم

مدتی هست که یک عالمه حسرت دارم
مدتی هست که من میل زیارت دارم

من بمیرم که نبینم حرمت را خاکی
پرچم و شال عزا و علمت را خاکی

میشود این حرم آرامش زهرا آخر
خودمان زائرتان میشویم آقا آخر

آرزوهای محال و شدنی را عشق است
وسط صحن حسن سینه زنی را عشق است

آخرش حسرت این دل که به سر می آید
مادری خسته به دیدار پسر می آید

مادری خسته ؛ چرا خسته ولی می آید؟
به گمانم که به دنبال علی می آید

مادری دست به دیوار نباشد هرگز
مادری خسته و بیمار نباشد هرگز

نفسم با نفس قافیه ها ریخت به هم
مادری خورد زمین و همه جا ریخت به هم

حسین رویت


تعداد بازديد : 231
دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 14:09
نویسنده:
نظرات(0)
باید برای از تو سرودن وضو گرفت یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت با پای دل مسافر صحن عتیق شد آنجا ز �

باید برای از تو سرودن وضو گرفت
یک گوشه ای نشست و به لب ذکر هو گرفت

با پای دل مسافر صحن عتیق شد
آنجا ز دست ساقی کوثر سبو گرفت

ایوان طلا و پنجره فولاد و گنبد است
عکسی که قاب چشم من از روبرو گرفت

چشمم که از فراق تو بی نور گشته بود
وقتی که بر ضریح تو افتاد سو گرفت

دادم سلام و از تو جوابی رسیده است
دل لذتی عجیب از این گفتگو گرفت

باز این گدای خسته و بی آبروی شهر
از برکت زیارت تو آبرو گرفت

دل از کنار پنجره ها پا نمی شود
مثل کبوتری که به بام تو خو گرفت

شمس الشموس عالم امکان جمال توست
خورشید تا جمال تو را دید ، رو گرفت

وقتی که گفته ای ” وانا من شروطها “
باید هزار نکته از آن ، مو به مو گرفت

از هرچه بگذرم سخن دوست خوشتر است
شعرم به سمت کرب و بلا سمت و سو گرفت

یا ایها الرئوف دلم را جلا بده
عید آمده ست تذکره ی کربلا بده

محمود مربوبی


تعداد بازديد : 183
دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 14:08
نویسنده:
نظرات(0)
تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم �

تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم

در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم
مشهدت آمده سلطانِ نجف را دیدیم

بی سبب نیست در ایوانِ طلا می چرخیم
ما در ایوانِ تو ایوانِ نجف را دیدیم

چقدر ذکرِ علی در حرمت می چسبد
ما در این خاک ، خراسانِ نجف را دیدیم

هرچه دادند به ما لطفِ علی بود علی
بر سرِ سفره ی تو خوان نجف را دیدیم

ما رسیدیم که بر مرمرتان رو بکشیم
یک علی گو که پس از نامِ شما هو بکشیم

با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد
بردنِ نام تو دیوانه شدن هم دارد

دلِ ما کاش شود کاسه ی سقاخانه
سنگ ظرفیتِ پیمانه شدن هم دارد

هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت
صحنِ تو خاصیتِ خانه شدن هم دارد

جایِ آئینه و کاشی به خودت غرقم کن
لطفِ تو از همه بیگانه شدن هم دارد

زائرانِ تو همه عینِ زیارت نامه اند
کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد

وقتِ نقاره شده از تو خبر می گویند
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر می گویند

یک کلاغ آمده اینجا که کبوتر بشود
عمرِ ما کاش فقط پیشِ رضا سر بشود

بگذارید همین دفعه طوافش بکنم
طاقتم نیست که هنگامه ی محشر بشود

دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اینجا رفت
پیش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود

به لبم نام جواد است و کَرَم می بارد
وای اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود

آمدن های مرا ضربدر سه بکنید
چه شود دیدنِ تو چند برابر بشود

مرگ می چسبد اگر در نظرم می آیی
جای هر بار سه دفعه به سرم می آیی

بارم اُفتاد زمین تا که شوم بارِ شما
بیشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما

می برد تا ابد از یاد پریدن ها را
هر کبوتر که نشیند لبِ دیوارِ شما

بوسه با پنجره فولاد به شش گوشه زدم
بوسه ای در عوضِ آنهمه زوارِ شما

کربلا هم چقدر حسرت خادم هایی
که بیایند هرازگاه به دیدارِ شما

چاره ی اینهمه بیچاره فقط چار علیست
چارده تَن همه دیدیم در این چارِ شما

شام میلاد تو هر چند زِ مشهد دورم
چشم بر راهم و سلمانیِ نیشابورم

باز در نیمه ی شب چشمِ کسی بینا شد
کودکِ گم شده در خوابِ خوشش پیدا شد

مادری آرزویش بچه یِ زیبایی بود
گفت جبریل به گوشش گره هایت وا شد

دستِ لرزانِ زنی پیر کمی بالا رفت
از شهیدش خبر آمد چقدر غوغا شد

باز در پیشِ ضریح تو مریضی اُفتاد
زیرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد

خادمی آینه کاریِ حرم را تا دید
گفت با بغض حسن گریه کُنَش زهرا شد

لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنیم
“ما حسینی شده ی دستِ امام حسنیم”

من اویسم نَفَست از قَرَن آورد مرا
تا تراشیده شوم تا یَمن آورد مرا

مادرم بارِ نخستی که مرا با خود داشت
تا ضریحت برسم سینه زن آورد مرا

حاجت کرببلا داشت،به ما بخشیدی
به هوایِ حرمِ بی کفن آورد مرا

چقدر اُنس گرفتیم به درهایِ حرم
همه گفتیم که آقای من آورد مرا

در گوهرشاد دلم رفت به بین الحرمین
باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا

وای از پیرهنش ، پیرهنش را بُردند
حیف انگشتر و سنگِ یمنش را بُردند

حسن لطفی


تعداد بازديد : 399
دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 14:07
نویسنده:
نظرات(0)
تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما سرب�

تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما

در مسیر طوس آهوی بیابانیم ما

پشت سقاخانه ات دنبال درمانیم ما

سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما

 

زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما

 

دست ما خالی که باشد زود بالا می رود

پای مجنون بشکند هم سوی لیلا می رود

غالبا “لن” که بیاید صحبت از “لا” می رود

لا اله ما اگر دنبال الا میرود

علتش این است که باتو مسلمانیم ما

 

نیست مارا پیش دریا منت جو هیچوقت

با طبیبان نیست مارا میل دارو هیچ وقت

غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچوقت

گر میسر نیست مارا قرب آهو هیچوقت

تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما

 

دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن

نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن

وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن

از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن

شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما

 

ما کبوترها دم گنبد مقرب می شویم

بال ما دور تو که پر زد مقرب میشویم

هرکجا نام تو می آید مقرب میشویم

در زیارت های قم مشهد مقرب میشویم

با همین آواره بودن عبد جانانیم ما

 

خاک پایت معجزات کبریایی درس داد

به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد

سوزن خیاط زر شد پارسایی درس داد

پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد

کیمیا این بارگاه است و نمی دانیم ما

 

می نوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را

وا مکن از خانه ات این وصله ناجور را

شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را

قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را

زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما

 

سجده هایم یا رضا و ربنایم یارضا

می زنم هرشب صدایت کن صدایم یارضا

می شود آمین دعایت با دعایم یارضا

دیر شد آقا چه شد پس کربلایم یارضا

ناخوش خوش احوالیم آقا دیده گریانیم ما

 

سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت

دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت

روزی اشک تمام نوکران هم باخودت

واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت

از عزاداران آن آقای عطشانیم ما

رفته رفته ناله مظلوم دارد میرسد

مادری با کودکی معصوم دارد میرسد

آه آه خواهری مهموم دارد میرسد

خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد

از غم انگشترش پاره گریبانیم ما

چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب

روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب

جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب

آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب

انتهای روضه را زنده نمی مانیم ما

 

محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 275
دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 14:06
نویسنده:
نظرات(0)
سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان سلام رحمت پروردگار حضرت باران قسم به نان تنوری خانه ات که همیشه به د�

سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان
سلام رحمت پروردگار حضرت باران

قسم به نان تنوری خانه ات که همیشه
به دستهای گدا داده است دست شما نان

درست بعد علی و پس از محمد و زهرا
به روی سینه تو حک شدست سوره انسان

نه دعبل و نه فرزدق نه محتشم و نه مقبل
کسی نداشت بدون نگاه لطف تو دیوان

میان این همه هد هد که گوشه گوشه ی صحن است
برای عرض ارادت کجا نشسته سلیمان

فرشته های خدا بعد کربلا شب جمعه
به محضر تو شرفیاب میشوند رضا جان

پر است کل جهان از کمال لطف نگاهت
که با نگاه تو دیگر کسی نمانده پریشان

نم محبت تو جاری است بر روی گونه
که گاه میگذرد رود از میان بیابان

علی رضوانی


تعداد بازديد : 139
دوشنبه 25 مرداد 1395 ساعت: 14:03
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام رضا علیه السلام دهنم باز و لبم باز و بسی خندانم روز میلاد تو چون پسته ی رفسنجانم جعفر ابوال�

یا امام رضا علیه السلام

دهنم باز و لبم باز و بسی خندانم
روز میلاد تو چون پسته ی رفسنجانم

جعفر ابوالفتحی

 

منبع :

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 141
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 16:40
نویسنده:
نظرات(0)
غزل-مدح حضرت علی ابن موسی الرضا ای زلالِ همزبانی پنجره فولاد تو هر دل ویران مقیم آن رضا آباد تو من ص�

مدح حضرت علی ابن موسی الرضا


ای زلالِ همزبانی پنجره فولاد تو
هر دل ویران مقیم آن رضا آباد تو

من صفای عشق را در بارگاهت دیده ام
این همه حاجت تماماً، لشگر تعداد تو

شوق آن دارم که دیگر دل نیاید نزد من
از همان ساعت که در مشهد شده آزاد تو

دل کبوتر می شود با بودن ایوان طلا
چون به پرواز است دائم گردِ گوهرشاد تو

اُنسِ ما با مرقدت از یک نشانی می رسد
ساحتِ بابُ الجوادت بهترین میعاد تو

گفته ای چندین مکان بر داد زائر می رسی
دلخوشم بر عهد ناب و بر چنین امداد تو

چشم سر را بسته ام با چشم دیگر آمدم
زائرت با پای دل آمد شبِ میلاد تو

هر گِره را فتح بابی در حرم باید بدید
"یارضا" باشد کلید درب استمداد تو

گنبد زردت، سیاهی را ز دل ها می برد
هرکه گوید "یارضا" زهرا جوابش می دهد

 


علی احمدیان-جنت


تعداد بازديد : 113
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
یاعلی ابن موسی الرضا: کمتر از آهوان دلی دارم سوی دست تو سائلی دارم از صفای تو حاصلی دارم شوق دیدار کا

یاعلی ابن موسی الرضا (ع)

 


کمتر از آهوان دلی دارم
سوی دست تو سائلی دارم
از صفای تو حاصلی دارم
شوق دیدار کاملی دارم
سمتِ مشهد بَرم ارادت را
قسمتم می کند زیارت را
ــــــــــ
بهترین آب و دانه در حرم ست
برکتِ خانه ی تو محترم ست
بی تو عبدِ خدا شدن چه غم ست
اعتبارم همین دوقطره نم ست
چشم گریان سوی شما دارم
قیمت از مشهدالرضا دارم
ــــــــــ
قَدَمت چون به کشورم وا شد
این زمین از تو عرشِ اعلا شد
هرکه روی تو دید شیدا شد
چشم تو حضرتِ مَسیحا شد
گوشه ی چشم تو دوا دارد
سرطانی ز تو شفا دارد
ــــــــــ
درب بابُ الجواد، هر سحرش
می دهد بر گدایتان گوهرش
آنکه افتاد بر شما گذرش
می شود این گذار او سپرش
پیش کوه گناه، افتادم
حضرتِ شَه برس به فریادم
ــــــــــ
پَرِ قُنداقه ات پَرِ طاووس
شوقِ ایرانیان تویی شه طوس
ساعت هشت و لحظه ی پابوس
یک سلامی دهم به شمسِ شموس:
اَلسَّلامُ عَلَیک یا سُلطان
جلوه ای از جلالتت، رضوان
ــــــــــ

بستِ طوسی، بسیطِ فیض دَمَت
می چکد سوی صحن کهنه نمت
صحنِ آزادی و تَبِ کَرَمت
در سَرَم شوقِ بوسه ی حرمت
شورِ چاووش خوانی ات دارم
با همین کار، عافیت دارم
ــــــــــ
خاکِ مشهد بهشت جاوید است
هر حیاطش یَمی ز توحید است
محوِ اُنسِ من و تو، خورشید است
خواهشِ زائرِ تو اُمید است
می دهی بی حساب زائر را
رحمتت ذوق داده شاعر را
ــــــــــ
گریه ها به کربلا بردی
روضه را سوی سر جدا بردی
چشمِ دل چون به خیمه ها بردی
ناله را روی نیزه ها بردی
نیزه داران حرامی پَست اند
سر عباس را به نِی بستند


علی احمدیان-جنت


تعداد بازديد : 160
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و ولادت اگرچه دیدن بیت خدا صفا دارد مدینه بیشتر از هرکجا صفا دارد به کوچه کوچۀ او ع�

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

اگرچه دیدن بیت خدا صفا دارد

مدینه بیشتر از هرکجا صفا دارد

به کوچه کوچۀ او عطر وحی پاشیدند

عبورکردن از این کوچه ها صفا دارد

دوباره بوی شکفتن رسیده و گفتند

حریم گلشن سبز ولا صفا دارد

خدا به نجمه عطا کرد نجم ثاقب را

فضای نُه فلک از این عطا صفا دارد

خبردهید که آمد رئوف اهل البیت

زمین به یُمن قدوم رضا صفا دارد

جمال روشن شمس الشموس دیدنی است

جهان ز جلوۀ شمس الضحا صفا دارد

از این وجود مقّدس ببین  پس از یک قرن

هنوز این حرم دل گشا صفا دارد

بیا به سیر گلستان روضة الجنه

که این بهشت امید و وفا صفا دارد

فضای این حرم قدس غرق توحید است

نفس کشیدن در این فضا صفا دارد

تفاوتی نکند جای جای این گلزار

رواق و مسجد و صحن و سرا صفا دارد

زلال زمزم اشک مجاور و زائر

به شور و حال رضا یا رضا صفا دارد

در این حریم دل زائران حضرت او

میان خلوت و اشک و دعا صفا دارد

هزار عقده ز دل باز می شود این جا

زبس که این حرم باصفا صفا دارد

حریم اوست حرمخانۀ خداوندی

چنان که دیدن عرش علا صفا دارد

زتشنگان حریمش بپُرس می گویند

چقدر دیدن آب بقا صفا دارد

اگرچه گنبد فیروزه فام او زیباست

نظر به گنبد زرد طلا صفا دارد

غبار درگه این آستان شفاخیز است

بهار رحمت دارالشفا صفا دارد

جبین گذار دمی بر سر قدمگاهش

ببین که دیدن آن جای پا صفا دارد

هنوز مکتب علم و فضیلت و تقوا

ز نور عالم آل عبا صفا دارد

گرفته شوکت و فّر از ولایتش دل ها

اگر که خانۀ دل های ما صفا دارد

دمی که او به شفاعت به حشر برخیزد

خدا گواست که یوم الجزا صفا دارد

شکوفه بار شده طبعم از توّلایش

مگو که شعر «وفائی»چرا صفا دارد

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 111
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:11
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و ولادت برای آمدنت نجمه بیقرارت بود هزار سرِّ مگو دید و رازدارت بود مدینه شاهد شب ز

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

برای آمدنت نجمه بیقرارت بود

هزار سرِّ مگو دید و رازدارت بود

مدینه شاهد شب زنده داری موسی

تمام بارقه ها نیز در مدارت بود

ارادۀ ازلی با علی رقم خورده

رضای حق به رضای تو اعتبارت بود

چقدر پاقدم تو فرشته خلق شده

نگاه فاطمه ازعرش در زیارت بود

شنید حضرت یکتا شهادتینت را

یقین که حضرت جبریل هم کنارت بود

تودپاره ی تن پیغمبر خدا هستی

شبیه فاطمه شأن بزرگوارت بود

تو آمدی که ولایت شود به توکامل

خوش آمدی که امامت در انتظارت بود

اگر نبود ندای حدیث سلسله ات

چگونه سلسله ی شیعه رستگارت بود

خدا ادامه ی موسی بن جعفرت خوانده

و اوست نور دو چشم پیمبرت خوانده

تو انتفاضه ی الله اکبری آقا

تو خیزش هنر دین داوری آقا

تو انقلاب جدیدی ز دین به پاکردی

یقین حکومت دین را تو رهبری آقا

تو نور قافلۀ راسخون  فی العلمی

تویی که عالم آل پیمبری آقا

به رغم دشمن دیرینۀ بنی هاشم

تو از الست ولیعهد حیدری آقا

قسم به سورۀ کوثر  که بعد مادر خود

تویی که خیرکثیری تو کوثری آقا

به پیش اهل نظر کعبۀ حقیقی تو

تو قبله ای تو امامی تو سروری آقا

رئوفی و هنر تو حکومت دلهاست

چه دلنوازی و چه ذره پروری آقا

تو یوسف دل مایی و یوسف زهرا

وماهمه سر کوی تو مشتری آقا

روانۀ حرمت با هزار حج شده ایم

که زائر حرم ثامن الحجج شده ایم

تویی که داده ای احساس، قلب ایران را

بهشت کرده ای از مقدمت خراسان را

تمام مملکت شیعه شد قدمگاهت

دمی که لطف تو بارید کشور جان را

به خیر مقدم تو لشگر فدایی ها

ز یادها ببرد صبح عید  قربان را

طلوع شمس ولایت ز مشرق این خاک

به عالمی ببرد آفتاب و باران را

به خانوادۀ موسی بن جعفرش سوگند

خدا به ملک رضا مژده داد ایمان را

به اهل فارس پیمبر به خطبه ای فرمود:

که نور علم بگیرد دیار سلمان را

به فرش های حرم بسکه عرش پیماییست

کسی بها ندهد قالی سلیمان را

**

قسم به روح خدا و وصی  او که خدا

از این دیار شکسته ست شاخ عدوان را

دعای تو نفس قدسی ولایت شد

که راه قدس هم ازکربلا هدایت شد

کجاست زنده دلی تا ببیند از جاده

دل رئوف تو و عاشقان دلداده

به سوی روضۀ رضوان قلوب، در پرواز

به دست، پرچم رزمندگان آزاده

ازاین حرم شهدا راه جبهه را رفتند

خداست شاهد یاران دست و سرداده

چه کرده ای تو مگر با دل محبانت

که سر زپا نشناسند و  مست، از باده

تویی که همدل و هم صحبت فقیرانی

برای حاجت مردم هماره آماده

به بی کسان و غریبان پناه و همدردی

میان خسته دلان هم  نشینی ات ساده

به نوکران وغلامان چه خوش نظر داری

کنار سفره ی خود سر به زیر و افتاده

به روی خلق نیاری گناه پنهانی

به کلب هم اگر آید،دهی تو قلاده

دل از تو کرب و بلای حسین می خواهد

زیارت نجف و کاظمین می خواهد

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:10
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و ولادت ای دل امشب آسمانها دیدنی است رقص نور کهکشانها دیدنی است اختران چون خوشه دس�

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

ای دل امشب آسمانها دیدنی است

رقص نور کهکشانها دیدنی است

اختران چون خوشه دسته دسته اند

در میان آسمان صف بسته اند

مهر و مه را نورافشان کرده اند

آسمانها را چراغان کرده اند

رنگ شب زیباتر از هرروز شد

سینۀ مه پر ز نور و سوز شد

ناگهان لبهای مه چون گل شکفت

با هزاران شوق با خورشید گفت

ای مرا امید ای آئینه رو

کیست این مهر جهان آرا بگو

لعل لب خورشید رخشان باز کرد

از لب پر نور خود آواز کرد

اینکه می آید امید ماسواست

نورخورشید همه خورشید هاست

چلچراغ آسمانها او بود

روشنی کهکشان ها او بود

هشتمین مهرجهان آراست او

مهر تابان همه دلهاست او

آسمان عشق را او رهنماست

جلوۀ نور خدا، شمس الضحاست

وارثی از علم احمد او بود

عالم آل محمد او بود

او امید و آرزوی ما بود

او تمام آبروی ما بود

انقضاء نور من نزدیک بود

گر نمی آمد جهان تاریک بود

مقصد من صبحگاهان کوی اوست

درشب تاریک چشمم سوی اوست

هست نور او چراغ راه من

بارگاهش خانۀ دلخواه من

می کنم هر روز طوف مرقدش

می ربایم بوسه ها از گنبدش

روشنائی یافتم از چهر او

مهربانی یافتم از مهر او

زائر صحن و حریم او شدم

سائل طبع کریم او شدم

روز و شب مشتاق دیدارش منم

خاک راه پای زوارش منم

باغی از فردوس باشد خانه اش

او چو شمع و عرشیان پروانه اش

قدسیان بر خاک او زانو زنند

صحن او را با مژه جارو زنند

عرشیان هر روز با صوتی ملیح

یا رضا گویند در پای ضریح

گشته موسای نبی دربان او

هست عیسی گوش بر فرمان او

جبرئیل اینجا کبوتر می شود

با ارادت خاک این در می شود

خاک این درگاه رحمت کیمیاست

آب سقا خانه اش آب بقاست

زائرش را رتبه ای والا دهند

آفرین از عالم بالا دهند

گر رهائی خواهی از هر قید و بند

قفل دل را بر ضریح او ببند

هرکه بر او دل دهد دلبر شود

ذره گر باشد مه انور شود

این همان خورشید ذره پرور است

در سپهر عشق مهری انور است

جلوه کرده آسمان نور او

در حدیث صبح نیشابور او

جذب علم او همه ارباب فضل

باز شد از او هزاران باب فضل

ای«وفائی» هرکه چون من خاک اوست

زائر دولت سرای پاک اوست

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 359
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:10
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات شب وصل است و باد می آید دل غزلخوان و شاد می آید صوت نقّاره ی شما باز از سمت

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

شب وصل است و باد می آید

دل غزلخوان و شاد می آید

صوت نقّاره ی شما باز از

سمت باب الجواد می آید

یعنی از آل حضرت زهرا

باز باب المراد می آید

شاعران مدح او نمی گویید؟!

صله دارد زیاد می آید

دعبلت نیستم ولی آقا

شاعری بی سواد می آید

تا بگوید همه کس و کارم

من فقیرم، فقط تو را دارم

ای بزرگ، ای امام آقاجان

شاه عالی مقام آقاجان

فقر من شرط نوکریست، بنام

این گدا را غلام آقاجان

این کبوتر به غیر دام شما

نمی افتد به دام آقاجان

زائرم، دلشکسته ام، زارم

نوکر تو، گدام آقاجان

به سلامٌ علیک من تو بگو

و علیک السّلام آقاجان

ای شه ملک طوس، ادرکنی

یا انیس النُّفوس، ادرکنی

آمدی تو دلم قرار گرفت

محضر شاه عشق بار گرفت

یا امام الرّئوف از کرمت

بنده ی مفلس اعتبار گرفت

زلف نوکر به پنجره فولاد

وصل شد، تا ابد جوار گرفت

مادرت جارویی به دستم داد

در رواقت برام کار گرفت

نوکری توی صحن گوهرشاد

گفت منبر عجب غبار گرفت!

شب تاریک، نور نزدیک است

به گمانم ظهور نزدیک است

آنقدر شأن مدحتان بالاست

که قلم عاجزست، نازیباست

چون منی مدح حضرتت گویم

کار، کار امام صادق هاست:

مصلح امت، عالم و عادل

منجی دادرس به روز جزاست

دور او ایمنند نوع بشر

او امان و پناه خلق خداست

سخنش حکمت و سکوتش علم

این فقط گوشه ای ز مدح رضاست

مایه ی فخر و عزّتست رضا

موجب خیر و برکتست رضا

تا که ما مشهدالرّضا داریم

نجف و شهر کربلا داریم

با خراسان حضرت ارباب

کاظمینیّ و سامرا داریم

در قم اصلاً کنار خواهر او

نزد زهرا همیشه جا داریم

لطف موسی بن جعفر است که ما

این همه یار دلربا داریم

هر چه داریم ازهمین آقاست

هر چه داریم از امام رضاست

ماه ذیقعده ماه پرور شد

شب تاریک با شما سر شد

کوچه های مدینه بار دگر

از گلی فاطمی معطّر شد

همه گفتند حضرت موسا

شده بابا و نجمه مادر شد

با حضورت مدینه آن ایّام

به گمانم پر از کبوتر شد

بعد میلاد روی دست پدر

لب تو از فرات تا تر شد

گفتی ای جد تشنه کام حسین

به لب تشنه ات سلام حسین

 

امیر عظیمی


تعداد بازديد : 227
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:09
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات با خود اگر آورده بودم چشم گریان را احساس می کردم کنار صحن باران را ساکن نم�

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

با خود اگر آورده بودم چشم گریان را

احساس می کردم کنار صحن باران را

ساکن نمی ماند کسی حتی زمین وقتی

سکنای خود کردی شمال شرق ایران را

اینبار هم با شعر می خوانم تو را اما

دارم به کرمان می برم سوغات کرمان را

در نقشه راهی می شوم هر وقت می بینم

آزادراه اصفهان قم تا خراسان را

قطعا به جای مردم شیراز اگر بودم

یکجا به نامت می زدم دروازه قرآن را

محض حضور خواهرت بوده است در قم ، چون

باید کنار زعفران جا داد سوهان را

باشد ، ضمانت کردی اما در عوض یک عمر

آواره کرد این کارت آهوی بیابان را

آنها که دیدار تو را لب تشنه اند انگار

از سمت سقاخانه می بینند ایوان را

دم می دهی از پنجره فولاد و می دانم

از نو مسیحی می کنی این نو مسلمان را

با خود عصایش را نیاورده است نابینا

حتما یقین دارد که خواهد دید سلطان را

 

محسن ناصحی


تعداد بازديد : 109
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:06
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح از تربت تو عسل، شفا می گیرد با نام تو اوفتاده، پا می گیرد خورشید، تب آلوده میاید هر

امام رضا(ع)-مدح

 

از تربت تو عسل، شفا می گیرد

با نام تو اوفتاده، پا می گیرد

خورشید، تب آلوده میاید هر صبح

از توس ، برات کربلا می گیرد

 

میلاد عرفان پور


تعداد بازديد : 97
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:05
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و ولادت السلام ای آنکه دلها زیر پایت ریخته حق، جنان را زیر پاهای گدایت ریخته مدح تو

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

السلام ای آنکه دلها زیر پایت ریخته

حق، جنان را زیر پاهای گدایت ریخته

مدح تو ارباب رویائی خوراک شعرهاست

بس که مضمون در کف صحن و سرایت ریخته

با هنرمندی حریمت نورپردازی شده

ریسه ها بر شانۀ گلدسته هایت ریخته

در رواق و صحن ها و بست هایت یک به یک

بوی تو در سینه ها عطر ولایت ریخته

این نخ سبز تبرک را که بر مچ بسته ام

سیدی حس می کنم که از عبایت ریخته

با غذای حضرتی آخر نمک گیرت شدم

حضرت زهرا نمک را در غذایت ریخته

گرچه صدها بار ایوان طلا را دیده ام

باز دل با دیدن ایوان طلایت ریخته

عاشقانت را یقین دارم که می بخشند حشر

طرح این بخشودگی ها را خدایت ریخته

آمدی آرامش قلب عطوف اهل بیت

مهربانتر از همه هستی رئوف اهل بیت

زائران را در نظر جنت تجسم می شود

خسته از راه آمده غرق تبسم می شود

زائری که روزها لحظه شماری کرده است

زود با آقای خود گرم تکلم می شود

بی گمان این روزها آقا دعاگوی همه

زائران خواهرش معصومه در قم می شود

وقت پرواز کبوترها به بالای سرم

آسمان شهر پشت بالشان گم می شود

این کبوترها روی بازار هم دارند اثر

گرم بیرون از حرم بازار گندم می شود

می زند در صحن قدسش جمعیت موج و عجیب

دل به صحن کوثرش غرق تلاطم می شود

رفتن پای ضریحش نیست اینجا نوبتی

ذکر زهرا باعث حق تقدم می شود

آنچه ایرانی جماعت را بهشتی می کند

عشق معصوم دهم ، خورشید هشتم می شود

هر چه دارم می دهم تا که بیایم پای بوس

چشم ما و بارگاه حضرت شمس الشموس

باز هم جا هست حاجت گر بیاری بیشتر

کاش سهم ما شود گرد و غباری بیشتر

دوستداران و محبانش در این صحن و سرا

بیشتر هستند هر چه می شماری بیشتر

صحنه های ناب، اینجا ناتمام است و بدیع

هر چه می گیریم عکس یادگاری بیشتر

بشنو آواز کبوترهای آقا را درست

صوتشان زیباست حتی از قناری بیشتر

در خیالم بین جارو کردن و تحویل کفش

هر دو دلچسب است اما کفشداری بیشتر

نذر کردم سکه ای انداختم در این ضریح

سکه هم کافیست آری گر نداری بیشتر

واقعا زیباست از دنیا بپرس از این حرم

هیچ کس دارد سراغ آئینه کاری بیشتر؟

امتحان کردم که پشت پنجره فولاد او

اشک آدم می شود از دیده جاری بیشتر

این سفرها شد برای ما تمامش خاطره

باز شد از کار ما با لطف او صدها گره

با نوای ذاکران و صوت و لحن قاریان

جا گرفته ذکر تو در سینۀ ایرانیان

در شب میلاد تو ای صاحب ایران زمین

خاکیان هم جشن می گیرند با افلاکیان

هر که مهرت را خریده شک ندارم برده سود

هرکه از تو دور مانده بی گمان کرده زیان

گفته ای دیدار زائر می روی بیهوده نیست

در زیارت آمدن دعواست بین قدسیان

جای جای این حرم سر دارد از جنت ولی

نقطۀ عطفی است ایوان طلا در آن میان

دوست دارم بشنوم هر روز ذکر خاصه ات

با صدای روحبخش زنده یاد انصاریان

من فقیرم تو هم آن حج فقیرانی لذا

هم شدم از مشهدی ها هم شدم از حاجیان

ضامن آهو رضا و ضامن ما هم رضاست

روز محشر خوش به حال جملۀ زهرائیان

هر که آمد پر شد از عطر ولایت شامه اش

خوانده ام من لذتی دارد زیارت نامه اش

با علی موسی الرضا ایران گلستان می شود

حافظ ایران ما شاه خراسان می شود

نام زهرا مادرش با نام فرزندش جواد

هر کحا برده شود صد مشکل آسان می شود

آفتاب صبح می تابد به ایوان طلا

مثل گنبد جلوهء ایوان دو چندان می شود

گاهگاهی آفتاب اینجا طوافی می کند

گاه پشت گنبدش از شرم پنهان می شود

می زنم هر جا قدم این سوی و آن سوی حرم

ناخودآگاه آخرش ختمِ به ایوان می شود

گر کسی غیر مسلمان یک سفر آید به طوس

با نگاه ویژهء سلطان مسلمان می شود

این تمام باور و این اعتقاد شیعه است

با نگاه خاصه اش برکت فراوان می شود

فخر دارد آب سقا خانه اش بر سلسبیل

مست سقا خانه اش لبهای باران می شود

مستی این آب را در خود شرابش هم ندید

این رواق و صحن را جنت به خوابش هم ندید

گر بخواهد با اشاره خاک را دُر می کند

عشق او هر لحظه در قلبم تبلور می کند

او رئوف اهل بیت است و چنان جدش حسین

با نگاهی عالمی را در دمی حر می کند

قسمتم مشهد نگردد گر که سالی چند بار

قلب من در سینه احساس تأثر می کند

هیچ صاحب خانه ای  چون صاحب این خانه نیست

گر گدا کاهل بود خود کاسه را پر می کند

فخر کردن هم خدایی فخر کردنهای ماست

هر که اربابش رضا باشد تفاخر می کند

مادری دیدم که طفلش را رضا داده شفا

پای ایوان دارد از آقا تشکر می کند

مشتری دارد حریمش از جنان هم بیشتر

نان جنت را حریم طوس آجر می کند

هوش از سر می برد از بس که جنات الرضا

جنت الاعلی هم احساس تحیر می کند

مدح ما حتی نمی از آب اقیانوس نیست

هیچ جائی در جهان کرببلا و طوس نیست

 

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 169
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم به سر دوباره هوای بهشت را دارم گدایی از ازل

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

دوباره روی لبم ذکر یا رضا دارم

به سر دوباره هوای بهشت را دارم

گدایی از ازل انگار بوده در خونم

همیشه چشم به دست کریم ها دارم

هر آنچه هست همینجاست در حریم رضا

مقام و سعی و صفا ، مشعر و منا دارم

حرم نگو که شفا خانه است، اما من

مریضِ عشقم و کِی حاجت شفا دارم ؟

هوای پنجره فولاد لازم است اینجا

اگر هوای سفر سمتِ کربلا دارم

نقاره خانه اش آرام می کند دل را

عجیب نیست که عادت به این صدا دارم

رضاست چشمۀ هر فیض و هر چه الطافیست

به این نتیجه رسیدم که او مرا کافیست

اگر چه معتقدم آدم بدی شده ام

چنان کسی که دلش را هدف زدی شده ام

برای عرض ارادت ولو به قدر سلام

به آستان تو فرد مقیدی شده ام

خدا گواست ز فیض دعای خیر شما

حسینی و علویّ و محمدی شده ام

تمام فخر من این است ای امام رئوف

به پیش تو به گدایی زبانزدی شده ام

اگر که نوکر دلخواهتان نبودم من

بگو که حداقل چند درصدی شده ام

در این زمانه که حاجی شدن کمی سخت است

به سنت فقرای تو مشهدی شده ام

علیّ سوم زهراست ضامن آهو

 بر آن جمال علی گونه اش بگو یاهو

به مدح و شعر سرایی علاقه ای دارم

به شعرهای ولایی علاقه ای دارم

کنار درب ورودی دو دست بر سینه

سلام بر تو خدایی علاقه ای دارم

من از قدیم برای ورود در حرمت

 به بست شیخ بهایی علاقه ای دارم

در این حریم که لیوان و آب بسیار است

به کاسه های طلایی علاقه ای دارم

خجالتم نمی آید که اعتراف کنم

در این حرم به گدایی علاقه ای دارم

به واژه واژهء تک بیت شعر معروفی

که حج ما فقرایی علاقه ای دارم

نصیب ما بنما ای که سر به سر نوری

شبی دعای کمیلی به صحن جمهوری

چه حلقه ها که زدم یا رضا تو را بر در

ز روز کودکی ام بودم عاشقت آخر

شفا گرفت مریضی به پشت پنجره ات

نقاره خانه نوایی گرفت و شد محشر

نبود در حرمت جای سوزن انداز و

دل هوائی من هم برای تو زد پر

جلوی پنجره فولاد و پشت جمعیّت

مودبانه به سویت سلام داد پدر

کمی ز پارچۀ سبز رنگی از حرمِ

تو زد به دور مچ دست من گره مادر

برای خاطر تو جایزه معین کرد

اگر که من صلوات تو را کنم از بر

خرید ، مادر ، سوغات ، زعفران و نبات

به حوض و پنجره فولاد و گنبدت صلوات

بیا که چشمۀ جوشان سلسبیل اینجاست

بیا که کوثر و زمزم ، فرات و نیل اینجاست

بیا که آیۀ بردا سلام نازل شد

بیا برای توسل بیا خلیل اینجاست

بیا که جای نزول تمام رحمت ها

بهشت واسعۀ خالق جلیل اینجاست

ز بس حریم قشنگ رضا صفا دارد

شبانه روز، پاتوق جبرئیل اینجاست

بیا که در حرم او کرم فراوان است

که جایگاه ملائک به این دلیل اینجاست

طبیب هست ، اگر عاشقیّ و تب داری

بیا که هرچه مریضی شده دخیل اینجاست

شب تولد او گرم تر ز هر سال است

نقاره خانه اش این روزها چه فعال است

نگاه لطف انیس النفوس ما را بس

بهشت حضرت شمس الشموس ما را بس

گدای قانعی ام من همین که اذن دهی

بیا و خاک حرم را ببوس ما را بس

به روی فرش نشستن به ما نمی آید

به روی خاک حریمت جلوس ما را بس

دعای ماست فقط عاقبت به خیر شدن

دعای خیر تو در این خصوص ما را بس

عروس کشور ایران حریم زیبایت

بهشت ماست حرم ، این عروس ما را بس

به میزبانی و با خرج هیأت آقا

یکی دو شب سفری سمت طوس ما را بس

سخن بس است که تا صبح ، حرف ها داریم

خلاصه شکر خدا که امام رضا داریم

 

 

مهدی مقیمی


تعداد بازديد : 181
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات ز بند غصــه و غـــم ســاعتی بشـــو آزاد ز فرط مستـــی و از عشق سر بده فـریا

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

ز بند غصــه و غـــم ســاعتی بشـــو آزاد

ز فرط مستـــی و از عشق سر بده فـریاد

درِ ورودی جنت درست این طـــــرف است

به روی سر در آن حک شده ست باب جواد

همین که از درِ باب الجــــواد رد بشــــوی

همین که چشـم تو بر گنبـد طــلا افتاد ...

تلاقـــی دو سه تا قطـــره اشک ، با گنبـــد

چه حس و حـــال عجیبی به قلب زائــر داد

به شوق پرچم سبزی که روی گنبد هست

کبوتـــری شده ای و رهـــا شــدی در باد

چه رد پای قشنگـــی به جــا گذاشتـه ای

ز قطره قطـره ی اشکـت میان گوهرشــاد

دوباره ولوله ای شــد میان صحن، ببین

شفـــا گرفتـــه دو چشمان کـور مادرزاد

دو پـــای مرد علیلــی دوباره جان بگرفت

دوباره معجــزه کرده ست پنجــــره فولاد

رمیده آهوی قلبـی به شوق صید شــدن

بیا که حضـرت صیاد ، خــــانه ات آبـاد

 

رضا قاسمی


تعداد بازديد : 157
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات آن لحظه که دل پر زده پرواز قشنگ است از جان به لب آمده آواز قشنگ است ای اشک س

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

آن لحظه که دل پر زده پرواز قشنگ است

از جان به لب آمده آواز قشنگ است

ای اشک سرازیر شو وُ غوطه ورم کنم

عشقی که رسیده ست به ابراز قشنگ است

وا کن گره از کار من ای شاه خراسان

از جانب دستان تو اعجاز قشنگ است

خورشید برآورد سر از مشرق چشمت

هرچیز از آن نقطه ی آغاز قشنگ است

با هیچ کسی ذره ای از خویش نگفتبم

چون با تو شدن همدم و همراز قشنگ است

بر خوان تو انگار که در خانه ی خویشیم

مهمانیِ در خانه ی دلباز قشنگ است

صدبار اگر زائر درگاه تو باشیم

چون روز نخستین حرمت باز قشنگ است

ما مشتری ثابت درگاه رضاییم

از ضامن آهو بخری ناز قشنگ است

 

محمد فرخ طلب فومنی


تعداد بازديد : 125
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات روسیاه آمدم فقیر توام تشنه ی جامی از غدیر توام در دو عالم شریف و محترمم تا

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

روسیاه آمدم فقیر توام

تشنه ی جامی از غدیر توام

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

بین این زائران ز فرط گناه

زائر پست و سربه زیر توام

این همه راه آمدم آقا

که بگویم فقط اسیر توام

جامعه خوانده ام میان حرم

تا ببینی که مستجیر توام

مستم و دائم از تو میخوانم

مبتلای توام رضا جانم

سایه ات بر سرم خدا را شکر

شده ام محترم خدا را شکر

من گدای قدیمی حرمم

شده ای سرورم خدا را شکر

همه ی خانواده ام شده اند

نوکر این حرم خدا را شکر

کفتر جلد گنبدت هستم

دور تو می پرم خدا را شکر

مستمندم اسیر خوان توام

سائلم...نوکرم...خدا را شکر

هرچه دارم فقط برای شماست

صدفم دُرّ من ولای شماست

جان به قربان روی جانان است

وطن اصلی ام خراسان است

آمدی روی عرش حک کردند

که رضا پادشاه ایران است

بی شما من کویری و پستم

با شما این دلم گلستان است

گر بد و عاصی ام کنار توام

چون سگی که کنار سلطان است

بر گدایت بیا نگاهی کن

که کرم عادت کریمان است

آمدی آبروی ذی القعده

نان ما دست توست هر وعده

خوش به حالم چه دلبری دارم

در دل خود چه گوهری دارم

نوکرت هستم و به گردن خود

طوق زیبای  نوکری دارم

بنده ی عاصی و بدی داری

چه امامی چه سروری دارم

چشم خیس مرا نگاهی کن

کربلایم نمی بری؟ دارم...

...از فراقش عجیب می سوزم

از غمش دیده ی تری دارم

به جوادت قسم بیا آقا

نوکرت را ببر به کرببلا

 

مهدی علی قاسمی


تعداد بازديد : 299
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف