ولادت امام کاظم ع

ولادت امام کاظم ع

ولادت امام کاظم ع

ولادت امام کاظم ع

ولادت امام کاظم ع
ولادت امام کاظم ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زیر علم امام کاظم بودن غرق کرم امام کاظم بودن

زیر علم امام کاظم بودن
غرق کرم امام کاظم بودن

خوب است ولی عجب صفایی دارد
یک شب حرم امام کاظم بودن

سید مجتبی شجاع


تعداد بازديد : 195
پنجشنبه 01 مهر 1395 ساعت: 8:29
نویسنده:
نظرات(0)
اي آفتـاب حُسن به زيبائيت سلام وي آسمــان فضل به دانائيت سلام

ولادت امام کاظم (ع)


اي آفتـاب حُسن به زيبائيت سلام
وي آسمــان فضل به دانائيت سلام
در صبر شاخصي به شکيبائيـت سلام
تنها تو کاظمي که به تنهائيت سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو يافت دست
از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست



اي صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ايزد است بيان تو  در نمــاز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
اي جلوه هاي لطف خدا دودمان تـو
اين دوستي است دوستي خاندان تو



تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب اين دعوي خطاست
کي ابر هر کجا که بباري ز ملک ماست
قدرت از آن توست کــه بر ابر پيــل وار
فرمان دهي و  شيعـۀ خود را کني سوار



اي نبض روزگار بـه کفِ با کفايتــت
شيرازۀ کتــاب شفاعــت ولايتت
شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدايتت
گر، مي نبود جوشش بحر عنايتت
تبليغ سوء رشتۀ احکام مي گسست
طوفان کفر کشتي اسلام مي شکست



بـاران ابــر دست تو پايــان پذير نيست
دريــاي قلب پاک تو طوفـان پذير نيست
مهر تو گوهري است که نقصان پذير نيست
خصم تو کافري است که ايمان پذير نيست
آن سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست



اي کشتي نجات به  درياي حادثـات
دارند شيعيان به شما چشم التفات
لب تشنه ايم تشنۀ يک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خويشتن برات
در آستــان قدس رضا نور عين تو
دل پر زند به سوي تو و کاظمين تو



چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پاي دردم و درمانـم  آرزوست
پا تا به سر نيــازم و احسانـم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا
سوگند مي دهم به جگر گوشه ات رضا

 

سیدرضا مويد


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 01 مهر 1395 ساعت: 8:27
نویسنده:
نظرات(0)
هر شاعري ست در تب تضمين چشم تو از بس سرودني ست مضامين چشم تو

ولادت  امام کاظم (ع)

 

هر شاعري ست در تب تضمين چشم تو
از بس سرودني ست مضامين چشم تو
چشم جهان به مقدمت اي عشق روشن است
از اولين دقايق تکوين چشم تو
ما را اسير صبح نگاه تو کرده است
آقا کرشمه هاي نخستين چشم تو
از ابتداي خلقت عالم از آن ازل
شيعه شدم به شيوۀ آئين چشم تو
مي شد چه خوب نور خدا را نگاه کرد
از پشت پلکت از پس پرچين چشم تو
امشب شکوه خلد برين ديدني شده
وقتي شده ست منظر و آئينه چشم تو
گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب به لطف لهجۀ شیرین چشم تو
چشم تو آسمان سخا و کرامت است
آقا خوشا به حال مساکین چشم تو
حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند»

چه عالمي ست عالم باب الحوائجي
با توست نورِ اعظم باب الحوائجي
مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی
در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی
در آستانۀ تو کسی نا امید نیست
آقا برای ما همه باب الحوائجی
بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه باب الحوائجی
دیوانۀ سخای ابا الفضلیِ توام
مانند ماه علقمه باب الحوائجی


صحن و سرات غرق گل ياس مي شود
وقتي که ميهمان تو عباس مي شود

در ساحل سخاوت درياي کاظمين
مائيم و خاک پاي مسيحاي کاظمين
با دست هاي خالي از اينجا نمي رويم
ما سائليم، سائل آقاي کاظمين
رشک بهشتيان شده حال کسي که هست
گوشه نشين جنت الاعلاي کاظمين
نور الهي از همه جا موج مي زند
توحيدي است بسکه سراپاي کاظمين
داریم در جوار حرم، حق آب و گِل
خاتون شهر ما شده زهرای کاظمین


ما ريزه خوار صحن و سرای کريمه ايم
اين افتخار ماست، گداي کريمه ايم

در سايه سار کوکب موسي بن جعفريم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

فيضش به گوشه گوشۀ ايران رسيده است
يعني گداي هر شب موسي بن جعفريم
هستي ماست نوکري اهل بيت او
ما خانه زاد زينب موسي بن جعفريم
قم آستان رحمت آل پيمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم
با مهر و رأفتش دل ما را خریده است
ما بندۀ مُکاتَب موسی بن جعفریم
چشم اميد اهل دو عالم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسي بن جعفريم
حتي قفس براش مجال پرندگي ست
مديون ذکر و يارب موسي بن جعفريم
دلسوخته ز ندبۀ چشمان خسته اش
دلخون ز ناله و تبِ موسي بن جعفريم



آتش زده به قلب پريشان، مصيبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش


از طعنه هاي دشمن نادان چه مي‌کشيد
بين کوير، حضرت باران چه مي‌کشيد
در بند ظلم و کينۀ قوي ستمگري
تنها پناه عالم امکان چه مي‌کشيد
خورشيد عشق و رحمت و نور و سخا و جود
در بين اين قبيلۀ عصيان چه مي‌کشيد
با پيکرش چه کرده تب تازيانه ها
با حال خسته گوشۀ زندان چه مي‌کشيد
شکر خدا که دختر مظلومه اش نديد
باباي بي شکيب و پريشان چه مي‌کشيد
اما دلم گرفته ز اندوه ديگري
طفل سه ساله گوشۀ ويران چه مي‌کشيد
با ديدن سر پدرش در ميان طشت
هنگام بوسه بر لب عطشان چه مي‌کشيد
وقتي که ديد چشم کبودش در آن ميان
خونين شده تلاوت قرآن چه مي‌کشيد


مي گفت با لب پر از آهي که جان نداشت:
اي کاش هيچ سنگدلي خيزران نداشت

 

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 181
پنجشنبه 01 مهر 1395 ساعت: 8:25
نویسنده:
نظرات(0)
وارث مُلک تبسم ، کاظم است عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است

امام موسی بن جعفر(ع)-مدح و ولادت

 

وارث مُلک تبسم ، کاظم است

عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است 

آفرینش ، سوره ای از مهر او

بر لب هستی ، تبسّم کاظم است 

مُصحف اخلاص و قاموس یقین

بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است 

مُقتدای آسمان مردان سبز

قبله ی آیینه مردم ، کاظم است 

ترجُمان وحدت دل های ما

تابش مِهر تفاهم ، کاظم است 

مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید

در میستان هفتمین خُم ، کاظم است 

آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است

مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است

 

رضا اسماعیلی


تعداد بازديد : 211
پنجشنبه 01 مهر 1395 ساعت: 8:16
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات تشکر ز خالق نهایت ندارد که حمد خداوند غایت ندارد بزرگی و الطاف و احسان سبح

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

تشکر ز خالق نهایت ندارد

که حمد خداوند غایت ندارد

بزرگی و الطاف و احسان سبحان

به رحمت و نعمت نهایت ندارد

اگر چه کسی هست در ناز و نعمت

چه دارد اگر او ولایت ندارد

ز توحید ، کس بی ولایت نگوید

دل بی ولایت هدایت ندارد

بدون رضا ره به توحید هرگز

که اصلا خدایش رضایت ندارد

خدا را ز روی رضا میتوان دید

که گفته ؛ کلامم روایت ندارد

حدیثی که با سلسله نقل گردد

به ردش کسی هیچ آیت ندارد

ز شرط و شروطی که فرمود آقا

عیان شد بما جز عنایت ندارد

ز سمت شلمچه رسیده است مهمان

چه حصن حصینی شده خاک ایران

نشابور بود و خدای مجسم

نقاب از رخ خویش برداشت یکدم

قلمها ز دستان حضار افتاد

خدا هست این یا نبی مکرم؟

تحیر ز چشمان پر اشک میریخت

و انگشت حیرت به دندان عالم

مه روی یوسف کجا و جمالش

که خورشید تابید از شرق عالم

عنان دار ناقه به فریاد میگفت :

که  "من مثلی"  ای خیل اولاد آدم

به آرامی از بین مردم جدا شد

و دریافت آن پیرزن را امامم

مگو سنگ سلمانی آنجا طلا شد

خوشا احتضار و وصالی فراهم

و ایران سراسر شده فرش راهش

ز هر شهر گل بود با خیر مقدم

قدمگاه او شد دژی در خراسان

که هرگز نباشد ز دشمن هراسان

قدومی که آورد نور خدا را

بقا را  عطا را  صفا را وفا را

به یاران ایرانی خود رسانده

سلام علی و رسول خدا را

اگر چه بظاهر به تبعید آمد

بنا کرد اما مسیر ولا را

به یکدم ولیعهد موسی بن جعفر

نکرده ولیعهدی اشقیا را

شناسانده شد عالم آل احمد

عیان کرد مظلومی مرتضی را

احادیث جعلی همه بر ملا شد

علم کرد فرمایش مصطفی را

به اعجاز و علم و جهاد و شهادت

نشان داد اوصاف خیرالنسا را

پی یاری اش خواهرش خواهد آورد

ز شهر مدینه به قم کربلا را

مرامش خدایی مقامش خدایی

قیامش خدایی پیامش خدایی

خدایی که روز جزا آفریده

جنان را به عشق رضا آفریده

جنان و جهان و زمین و زمان را

طفیل رضا بهر ما آفریده

گل سرسبد در میان رئوفان

رئوفی ز آل عبا آفریده

میان حریمش ضریحی چو کعبه

برای طواف شما آفریده

به صحن و رواق و شبستان کویش

فضای نماز و دعا آفریده

به زوار چون من گنهکار آقا

خطاپوشی هل اتا آفریده

برای پناه و امان محبین

حدیث شریف کسا آفریده

به سر درب باب الجوادش نوشته

کرم را ز ابن الرضا آفریده

ندارد بهشت اینهمه باغ رضوان

بهشتم خراسان و ذکرم رضا جان

زیارت به صحن عتیقش مهیا

کرامت ز دست شفیقش مهیا

به بالا سرش با دو رکعت نماز است

دعاهای قلب رقیقش مهیا

کنار گدا و غلامش نشیند

و سفره برای رفیقش مهیا

نه آهو  نه اشتر  نه سگ را براند

ضمانت ز لطف دقیقش مهیا

ز فیروزه اش آسمانی منور

عطا از نگین عقیقش مهیا

اگر بندگی خواهی و پادشاهی

به آزادگی در طریقش مهیا

دل سوخته دارد و ابر رحمت

شفاعت میان حریقش مهیا

اگر خصم سرسخت داری مخور غم

پی انتقام است تیغش مهیا

غریب است ، اما غریبه نواز است

و او عاشق اهل سوز و گداز است

شبی حجره دربسته بود و رضا بود

اباصلت شاهد بر این ماجرا بود

رضا دست و پا میزد و دیده گریان

بیاد لب تشنه کربلا بود

گهی یا جواد و گهی یا بنیی

پیامی به احضار ابن الرضا بود

حصیرش کناری ، عبایش کناری

دلش بانی روضۀ بوریا بود

سرش بی عمامه روی خاک حجره

ولی دیده گریان یک سرجدا بود

در این حجره گاهش ،که شد قتلگاهش

بیاد امامی که وجه الثری بود

در این قتلگاهش نه شمشیر و نیزه

نه با چکمه بر سینه یک بی حیا بود

نه خواهر اسیر و نه رأسی به نیزه

نه مقتول اینجا ذبیح از قفا بود

ز گودال،یک ناله مادرانه

بگوش است با شکوه از تازیانه

 

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 335
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:09
نویسنده:
نظرات(0)
دستهای من و دامان رضا به چه شود کرم و بخشش واحسان رضابه چه شود روزاول که خدا قرعه زداعلام نمود خاک ایران شده مهمان رضابه چه شود با خط عشق نوش�
دستهای من و دامان رضا به چه شود

کرم و بخشش واحسان رضابه چه شود
روزاول که خدا قرعه زداعلام نمود

خاک ایران شده مهمان رضابه چه شود

با خط عشق نوشته است روی دفترما
سائل لطف فراوان رضا به چه شود

دل من پر زده این بار خبر می آید

که نشسته روی ایوان رضا به چه شود
کرمش شامل حال من آلوده شدو

شدم انگار مسلمان رضا به چه شود
من اگر خسته شوم چای نجف مینوشم

بانباتی ز خراسان رضا به چه شود
دست خالی نشده از در لطفش کوتاه

کاش باشم ز فقیران رضا به چه شود
زده ام فال و جواب آمد و خوشحالم که

میشوم خارمغیلان رضا به چه شود

بشمارند مرا روز قیامت,خوب است
 یکی ازخیل غلامان رضا به چه شود
شاعر : حسین صیامی

 


تعداد بازديد : 240
سه شنبه 26 شهریور 1392 ساعت: 5:10
نویسنده:
نظرات(0)
هفتمین آسمان ** آیینه را به نور تماشا، تبسمی ای جلوه‌ی نماز، که خورشید هفتمی سر می‌زند ز مشرق نامت،

هفتمین آسمان
**
آیینه را به نور تماشا، تبسمی
ای جلوه‌ی نماز، که خورشید هفتمی
سر می‌زند ز مشرق نامت، سپیده‌گاه!
عرش خدای را به تکلم، تجسمی!
مرهون نام توست، شفاخانه‌ی قضا
ای قبله ای که مرکز حاجات مردمی
هر صبح و شام نور تو در جلوه، یا عزیز!
در کاظمین و مشهد و شیراز یا قمی
خاک مزار تو، حرم خاص انبیاست
هم طور نور را به تماشا، تبسمی
**
سیدعلی اصغرموسوی


تعداد بازديد : 257
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 6:18
نویسنده:
نظرات(0)
وارث مُلک تبسم ، کاظم است عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است آفرینش ، سوره ای از مهر او بر لب هستی ، تبسّم

وارث مُلک تبسم ، کاظم است
عشق عالمتاب هفتم ، کاظم است

آفرینش ، سوره ای از مهر او
بر لب هستی ، تبسّم کاظم است

مُصحف اخلاص و قاموس یقین
بحر عرفان را تلاطم ، کاظم است

مُقتدای آسمان مردان سبز
قبله ی آیینه مردم ، کاظم است

ترجُمان وحدت دل های ما
تابش مِهر تفاهم ، کاظم است

مِی پرستان ! وقت سرمستی رسید
در میستان هفتمین خُم ، کاظم است

آسمان ! تبریک ، فصل هفتم است
مِهر عالمتاب هفتم ، کاظم است


تعداد بازديد : 274
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 6:16
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار امام موسی بن جعفر(ع)-مدح و شهادت ای حیات روح مطهّــر وی بقـای عالـم اکبـ

 

غلامرضا سازگار

امام موسی بن جعفر(ع)-مدح و شهادت



ای حیات روح مطهّــر

وی بقـای عالـم اکبــر

هشتمین ستارۀ عصمت

هفتمیـن وصـیّ پیمبر

یـا ولـیّ خالــق منّـان

یـا امام موسی جعفر

درِّ هفـت بحـرِ فـضیلت

بحرِ شش فروزانْ گـوهر

هم ز وصف خلـق، مبرّا

هـم ز حـد مـدح، فراتر

هم قضا تو راست به فرمان

هم قـدَر تـو راست مقـدّر

بـال ده بـه مـرغ عروجم

تـا بـه کاظمیْـن زنـم پر

کاظمیـن: قبلـۀ جان‌هـا

کاظمیـن: خانــۀ دلبــر

کاظمین: خاک دو مولا

کاظمین: شهر دو سرور

تا دهم به بارگهت جان

تا نَهم به خاک درت سر

کـرده‌ام مشــام دلـم را

از ولایــت تــو معطّــر

خاک و باد و آتش و آبند

در ارادۀ تــو مسخّــر

جـز درت پنـاه ندارم

سیّدی مرانم از این در!

گر از این درم برهانی

بـاز آیـم از درِ دیگــر

شیر با ولای تو خـوردم

پیشتـر ز خلقـت مــادر

من کی‌ام که مدح تو گویم

ای همـه خدات ثناگر

مــاه آفتـاب، شمـایل

آفتابِ فاطمـه منظـر

چـون رضات، نور دودیده

همچو فاطمه به تو دختر

او امــام کـلّ خــلایق

ایــن حبیبـــةاللهِ داور

دور بـا اشارۀ چشمت

می‌زنــد سپهــر مـدوّر

آن چنان که با یَدِ موسی

چوب خشک می‌شود اژدر

مهر تو چو خلق مـرا هم

هم چو ذرّه داشته در بر

خـار بـوده‌ام، شده‌ام گل

خاک بـوده‌ام، شده‌ام زر

کظم غیظ تو همه احمد

دست و تیغ تو همه حیدر

جای جـای عالـم هستی

از ذُراری تـــو منــوّر

بس امام‌زاده که دیدم

بود نجلِ موسی جعفر

این بوَد تجلّیِ زهرا

ایــن بـوَد نتیجـۀ کوثر

ای امــام نــور! چگونـه

حبس تیره شد به تو بستر؟

تیرگی تو را شده مونس

سلسله تو را شده یاور

آفتاب و سلسله؟ هرگز

ایــن مـرا نیایـد باور

تـا ولــی‌عصـر نیـاید

آن امیـد اوّل و آخـر

داغ توست بر جگر ما

زخم تو هماره به پیکر

کاش دور حبس تو می‌شد

پـر زنــم بســان کبــوتر

نخل «میثم» است که دائم

می‌دهـد ز اشک غمت بـر


تعداد بازديد : 607
جمعه 01 دی 1391 ساعت: 14:51
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
سید رضا موید امام موسی کاظم(ع)-مدح ای آفتـاب حُسن به زیبائیت سلام وی آسمــان فضل به دان

 

سید رضا موید

امام موسی کاظم(ع)-مدح



ای آفتـاب حُسن به زیبائیت سلام

وی آسمــان فضل به دانائیت سلام

در صبر شاخصی به شکیبائیـت سلام

تنها تو کاظمی که به تنهائیت سلام

هر گه غضب به قلب رئوف تو یافت دست

از آب عفــو آتش خشمت فرو نشست

ای صرف گشته عمر گران تو در نماز

دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز

مطلوب ایزد است بیان تو در نمــاز

واجب بُود درود به جان تو در نماز

ای جلوه های لطف خدا دودمان تـو

این دوستی ست دوستی خاندان تو

تو عبد صالح و به کفت قدرت خــداست

هر ادعا ز قدرت و عزت، تو را سزاست

هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست

کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست

قدرت از آن توست کــه بر ابر پیــل وار

فرمان دهی و شیعـۀ خود را کنی سوار

ای نبض روزگار بـه کفِ با کفایتــت

شیرازۀ کتــاب شفاعــت ولایتت

شمس و قمر دو جلـوه ز نور هدایتت

گر، می نبود جوشش بحر عنایتت

تبلیغ سوء رشتۀ احکام می گسست

طوفان کفر کشتی اسلام می شکست

بـاران ابــر دست تو پایــان پذیر نیست

دریــای قلب پاک تو طوفـان پذیر نیست

مهر تو گوهری ست که نقصان پذیر نیست

خصم تو کافری ست که ایمان پذیر نیست

آن سان که نور عشق خدا در وجود توست

از صبح تا به ظهر، زمان سجـــود توست

ای کشتی نجات به دریای حادثـات

دارند شیعیان به شما چشم التفات

لب تشنه ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات

بر ما ببخش از کرم خویشتن برات

در آستــان قدس رضا نور عین تو

دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو

چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست

چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست

سر تا به پای دردم و درمانـم آرزوست

پا تا به سر نیــازم و احسانـم آرزوست

بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضــا

سوگند می دهم به جگر گوشه ات رضا


تعداد بازديد : 359
جمعه 01 دی 1391 ساعت: 14:50
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
مارو تو صفاده به صفای صلوات.همراه ملک شوبه نوای صلوات. گلزار بهشت است بهای صلوات. گوی همه جاهست صدای

مارو تو صفاده به صفای صلوات.

همراه ملک شوبه نوای صلوات.
گلزار بهشت است بهای صلوات.
گوی همه جاهست صدای صلوات.
خواهی ک مشکلت شود آسان اینک.

بفرست برمحمدوآلش صلوات


تعداد بازديد : 383
سه شنبه 04 مهر 1391 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
مائیم عنایت امام کاظم یک سینه ولایت امام کاظم چون ذره به س

مائیم و عنایت امام کاظم                                         یک سینه ولایت امام کاظم

 چون ذره به سر منزل خورشید رسیم                           در ظل هدایت امام کاظم

                                                     

                                                                                سید محمد خسرو نژاد (خسرو)


تعداد بازديد : 399
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:48
نویسنده:
نظرات(0)
ای اساتید دو گیتی طفل ابجد خوان تو نور دلها تا ابد از مشعل عرفان تو علم هستی گوهری از بحر ب

ای اساتید دو گیتی طفل ابجد خوان تو         نور دلها تا ابد از مشعل عرفان تو

علم هستی گوهری از بحر بی پایان تو        عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو

آفرینش در کنار سفره ی احسان تو              جان جان عالم استی جان ما قربان تو

ای تمام علم حرفی ناتمام از مکتبت            ای مسیحای سخن را روح از یاد لبت

بوده درسی بر بشر هر لحظه ی روز وشبت   یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت

نور دانش می فشاند تا قیامت کوکبت          صد فلک انوار پیدا در لب خندان تو

ای که درمخلوق سر تا پا جمال خالقی         خود زبان حقّ و قرآن را زبان ناطقی

درد بی درمان جانها را طبیب حاذقی            تا ابد استاد انسانها کما فی السّابقی

صدق را مصداق و مولانا امام صادقی            راستی مانند گل می روید از بستان تو

کرسی تدریس تو در سینه ایمان پرورد         همچنان هارون مکّی ها مسلمان پرورد

مؤمن طاق و هشام وابن نعمان پرورد           چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد

هم مفضّل هم ابان هم ابن حیّان پرورد         می دمد انوار دانش از لب عمران تو

رازهای ناشفته دّر مکنون تواند                   اهل دانش تا قیامت حشر مدیون تواند

هر کجا علمی فرا گیرند ممنون تواند            علم و تفسیر واصول وفقه ، مرهون تواند

چار اصل محکم از منشور قانون تواند            بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو

بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو مجلسی ها لاله ای از لاله زار علم تو

شیخ طوسی شهروندی از دیارعلم تو          صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو

هر فقیهی قطره ای از جویبار علم تو            دستشان از دور و از نزدیک بر دامان تو

ای که دوزخ با نگاهت رشک رضوان می شود ای که از هارون تو آتش گلستان می شود

کافر از یک گردش چشمت مسلمان می شود مالک دوزخ به لبخند تورضوان می شود

مور از فیض تو همدم با سلیمان می شود    ای سلیمان در مقام سلطنت سلمان تو

تو ولّی اللهی آئینه ی پیغمبری                   در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فاطمه یا مجتبائی یا حسین دیگری             نورچشم سیّد سجّاد ونجل باقری

هم ابو عبدالهی هم صادقی هم جعفری      صدق ، شاهینی بود بر کفّه ی میزان تو

ای به روز بیکسی یار همه بی یارها            دیده از منصور دون بیدادها آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها        شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشک افشاندند بهر غربتت دیوارها               بلکه آتش بود رد بیت الولا گریان بود

برد با پای پیاده دشمن کین گسترت            نه ردا بر دوش بود ونه عمامه بر سرت

ضعف برتن ، ذکربر لب ، اشک در چشم ترت  بارها می خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دل شب جای زهرا مادرت         تا ببیند بر تو چون بگذشت از عدوان تو

تا کند با قتل منصور روز خلق شام               بارها شمشیر خور آورد بیرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام      دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام     ورنه گیرم جان و سوزم مسند وایوان تو

عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب          ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنه یوم الحساب     آسمان فضل بودی سرنهادی بر تراب

                                                عالمی در سایه امّا تربتت درآفتاب

                                                چشم میثم نه جهان گردیده اشک افشان تو

                                                                           غلامرضا سازگار

تعداد بازديد : 489
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
چو گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت عالم از نور جمالش رونق دیگر گرفت آفتاب صب

چو گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت                        عالم از نور جمالش رونق دیگر گرفت

آفتاب صبح صادق آن که از صبح ازل                    روشنی خورشید از آن ماه بلنداختر گرفت

آفتاب دین چوبرسر افسر شاهی نهاد                       خسرو سیارگان از روی سر افسر گرفت

موسی کاظم امام هفتمین نور خدا                        آن که نور طلعتش آفاق سرتا سر گرفت

شد رها از بند غم آن را که از صدق وصفا                  دامن باب الحوائج موسی جعفر گرفت

آن که روشن از جمالش گشت آیات خدا                    آن که رونق از کمالش دین پیغمبر گرفت

هم ادب رونق از آن گنجینه آداب یافت                       هم سخن زیورازآن طبع سخن گسترگرفت

قوت از زهد و کمالش یافت شرع مصطفی                  آن چنان قوت که دین ازبازوی حیدر گرفت

از در موسی بن جعفر روی حاجت برمدار                   زآن که باید حاجت ایدل زین مبارک درگرفت

نام او چون برزبان و نامه و دفتر گذشت                     زیور از نام بلندش نامه و دفتر گرفت

ای بسا ، گرداری امید شفاعت درجزا                       باید ازجان دامنش رادرصف محشر گرفت
تعداد بازديد : 203
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این نیست ما بی خبران را خبری بهتر ازاین بهر

بزم ما را نبود زیب و فری بهتر از این                       نیست ما بی خبران را خبری بهتر ازاین

بهر پرواز به کاشانه قاف ملکوت                               حق نداده است مرا بال و پری بهتر از این

هر کسی را اثری هست گرانمایه و من                     بین اشعار ندارم اثری بهتر از این

آمد این مژده به گوشم ز عالم غیب                         که نباشد شب ما را سحری بهتر از این

شب میلاد همایون بهین رهبر ماست                       که بشر را نبود راهبری بهتر از این

از گریبان زمین سرزده خورشید مگر                          که ندیده است به خود زیب وفری بهتر ازاین

جای دارد که بگوید به دو صد جلوه زمین                   آسمانا تو نداری قمری بهتر از این

بعد صادق ز ره لطف نداده است به ما                       صدف بهر ولایت گهری بهتر ازاین

                                    به خدایی خدا نیست در اقلیم وجود

                                    بهر زیب سرما تاج سری بهتر از این



تعداد بازديد : 309
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
مژده ای ، دل که به ما تاج سری دادخدا شب ما سوته دلان را ، سحری داد خدا سجده شکر

مژده ای ، دل که به ما تاج سری دادخدا                    شب ما سوته دلان را ، سحری داد خدا

سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش                  تیرجانسوز دعا را اثری داد خدا

شجر طیّبه گلشن طاها را باز                                 کوری ددمنشان برگ وبری داد خدا

تا که اسلام قوی گردد و الحاد ضعیف                        صدف بحر ولا را گوهری داد خدا

ای صبا مژده بده فاطمه را کزره لطف                        صادق آل نبی را پسری داد خدا

شادمان باش که از راه کرم در کف ما                        در بر آتش دوزخ سپری داد خدا

ملک از کنگره عرش دهد مژده به ما                         که به ما ناجی نیکو سیری داد خدا

تا که زنجیر ستم را زکرم پاره کند                             به علی شیر خدا شیر نری داد خدا

بهر آزادی ابناء بشر بار دگر                                       به بشر رهبر فریاد گری داد خدا

تا کند زیر و زبر کاخ ستم پرور ظلم                            مژده آیه فتح و ظفری داد خدا

تا به پرواز در آید به جهان فکر بشر                           روح ما را زشعف بال و پری داد خدا

                                                شادمانم من ژولیده که از رحمت خود

                                                به من بی هنر آخر هنری داد خدا

                                                                                                ( ژولیده نیشابوری)
تعداد بازديد : 675
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(0)
بزم ما را باز آمد عالم آرایی دگر کز قدومش بزم ما گردیده سینایی دیگر قرنها بگذشته

بزم ما را باز آمد عالم آرایی دگر                   کز قدومش بزم ما گردیده سینایی دیگر

قرنها بگذشته از موسی و شرح رود نیل        آمده اینک به فتح نیل موسایی دگر

صادق آل نبی را داده حی بی نیاز                از برای تشنگان علم دریایی دگر

گرچه زهرا به عالم نیست همتایی ولی       شد حمیده با چنین فرزند زهرایی دگر

ای صبا برکو به زهرا دیده روشن چون خدا     داده بر فرزند تو شمس دل آرایی دگر

گر که مریم مام یک عیسی بود حق از کرم    داده بعد از عیسی برتو عیسایی دگر

از پی ترویج دین و حفظ قرآن مجید               هادی ما در طریقت گشته مولایی دگر

تا جهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد      زد قدم در این جهان اینک مسیحایی دگر

یوسفی آمد که یوسف هم بود زندانیش       زان که زندان رفتن او راست معنایی دگر

زد قدم در ملک عالم نور چشمان علی         تا زند بر بام هستی کوس رسوایی دگر

تا کند از ریشه بنیاد بنی العباس را              زد قدم امروز انسان ساز فردایی دگر

تا که در عالم به آقایی رساند شیعه را         حق به آقایی خود آورده آقایی دگر

غیر آل الله ما را نیست در محشر شفیع        از در دربارآنان پس مرو جایی دگر

در جزا برگ عبور ما به امضا بسته است       معتبر جز مهر آنان نیست امضایی دگر

گر به تیغی بند بند شیعه را سازی جدا        در سرش جز عشق آنان نیست سودایی دگر

                                    شعر من ران ملخ هست و من ژولیده مور

                                    غیر از اینم بر سلیمان نیست کالایی دگر

                                                                                           ژولیده نیشابوری

تعداد بازديد : 305
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:47
نویسنده:
نظرات(1)
السّلام ای وارث خبر الانام بر تو ای نور خداوندی سلام السلام ای حجت روی زمین

السّلام ای وارث خبر الانام              بر تو ای نور خداوندی سلام

السلام ای حجت روی زمین            کعبه ی جان را ستون هفتمین

جانشین حضرت خیرالبشر               تاج شاهنشاهی عصمت به سر

باب رحمت نور قرآن مبین               موسی کاظم امام هفتمین

بر زمین و آسمان فرمان روا             مظهری از رحمت و صبر خدا

درگهت باب الحوائج عام را              قبله گاهی هر دل ناکام را

                        باچنین فضل و بزرگی و شرف

                        گوهری هستی و پنهان در صدف                 (حسان )


تعداد بازديد : 259
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
امشب جهان به عطر ولایت معطر است زیرا شب ولادت موسی بن جعفر است روئیده در بهشت ول

امشب جهان به عطر ولایت معطر است                    زیرا شب ولادت موسی بن جعفر است

روئیده در بهشت ولایت گلی کز آن                           در هر مشام رایحه ای روح پرور است

                                                با اینهمه جلال خدائی بشر که دید

                                                الحق که جای گفتن الله اکبر است




تعداد بازديد : 779
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:46
نویسنده:
نظرات(0)
امشب زلطف کبریا عالم همه پرنور شد شمسی عیان شد در جهان ظلمت دوباره دورشد خفاش سان خصم ول

امشب  زلطف کبریا عالم همه پرنور شد           شمسی عیان شد در جهان ظلمت دوباره دورشد

خفاش سان خصم ولی ازنور تابان کورشد         نوردوچشم ساقی کوثر از آن مسرور شد

ابلیس دید این نور را آزرده و رنجور شد              دلهای مردان خدا پر زنشاط وشور شد

آمد امام پنجمین از فاطمه بنت حسن               چشم علی ابن الحسین روشن از این فخر زمن

بیت امام ساجدین روشن شد از نور خدا             از این تجلی در عجب سکّان عرش کبریا

سبّوح گو ، قدوس گو، کروبیّان اندر سماء             گوئی عیان آمد زنو انوار ختم الانبیاء

آمد بدنیا زاده دخت امام مجتبی                    رویش حسن ، بویش حسین، نسل علی مرتضی

به به از این دنیا پسر کز دامن عصمت بود           گنج سخا ، کان کرم ، بر مصطفی عترت بود

شاهنشهی کو وارث پیغمبر خاتم بود                 از علم و حلم و فضل او ، دین نبی محکم بود

                                    هم نام جدّش و مصطفی آن رهبر عالم بود

                                    مانند شاه لافتی ، فرمانده اعظم بود
تعداد بازديد : 417
سه شنبه 08 فروردین 1391 ساعت: 15:18
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 2
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف