مناجات و شهادت امام حسین

مناجات و شهادت امام حسین

مناجات و شهادت امام حسین

مناجات و شهادت امام حسین

مناجات و شهادت امام حسین
مناجات و شهادت امام حسین
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین

تقدیم به مظلوم ترین آقا... 
تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع)... 
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین 
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 

بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی 
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 

سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام 
ای با غریب های جهان آشنا حسین 

ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا 
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 

در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها 
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 

امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج 
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 

آری برای یاری او استخاره ها 
کردند مومنان و نماندند با حسین 

معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش 
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 

ننگا به ما که بی ادبانه برایمان 
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 

من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم 
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 

او را اگر که زنده شود باز می کُشند 
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان 
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... 


محسن کاویانی 


تعداد بازديد : 1485
یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت: 0:05
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
آنها که مستانند از خورشید تابانش

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم


مناجاتی سیدالشهدا و گریز به گودال


آنها که مستانند از خورشید تابانش
دل را گره بستند بر هر تار مژگانش

از خاک پا باید روم تا طاق ابرویش
از مهر باید پر زنم تا درک آبانش



ای دل نگفتم از سر و دوشش نرو بالا
رفتی بیا دیوانگی هم گشت تاوانش

آری به جانان میرسد نه بر کسی دیگر
جانان اگر خواهد کنم جان را به قربانش

افتاده ام چون خاک زیر ابر الطافش
پر میشوم هر ثانیه از بوسه بارانش

مردم همه چانه به خاک پاش می مالند
ازهند و بلخ و چین گرفته تا به ایرانش

هر جا به هر کو میرود ما هم همانجاییم
پیچیده اند انگار ما را بین دامانش

چندیست لبهامان فقط رو به هوا باز است
اکنون اگر افتاده بر منقار ما نانش

لعنت به من خونم حلال دوستانم باد
جنت اگر خواهد دلم در ظلِّ ایوانش

هر وقت ناخوش شد کسی، بیماری اش را با
خاک غریب کربلا کردیم درمانش

پیغمبر کرب و بلا زینب ز تل می دید
افتاده زیر دست و پا آیات قرآنش

از اشک چشمش خیس شد روی سیاه شمر
زینب چنان فریاد زد از نای سوزانش

در مقتلش هم سفره اش پهن است شاه ما
انگشترش را می برد سائل ز دستانش

با احترام ای "ابن حیوه" زیر و رویش کن
پیراهنش را میکِشی؟ از جسم بی جانش ؟

عمری تن هر سائلی را جامه اش پوشاند
دنیا ولی آخر رهایش کرد عریانش

خونی که ناحق ریخته ، در قتلگاه او
برخیزد آخر مهدی زهرا به جبرانش

نامش ببر، کارَت نباشد ، لعنشان با من
از خولی واخنس بگو تا ابن مرجانش


جعفر ابوالفتحی

 

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 1479
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:06
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
مناجاتی سیدالشهدا گریز گودال
 
 
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
با او ولی در نقطه ی اوج وصال است
 
اینکه چه شخصی با چه ظرفی ... این مهم نیست
هر کس به دنبالش پیِ فضل و کمال است
 
 هیچ انتظاری جز خداوندی نداریم
از آنکه در شانش فقط جل جلال است
 
از ما چرا ایراد میگیرند مردم
از چشم او گفتیم چون نیکو خصال است
 
هرگز نمی گرییم، از سختی دنیا
گریه فقط بر زاده ی زهرا(س) حلال است
 
این گریه آخر می برد ما را به جنت
این آب دیده بهترین روزی سال است
 
در پیش چشم خواهر خود دست و پا زد
راوی این گفتار در مقتل "هلال" است
 
از داغ او زینب شده دیگر شبیه
پروانه ای که دم به دم در اشتعال است
 
یادت میاید بارها با حال زارم
گفتم که ماندن بی تو در دنیا "محال" است؟
 
هر جا رَوی من هم میایم با تو آنجا
از تو جدا بودن همانند "خیال" است
 
حالا تو بی من رفته ای زیر سم اسب؟
من هیچ ... پاشو مادرت آشفته حال است
 
با افتخار از مو بلندت کرده انگار
آنچه میان دست خود دارد مدال است
 
بی سر رها شد از چه جسمت بین گودال
دنیا هزاران سال زیر این سوال است
 
هر چه لگد خوردم فدا یک تار مویت
من گریه ام از گریه ی طفل سه ساله است
 
 
 
جعفر ابوالفتحی
 
 
 
منبع:
Jafarabolfathi.rozblog.com

تعداد بازديد : 1031
یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 16:28
نویسنده:
نظرات(1)
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین

بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین

سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین

با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین

جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین

کشته ی اشکی و من پاره گریبان تو ام
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین

خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین

هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین

\"نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم\"
کربلایم را بده... دیگر مرنجانم حسین

وقت هر درد و غمی فرمود: \"فابک للحسین\"
روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین

دست و پا کمتر بزن، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم...گیسو پریشانم...حسین

پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین

یک طرف آتش گرفته روسری دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین


علی سپهری


تعداد بازديد : 1456
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است


صل الله علـیڪ یا سیدوالشهداء



قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است
هران دوچشم که در بین روضه باران است

خرابه ی دل عُشـّــــاق با تو آباد و
هزارو صد ده آباد بـــی تو ویران است

 بِرس به داد دلم حضرت مسیحا دَم
که سخت مرده ام و ظاهرا به تن جان است

بگیر دست مرا خسته ام ز اَقــوامی
که کافرند و فقط نامشان مسلمان است

نژاد و رنگ ملاک است بین این مردم
تویی که جون و حبیبت برات یکسان است

چقدر هَمهَمه اما ، رضای زهـــرا(س) کـو
به اسم نوکری و ، ذات ، نان و دکّان است

بیا دوباره بسازم ز تـــــربتت اربـــاب
وگر نه جنس گِلم بس که نابسامان است

تمام آنچه به اسم ثواب کردم کِشت
نه سود حَشر مرا ، بلکه خُسر و تاوان است


محمدجوادحیـــدرے


تعداد بازديد : 621
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم

حسین جان

 

به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم
من از رفتار تو الله را اكبر بياموزم

كلاس درس شد سجاده ات،من روز ميلادت
نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم

بريزم دور اين ناعلم هارا و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى كوثر بياموزم

سر شب در تَعَلُّم سر به مهر كربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم

دعا در حق دشمن كردن و با دوست سر كردن
مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم

زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم

طريق روضه خواندن را ز تو آموختم،اما؛
طريق نوكرى را بايد از قنبر بياموزم

دعا را از ابوحمزه،مكارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همين منظر بياموزم

هر آن چيزى كه ميبينم دليلش كربلا باشد
اگر چيزى مي آموزم به چشم تر بياموزم

فرات مست را از چشم،تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بياموزم

و مصداق شنيدن كى بود مانند ديدن را
بخوانم زندگيت را،مگر بهتر بياموزم

اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ
شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 504
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
گره ی سیزدهم را تو بیا بازش کن

روز_طبیعت

گره ی سیزدهم را تو بیا بازش کن

ایهاالعشق فقط کرب و بلا کم دارم

علی_علی_بیگی


تعداد بازديد : 331
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:40
نویسنده:
نظرات(0)
غم میخوریم ، شکر ، غمش هم زیاد هست

یا حسین (ع)

غم میخوریم ، شکر ، غمش هم زیاد هست
در بین روضه محتشمش هم زیاد هست

شکر خدا که گریه کنش هم قلیل نیست
عیسای روضه ، فیض دمش هم زیاد هست

با کمترین هزینه به ثروت رسیده ایم
 این اشک بین روضه کمش هم زیاد هست

فهمیده ام ز گریه ی مستان عاشقش
که دور مانده از حرمش هم زیاد هست

با سر بدو به سوی درش در بزن فقط
ابن الکریم ما کرمش هم زیاد هست

پهلوی نیزه خورده ی این شاه بی کفن
کرده ورم... ولی.. ورمش هم زیاد هست


جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 415
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:39
نویسنده:
نظرات(0)
قتیل تیغ تو در خون تپید با امید

قتیل تیغ تو در خون تپید با امید
هرآن شهید تو شد شد شهید با امید

به شوق خنجر تو با زبان الکن نبض
چه حرفها زده حبل ورید با امید

نشد ز شدت شمشیر غم دوتا کمرش
دلی که انس گرفته شدید با امید

به فکر عطر فشانی برای عشاق است
صبا که گیسوی گل را کشید با امید

کبوترانه در این دشت رفتم و دیدم
عقاب از سر سنگی پرید با امید

سرشک رفت بگوید ز غم به یار که چشم
در التماس لبش را گزید با امید

چنان که پیر به مقصد رسد به لطف عصا
دلم چه ساده به منزل رسید با امید

بهانه اییست شفای شمیم پیراهن
بیا که دیده ی یعقوب دید با امید

ز یک درخت میان شراره ها ای دل
شود صدای خدا را شنید با امید

دم از مسیح نخواهم که وامدار بود
از آنچه روح به مریم دمید با امید

شود لطافت باران خشونت سیلش
هرآنکه لطف خدا را ندید با امید

ز نرمی دل یزدان دلا ببین داوود
چو نخ گرفت به دستش حدید با امید

شرف مجو ز کسی جز خدا که رسوایی ست
عزیز یوسف خود را خرید با امید

ببین که دزد در بسته را به یک سوزن
نمود باز به جای کلید با امید

به نا امیدی از این در مرو بزن فالی
لباس بر تن شب شد سپید با امید

ز یأس عید تو گردد عزا به خود بازآ
و گشت شام عزا صبح عید با امید

نه مثل تاک پریشان چو نخل سر بکشم
بجای می بزنم گر نبید با امید

نشسته منتظرم تا گریزم از زاهد
چو آهویی که ز دامی رمید با امید

خلاف حرکت دست درختهای بلند
زد از جنون به زمین دست بید با امید

چه دامها که به دور خودم نمودم پهن
که تارتن به تغافل تنید با امید

برای جذب نگاه مطهر یوسف
چه دستها که به مجلس برید با امید

به باغبان نرسد این خبر که گلچینی
برای نان شبش لاله چید با امید

شراب خوردم و گفتم خدا ببخشاید
خوشم که مستی ما شد مزید با امید

به استواری قرآن که وعده داده خدا
وعیدها همه گردد نوید با امید

به شوق نقش هدایت به جبهه ی ما بود
حماسه ایی که حسین آفرید با امید

حسین! آنکه سروده برای عشاقش
به راه عزت خود سر دهید با امید

برای مرهم زخم دل محبانش
مسیر شعر به روضه کشید با امید

امید چونکه شود یأس پیر خواهد کرد
حسین بر سر اکبر رسید با امید

به خنده گفته ی شش ماهه تير را عجب است
پی مراد نیافتد مرید با امید

به عشق روی اباالفضل تا ابد هر رود
گرفت دامن سروی رشید با امید

برای آنکه نیافتد به دشت خون عریان
چو غنچه پیرهنش را درید با امید

برای شمر ! که لرزد به جای دستش دل
شمیم یاس به هر سو وزید با امید

دوباره خواست ببیند حسین را خواهر
ز تل به مقصد مقتل دوید با امید

چه نسبتی ست به غم.میدهند زینب را
برای بوسه به مقتل خمید با امید

ز ناقه در پی آغوش بر زمین افتاد
چو شبنمی که ز برگی چکید با امید

رقیه نقش یتیمی کنار بابا را
به روی خاک خرابه کشید با امید

به تیغ تکیه مکن در نبرد مظلومان
که بود محضر زینب یزید با امید

ز پاک بازی ارباب ماست عاشورا
در اوج نحسی خود شد سعید با امید

بیان واژه نشان امیدهاست که گفت
تفاوت است میان امید با امید

هدف ندیدن تنهایی است از این رو
غریب از همه شد ناپدید با امید

چه قصرها که بنا کرده ام به کاخ خیال
چو شاملو که بسازد سپید با امید


 

 

محسن_قاسمی_غریب

 


تعداد بازديد : 606
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:37
نویسنده:
نظرات(0)
اوّل دفتر سالم بنویسید حسین(ع)

شعر شروع سال

اوّل دفتر سالم بنویسید حسین(ع)
برکت روزی و مالم بنویسید حسین(ع)
رازق مردم عالم؟؟ بنویسید حسین(ع)
نام ارباب حلالم... بنویسید حسین(ع)

چه حسینی که جهان عرصهء یکتازیِ اوست
چه حسینی که گهی خلق ملک بازیِ اوست

چه حسینی که قتیل العبراتش خواندند
فَلَک و مُلک و مَلک ، فُلک نجاتش خواندند
جاودانهای جهان آب حیاتش خواندند
بی سبب نیست که اعلا درجاتش خواندند

سجدهء آخر او را چه مقامی دادند
که سماوات ازین سجده به خاک افتادند

به خداوند قسم! روح معاد است حسین(ع)
به کرامات حسن! باب مراد است حسین(ع)
کفر اگر ظلم کند اذن جهاد است حسین(ع)
گرچه امروزه در این شهر زیاد است حسین...

أحدی مثل جگر گوشهء زهرا(س) نشود
مرد و مردانه نگردید که پیدا نشود

مثل آقا ضربان دل ماهم زهراست(س)
نقش دیوار و در منزل ماهم زهراست(س)
سربلندیم همه.. حاصل ماهم زهراست(س)
بهترین گریه کن محفل ماهم زهراست(س)

زیر آن دشنه چو خورشید درخشید حسین(ع)
هرکسی گفت «بُنَیَّ» ... بنویسید : حسین(ع)

عماد_بهرامی_سکوت


تعداد بازديد : 1155
شنبه 05 فروردین 1396 ساعت: 6:33
نویسنده:
نظرات(2)
با جان و دل غم تو خریدار می شوم

با جان و دل غم تو خریدار می شوم
ابرو گره مزن که گرفتار می شوم

زخم زبان و طعنه شنیدن بجای خود
لازم شود به عشق تو بر دار می شوم

جز تو کسی برای گدایت نمانده است
من را بخر، اگر نخری خوار می شوم

لطف مکررت شده حق مسلّمم
تقصیر لطف توست طلبکار می شوم

فریاد می زنم : \" کس و کارم فقط تویی\"
ردّم نکن که بی کس و بی کار می شوم

دردم فراقتان و دوا کربلایتان
از دوری ضریح تو بیمار می شوم

تو از یمین عرش دعاگوی زائری
من خاکبوس تک تک زوار می شوم

امسال هم به درد فراق حرم گذشت
چشم انتظار لحظه ی دیدار می شوم

دنیا که جای خود به خدا بعد مرگ هم
دلتنگ روضه های علمدار می شوم
.
.
دشمن به فکر غارت پیراهن من است
بعد از تو صید نیزه ی اغیار می شوم

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 419
چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 18:43
نویسنده:
نظرات(0)
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم

دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم
دو قدم روضه بخوانم...دو قدم گریه کنم

بروم سمت ضریحی که بهشتم آنجاست
برسم پیش نگارم...برسم گریه کنم

دست خود را گره بر گوشه ی شش گوشه کنم
درد دل با خود ارباب کنم...گریه کنم

کارم این است که سمت حرمش رو کنم و...
از همین دور سلامش بدهم گریه کنم؟

چاره ای جز غم دوری حرم نیست که نیست
بگذارید به بیچارگی ام گریه کنم

قسمتم نیست که من زائر شش گوشه شوم
بروم بر بد اعمال خودم گریه کنم

سال نو آمد و من کرب و بلایی نشدم
دل من لک زده تا کنج حرم ....


زینب کلانکی


تعداد بازديد : 689
دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 4:27
نویسنده:
نظرات(0)
سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین

سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام ، حسین !

چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستاره ها همه محوِ تو  صبح و شام...حسین!

تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین

سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین

اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچه های شام  ، حسین!

دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام،  حسین

خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!

"سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم"
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین


عارفه_دهقانی


تعداد بازديد : 229
شنبه 07 اسفند 1395 ساعت: 7:56
نویسنده:
نظرات(0)
امام بی کفن را دوست دارم

مناجاتی سید الشهدا ع و گریز گودال


امام بی کفن را دوست دارم
شه دور از وطن را دوست دارم

به سینه می زنم در تکیه هایش
من این سینه زدن را دوست دارم

میان روضه هایش بی قرارم
و این مضطر شدن را دوست دارم...


...لبم ذکر "حسین جانم" گرفته
بخوان روضه دلم را غم گرفته


خوشا آن دیده که با گریه ، تر شد
خوشا آن دل که از غم با خبر شد

بخوان روضه که زینب در به در شد
رفیق گریه اش خون جگر شد

همان زینب که جان نیمه جانش
شبیه شمع، آب و مختصر شد


 به گریه رفت بر بالای گودال
سرش را بر زمین زد، رفت از حال...


... غریب نینوا شد تکه تکه
به زیر تیغ ها شد تکه تکه

سرش از تن جدا شد ضربه ضربه
تنش در خون رها شد تکه تکه

به وقت دیدنش در زیر نیزه
دل زینب جدا شد تکه تکه


بزن لطمه که زینب لطمه زن شد
کنارش، جسم عشقش بی کفن شد


تمام ماجرا با غصه طی شد
سرش با خنجری از پشت پی شد

به پیش چشم پر از اشک زینب(س)
سر ارباب مظلومان به نی شد

به روی طشت زر افتاد، آخر
پس از خون بصر مهمان مِی، شد


نه از مِی ، امشب از خون باده سر کن
تو از داغ مدینه دیده تر کن


مدینه، ای امان از این مدینه
امان از این غم و از بغض و کینه

همیشه دست طعمه بر زمینه
همیشه گرگ در حال کمینه

لگد آمد به استقبال زهرا (س)
ز ضرب میخ در شد پاره سینه


نخوان روضه که مهدی ، روضه خوانه
بریزد اشک، از غم دانه دانه



جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 393
شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 11:42
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره آمدم از راه دور سمت حرم

دوباره آمدم از راه دور سمت حرم
سلام حضرت آقا سلام بال و پرم

جواب میدهی آیا به این گدا آقا
که من تمامیِ عمرم به شوق در به درم

عزیز فاطمه هر شب به یاد کرببلا
هزار چشمه ی جوشان چکید از بصرم

مرا به خادمیِ خانه ات قبولم کن
به حق ندبه و اشک و زیارت سحرم

مرا ز بدو تولد به برکت تربت
سپرد دست تو ،آقای مهربان، پدرم

هنوز نغمه لالاییَم به گوشم هست
حسین، ذکر لب مادرم، کنار سرم

به احترام شهیدان کربلا باید
به غیر شال عزایم، دگر کفن نبرم

تو را به جان عزیزت ردم مکن مولا
که بی تو میرود از دست حاصل و ثمرم

چه خوب می شود آقا که آخر این راه
به زیر بار عزای تو خم شود کمرم

به یاد خشکی لبهات، وقت نوشیدن
به جای رفع عطش ،سوخت یکسره جگرم

هزار سال گذشت از غروب خون، اما
هنوز میرسد آوای ناله ی.. پسرم'''''''

(بُنَیِّ قتلوک ذبحوک و من الماء منعوک،،،،،)

محمد قاجار

 


تعداد بازديد : 317
سه شنبه 28 دی 1395 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
ذکر لبم روبه حرم لبیک ارباب

ذکر لبم  روبه حرم  لبیک ارباب
تو سَیـّدی من نوکرم لبیک ارباب

من از اهـالی دیار روضه هایم
نذری کوی دلبرم  لبیک ارباب

با اِتًکا بر اشکهای روضه ی تو
شد این گدایت محترم لبیک ارباب

وقتی شنیدم روی پیکر سر نداری
نذر سرت کردم سرم لبیک ارباب

پیراهنت را گرگهای دشت بردند
تو تا کـفن کردی کرم لبیک ارباب

لب تشنه ماندی ومرا سیراب کردی
درروضه ات واشد پَرم لبیک ارباب

پای سرِبر نیزه ات زینب به سر زد
شد ندبه خوان تو حرم لبیک ارباب

حسین ایمانی

 


تعداد بازديد : 313
سه شنبه 28 دی 1395 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
رو بر تو آوردیم آقا ؛؛ خیر دیدیم

رو  بر تو  آوردیم آقا ؛؛ خیر دیدیم
عقبی بِجای خود که دنیا خیر دیدیم

امکان  ندارد  که درِ دیگر بکوبیم
ما  از درِ این خانه تنها خیر دیدیم


محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 257
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:30
نویسنده:
نظرات(0)
آقا حسین ، عبد سراپا گناه من

یاحسین جان


آقا حسین ، عبد سراپا گناه من
شرمنده من ، مانده من و روسیاه من
اوج عطا حسین ، ته کوره راه من
از هر کجا رانده و بی سرپناه من
من را صدا زده که به اینجا نشسته ام
در روضه و مقابل زهرا نشسته ام
من را نگاه کرده  فدای نگاه او
جان ریختم ز عشق به پای نگاه او
من گریه می کنم به هوای نگاه او
    شاید شوم عبد و گدای  نگاه او
دادم هر آنچه بود نگاهم کند حسین
در چشم من اشک فراهم کند حسین
بودم پر از گناه ، لیاقت نداشتم
در دامنم قطره ای طاعت نداشتم
یک روز با حسین رفاقت نداشتم
در سینه ذره ای ز محبت نداشتم
جز بر حسین به هیچ کسی رو نمی زنم
در پشت هیچ خانه ای زانو نمی زنم
آقا اگر که اوست ، گنهکار می شوم
به اهل این خانه بدهکار می شوم
با هر بهانه باز گرفتار می شوم
دارای حال و روز اسفبار می شوم
گفتم حسین و زود مرا هم بغل گرفت
این سینه ام مزه ی شهد عسل گرفت
بی چاره من ...فقیر من... اما کریم او
من بی نوا و صاحب خوان نعیم او
من دست و پا گیر و یگانه رحیم او
احسان در بساط خدا از قدیم او
آدم" حسین" گفت که آدم خطاب شد
 یک قطره گریه جای عذابش حساب شد
من را کشاند روضه و اینجا نشسته ام
میلی نداشتم ولی حالا نشسته ام
یک گوشه ای رفتم و تنها نشسته ام
با دلخوری به حالت دعوا نشسته ام
من نا امید آمدم من را نگاه کرد
کوه گناه بنده را چون پرّ کاه کرد
گفتم عطش راه به سوی حرم زدم
تا کربلا راه جدیدی رقم زدم
باید ببینم چه گِلی بر سرم زدم
از تشنگی گفت و دلم را به غم زدم
از عرش ناله های بُنی بلند شد
زهرا رسید و روضه ی ما دلپسند شد
در زیر نیزه ها کمرش تیر می کشد
افتاده و بال و پرش تیر می کشد
از درد بسیار ، سرش تیر می کشد
زینب ز چشمان ترش ...تیر می کشد
می گفت : فاطمه پسرم را رها کنید
بر پیکرش حداقل بوریا کنید


#محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 351
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:13
نویسنده:
نظرات(0)
کِی شود حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم

کِی شود حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!
سینه ام را ز چه مَنزلگهِ بیگانه کنم؟!

سینه ویران شده ی توست به ولله حسین
گنج را من طلب از سینه ی ویرانه کنم

ای تو مستانگی من! چه لزومی دارد
عشقِ تو باشد و من باده به پیمانه کنم

میروَم‌ هیئت و در بَدو ورودَم زین پَس
مشکلی نیست اگر نیّت میخانه کنم

خنده ای کُن بوَزَد بویِ خوشِ سیبِ حرم
وَ اناری بده تا با دل و جان دانه کنم

آه اگر شمع تویی تا به اَبد شرمَم باد
خنده بَر حالِ پُراز گریه ی پروانه کنم

ای سَرِ نیزه نشین کاش نسیمی بودم
تا که گیسویِ پریشانِ تو را شانه کنم

بارها توبه شکستَم تو ولی بخشیدی
کِی شَوَد حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!




محسن کاویانی


تعداد بازديد : 1505
شنبه 11 دی 1395 ساعت: 7:25
نویسنده:
نظرات(0)
من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین

من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین
از خودم والله بیزارم ..دعایم کن حسین

ناظر من بودی و من ملتفت بودم ولی..
باز هم آلوده رفتارم ..دعایم کن حسین

روبه موتم چون که باشد دردهایم لا علاج
سال های سال بیمارم..دعایم کن حسین

می کنم توبه ولی دنبال عصیان می دوم!!!
به خدا خسته ز تکرارم ...دعایم کن حسین

نیستم پیش تو و پشتم به جایی گرم نیست
در بیابان بوته ای خارم....دعایم کن حسین

هرچه من بد می کنم تو مهربانی می کنی
من به تو خیلی بدهکارم....دعایم کن حسین

از تو دورم که رفیق خلوتم شیطان شده
زخم خورده از همین یارم ..دعایم کن حسین

تو نگاهم می کنی و من خجالت می کشم
نوکرم..افسوس سربارم!! دعایم کن حسین

صبر کن حرفی است که مانده درون سینه ام
هر چه باشم دوستت دارم..دعایم کن حسین

خورده بر کارم گره با دست تو وا می شود
حاجت کرب وبلا دارم..دعایم کن حسین

محمد سعید طالبی


تعداد بازديد : 537
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:21
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 116
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف