امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�

امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�

امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�

امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�

امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�
امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام حسن... رطب در رطب نوش ماه عسل را شراباً طهورا مِی بی مثل را از اینجاست ماه مبارک مبارک که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را شب خوب یلدای دلها ر�

امام حسن...

رطب در رطب نوش ماه عسل را

شراباً طهورا مِی بی مثل را

از اینجاست ماه مبارک مبارک

که رو کرده قرصِ مه بی بَدَل را

شب خوب یلدای دلها رسیده

دلا مست واکن به دلبر بغل را

کمی از شب چارده بهره باید

ز کام شب پانزده لااقل را

کمند وفا را مهیای او کن

و تعقیب کن این غزال غزل را

کمی ذکر لاحول باید بخوانی

که بینی جمال امیر جَمَل را

ببین نجمِ ثاقب که را می شناسی

به صفّین بنگر علمدار یَل را

ز شمشیر اَلّاهیِ مجتبایی

ببین برگِ ریزان سرِ هر دغل را

حسودان یهودان جهودان بمیرند

که نتوان ببینند مرد عمل را

خدا را ز دل تا ابد شکر باید

که محتاج او کرد کلّ ملل را

که داند حسن کیست در روحِ خلقت

که خلقاً و خُلقاً نبی شد بَدَل را

جلال و جمال سپهر امامت

حسن آمده با قدی چون قیامت

علی را فقط مصطفی می شناسد

حسن را فقط مرتضی می شناسد

تَقومُ السموات و الارض یعنی

حسن را خدایی خدا می شناسد

حسن را اگر از مدینه بپرسی

علمدار خیر النسا می شناسد

حسینا ! اگرچه غلام تو هستم

تُرا هم دل از مجتبی می شناسد

ز جبریل باید بپرسی که او را

نمکدان آل عبا می شناسد

به حبّ حسن مفتخر هرکه او را

همان یوسف هل اَتا می شناسد

ز کشتی و از نوح گیرم سراغش

که او خوب این ناخدا می شناسد

ز موسی بن عمران نما جستجویش

که او را ز دست و عصا می شناسد

نگاهی به آیات قرآن بیفکن

که اوصاف شمس و ضحی می شناسد

نه هر سینه نور ولایش بگیرد

حسن را دل با خدا می شناسد

دلِ عاشقِ با صفای خدایی

حسن را نه از حق جدا می شناسد

جلال و جمال سپهر امامت

حسن آمده با قدی چون قیامت

حسن نور رحمان حسن ذکر سبحان

حسن ذات ایمان حسن ختم قرآن

حسن ماه بطحا حسن مِهر طاها

حسن عشق زهرا ، وجودش درخشان

حسن روح عزت حسن نوح عترت

حسن عرش رحمت حسن حکم باران

حسن چشم حیدر حسن وجه صفدر

حسن جان کوثر حسن شهد رضوان

حسن نور سرمد حسن خوی احمد

حسن فیض ممتد حسن جان جانان

حسن اعتقادم حسن اعتمادم

حسن عدل و دادم حسن غرق احسان

کریم دو عالم رئوفِ دمادم

امامِ مسلّم ، پناه مسلمان

شکوهِ امامت و کوه کرامت

شفیع قیامت حسن خطّ میزان

 مقامش رفیع و خدا را مطیع و

محب را شفیع و به غربت کماکان

غریب مدینه غمش بی قرینه

عدویش ز کینه شده قاتل جان

دلش پر شراره جگر پاره پاره

بریزد ستاره ز خوناب چشمان

ولی با تمام غریبی که دارد

حسن سبز پوش خداوند رحمان

جلال و جمال سپهر امامت

حسن آمده با قدی چون قیامت


تعداد بازديد : 141
چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت: 13:41
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف