شهادت حضرت زینب (س)

شهادت حضرت زینب (س)

شهادت حضرت زینب (س)

شهادت حضرت زینب (س)

شهادت حضرت زینب (س)
شهادت حضرت زینب (س)
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در گیر و دار قائله زینب اگر نبود

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

ما بین کربلا و همین روضه های ما
تا حشر بود فاصله زینب اگر نبود

بین صبور های جهان در کتاب ها
یک واژه بود حوصله٬ زینب اگر نبود

ذخرالحسین بود برای مسیر شام
در قصه ی مباهله زینب اگر نبود

از شام تا به کوفه از این بیشتر یقین
پا می گرفت آبله زینب اگر نبود

قطعا پیام کرببلا جاودان نبود
یک پای این معادله زینب اگر نبود

صبر سکینه نیز به سر می رسید زود
در کوچه ها محصل زینب اگر نبود

کشتی شکست خورده ی طوفان طعنه بود
در شام و کوفه ساحل زینب اگر نبود

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 589
چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت: 17:54
نویسنده:
نظرات(0)
خیرت قبول ، دست تو دست بگیر داشت

💠سلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبَ الصَّبور...  💠


خیرت قبول ، دست تو دست بگیر داشت
چشمت عنایتی به من سر به زیر داشت
حاتم نشسته بود که با دست بشمرد ؟
بیت کریم پرور تو چند اسیر داشت؟
دستش شکست بس که حریمت فقیر داشت
لطف خدا میان کمان تو تیر داشت

دستت درست ، روح صغیرم کبیر شد
پس کو برات دیدن شش گوشه ، دیر شد

خانم نگاه کن ز تو جاهی نخواستم
سختی بده ، من  از تو رفاهی نخواستم
من راضیم اگر که بریزی دو تکه نان
بودن کنار سفره ی شاهی نخواستم
گفتی : خودت به درد دلم می خوری فقط
من هم به غیر تو که  پناهی نخواستم

دستت درست ، کار مرا هم درست کن
این قلب تابدار مرا هم درست کن

قلبم گرفت ، تا ز تو گفتم کلام ها
چشمت ندید بعد  حسین احترام ها
بانو شنیده ایم که از پشت بام ها
سنگت زدند جمعیت بی مرام ها
نامرد پست گفت  : بچرخید دورشان ....
دورت زدند چرخ ، تمام غلام ها ....

.... بعد از حسین ، ام بنین را چه می کنی؟
اشکی که ریخت روی زمین را چه می کنی ؟

بعد از  حسین ، سایه ی بر سر نداشتی
پیش رباب ، ساقی و ساغر نداشتی
بهتر بمیرم و ننویسم ، نخوانمش
قاسم نداشتی علی اکبر نداشتی
نامش ببر ، جنازه بگیر از دو دست من
بانو که گفته بود که معجر نداشتی ؟

در زیر آفتاب ، چرا گریه می کنی ؟
با این دل خراب ، چرا گریه می کنی؟

جعفر ابوالفتحی

 


تعداد بازديد : 379
سه شنبه 12 بهمن 1395 ساعت: 12:39
نویسنده:
نظرات(0)
عشق چون باد رها بین دو مرقد، زینب (س)

🔹مدح ام العجائب  و ام المصائب اولیاء مخدره🔹
🔹جناب زینب کبری (سلام الله علیها)🔹


عشق چون باد رها بین دو مرقد، زینب (س)
در تن اهل خدا روح مجرد زینب (س)

یم نور است علی ، فاطمه ساحل هایش
زورق عشق، حسین (ع) ، عرشه و مسنَد زینب (س)

نام تو آمد و بیهوش شدم پس باید
نفسی تازه کنم از تو مجدد زینب (س)

خواهر و دختر معصومی و خود معصومه
ثانی امّ ابی ، خامس احمد ، زینب (س)

عرش را ساخت خدا با دَمِ مولا و سپس
سر در نه فلکش نام تو را زد زینب (س)

الف قامت صبر است ز صبرت قائم
الف قامت غم را تو شدی مَد زینب (س)

امتحان های زمان را همه را رد کردی
و تو در هیچ کدامش نشدی "رد" زینب (س)

بر سر زندقه صمصام ،  فرود آوردی
بر رگ کفر زدی تیغ مجَعَّد زینب (س)

از سرم شور تو تا نشر، نگردد خارج
از لبم نام تو تا حشر، نیفتد زینب (س)


جعفر ابوالفتحی



مجعد : پیچیده شده
زندقه : مشرکین

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 229
یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت: 13:26
نویسنده:
نظرات(0)
رب الاعراش، علی ، عرش معلا زینب(س)

مدح حضرت اولیا مخدره زینب (س)


رب الاعراش، علی ، عرش معلا زینب(س)
آنکه شد بر پدرش لازم الاجرا زینب(س)

هر کجا ذکر حسین است همانجا زینب(س)
از حسینش علم افراشت به هر جا زینب(س)

"کلهم نورٌ علی نور" و فیهم منشور
چه قدر گفت علی"فاطمه" زهرا "زینب" (س)

ذره ای فرق ندارد جهت سیر به عرش
اگر ای قوم بگوئید "علی" یا "زینب(س)"

مرتضی که خودش اعجاز پیمبر باشد
کرد اعجاز و سپس گشت هویدا زینب(س)

در دلش رب جلی یک نظر انداخت و بعد
عشق را دید و ندا داد : "چه زیبا زینب(س)"!

بر در گوش حسین ابن علی، پیغمبر
نسروده است بجز نغمه ی "لالا زینب(س)"

دین اسلام اگر حرف گزاف است بگو
گر بگویم به تو "لولاک" ، وَ "لولا زینب(س)"

جبل النورحسین است که با صبر ، نمود
باغ را در تن هر داغ شکوفا زینب(س)

خشت اول بگذارید و بگویید حسین(ع)
تا که دیوار رود تا به ثریا "زینب(س)"

باش خوشحال ألا جعفر دل افتاده
گر کند نامه ی اعمال تو امضا زینب (س)

جعفر ابوالفتحی

 

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 386
جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(2)
شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم

حضرت زینب(س)-مدح

 

شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم

با نگاه لطف زهرا مبتلای زینبیم

برکت یک عمر گریه بر برادرهای او

لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم

کربلا از ابتدا تا انتها میدان اوست

از محرم تا صفر غرق عزای زینبیم

در نماز وتر دست گریه کن ها را گرفت

ما حسینی گشته از فیض دعای زینبیم

رازق چشم تر عشاق تنها زینب است

اشک اگر داریم مرهون عطای زینبیم

از نجف تا کربلا هر سال جمع زائران

میهمان سفرهء صحن و سرای زینبیم

روز محشر لحظهء "یوم یفر من اخیه "

با نشان "سینه زن" تحت لوای زینبیم

هر مدافع تا زمین افتاد با خونش نوشت

تا نفس در سینه ها باقیست پای زینبیم

کثرت ایرانیان لشگرش معلوم کرد

بیش از هر قوم دیگر ما فدای زینبیم

او اسارت رفت تا دین خدا احیا شود

ما مسلمانان رنج و غصه های زینبیم

تازیانه خورد اما چادرش را پس گرفت

تا ابد حیران این حجب و حیای زینبیم

 

مصطفی هاشمی نسب


تعداد بازديد : 365
جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 12:24
نویسنده:
نظرات(0)
من زینبم سفینه ی غمهای حیدرم

حضرت زینب(س)-مناجات اول مجلس

 

من زینبم سفینه ی غمهای حیدرم

زیباترین نتیجه اعجاز کوثرم

مجلس به پا کنید محرم رسیده است

عبدخدا شوید در این ماه محترم

اول کسی که آمده در روضه فاطمه است

اول سلام کن به دل خون مادرم

بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق

بر پرچم سیاه عزای برادرم

حرف از وفا کسی نزند با وجود من

شیدا ترین هوایی ارباب بی سرم

باور کنید پرچم عشق حسین شد...!

بر پا به پای پارگی کهنه معجرم

با دست بسته حامی دلدار خود شدم

من زینبم خدیجه عشق پیمبرم

دنباله رسالت ختم رسالتم

من زینبم رسول شهیدان بی سرم

بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست

عالم اسیر ماست چه دانی از این حرم

عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود

من در خطابه با همه دنیا برابرم

مشمول فیض نیمه شب مادرم شده

آن دیده ای که گریه کند بر برادرم

آری عنایت سحری بود آنکه گفت:

در ابتدای یک غزل دیده ی ترم...

آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:

"ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم"

ماتم، ز وضع پیکر بی جامه ات حسین!

"آیا تویی برادر من ؟نیست باورم"

 

مجتبی روشن روان


تعداد بازديد : 355
جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 12:18
نویسنده:
نظرات(0)
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد

در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد

نوکر که جای خود،غلام نوکرانش هم
درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد

هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات
شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد

داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت
در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد

از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست
حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد

مِیلش شهادت بود در کرب و بلا،اما
زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد

بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق
جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد

عمری بلا دیده ولی داغی برای او
مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد
.
.
همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار
قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد

کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است
جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 275
چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
یا زینب(س) دین ما مدیون صبر و انقلاب زینب است روشن این عالم ز نور آفتاب زینب است چشم خود را زیرپای خوا

یا زینب(س)


دین ما مدیون صبر و انقلاب زینب است
روشن این عالم ز نور آفتاب زینب است


چشم خود را زیرپای خواهر خود می گذاشت
حضرت عباس هم خانه خراب زینب است


دستگیری دو عالم دست عباس علی است
جان عباسش قسم این انتصاب زینب است


فاضله ، زینب ، عفیفه ، قُرَهُ العینِ الحسَین
گوشه هایی از لقب های جناب زینب است


اشک چشم ما همه از اشک چشم خیس اوست
بارش باران دیده از سحاب زینب است


خواب دید از شاخه ای بشکسته آویزان شده
ظهر عاشورا همان تعبیر خواب زینب است


گفت : ای خالق " تَقبَّل " این قلیل خلق خویش
این یکی از هر دعای مستجاب زینب است


شد زمین لرزه پدیدار از کلام و نطق او
شام در زلزال نه در اضطراب زینب است


کاش .... به دربان جنت گوید او از روی لطف
اذن ده "جعفر" رود این به حساب زینب است


جعفر ابوالفتحی

 

منبع :

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 119
چهارشنبه 09 تیر 1395 ساعت: 17:44
نویسنده:
نظرات(0)
(زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها) در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است بیشتر از سرِ ِ شب زخمِ سَرَت

(زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)

در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است
بیشتر از سرِ ِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است
قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد
یعنی ای کوفه نشین نوبتِ بابا شده است
باز یک گوشه حسن گرم زبان میگیرد
باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است
دیدم آن روز در آن کوچه یِ باریک چه شد
دیدم آن روز که یک مُشت مُهَیّا شده است
وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است

حسن لطفی


تعداد بازديد : 285
شنبه 05 تیر 1395 ساعت: 15:39
نویسنده:
نظرات(0)
بزرگی زینب چه ناگفتنی ست شگفتم که این زن چگونه زنی ست تو زهرا ترین زن پس از مادری به اقرار تاریخ چون �

بزرگی زینب چه ناگفتنی ست
شگفتم که این زن چگونه زنی ست
تو زهرا ترین زن پس از مادری
به اقرار تاریخ چون حیدری

صدای تو در صفحه روزگار
چنان جاودان مانده چون ذولفقار
تو خورشید در پرده محملی
علمدار بعد از ابوفاضلی
فلک عاشق عطر تسبیح تو
قلم مانده در کار تشبیح تو
قنوتت ملک را به وجد اورد
نمازت دل از مرتضی میبرد
پس از کربلا کوه واره شدی
خودت یک حسین دوباره شدی
به تسبیح گریه چه ها کرده ای
امام به نی را صدا کرده ای
تو در شام غم محشری کرده ای
به یک کاروان مادری کرده ای
به یک خطبه ای که به لب رانده ای
(به اسلامشان فاتحه خوانده ای)

حسن کردی


تعداد بازديد : 226
شنبه 22 خرداد 1395 ساعت: 14:04
نویسنده:
نظرات(0)
ای پناه تمام عالمیان خواهرت بی پناه عالم شد قامتش زیر بار این غم ها باز هم مثل کربلا خم شد حرمش در م�

ای پناه تمام عالمیان
خواهرت بی پناه عالم شد

قامتش زیر بار این غم ها
باز هم مثل کربلا خم شد

حرمش در محاصره افتاد
زائرش رفته رفته هی کم شد

راه سوریه سد شد و هربار
سهم هر شیعه درد و ماتم شد

جبل الصبر… زینب تنها…
ابر چشمان ما چه نم نم شد

زینب و زینب و فقط… زینب
ذکر سینه زنان همین دم شد

تا که دشمن بترسد از شیعه
پرچمی بر مناره محکم شد

پرچمی از تبار دریاها
نام عباس نقش پرچم شد

رمضان است و شیعه بی طاقت
رمضان است؟ یا محرم شد ؟

جای العفو ، ذکر یا زینب
رافع مشکلات آدم شد

جای هر چه دعا ، فقط روضه…
سند بخشش گناهم شد

ذکر یک ماه ما فقط این است:
خواهرت بی پناه عالم شد

پوریا باقری


تعداد بازديد : 223
دوشنبه 17 خرداد 1395 ساعت: 11:34
نویسنده:
نظرات(0)
آنکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد پنجاه سال زندگی اش را تباه کرد بیچاره ریخت آبرویش را به پای تو بیجا ن�

آنکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد
پنجاه سال زندگی اش را تباه کرد

بیچاره ریخت آبرویش را به پای تو
بیجا نوشته اند زلیخا گناه کرد

 

این زن برای عشق در افتاد با خودش
بدجور روزگار خودش را سیاه کرد

باید که دل به دست کسی داد و بعد از آن
یک گوشه ای نشست و دگر آه آه کرد

ای وای از گناه ، گناه نسوختن
در آستان شمع نباید گناه کرد

عشق حسین تربیت طفل میشود
ما را بدین طریق پدر سر به راه کرد

ما را خدا به خاطر زینب پناه داد
ما را خدا به خاطر زینب نگاه کرد

یکجا تمام گیسوی زینب سپید شد
وقتی کمی نگاه سوی قتلگاه کرد

فرصت نشد دوباره ببوسد فقط نشست
با التماس زیر گلو را نگاه کرد
علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 327
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
به مدینه خبرِ سوختنش را نبرید آه درسایه بیایید تنش را نبرید پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید از روی

به مدینه خبرِ سوختنش را نبرید
آه درسایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینه یِ او پیرهنش رانبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب

 

هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریه یِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضه یِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب

بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
روبه قبله شده و دور و برش نیست کسی
تابگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب

یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزه یِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
می دَودَ در وسطِ خیمه ی سوزان زینب

یک طرف داشت سنان باز سنان را می زد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را می زد
همه ی قافله را دخترکان را می زد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را می زد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب

چه کند ، مادری از طفل نشان می خواد
کودکِ بی رَمَقی تکه یِ نان می خواهد
دختری آمده از عمه توان می خواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان می خواهد
می رود تا برسد گوشه ی ویران زینب…
حسن لطفی


تعداد بازديد : 249
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب اشک علی و اشک زهرا میشود زینب صبر حسن در اوج، معنا میشود زینب سرج

عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب
اشک علی و اشک زهرا میشود زینب
صبر حسن در اوج، معنا میشود زینب

سرجمع، مجموع دو دنیا میشود زینب

 

عشق علی حتما بهایش میشود زهرا
حیدر تمام شب دعایش میشود زهرا
پای قنوت و ربنایش میشود زهرا

سرریز این اوقات،حالا میشود زینب

اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد
راه شهادت باز شد دعوا مرافع شد
زهرا دعایی کرد و سینه زن، مدافع شد

دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب

با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرده
آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده
خود یک تنه زهراست و شق القمر کرده

پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب

زینب خدایم بود من چه دیر فهمیدم
در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم
قرآن کلام اوست از تفسیر فهمیدم

اصلاً حسین روی نی ها میشود زینب

زیر هجوم سنگ، محور میکند خود را
در کوچه های کوفه حیدر میکند خود را
پیش یهودی ها پیمبر میکند خود را

هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب

کردند اراذل دلخورش اما نمی افتد
رد میشوند از چادرش اما نمی افتد
خورده زمین خانه پُرش اما نمی افتد

با یاحسینی از زمین پا میشود زینب

اینقدر بد مشت و لگد خوردن براى چه ؟
اینقدر مى ترسد از او دشمن براى چه ؟
اصلاً رقیه کشته شد فوراً براى چه ؟

دیدند چون امروز و فردا میشود زینب

دروازه ساعات و ساعتهای طولانی
بازار شام و آن اهانتهای طولانی
چشمان نامرد و جسارتهای طولانی

آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب

در دستهاشان روسری بود و نمی دادند
خلخال پای دختری بود و نمی دادند
چادر نماز مادری بود و نمی دادند

با این مصیبت ها قدش تا میشود زینب

قاری او در دست جمعی تیره بخت افتاد
گاهی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد
گاهی مسیرش بر تنور و تشت و تخت افتاد

بعد حسین إنا هدینا میشود زینب

گاهى سر یارش به رَمل و ماسه ها بوده
گاهى به دست خولى و هم کاسه ها بوده
گاهى میان مجلس رقاصه ها بوده

که آن وسط پایین و بالا میشود زینب

شاعر؟؟؟


تعداد بازديد : 215
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم برای دلخوشی دختران ن

پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم
گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم

برای دلخوشی دختران نیمه جانت بود
دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم

چه کارى برمى آمد از برادر مرده اى چون من
فقط زانو بغل کردم , فقط خون جگر خوردم

منی که سایه ام را مردم کوچه نمی دیدند
منی که شش برادر داشتم, حالانظرخوردم

به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب
میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم

نمی دانم تو می بینی که جایی را نمی بینم؟
غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم

شب شام غریبانت از این خیمه‌ به آن خیمه
برای هر یتیمی که سپرگشتم سپرخوردم

دلیل تازیانه خوردن ما گریه ما بود
ز طفلان بیشتر گریان شدم پس بیشتر خوردم

من پرده نشین را محمل بى پرده اى دادند
به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم

تو و پیراهن پاره , من و این چادر پاره
تو سنگ از صد نفر خوردى, من از صدها نفر خوردم

ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده
فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 147
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
کوه هم، همپایه و اندازه ی صبر تو نیست ختم خاموشی شب را بهتر از فجر تو نیست شد خطاب زینبی والله خیر ا�

کوه هم، همپایه و اندازه ی صبر تو نیست

ختم خاموشی شب را بهتر از فجر تو نیست

شد خطاب زینبی والله خیر الماکرین

صد هزاران فتنه را یارای یک مکر تو نیست

 

کنیه ات ام المصایب شد، بمیرم کربلا

غصه های هیچکس اندازه ی زجر تو نیست

آسمان کوفه بی بهره ست از لطف خدا

بین این باران سنگ انگار کس چتر تو نیست

درس غیرت داده عباس علی، گر شیعه را

امر واجب تر ز حفظ مرقد و قبر تو نیست

گرچه داری گنبدی در شهر شام و سوریه

جز قلوب شیعیانت گوشه ای شهر تو نیست
قاسم حمدی


تعداد بازديد : 327
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:28
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت زینب (سلام الله علیها) شهادت عـــزیز و دختر شیر خدایــــم که سرمست از می قالو بلایـم پیـــــام

حضرت زینب (سلام الله علیها) شهادت

عـــزیز و دختر شیر خدایــــم
که سرمست از می قالو بلایـم
پیـــــام آور زدشت کربلایــــم
ولی عــــمری به غمها مبتلایم
به شبهای مصائب کوکبم من
بلورِ اشک هستی زینبـــم من

الا جـــــانم به قربانت بــرادر
فدای صوت قرآنـــــت بـــرادر
منم من دیده گریانـــــت برادر
دم آخـــــر پریشـــــانت برادر
غم و داغ فراغت قاتلـــم شد
دلـــــیل ناله و سوز دلم شـــد

من و یادِ گُلِ درخون نشســـــته
من و طفلان و این دستان بسته
من و یاد کبــــوتر های خستـــــه
من و این یاسهـــــای پر شکسته
ز شام و کوفه دارم من نشـــانه
به جسمـــم مانده جای تازیـــانه

زبـــــالای بلنـــــدی ای بـــــرادر
صدایت میـــــزدم با دیــــده تر
ولی دیدم چو گل گردیده پرپر
تمام پیکرت ای جــــان خواهر
همه روز و همه شب گریه کردم
میان شعله تب گریــــــــه کردم

تن در آفتـــــابت آتشـــــــم زد
دل از غــم کبابت آتشـــــم زد
صـــــدای آب آبت آتشـــــم زد
گهی طفــل ربابت آتشـــــم زد
دم آخـــــــــر برایت سوگـوارم
به شوق دیدنت‌جان می‌سپارم


رسول میثمی


تعداد بازديد : 205
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:45
نویسنده:
نظرات(0)
آمدم سوی غمکده خانم ! که عزای تو آمده خانم ! اذن سینه زدن بده خانم! جبل الصبر ! سیده خانم ! کوه ایمانی �

آمدم سوی غمکده خانم !
که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !


کوه ایمانی و یقین زینب!

خواهر غصه ! مادر غم ها !
رونوشت صلابت زهرا
ای شکوهت همیشه پابرجا
السلام علیک یا حلما

خانمی مؤمن و متین زینب!

معجزه به وضوح میکردی
کاه را رشته کوه میکردی
با دمت قبض روح میکردی
خوب فتح الفتوح میکردی

اسدالله چندمین زینب !

تو معلم ندیده استادی
پی تفسیر عدل و بیدادی
دو جوان در مسیر حق دادی
آه ، بانو به زحمت افتادی

درد داری درد دین زینب !

از لبت دائما گوهر میریخت
از دل خطبه ات جگر میریخت
با خروش تو کرک و پر میریخت
 رنگ از چهره ی خطر میریخت

زن ندیدم من اینچنین زینب!

عزت و آبروی مکتب من
اسم پاکت نشسته بر لب من
مدح تو نغمه ی مرتب من
شصت و نه بار ذکر هر شب من

فقط إیاک نستعین زینب !

هاشمی زاده زینت بابا
در مسیر ولایت بابا
وارث  درد و غربت بابا
عمه جان به روایت بابا…

بهترینی تو بهترین زینب !

راه تو راه سرخ عاشوراست
اخت الارباب پرچمت بالاست
عمه جان از خطابه ات پیداست
کربلا در نگاه تو زیباست

به نگاهت صد افرین زینب!

تا ابد هست نوکرت محتاج
به دعای مکررت محتاج
به نگاه برادرت محتاج
و به الطاف مادرت محتاج

أنا مسکین و مستکین زینب !

خودت آتش بزن محافل را
باخبر کن دوباره مقبل را
تا روایت کند مقاتل را
جان زهرا بیا و این دل را

کربلا کن ، فقط همین زینب !

درد ها را به جان خریدی ، آه
دم دروازه تا رسیدی -آه-
طعنه از این و آن شنیدی ، آه
خیری از زندگی ندیدی ، آه

با مصیبت شدی عجین زینب!

عاقبت شام میهمان شدی و…
سر بازار نیمه جان شدی و…
دل پریشان  و قد کمان شدی و…
همه دیدند ناتوان شدی و…

بچه ها از غمت غمین زینب!

ای بزرگ عشیره افتادی
در بلایی کبیره افتادی
در شبی سرد و تیره افتادی
پیش چشمان خیره افتادی

با لگدهای سهمگین زینب !

روضه را بغض در صدایت گفت
تاول روی دست و پایت گفت
ورم زیر چشم هایت گفت
دختر شام ناسزایت گفت

گریه ی شهر را ببین زینب !

همه ی عمر موکنان خواندی
گریه کردی و بی امان خواندی
از یهودی بد دهان خواندی
از سر و تشت و خیزران خواندی

مرثیه هایت آتشین زینب !

 علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 356
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:44
نویسنده:
نظرات(0)
تا آخرین نفس که توانی در این تن است داغت امانتی است که همراه با من است رفتی و داغ دامن من را رها نکرد �

تا آخرین نفس که توانی در این تن است
داغت امانتی است که همراه با من است
رفتی و داغ دامن من را رها نکرد
یاد تو در دل من و اشکم به دامن است

چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی
در من هنوز شعله ی امید روشن است

جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است
دیدار تو مقارن این جان سپردن است

یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد
یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است

سنگ از مصیبت تو دلش آب می شود
دل های دشمنان تو از جنس آهن است

مویی که شانه بود به آن دست فاطمه(س)
دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است

رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا
یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است

 هادی ملک پور


تعداد بازديد : 264
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:44
نویسنده:
نظرات(0)
این خانه گرچه بهرِ تو شاها محقّر است لطفی کن و بیا که دمِ مرگِ خواهر است یک عمر زخم بستن و یک عمر اشک �

این خانه گرچه بهرِ تو شاها محقّر است
لطفی کن و بیا که دمِ مرگِ خواهر است
یک عمر زخم بستن و یک عمر اشک و آه
افتاده بر دلم که دگر شامِ آخر است


لبخند چیست? کرده فراموش ذهنِ من
از پنج سالگی فقط این چشمها تر است

اشکم تمام گشته و خون گریه میکنم
امشب همان دو کاسه ی خون خیره بر دَراست

بعد از تو گشته پیرهنت یارِ خاطرم
پیراهنی که با همه عالم برابر است

هرچند ظاهرش شده رنگین ز خونِ تو
بر تار و پود و رگ رگِ آن اشک مادر است

یادم نمیرود ز تنت سخت شد جدا
یادم نمیرود که…! نگوییم بهتر است

پیراهنی که بوی جنان پیشِ او، نسیم
عطرِ تنِ حسین برآن مانده،محشر است

گفتم بیا ولیک دلم شور میزند
تصویر آخرِ بدنت پیشِ منظر است

ترسم دوباره باز شود چشمِ زخمها
یادم نرفته جسمِ شریفی که بی سر است

دارد،هزار شکر،دگر بسته میشود
چشمی که دید زیرِ گلوی تو خنجر است

فرشی به غیر تو به کسی نیست زر خرید
فریاد میزند که در این خانه نوکر است

بهنام فرشی


تعداد بازديد : 209
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:43
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 37
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف