ولادت امام باقر ع

ولادت امام باقر ع

ولادت امام باقر ع

ولادت امام باقر ع

ولادت امام باقر ع
ولادت امام باقر ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مانده یادت بیاد خاطرها

غزل-میلاد امام باقر علیه السلام

مانده یادت بیاد خاطرها
در دل خاطر مسافرها

ته این جاده گر بتو وصل است
خوش بحال تمام عابرها

زنده کن مرده را به یک جمله
تا که مستت شوند ساحرها

بشکاف این علوم را آقا
که مسلمان شوند کافرها

زده زانو به پای علم شما
صدهزاران هزار جابرها

هرچه داریم از کلام شماست
از همین قال قال باقرها

**

هرچه گویند باز کم گفتند
در رثایت تمام شاعرها

بی مزاری ولی حرم داری
در دل بی قرار زائرها

 

محمود یوسفی


تعداد بازديد : 257
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:47
نویسنده:
نظرات(0)
روشن تر است این پسر از ماه صورتش

روشن تر است این پسر از ماه صورتش
گردن کشیده ماه خودش هم به رویتش

ماه رجب به ماه عرب چشم دوخته
معلول خیره ست به دقت به علتش

ماه تمام اول ماه رجب رسید
قد قامت الصلوة به قد و به قامتش

شد اولین محمد بعد از پیامبر
آمد ز دست های علی هم نبوتش

چون آفتاب وقت طلوع و غروب خویش
عمری نشسته کوه دو زانو به خدمتش

پلکش دلیل روز و شب است و به این دلیل
باید که کوک کرد زمان را به ساعتش

در آفتاب ظهر، زمین سایه اش کم است
خاص است قهر حجت و عام است رحمتش

از شرق تا به غرب جهان،نه بزرگتر
قلب من و تو است حدود حکومتش

قارون اگر شود همه ی عمر چون گداست
در محضر تو هرکه بنازد به ثروتش

این سو پدربزرگ حسن آن طرف حسین
باید که غبطه خورد به شکل سیادتش

بوده علی اگرچه پسرخوانده ی نبی
گشته محمد اِبْنِ علی با ولادتش

داییش قاسم است و رقیه ست عمه اش
از این مسیر رفته به زهرا شباهتش

همبازی رقیه و دلواپس عمو
شد شرح روضه مدت عمر امامتش

در ظاهرش گرفتن مجلس برای علم
در اصل شرح روضه فقط بوده علتش

تا روضه ی حسین شود زنده نُه امام
مسموم هم شوند می ارزد به قیمتش

مهدی_رحیمی_زمستان


تعداد بازديد : 259
سه شنبه 15 فروردین 1396 ساعت: 6:46
نویسنده:
نظرات(0)
مدح و مناجاتی _ امام محمد باقر علیه السلام واژه ها با بردن نامت غزلخوان میشوند اوج می گیرند ، مثل ما�

مدح و مناجاتی _ امام محمد باقر علیه السلام

واژه ها با بردن نامت غزلخوان میشوند
اوج می گیرند ، مثل ماه تابان میشوند

عالمی جسمند و محتاج کلام دلکشت
تو اگر لب تر کنی این جسم ها جان میشوند

باقر علم خداوندی و مخلوقات تا
میشکافی علم را مجذوب قرآن میشوند

تو اگر جلوه کنی از روی خجلت یک به یک
عالمان دهر زیر خاک پنهان می شوند

در میان قلبشان داری تو آموزشگاه نور
بی سبب پس نیست کافرها مسلمان می شوند

جانمان روزی شود قربانی چشمان تو
لحظه های ما تماما عید قربان می شوند

با نگاهت ابرها تغییر حالت میدهند
مست باریدن شبیه یک نمکدان میشوند

تازه فهمیدم اگر باشم پی رزق حلال
با دم گرم تو گندم ها همه نان میشوند

این کبوترهای چاهی که کنارت می پرند
عاقبت تبدیل به مردان ایران می شوند

در حریمت روبروی چار گنبد آخرش
چشم هامان فرشهای زیر ایوان می شوند

روی فرش و زیر ایوان طلایت ماه من
روضه خوانها روضه میخوانند و گریان می شوند

با کمی چای و شکر یا با دو سه تا حبه قند
بعد یک سینه زنی پیش تو مهمان می شوند


جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 91
دوشنبه 15 شهریور 1395 ساعت: 19:12
نویسنده:
نظرات(0)
مطلع بیتهای ماه رجب مظهر شکوه و علم و ادب با تو ظلمت فرار می کند و می شود مثل روز،حال شب چون گل همیش

مطلع بیتهای ماه رجب

مظهر شکوه و علم و ادب

با تو ظلمت فرار می کند و

می شود مثل روز،حال شب

چون گل همیشه لبخندی

دور بوده از تو خشم و غضب

مثل تو نیست واعظی آقا

بهترین سخنوری به عرب

 

مادرت ماه،پدرت خورشید

می شود با تو روشنی را دید

 

چلچراغ طریقت احمد

باقری بر شریعت احمد

بر منابر همیشه می گفتی

از سجایا، فضیلت احمد

گوش مردم حدیث می خواندی

درسهای بصیرت احمد

نیست فرقی میان حیدر با

منش و فعل و سیرت احمد

بعد او علی ولی الله

گفته ای آن نصیحت احمد

 

نعم مولی علی و نعم امیر

منبرت شد خطابه های غدیر

 

منجی روزگار شیعه شدی

مایه افتخار شیعه شدی

قال باقر تو غوغا کرد

عزت و افتخار شیعه شدی

بعد از آن خزان کربوبلا

در زمستان بهار شیعه شدی

منبرت کم نداشت از خیبر

با زبان ذوالفقار شیعه شدی

ریشه ی شریعه خشکاندند

چشمه و جویبار شیعه شدی

 

منبرت چشمه های زمزم بود

بر تمام زخمها مرحم بود

 

شده ماه پیام پیغمبر

می رساندی کلام پیغمبر

مهربانی همیشه با هرکس

راه و رسمت مرام پیغمبر

ماه میلاد تو مه نبی ا ست

نام تو هم چو نام پیغمبر

گفته ای بارها به منبرها

نشکنید احترام پیغمبر

 

دین فقط مهر حیدر و زهراست

بغض مولا، حرام پیغمبر

 

برلبانت نصیحت احمد

منکر مرتضی علی مرتد

 

مانده ام کربلا مگر بودی

در بلاهای آن، اگر بودی

آن زمان که خیام سوزاندند

بین خیمه در آن گذر بودی

یا نه اصلاً درون خیمه ی خود

پیش بستر، بر پدر بودی

یا برای مخدرات آنجا

مثل کوهی و چون سپر بودی

عده ای گفته اند نه،برخی

گفته اند در آن سفر بودی

 

وای از آن بلای کربوبلای

وای از غصه های کربوبلا

 

قاسم احمدی


تعداد بازديد : 129
دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 12:41
نویسنده:
نظرات(0)
دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند بر دیدن ماهی که نور فاطمه �

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند

بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

نور حسین آمیخت با نور حسن، درتو؛
بالاخره نور برادر ها به هم خوردند

یک مرتبه در اکثر میخانه های شهر
دروقت میلاد تو ساغر ها به هم خوردند

درمکتب هست علم قطعا بهتر از ثروت
غیراز ابوذرها، ابازرها به هم خوردند

غیر از ابوذرها و سلمان ها، دراین درگاه؛
درکثرت خُدّام قنبرها به هم خوردند

در رفت و آمدها به یاد مادر افتادم
در رفت و آمدها که هی درها به هم خوردند

ای وای، از آن کوچه های تنگ وقتی که؛
بر روی نِیْ چون جام مِیْ سرها به هم خوردند

مهدی رحیمی “زمستان”


تعداد بازديد : 127
دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 12:40
نویسنده:
نظرات(0)
کاش زائر بشوم! کاش مسافر بشوم کاش آغاز رجب با تو مجاور بشوم کاش غیر از تو و آباء تو و ابناءَت به همه ر�

کاش زائر بشوم! کاش مسافر بشوم
کاش آغاز رجب با تو مجاور بشوم
کاش غیر از تو و آباء تو و ابناءَت
به همه راهبران جاحِد و کافر بشوم


حرف هایت همه از نور حکایت دارند
حق بده مدّعیان را همه منکر بشوم
هر کجا گفت سخنران که: «وَ قالَ الباقِر»
افتخارم شده که خاک منابر بشوم
تا توئی سوژه‌ی شعرم، بخدا حقّ من است
بهترین شاعر دوران معاصر بشوم

پدر و مادر تو حیدری و فاطمی‌اند
پسر و دختر تو حیدری و فاطمی‌اند

از خماران به تو ای ماهیت باده، سلام
از اسیران به تو ای رهبر آزاده سلام
سال‌ها قبلِ حضور تو در این عالم خاک
رحمت عالمیان بر تو فرستاده سلام
به سلامت گذرد از سَکَرات و ز صراط
هر کسی با عمل خویش به تو داده سلام
در طوافند مرا حور و ملک! چون دادم –
– در نمازم به تو ای حضرت سجّاده سلام
کاش روزی سر بام حرمت عرض کنم:
به تو از جانب این کارگر ساده سلام

پرچمی سبز سر خاک تو می افرازیم
کوری چشم سعودی، حرمی می سازیم

قبر تو حیف که در دست لئیم افتادست
دست دلداده‌ی شیطان رجیم افتادست
اینکه زنجیر کشیده‌ست به دورت، یعنی:
در دلش از تو و از خشم تو بیم افتادست
ارث بردی ز پدر! ای پسر ابراهیم(ع)
جایگاهت به بیابان جحیم افتادست
«دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهی‌ست که در دست نسیم افتادست»
از برای صدقه دادنِ در اوّل ماه
قرعه بر دست “کَریمِ بنِ کَریم” افتادست

بده در راه خدا، دست من و لطف شما
بده در راه خدا یک سفر کرببلا

سجاد شاکری


تعداد بازديد : 121
دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
عشق آمد و خاک کف پایت طلب کرد ما را اسیر زلف سلطان عرب کرد برکاممان با ذکر یا مولا رطب کرد ما را گدای �

عشق آمد و خاک کف پایت طلب کرد
ما را اسیر زلف سلطان عرب کرد
برکاممان با ذکر یا مولا رطب کرد
ما را گدای اول ماه رجب کرد

باتو دوباره عاشقی از سر بگیریم
حاشا که ما سوی در دیگر بگیریم

ماه رجب آمد خودش را باصفا کرد
ماه رجب آمد به تو آغوش وا کرد
او جرعه جرعه آبرویی دست و پا کرد
با آبرو شد خویش را ماه خدا کرد

دروازه ی ماه خدا نام شما بود
عرش خدا بر قله ی بام شما بود

خواهم شبیه سایه افتم زیر پایت
یا چون کبوتر پر بگیرم در هوایت
صدها غزل را هدیه آوردم برایت
تا که شوم شاگرد این دانش سرایت

ازلطف زهرا(س)خادم باقر (ع)شدم من
داده قلم دستم اگر شاعر شدم من

با علم خود چون مرتضی اعجاز کردی
جنگی دگر با دشمنت آغاز کردی
زخم زبان ها خوردی اما..ناز کردی
بابی ز حکمت بر نصارا باز کردی

پیر نصارا شد به لبخندت مسلمان
مارا اسیر نور لبخندت بگردان

درتشنگی هایت تو از سقا بگویی
از هرم آتش بر لب دریا بگویی
شب تا سحر یاسیدی مولا بگویی
تب میکنی تا ذکر یا زهرا(س)بگویی

دانم ز بوی یاس خانه بی قراری
از مادرت ارثیه داری هر چه داری

آخر خدا بیت الحرامی را فرستاد
همراه تو رکن و مقامی را فرستاد
همراه جابر احترامی را فرستاد
با لحن پیغمبر(ص)سلامی را فرستاد

بر روی لب هایت فقط نور و غزل بود
این از عنایات خدای لم یزل بود

دیدم که با نازی شبیه مادر آمد
او که کمان در دست سوی خیبر آمد
گفتند:محمد(ص) یا نبی دیگر آمد
دیدم که باقر نه !!گمانم حیدر آمد

گفتا هشام او را که از نسل بهار است
هم صاحب علم و یقین هم ذوالفقار است

فرقی ندارد پیش ما نزدیک ،دوری
نازم تو را که معدن علم و شعوری
تو شارح تورات و انجیل و زبوری
هر پنج نوبت با خدا در کوه طوری

تو آیه های ناب قرآن کریمی
مفهوم بسم الله الرحمن الرحیمی

گفتم که آتش ،در دلت آتش به پا شد
بغضت پر از فریاد های بیصدا شد
در پیش چشمت سر به روی نیزه ها شد
طوفان اشکت راهی کرب و بلا شد

از کودکیت تا به پیری گریه کردی
عمری بر احوال اسیری گریه کردی

بر درگهت عمری پر از سوز و گدازیم
دستان خالی آمده غرق نیازیم
یک آرزو مانده که بر صحنت بنازیم
یک گنبد و گلدسته مخصوصت بسازیم

برالتیام زخم تو مرهم گذاریم
کنج حیاط صحن تو مریم بکاریم

محمد رضا ناصری


تعداد بازديد : 299
دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند بر دیدن ماهی که نور فاطمه د

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند


بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

نور حسین آمیخت با نور حسن، درتو؛
بالاخره نور برادر ها به هم خوردند

یک مرتبه در اکثر میخانه های شهر
دروقت میلاد تو ساغر ها به هم خوردند

درمکتب هست علم قطعا بهتر از ثروت
غیراز ابوذرها، ابازرها به هم خوردند

غیر از ابوذرها و سلمان ها، دراین درگاه؛
درکثرت خُدّام قنبرها به هم خوردند

در رفت و آمدها به یاد مادر افتادم
در رفت و آمدها که هی درها به هم خوردند

ای وای، از آن کوچه های تنگ وقتی که؛
بر روی نِیْ چون جام مِیْ  سرها به هم خوردند

مهدی  رحیمی


تعداد بازديد : 135
دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 12:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام باقر(ع)-مدح و ولادت وزیده دوباره نسیم رجب مرا خوانده حق در حریم رجب دلم را هوائی خوبان نمود خ�

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

وزیده دوباره نسیم رجب

مرا خوانده حق در حریم رجب

دلم را هوائی خوبان نمود

خدای رئوف و رحیم رجب

خدایا کمک کن که با لطف تو

شوم بهره مند از نعیم رجب

نگاهی بفرما براین روسیاه

به حق نگار کریم رجب

مناجاتی ام کن دراین ماه نور

مقیمم بفرما به درگاه نور

مرا شوق یاریست والا تبار

امامی گرامی و زهرا تبار

من از ایل مجنونم و دلشده

و او از عزیزان لیلا تبار

کریمی زنسل کریمان عشق

ومن عاشقی مست و شیدا تبار

نسب از دو سو فاطمی، حیدری

به قربان این ماه غوغا تبار

جمال جمیلش بهشت عدن

دو جد گرامش حسین و حسن

تعلق ندارد به کس خاطرم

گدای کرمخانۀ باقرم

به لطف خداوند زهرائی ام

خدا را براین موهبت شاکرم

به منصب نیازی مرا نیست... نیست

خوشم در حریم علی شاعرم

اگرچه سرودم غزلها ولی...

ز وصف علی زادگان قاصرم

قلم ازنفس ماند و یارم نشد

حریف نگاه نگارم نشد

سلام ای علوم خدا را امین

پدر خوانده ی علم، حق الیقین

اگرچه زنسل علی آمدی

محمدترینی،محمدترین

چنان فانی عشق پاکت شدم

ز سرحد مستی گذشتم ببین

مریض مریض تو عیسی مسیح

مرید مرید تو روح الامین

به قربان نازی که داری شما

وآغوش بازی که داری شما

به روی اسیرت نگارا بخند

بر این بینوا دیده ات را مبند

نگاهی... که جاهلترین نوکرت

ز دریای علمت شود بهره مند

امیر رسولان به تو داده دل

مرا هم امیرا فکندی به بند

حسن زاده ای و حسینی خصال

نگاهت قیامت... لبت کان قند

چه گردد از آن لب شه ذوالمنن

کلامی خصوصی بگوئی به من

من امشب زچشم تو دم می زنم

به نام نگاهت قلم می زنم

رجب آمده غرق شور و طرب

شرر بر دل و جان غم می زنم

سراپای من غرق لطف شماست

دم از حُسن صاحب کرم می زنم

کدامین سحر می شود بنگرم

کنار مزارت قدم می زنم

و یا اینکه یک روز خوش بنگرم

سر قبر پاکت علم می زنم

ضریحی نداری نباشد غمت

برای تو در دل حرم می زنم

مرا عفو کن اگر دلبرا

ز اوصاف تو حرف کم می زنم

تو بالائی و ما دراین قعر خاک

الا حضرت عشق روحی فداک

دلم پرشده از ولای شما

سرم خاک پای گدای شما

چه دارم به جز اینکه آقا فقط

بگویم وجودم فدای شما

چه می شد نصیب دل ما شود

نسیمی ز فیض دعای شما

مبارک بود پیش من مرهم و...

غم و لطف زخم و شفای شما

شبم را شما نور باران کنید

مرا با نظر اهل ایمان کنید

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 104
جمعه 20 فروردین 1395 ساعت: 17:40
نویسنده:
نظرات(0)
امام باقر(ع)-مدح مانده یادت بیاد خاطرها در دل خاطر مسافرها ته این جاده گر بتو وصل است خوش بحال تما�

امام باقر(ع)-مدح

 

مانده یادت بیاد خاطرها

در دل خاطر مسافرها

ته این جاده گر بتو وصل است

خوش بحال تمام عابرها

زنده کن مرده را به یک جمله

تا که مستت شوند ساحرها

بشکاف این علوم را آقا

که مسلمان شوند کافرها

زده زانو به پای علم شما

صدهزاران هزار جابرها

هرچه داریم از کلام شماست

از همین قال قال باقرها

**

هرچه گویند باز کم گفتند

در رثایت تمام شاعرها

غم نخور چونکه صد حرم داری

در دل بی قرار زائرها

 

محمود یوسفی


تعداد بازديد : 131
جمعه 20 فروردین 1395 ساعت: 17:39
نویسنده:
نظرات(0)
گوهر از بطن دریا تا هویدا می شود امشب جمال ایزد منان تجلا می شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان�

گوهر از بطن دریا تا هویدا می شود امشب
جمال ایزد منان تجلا می شود امشب

ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی
گل زهرای مرضیه شکوفا می شود امشب

 

به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه
مدینه باز هم عرش معلا می شود امشب

زمین و آسمان را نورباران کرده حق، زیرا
علی بن الحسین این بار بابا می شود امشب

ملایک صف به صف استاده، در کف جام مِی دارند
دوباره آبِ کوثر هم گوارا می شود امشب

علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند
چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می شود امشب

خدای حلم و علم و حکمت از ره می رسد وقتی
تمام علم در یک جمله معنا می شود امشب

ز دامان عروسی پاک دامن در اذانِ صبح
گلی زیبا به عالم باز اِهدا می شود امشب

نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او
دو چشم مادرش آنگونه دریا می شود امشب

گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی
تمام شهر هم آید پذیرا می شود امشب

زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است
که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می شود امشب

امامِ باقر از ره می رسد ظلمت عَدَم گردد
و درد عاشقی با او مداوا می شود امشب

بشارت می دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر
که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می شود امشب

رضاباقریان


تعداد بازديد : 131
پنجشنبه 19 فروردین 1395 ساعت: 12:45
نویسنده:
نظرات(0)
مانده یادت به یاد خاطرها در دل خاطر مسافرها

 

مانده یادت به یاد خاطرها                   

                 در دل خاطر مسافرها

ته این جاده گر به تو وصل است           

                خوش به حال تمام عابرها

زنده کن مرده را به یک جمله           

                   تا که مستت شوند ساحرها

بشکاف این علوم را آقا                          

             که مسلمان شوند کافرها

زده زانو به پای علم شما                      

               صدهزاران هزار جابرها

هرچه داریم از کلام شماست                  

               از همین قال قال باقرها

هرچه گویند باز کم گفتند                    

                 در رثایت تمام شاعرها...

 غم نخورچون که صد حرم داری              

             در دل بی قرار زائرها

 

شاعر ؟؟؟

 


تعداد بازديد : 235
دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت: 17:43
نویسنده:
نظرات(0)
ولادت امام باقر ع باقر آل نبی جلو ه ی سرمد دارد خلق و خوی علی و حضرت احمد دارد دلخوش از فیض قدومش هم�

ولادت امام باقر ع

باقر آل نبی جلو ه ی سرمد دارد

خلق و خوی علی و حضرت احمد دارد

دلخوش از فیض قدومش همه عالم سرمست

این همه فیض ز زهرا و محمد دارد

----

علم آل الله را باقر تویی

بر زمین و اسمان آمر تویی

مادرت دخت امام مجتبی

باب تو سجاد پور مصطفی

اولین فاطمی از حیدریان

اولبن هاشمی از فاطمیان

اولین حیدری از هاشمیان

همگی در رخ تو گشته عیان

هم حسینی و حسن ای مولا

تو زنسل حسنینی مولا

گشته حیران تو عقل عقلا

علم تو چشمه علم علما

فضل تو منبع فضل فضلا

سر به دیوار تو دارند ادبا

رجب از نور رخت گشته عیان

بر در لطف تو گیتیست روان

ما خماریم در این دیر جهان

در پی ات ساقی و پیمانه دوان

خالی از غیر و تهی دستم کن

بر در خویش تو پابستم کن

فانیم از کرمت هستم کن

می نخورد ه زلبت مستم کن

 



مهدی روحانی کاشمری


تعداد بازديد : 141
سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 ساعت: 15:10
نویسنده:
نظرات(2)
یا امام باقر... کارم کشید چون به تباهی، درست شد این رنگ از شکست سیاهی درست شد گفتم به خون دل بنویسم �

یا امام باقر...

کارم کشید چون به تباهی، درست شد

این رنگ از شکست سیاهی درست شد

 گفتم به خون دل بنویسم پیام را

آقا کریم بود، شفاهی درست شد

 خواهی نخواهی است در این راه سوختن

ما سوختیم و خواه نخواهی درست شد

 کار ثواب، کار دلم را خراب کرد

دادم چو بر گناه گواهی، درست شد

 دارایی و نداریِ این عشق بود و بس

که در جهان گدایی و شاهی درست شد

خورشید هفتم آمد و در هفت آسمان

با این طلوع، سکه ی شاهی درست شد

آنکس که مدح او به زبان خدا نکوست

بحرالعلوم قطره ی دریای علم اوست

 خورشید شیعه شد ز لب بام او بلند

دین خدا شد از دم اسلام او بلند

 از عطر علم او همه عالم معطر است

بوی علی شد از گل پیغام او بلند

 جابر رسانده است سلام نبی به او

آوازه ی نبی شد از احکام او بلند

 در دست مستی است عنان یگانگی

اقبال چون منی، شده با جام او بلند

 چون حیدر است و در کف او ذوالفقار علم

طوفان شده است از دم آرام او بلند

 اسلام مرده بود ، محرم اگر نداشت

این ماه گشته از از سفر شام او بلند

 تابیده بر خیال من امید تازه ای

در طالعم برآمده خورشید تازه ای

 

محمد بختیاری


تعداد بازديد : 111
دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 11:59
نویسنده:
نظرات(0)
یا امام باقر... از آسمان ترنم باران چه دیدنیست این بار طعم رویش گلها چشیدنیست آمد خبر که ازطرف عرش �

یا امام باقر...

 از آسمان ترنم باران چه دیدنیست

این بار طعم رویش گلها چشیدنیست

آمد خبر که ازطرف عرش یک پسر

بر جمع خانواده ی مولا رسیدنیست

ناز قدوم این نوه ی حضرت حسین

صدها نفرشبیه خودم سر بریدنیست

او آمد و به نام خداوند لب گشود

تکبیر جمع عرش نشینان شنیدنیست

آرام جا میان دو دست پدر گرفت

با ناز ناز طفلک زهرا کشیدنیست


مستم اگر زباده ی یک جرعه ازخم است

 جشن ولادت ولی الله پنجم است


 نام تو نام حضرت پیغمبر خدا

 محو توام تو بنده ی زیباتر خدا

هستی برای خلق جهان با علوم خود

 بعد از پیام بر - تو پیام آور خدا

یک عالمه طراوت وسرسبزی و بهار

آورده ای برای من از محضر خدا

با آنهمه روایت سبزی که ازتو هست

 آسان تر است رفتن تا آخر خدا

من از کنار خانه ی تو نه نمی روم

تا که رسانی ام تو به دور و بر خدا

مستم اگر زباده ی یک جرعه ازخم است

 جشن ولادت ولی الله پنجم است

 ای یادگار واقعه ی کربلا سلام

با غصه و مصیبت و غم آشنا سلام

بر آن دل شکسته ی دوران کودکیت

از ما همیشه وهمه دم هرکجا سلام

یادت نمی رود دم دروازه های شهر

با سنگ داده اند به روی شما سلام

جابر رسید و گفت که ای باقرالعلوم

بر تو رسانده است رسول خدا سلام

قبر بدون شمع و چراغ بهشت ماست

 ما زائر مزار تو هستیم با " سلام "

مستم اگر زباده ی یک جرعه ازخم است

 جشن ولادت ولی الله پنجم است

 

حسن بیاتلو


تعداد بازديد : 197
دوشنبه 31 فروردین 1394 ساعت: 11:51
نویسنده:
نظرات(0)
امام باقر(ع)-مدح و ولادت به نام نامی سبحان به عالم دیده وا کردم خدا را با ولای چارده نورش صدا کردم ب

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

به نام نامی سبحان به عالم دیده وا کردم

خدا را با ولای چارده نورش صدا کردم

به امداد محمد تا محمد یک دعا کردم

گرفتم دامن پاک اباجعفر نوا کردم

صدا کردم دعا کردم نوا کردم چها کردم

که ناگه دیده وا کردم بنور چارده معصوم

خدا را شکر این سائل نشد از لطف حق محروم

در این ماه خدا عبد خدا محبوب داور شد

چه عبدی؟ بنده ای که بابِ شهراللهِ اکبر شد

به یک معنا امام امّا به یک معنا پیمبر شد

همان که باقر هر علم، اول تا به آخر شد

ز اسم اعظمش اینک دلم از بس منور شد

رسیدم تا بجایی که خدا را در بغل دارم

در این ماه خدا من با خدا ماه عسل دارم

من از روز ازل گم بودم و راهم فتاد اینجا

معلّق ذره ای بودم که ناگه ایستاد اینجا

ز ((یَهدِی اللهِ نورِه)) بَر گرفتم اعتماد اینجا

شدم از روز میلادم غلامی خانه زاد اینجا

ز بختم حضرت زهرا مرا دستور داد اینجا

شناساندند قرآن را و عترت را بجان من

همین شد تا ابد از هر بدی خط امان من

خدا را شکر دلهامان بدست باقر افتاده

گدایان را سر و سامان بدست باقر افتاده

و دستان تمنّا مان بدست باقر افتاده

عبادات سحرهامان بدست باقر افتاده

سفرهای مُعلّامان بدست باقر افتاده

چه آقایی که بابایش پدر زن چون حسن دارد

سفر در پیش ، با جدش ، حسینِ بی کفن دارد

چه آقایی چه زیبا پا در این منظومه بگذارد

چه رفتار دل انگیزی عجب خلق خوشی دارد

چه زیبا در مدینه سر قدم آهسته بر دارد

برای کربلا رفتن زمان را لحظه بشمارد

که تا دستور زهرا را بخاطر خوب بسپارد

به یمن گریه بر جدّ غریبش نور می تابد

همه اسرار عالم را به نور روضه بشکافد

سه ساله با سه ساله همسفر از شهر یثرب شد

رسید آندم که در صحرای تف نزدیک مغرب شد

به روی نیزه سرهای بنی هاشم که غالب شد

بخون خورشید و ماه و انجم و خیل کواکب شد

همه دار و ندار خیمه ها را کوفه صاحب شد

فرار عمه ها بود و نگاه حسرت باقر

امان از گریۀ سجاد و آه حضرت باقر

از آنجا عهد با خود کرد تا دین را کند یاری

همه احکام که ، مانده معطّل را کند جاری

کند آیات قرآن را روایاتی شنیداری

دهد با نهضت روضه به اهل درد بیداری

منا را کربلا کرد و همه عمرش عزاداری

و فرمود آن امام راستین با مردم دنیا

خدا رحمت کند آنکس که امر ما کند احیا

چه امری؟امرِ دین احیاء گردد با حسین و بس

همه احکام ما اجراء گردد با حسین و بس

عدالت در جهان احصاء گردد با حسین و بس

و محوِ منکر و فحشاء گردد با حسین و بس

شهادتنامه ها امضاء گردد با حسین و بس

یقین احیای امر دین بجز امر ولایت نیست

هر آنکس نیست در این ره دل او را هدایت نیست

حیات طیبه آری صفات منکران هرگز

عطای فاطمه آری لقای دشمنان هرگز

ولای مرتضی آری لوای مشرکان هرگز

گلاب دوستان آری گل بیگانگان هرگز

شکست دشمنان آری گسست دوستان هرگز

نه آن تحریم می خواهیم نه این تکریم می خواهیم

که تنها تحت فرمان علی تسلیم می خواهیم

 
محمود ژولیده

 


تعداد بازديد : 179
یکشنبه 30 فروردین 1394 ساعت: 9:55
نویسنده:
نظرات(1)
یا باقرالعلوم... بی سبب نیست که دل واله و مجنون شده است آمدی ماه رجب هم به تو مدیون شده است نام تو اذ

یا باقرالعلوم...

بی سبب نیست که دل واله و مجنون شده است

آمدی ماه رجب هم به تو مدیون شده است


نام تو اذن دخولم شده در ماه خدا

بندگی با شب میلاد تو مقرون شده است


اول ماه رجب تا سحر سیزدهم

از مدینه به نجف راه چه گلگون شده است


واژه ها ‌مست تو گشتند...همه جمله شدند

جمله ها در اثر حب تو موزون شده است


شجره نامه ات از ربّ جلی آمده است

فضل در پیش سجایای تو مفتون شده است


خاندانت همگی اهل کرامت هستند

بینتان بنده نوازی است که قانون شده است


حوزه ی علمیه یک گوشه ز الطاف شماست

شیعه تا روز قیامت به تو مدیون شده است


هر که از دست شما جام ولایت نگرفت

تا خود حشر در این میکده مغبون شده است


لعنت حق به کسی که به شما پشت کند

آن که از دایره ی عشق تو بیرون شده است


دور قبرت همه از ذریه ی طاغوتند

دل ما از غم این فاجعه محزون شده است


دل ما سوخت ولی از دل مهدی چه خبر؟

مطمئنا دل زهرایی او خون شده است


طبق فرموده ی ناب پسرت: «پیکرتان...

...در دل تک تک عشاق تو مدفون شده است»


کاش روزی برسد در حرمت سجده کنم

در حریمی که رفیع است و دگرگون شده است

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 99
یکشنبه 30 فروردین 1394 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
باران گرفت و خنده ی گلها شروع شد فصل شکوه و عزت دنیا شروع شد از لحظه ی حضور تو در خانه علی فریاد التماس زلیخا شروع شد رنگ رخ زمین و زمان تیره �
باران گرفت و خنده ی گلها شروع شد

فصل شکوه و عزت دنیا شروع شد

از لحظه ی حضور تو در خانه علی

فریاد التماس زلیخا شروع شد

رنگ رخ زمین و زمان تیره بود و تار

تو آمدی و آبی دریا شروع شد

تو مصطفای دیگری از نسل مرتضا

با این حساب جلوه ی آنها شروع شد

 حالا نشسته ام که برایت غزل شوم

یا مثنوی کوچه خیر العمل شوم

 خیر العمل علی شد و خیر العلوم تو

آقا چراغ رو شن کشف النجوم تو

 سمت کلاس علم شما راه بسته است

عیسا کنار منبر درست نشسته است

 هر کس شناخته تو و علم تو را .. ترنج...

...شاید نداشته , قلمش را شکسته است

 دریای علم عالمیان را نصب تویی

قال الامام باقرمان را سبب تویی

 آقا شنیده ایم که باران شدی و بعد

راهی کوچه های زمستان شدی و بعد

 از عاشقانه های تو یک نکته گفته اند

همبازی رقیه و طفلان شدی و بعد

آنهم که زود زود به پایان رسید تا

در مجلس شراب که مهمان شدی و بعد

 اصلا شب ولادت تو روضه میشود

 تا لحظه ی شهادت تو روضه میشود

 حالا برای شادی زهرا نوشته ام

این بیت آخر است برایت سرشته ام

 عالم تمام دهکده , از شهر علم توست

بحر العلوم قطره ای از بحر علم توست

شاعر: ايمان كريمي

 

 


تعداد بازديد : 165
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:59
نویسنده:
نظرات(0)
امام باقر(ع)-مدح و ولادت اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم وآیینه دار طلعت خورشید پنجمم چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش ازموج موج جذبه ی تو د

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم

وآیینه دار طلعت خورشید پنجمم

چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش

ازموج موج جذبه ی تو در تلاطمم

آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر

فخر است با چراغ قبولت به انجمم

از آفتاب بیشترم با ولای تو

آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم

*

حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز

باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم

آری سلام بر تو اماما! که می پرد

از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم

طفل چهارساله و طوفان کربلا؟

حیران این تداعی ام و آن تالمم

از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو

هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم

گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس

الا تویی که مدح تو را در تکلمم

هرچند لب به خنده گشایم برابرت

ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم

*

ای علم را شکافته و رفته تا به عمق

حیران آنچه یافتی از این تعلمم

آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم

بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم

 

مرحوم حسین منزوی


تعداد بازديد : 173
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:58
نویسنده:
نظرات(0)
امام باقر(ع)-مدح و ولادت سلام ای باقر علم امامت امامت مفتخر بر هر سلامت سلام ای طالع ماه خدایی هلال بهترین شهر ولایی سلام ای قدرت حق در ید ت�

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

سلام ای باقر علم امامت

امامت مفتخر بر هر سلامت

سلام ای طالع ماه خدایی

هلال بهترین شهر ولایی

سلام ای قدرت حق در ید تو

نثار تو سلام ایزد تو

سلام ما نباشد اعتبارت

سلام حضرت احمد نثارت

عطایای الهی پیشوازت

همه آیات قرآن سرفرازت

تویی روح تمام معنویات

ولای تو کند دفع بلیّات

وصال تو فرار از انحرافات

جدایی از تو انبوه مکافات

چه باید گفت در وصف کمالت

خدا را بهترین صورت جمالت

جمالت هست ممدوح الهی

که روحت هست از روح الهی

من عشقت را نه اینکه می سپاسم

تو را از روز اول می شناسم

تو دریای صفات ذوالجلالی

جمال بی مثال لا یزالی

سر ما را ولایت سایه بخشید

تو خورشیدی تو خورشیدی تو خورشید

مگر ممکن شود وصف تو آیا؟

که ما یک قطره از قطره، تو دریا

ولیِّ خالق مطلق تویی تو

به شهر علم جاء الحق تویی تو

سعادت را شناساندی به عالم

شقاوت را هراساندی به عالم

جمیع دشمنان مغلوب علمت

جمیع دوستان مجذوب حلمت

تو از علمت به ما اطعام کردی

معانی را به ما الهام کردی

اگر در جذبه ی حق سوخت عاشق

مناجات از شما آموخت عاشق

فصاحت مشقی از صُنع ثنایت

بلاغت رشکی از صوت رسایت

کرامت عادتی در کُنه ذاتت

سخاوت اشتهایی از صفاتت

به وقت ریزش رحمت به یاران

تو بارانی تو بارانی تو باران

خدا ما را گزینش با شما کرد

شروع آفرینش بر شما کرد

درخت علم جز تو ریشه، هرگز

تو را برتر کسی اندیشه هرگز

گره خورده همه هستی به هستت

امور عالم و آدم به دستت

شرف شایسته ی شأن رفیعت

حکومت هدیه ی فکر بدیعت

سراغ انجم روی تو در طور

چراغ پنجم نورٌ علی نور

تو حبل اللهی و حبل المتینی

ولی اللهی و حق الیقینی

حیات عشق در چتر ولایت

نجات دهر در زیر لوایت

خدا خواهی، مناعت طبعِ دستت

قیامت را شفاعت ناز شصتت

تو فرزند بشیری و نذیری

امیرالمؤمنین را دلپذیری

تویی یک شاخه از طوبای عصمت

به باغ کوثر از گلهای عترت

به حُسن دوست حِصنِ ایمنی تو

حَسن را نور وجه احسنی تو

تو در چشم پدر نور دو عینی

تو یکتا قرّة العین الحسینی

تو روح سفره ی ایجاد هستی

سلیل حضرت سجاد هستی

پس از یک چله دوران جدایی

تو تنها یادگار کربلایی

تو را زهر جفا قاتل نباشد

تو را جز داغ دل حاصل نباشد

اسیر کربلا چشم و زبانت

سفیر نینوا نطق و بیانت

شهید داغ ثارالله باقر

به شام غم اسیرالله باقر

 

 


تعداد بازديد : 259
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:57
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 6
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف