شهادت امام حسن ع

شهادت امام حسن ع

شهادت امام حسن ع

شهادت امام حسن ع

شهادت امام حسن ع
شهادت امام حسن ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت

نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت

به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را
تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت

کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت‌هایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت

دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت

تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت

معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت

برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون
که می‌چینند مضمون آسمان‌ها از مضامینت

بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی‌گشتند
خدا واداشت جبراییل‌هایش را به تمکینت

بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت

بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت

خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت

بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت

تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت

درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن
که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت

تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت


از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت

سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت


برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت

به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه می‌شد مثل مادر نیمه شب بود تدفینت

صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت

هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت

کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت

دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت

سید حمید رضا برقعی


تعداد بازديد : 51
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:30
نویسنده:
نظرات(0)
یک یار باوفا که شود یاورش نداشت

یک یار باوفا که شود یاورش نداشت
امید یاری از طرف همسرش نداشت

یوسف ترین عزیز خدا بود و ای دریغ
عزت میان مردم دور و برش نداشت

ویرانه باد مسجد شهری که هیچ گاه
جایی برای سبط نبی منبرش نداشت

نفرین به سائلی که غنی شد از او، ولی
اندازه معاویه هم باورش نداشت

از کودکی زیاد زکوچه نمی‌گذشت
از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت

گیسوی او به خاطر یک غم سپید شد
اینکه قدی بلند تر از مادرش نداشت


مرتضی جام آبادی


تعداد بازديد : 35
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:30
نویسنده:
نظرات(0)
حدیث حُسن تو را گفتم و حَسن باشد

حدیث حُسن تو را گفتم و حَسن باشد
وگرنه شاعر تو کی کسی چو من باشد؟

غریبی تو عجیب است یا حسن که تویی
کسی که در وطن خویش بی وطن باشد

غریبی تو و حیدر دلیل خوبی بود
که نام دیگر مولا ابالحسن باشد

کسی نبود که مرد جدال با تو شود
عجیب نیست اگر قاتل تو زن باشد

به حرمت کفن پاره پاره ات آقا
برادر تو نباید که بی کفن باشد

هزار حرمله تشییع کرده است تو را
مدینه نقطه ی پیوند تیر و تن باشد

حسین نیز کریم است مثل تو یعنی
بناست در دل گودال بی کفن باشد

تو صلح کردی و این اتفاق حکمت داشت
که نوجوان تو یک روز صف شکن باشد

تو را به گونه ی دیگر میاورم به قلم
اگر نوشتن تاریخ دست من باشد

حسین زحمت کش


تعداد بازديد : 55
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:29
نویسنده:
نظرات(0)
اولین گوهر ارزنده ی زهرا حسن است

اولین گوهر ارزنده ی زهرا حسن است
دومین حجت خلاق توانا حسن است

رهبری که به حسین حق ولایت دارد
حفظ دین نبوی بعد علی با حسن است

شهریاری که در آن دوره نبود همتایش
گفته می شد همه جا ماه دل آراحسن است

هر امامی به جهان خط وظائف دارد
آنکه صلحش چو سلاح است بر اعدا حسن است

آن همه زخم زبان مردم نادان زدند
آنکه بشنیده ز دون تهمت بی جا حسن است

یکی از دوش عبا و یکی سجاده ببرد
خون بدل آنکه شده زین همه غم ها حسن است

ای فلک همسر او جعده ملعونه چه کرد
آتش افکنده به دل کشته ی اسما حسن است

یا رب این صورت از غم ز کجا می آید
این چنین ناله کند ناله ی او وا حسن است

به یقین شیون زینب بود از بهر حسن
آنکه جان می دهد از فتنه ی اعدا حسن است

ای خوش آن روزی که غفاری شود زائر او
گوید او سائل درگاهم و مولا حسن است


تعداد بازديد : 45
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:28
نویسنده:
نظرات(0)
شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من

شرر زهر جفا سوخته پا تا سر من
آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من

این نه اشک است که بسته ره دیدار به من
دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من

شیون ناله بلند است به غم خانه ما
یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من

یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند
یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من

جگرم در دل تشت است و همه می بینند
که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من

کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید
بست در کوچه غم راه من و مادر من

مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک
از همان لحظه شکسته همه بال و پر من


سید محمد جوادی


تعداد بازديد : 49
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:28
نویسنده:
نظرات(0)
من از دربار آن شاهم، که صد حاتم گدا دارد

من از دربار آن شاهم، که صد حاتم گدا دارد
به جود و بخشش و احسان، دو دست با صفا دارد

به کانون کرامت ها، بود او نقطه ی پرگار
که حتی بر عدو دستی، پر از جود و سخا دارد

جواب ناسزا را او، به حلم و مهربانی داد
وقار و حلم و تمکینش، کدامین پادشا دارد

ز نسل حیدر کرار(ع)، حسن(ع) نام نکوی او
که در وقت نبرد او هم، دلی چون مرتضی(ع) دارد

شه با غیرت و سازش؟، کجا دیدی دل غافل
به نوع صلح او بنگر، اطاعت از خدا دارد

اگرچه پادشاه است او، ندارد قصری از زرها
که زیر پای خود فرشی، ز جنس بوریا دارد

اگرچه مهربان بودش، به همسر در همه احوال
ولی ملعونه دوران، سرشتی بی وفا دارد

ز زهری داد او را که، عدو را شاد و خندان کرد
پیامدهای آن زهر است، که مرگی بی صدا دارد

به وقت دفن او حتی، هزاران تیر باریدند
نمایان شد عدوی او، که از او عقده ها دارد


از آن خاموشی محض، مزارش میتوان پی برد
که غربت های این مولا، هنوزم ماجرا دارد

بقیعش ساکت و خاموش، مزارش خاکی خاکی
خدایا ننگ میباشد، « مُحبی » همچو ما دارد


علی نظری


تعداد بازديد : 21
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:27
نویسنده:
نظرات(0)
حسین اِستاده و گویی که از رازی خبر دارد

حسین اِستاده و گویی که از رازی خبر دارد
که بر چشم حسن با یک جهان حسرت نظر دارد

زمرّدگون شده یاقوت لب های دُر زهرا
که از لخت دل خود طشت را پُر از گهر دارد

ز عمری خوردن خون جگر آسوده خواهد شد
یکی گوید به زینب چشم خود از طشت بردارد

به کنجی کودکی ناظر به اوضاع است و می گرید
یتیمی بیند و چون جوجه سر در زیر پر دارد

زبانش نی، نگاهش می کند بدرود با خواهر
برادر دست بر دل از غم و خواهر به سر دارد

بیا ای مرگ از ره، راه وصل امروز کوته کن
که زهرا انتظار دیدن روی پسر دارد

به حیدر روی منبر ناسزا گفتند و خون خوردم
کجا تاریخ از ما خاندان مظلوم تر دارد؟


علی انسانی


تعداد بازديد : 21
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
ای کرم، خاک قدم های گدای در تو

ای کرم، خاک قدم های گدای در تو
ای فدای نظر حسن خدامنظر تو

چشم ارباب کرم مانده به دست کرمت
آبرو یافته خورشید ز گرد حرمت

عرش، خشتی ست ز ایوان رفیع تو حسن!
وسعت ملک الهی ست بقیع تو حسن!

مهر تو شیره ی جان، میوه ی باغ دل ماست
قبر بی شمع و چراغ تو چراغ دل ماست

پسر اول زهرا و امام دوم
چارمین فرد ز پنجی و فروغ سوم

بوسه های نبوی بر دهنت گل کرده
آیت وحی خدا از سخنت گل کرده

بوسه برداشته پیوسته دعا از لب تو
شانه ی عرش، نشانِ نبوی مرکب تو

حسنی؛ حسن خدای احد ذوالمننی
در کمال و ادب و حسن و ملاحت حسنی

تو کریمی تو زعیمی تو امامی تو ولی
کرده ده سال امامت به حسین بن علی

سینه و شانه و آغوش محمّد جایت
گل لبخند خدا ریخته بر سیمایت

وسعت ملک خدا سفره ی مهمانی توست
خوش ترین ذکر خداوند، ثناخوانی توست

تو ز طفلی غم ایام، مکرر دیدی
سوختی، آب شدی، داغ پیمبر دیدی

شاهد غربت و تنهایی حیدر بودی
تا اُحد گریه کنان همره مادر بودی

تو درِ خانه ی آتش زده را می دیدی
مادرت نقش زمین می شد و می لرزیدی


قاتلت اوست که در پیش دو چشمان ترت
تازیانه زده بر مادر نیکوسیرت

قاتلت اوست که با خشم، لگد بر در زد
مادرت ناله کشید از جگر و پرپر زد

دوست هم طعنه زد و قلب تو آزرد به قهر
آخرین قاتل تو زخم زبان بود نه زهر

زندگانیت همه خون جگر خوردن بود
کوه اندوه، سرشانه خود بردن بود

خورد شمشیر ستم تا که به فرق پدرت
زخم آن تیغ شد و رفت فرو در جگرت

گشت هر روز جسارت به تو از اعدایت
بلکه سجاده کشیدند ز زیر پایت

نه فقط در غم تو حیدر و زهرا گرید
بهر تو مرغ هوا، ماهی دریا گرید

گرچه در زندگی ات ظلم فراوان کردند
در عوض موقع تشییع تو جبران کردند!


عوض گل که گذارند به آیات تنت
لاله ها تیر شد و رفت فرو در بدنت

چه جگرها که چو آتش همه افروخته شد
چه بگویم؟ تن و تابوت به هم دوخته شد

تیرهایی که بر آن نخل گل یاس زدند
همه را بر جگر حضرت عباس زدند

داغ ها بر جگر آل علی بنهادند
خوب بر ختم رسل اجر رسالت دادند!

زخم ها گشت نمایان ز حجاب کفنت
تا حسین بن علی تیر کشید از بدنت

سوزها را به درون جگر خود پوشید
تا که تیر از گلوی کودک شش ماهه کشید

تیر خصم از تن و تابوت گذشت و ناگاه
رفت در دیده ی عباس و دل ثارالله


شد یکی از شرر زهر و ز تیر دشمن
تن صدچاک حسین و جگر پاک حسن

دل هر سوخته دل گشت دیار غم شان
اشک «میثم» همه جا باد نثار غم شان


غلام رضا سازگار


تعداد بازديد : 27
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید

فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید

از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید

غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید

کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید

ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید

دو ماه گریه برای حسین باعث شد
که رزق اشک حسن را خدا به مابخشید

گمان کنم که دگر مادری زمین نَخورَد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید


گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید

علی ذوالقدر


تعداد بازديد : 39
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:24
نویسنده:
نظرات(0)
بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کرد

بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کرد
برادر عَزم دیدار بهشت روی زهرا کرد

سراپا درد بودم، کس به درمانم نمی کوشید
ز رَه مرگ آمد و دردم طبیب آسا مداوا کرد

فضای دل ز درد و غصه و زخم زبان پُر بود
در این خانه چگونه زَهر جای خویش پیدا کرد

نگویم طشت، دشتی بود و پُر از لاله کاری شد
تماشا داشت دشت لاله و، زینب تماشا کرد


برادر ازدهان و خواهر از هر چشم خون می ریخت
حسین، از دیدن یک کوزه چشم خویش دریا کرد

نظر، گه بر حُسین و گه به زینب، گاه بر قاسم
نگاهش؛ رازِ روزِ عشق و عاشورایی افشا کرد

تن فرزند زهرا چون سیادت سبز شد از زهر
ولیکن تیر در تابوت، گلگونش سراپا کرد

نمی گویم که جسمِ جان زهرا تیر باران شد
که بهر غُربتش تابوت چشمی خونفشان وا کرد


علی انسانی


تعداد بازديد : 27
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:23
نویسنده:
نظرات(0)
ای کاینات سفره ی عام تو یا حسن

ای کاینات سفره ی عام تو یا حسن
ای فوق وهم، علم و مقام تو یا حسن

روح مسیح، طوطی گلزار معرفت
جانِ کلیم مست کلام تو یا حسن

صدق و صفا دو شیفته ی خلق و خوی تو
صبر و رضا دو طایر رام تو یا حسن

قرآنِ روی سینه ی زهرا و حیدری
آیینه ی تمام نمای پیمبری
--
حسن ازل که غیب بود مظهرش تویی
روی خدا چو جلوه کند منظرش تویی

قرآن کتاب نور و تو آیات نور آن
احمد (ص)، یم کرامت کل، گوهرش تویی

شیر خداست جان محمّد (ص) تو جان او
زهراست کوثر علی و کوثرش تویی

بر حضرتت ز هر نبی و هر ولی سلام
فرزند فاطمه حسن ابن علی، سلام
--
تو کیستی ولیّ خداوند اکبری
در عِلم و حلم و قدر و جلالت پیمبری

در صبر و استقامت و ایثار، مرتضی
در عصمت و فضیلت، زهرای اطهری

مشعل فروز مکتب قرآن و اهل بیت
بنیان گذار نهضت سرخ برادری

صلح و قیام و صبر و سکوت تو گر نبود
از نهضت حسین و قیامش خبر نبود
--
باشد قیام و صلح تو حکم خدای تو
حکم خداست مصلحت و اقتضای تو

جنگ از تو بود و صلح از آنِ حسین بود
بودی اگر تو جای وی و او به جای تو

صلح تو از تحمّل شمشیر سخت تر
صبر تو بود خونِ دل سال های تو

این صبر بود کوزه ی زهر هلاهلت
هر روز شعله می شد و سر می زد از دلت
--
یار دورو و دشمن خون خوار، غربت است
در بین خانه دشمنی یار، غربت است

دشنام یار و خنده ی اغیار و طعنِ خصم
تنها شدن به صحنه ی پیکار غربت است

در شهر خویشتن زغریبان غریب تر
با کوه غم شماتت انصار، غربت است

خصم تو را دل از جگر سنگ سخت تر
صلح تو با معاویه از جنگ سخت تر
--
بعد از وفاتِ ختم رسل جدّ اطهرت
از بامِ فتنه سنگ بلا ریخت بر سرت

ضرب لگد، شراره ی آتش، غلاف تیغ
اجر رسالت نبوی شد به مادرت

شمشیر قاتل از پس یک عمر غصّه شد
اجر امامت پدر دادگسترت

اجر امامت تو عجب دل پذیر بود
دشنام و زهر قاتل و بارانِ تیر بود
--
دردا که زخم های دلت بی شماره شد
چشمانت آسمان و سرشکت ستاره شد

روزی که بین کوچه زمین خورد مادرت
چون کاغذ فدک جگرت پاره پاره شد

روزی میان کوچه وجودت زهم گسیخت
روزی به زهر جعده دلت پر شراره شد

یک روز کُشت دشمن و یک روز یار کُشت
یک بار نه دوبار تو را روزگار کشت
--
بر غربت تو ماهی دریا گریسته
چشم رسول و حیدر و زهرا گریسته

آن کوزه ای که زهر در آن ریخت قاتلت
پیوسته بر تو رهبر تنها گریسته

تیری که پیکر تو به تابوت دوخته
از بهر زخم های تو مولا گریسته

خون دلت زسوده ی الماس ریخته
اشک حسین و زینب و عباس ریخته
--
غم شعله شد به جان و تنت ریخت یا حسن
فریاد، خون شد از دهنت ریخت یا حسن

شد پاسخ تو سنگ ملامت ز دوستان
هر جا که گوهر سخنت ریخت یا حسن

قلبت چو باغ لاله شد از زهرو جای گل
باران تیر بر بدنت ریخت یا حسن

با آنکه تیرها به غریبیت سوختند
جسم تو را به تخته ی تابوت دوختند
--
یک عمر غصّه در دل غم پرور تو بود
سوزم از اینکه قاتل تو همسر تو بود

نگذاشتند دفن شود جسم اطهرت
در خانه ای که مِلک تو و مادر تو بود

در بیت تو دو قاتل زهرا شدند دفن
اینجا نه جای خصم ستم گستر تو بود

این غم کجا برم جگرم می شود کباب
دشمن به بیت تو، تو مزارت در آفتاب
--
مولا علی که درد و غم بی حساب داشت
یاری چو دخت احمد ختمی مآب داشت

با یک جهان مصائب و رنج و بلا حسین
خوشنود بود از این که زنی چون رباب داشت

باید گریست بر تو که در خانه همسرت
بر قتلت ای غریب مدینه شتاب داشت

تا بر تو آب داد وجود تو آب شد
هم قلب آب، هم دل «میثم» کباب شد


غلام رضا سازگار


تعداد بازديد : 17
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:23
نویسنده:
نظرات(0)
به دل شعله ورم سایه ی دریا افتاد

به دل شعله ورم سایه ی دریا افتاد
عاقبت قرعه به نام من تنها افتاد

زهر هم سوخت به حال جگر سوخته ام
شعله شد آب شد و خون شد و از پا افتاد

باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن کوچه ی غم ها افتاد

یادآن کوچه ی باریک همان کوچه ی تنگ
کوچه ای که گذر سنگدل آن جا افتاد

شور می زد دلم و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد

آن چنان زد که ره خانه ی خود گم کردیم
آنچنان که به رخ برگ گلی جا افتاد

مادرم روی زمین بود و پی ام می گردید
من نفس می زدم او از نفس اما افتاد

پاره های جگرم می چکد از کنج لبم
باز در خانه ی من روضه ی زهرا افتاد

یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
دیدم آن روز در آن راه چه غوغا افتاد

دست بر شانه ی من دست دگر بر دیوار
مادرم خواست بخیزد ولی از پا افتاد


حسن لطفی


تعداد بازديد : 17
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:22
نویسنده:
نظرات(0)
یافتم در گذر راهبری

یافتم در گذر راهبری
از شه تشنه تو مظلوم تری

همسری داشت حسین همچو رباب
بود عمری ز غمش در تی و تاب

لیک دلها همه غم پرور تو
که بود قاتل تو همسر تو


تعداد بازديد : 24
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:22
نویسنده:
نظرات(0)
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین

ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین

تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم
می زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین

بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق
آبروی چشم ها، یا حسن و یا حسین

قبله ی حاجات ما، اوج عبادات ما
روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین

یکی بدون حرم، یکی بدون کفن
سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین

هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
کشته ی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین

حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین

تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب
در وسط شعله ها، یا حسن و یا حسین


علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 15
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
هر قدر که می خواست گدا، شاه کرم داشت

هر قدر که می خواست گدا، شاه کرم داشت
آن قدر که پیش کرمش، خواسته کم داشت

در خانه ی او بود که در اوج غریبی
دل های غریبان جهان، راه به هم داشت

دلخوش به نفس های مسیحایی او بود
شب های مدینه که فقط غربت و دم داشت

داغی شده بر سینه ی غم های وسیع ش
یک کوچه ی باریک که بیش از همه غم داشت

راحت شد از اندوه جفاکاری یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سم داشت

ای آینه ها آینه ها! ذکر بگویید
ای کاش حرم داشت حرم داشت حرم داشت

زهرا بشری موحد


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:20
نویسنده:
نظرات(0)
صفر تمام شد و طی نشد عزای حسن

صفر تمام شد و طی نشد عزای حسن
هزار حیف که شد زهر کین جزای حسن

به غربتش چه بگویم، رسول اکرم گفت
که ماهیان همه گریند از برای حسن

اگرچه آب شد و سوخت بی صدا چون شمع
محیط، پر شده از اشک بی صدای حسن

به حشر با گل لبخند می شود محشور
خوشا کسی که کند گریه در عزای حسن

گمان نبود نمک ناشناس ها به ستم
کنند خنجر خود را فرو به پای حسن

هنوز بر بدنش زخم تیرها پیداست
هنوز شهر مدینه است کربلای حسن

کسی که فاطمه را کشت قاتل حسن است
به روز حشر شهادت دهد خدای حسن

ز بس به پیکر پاکش نشست تیر ستم
به روی شانه بدن گشت نی نوای حسن

غریبِ شهر مدینه، غریب رفت به خاک
غریب تر حرم و صحن با صفای حسن

از آن زمان که خدا خلق کرد «میثم» را
دل شکسته ی او بود آشنای حسن

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 9
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:19
نویسنده:
نظرات(0)
مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید

مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید
خانه را بَهرِ عزای حسن آماده کنید

بر نیاید دگر از دست طبیبان کاری
کارم از کار گذشته کفن آماده کنید

مخفی از زینب و طفلان حرم تابوتی
بهر تشییع غریب وطن آماده کنید

تا تنم جای بگیرد به جوار زهرا
بروید و به بقیع قبر من آماده است

چشم پوشید ز من مادر من منتظر است
تیرباران شدن این بدن آماده کنید


حاج حیدر توکل


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
مهرت به کائنات برابر نمی شود

مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی زماتم تو فزونتر نمی شود

از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود

ظلمی که بر تو رفت زبیداد اهل ظلم
بر صفحه خیال مصور نمی شود

تنها جنازه تو شد آماج تیر کین
یک ره شد این جنایت و دیگر نمی شود

بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن
مشمول این حدیث پیمبر نمی شود

فرمود دیده ای که کند گریه بر حسن
آن دیده کور وارد محشر نمی شود

دارم امید بوسه قبر تو در بقیع
اما چه می توان که میسر نمی شود

با این ستم که بر تو بر مدفنت رسید
ویران چرا بنای ستمگر نمی شود

آن را چه دوستی است مؤید که دیده اش
از خون دل زداغ حسن تر نمی شود


سید رضا مؤید


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:17
نویسنده:
نظرات(0)
دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه

دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه
سحر پر می کشم از این سرایت ای مدینه

ز تو ای شهر غربت بهترین توشه برایم
بود این جرعه ی زهر جفایت ای مدینه

ببین این طشت پر خون را بگو با من چه کردی
از آن زخم زبان ناروایت ای مدینه

به خاک کوچه هایت هستی ام از من گرفتی
الهی سوزد آن خاک عزایت ای مدینه

مرا از کودکی پیرم نمودی از همان دم
که نیلی شد مه نیکو لقایت ای مدینه

هنوز از یاد آن ضربه بسوزد هر دو چشمم
جگر می سوزد از یاد بلایت ای مدینه

خوشا این لحظه ی آخر کنار بستر من
بیاید یادگار مصطفایت ای مدینه


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:16
نویسنده:
نظرات(0)
ای سراپا حَسَن امام حسن

ای سراپا حَسَن امام حسن
ماه هر انجمن، امام حسن

هم به خانه قتیل همسر خویش
هم غریب وطن امام حسن

ملک هستی به یاد غربت تو
همه بیت‌الحزن امام حسن

گرید از بهر تو، چو ابر بهار
دیده ی مرد و زن امام حسن

جگر پاره پاره ات گوید
در عزایت سخن، امام حسن

ماهیان در عزای تو دارند
ناله ی «یا حسن» امام حسن

گریه بر قلب پاره ‌پاره ی توست
حاصل عمر من، امام حسن

بعد جدّت به پیکر تو شدند
تیرها، بوسه زن امام حسن

بدنت، بس که تیرباران شد
شد یکی با کفن امام حسن

تیرها، لحظه لحظه می‌کردند
گریه، بر آن بدن امام حسن

اشک غم داشتی ز دیده روان
خون دل در دهن امام حسن

کرد در آخر صفر پرواز
روح پاکت ز تن امام حسن

«میثم» از خون دل به تشییعت
آورَد یاسمن، امام حسن


تعداد بازديد : 9
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 11:16
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 25
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف