ولادت پیامبر اکرم ص

ولادت پیامبر اکرم ص

ولادت پیامبر اکرم ص

ولادت پیامبر اکرم ص

ولادت پیامبر اکرم ص
ولادت پیامبر اکرم ص
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آنقدر که رحمتِ خدایی آقا

آنقدر  که رحمتِ خدایی آقا
تاجِ    سرِ   انبیا  شمایی آقا

هر  درد اگر هست شما درمانی
هر زخم اگر هست شِفایی آقا

تا هست شما جلوه ی رحمانیّتی.‌..
تا هست  ،  اُمیدِ  فقرایی آقا!!!

با هر چه اسیر ، مهربانی و کریم
با هر چه غریب  آشنایی آقا!!!

بال و پرِ ما ، گُنبدِ خضرای حرم
چه عالمی و حال ُ هوایی آقا!!!

یک وقت سلیمان نکنی سائل را
من زنده ام از همین گدایی آقا!

امروز   مدینه  نشد  امّا  دارد...
ایوانِ  نجف   برو _بیایی  آقا!!!

اینبار ، به یُمنِ روزِ میلادت شد...
از    گُنبدِ   تازه  رونمایی  آقا!!!

ما را  برسان خودت به دستانِ علی
چه امنیّتی  ،  چه دست هایی آقا!!!

از گوشه نگاهِ خویش تا شش گوشه
ما    را   بنویس   _  کربلایی آقا!

آن لحظه که مُحتضر زمین می اُفتم...
من  منتظرم   شما  بیایی  آقا

حبیب_نیازی

 


تعداد بازديد : 195
دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت: 9:15
نویسنده:
نظرات(0)
سنگ حَجر نشانه ی خال او


سنگ حَجر نشانه ی خال او
باغ بهشت است به دنبال او

زمزمه ام هفده ماه ربیع
سلام بر "محمد و آل"  او



محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 374
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل

یا رسول الله


گُلِ لبخندِ رویت میزند طعنه به هر سُمبل
به نام نامیِ تو میشود آقا شکوفا گل
درون سینه ی ما میزند مهر شما قل قل
و ای بالا نشین مدح شما را میکند بلبل

فدای ایل و اجدادت تمام ایل و اجدادم
من آن صیدم که خوش دارم شما باشید صیّادم

کرم هم در کنار تو، به قربانت کم آورده
چه کم عقلی ست آنکه پیشتان حاجت کم آورده
برای خیر مقدم هستی اش را آدم آورده
نه تنها تو، که حق زهرا و حیدر را هم آورده

به یُمن مقدمت خورشید نورانی شده امشب
ببین عرش خدا را که چراغانی شده امشب

تو هستی بر تمام آسمانها و زمین سلطان
منم گرد و غبار زیر پایت حضرت منّان
تو آن خُلق عظیمی که خدا فرموده در قرآن
من آن نالایقی هستم که با لطفت شده انسان

تمامیِ رسولان حلقه بر گوش شما هستند
نه تنها حلقه بر گوشت که پیش تو گدا هستند

ندیدم با مسماتر من از نامت رسول الله
دل من کفتر جلدیست بر بامت رسول الله
همه عالم بلا گردان اقوامت رسول الله
به من هم میدهی یک جرعه از جامت رسول الله؟؟؟

که دائم بر زبان آرم علی عالی علی اعلا
قسیم النار و الجنه جز او کی میشود فردا

خوشا بر حال آن کس که گرفتار شما گشته
و با جان و دلش آقا خریدار شما گشته
منم کلب علی آنکه علمدار شما گشته
همانی که همیشه یاور و یار شما گشته

تو را جان امیر المومنین آقا نگاهم کن
بیا و با نجف بردن دوباره رو به راهم کن

دَمی هم بی وضو نام علی را تو نمی بُردی
همیشه غصه ی زهرا و حیدر را شما خوردی
چقد از لٰات و عُزی و هُبل آقا تو آزوردی
تو از زهر جفا نه بلکه از داغ علی مُردی

چرا که خوب میدانی امیرالمومنین مَرد است
و میدانی غم ناموس هم بالاترین درد است


ابراهیم_لآلی

 


تعداد بازديد : 222
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:36
نویسنده:
نظرات(0)
آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد

ولادت_رسول_الله_صل_الله_علیه_و_آله_و_سلم


آفرینش ، رنگ و بوی یاس و عنبر میدهد
حضرت حق ، بر دل جبریل دلبر میدهد

بیت "عبدالله" شد دریایی از لطف خدا
کودکی ، با خنده اش ، جان را به مادر میدهد

این سعادت را خدا مخصوص "عبدالله" کرد
بر وجود پاک او نور "پیمبر" میدهد

طاق کسری با قدوم او ترک برداشته
این ولادت بر زمین الطاف دیگر میدهد

آمده جبریل از بالا به جای عرشیان
بوسه بر دستان و پاهایش مکرر میدهد

این پسر را اشرف اولاد آدم کرده اند
پس به او ذریه ای پاک و مطهر میدهد

تا بگنجاند امامت را میان نسل او
بر وجودش حضرت زهرای اطهر میدهد

کوری چشم تمام دشمنان ، بر دین او
تکیه گاه محکمی مانند "حیدر" میدهد

هرکه ایمان آورد بر جانشینش مرتضی...
روز محشر بر لبش جامی ز کوثر میدهد

مدح مولایم محمد ختم شد با نام عشق
مزد کارم را "نبی" در روز محشر میدهد


پوریا_باقری

 


تعداد بازديد : 241
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:35
نویسنده:
نظرات(0)
طبع خشکیده را حیات ببخش همه ی شهر را غزلخوان کن


پیامبر_اعظم_ص_مدیحه


طبع خشکیده را حیات ببخش همه ی شهر را غزلخوان کن
خیر مقدم , خوش آمدی ای عشق! عاشقی را دوباره بنیان کن
 
همه ی چشم ها به چشم تو و  دامن غرق نور آمنه است
چشم وا کن عزیزعبدالله مادرت را به غمزه مهمان کن

همه دم ای موحد آگاه میچکد از لب تو بسم الله
بنشین و به ریش کفر بخند خواب هر خسرو را پریشان کن

نه فقط اینکه طاق کسری را همه ی شهر را به لرزه درآر
نظری سوی هرچه کنگره کن هرچه آتشکده ست ویران کن

جاهلیت امان مان را برد سیل ظلم و خرافه راه افتاد
کشتی ات را نشان بده ای نوح و دوباره مهار طوفان کن

آی موسای بی عصای ما باز هم ساحران همه جمع اند
معجزات نهفته ی خود را از دل آیه ها نمایان کن

داده بودند این بشارت را که مسیحی ز راه می آید
از غم و غصه ها فلج شده ایم درد ما را بیا و درمان کن
 
علت خلق هر غزلواره ! ای رسول میان گهواره !
" أسلموا" را بخوان به لهجه ی خود همه ی شهر را مسلمان کن

برکت از نگاه تو جاری لب ما تشنه ی ترحم تو
لطف کن ای پیمبر رحمت سفره ی خلق را پر از نان کن

تو همانی که برگزیده شدی بعد یک اربعین رسیده شدی
دست داری در عالم خلقت ولی از چشم شور کتمان کن

عَجَزَ الواصِفونَ عَنْ صِفَتِکْ ماعَرَفْناکَ حَقَّ مَعرِفَتِک
تا به سجده مرا نیفکندی قدر خود را به جبر پنهان کن

تو نه تنها مرا "ولی" هستی تو نبی مَعَ العَلی هستی
یاعلی را همیشه پیوست آیه های نجیب قرآن کن

به صلاح است اگر اجازه بده تا عجم سهم خویش را ببرد
رحمت واسعه ! قنوت بگیر "روزبه "را "جناب سلمان" کن

چندفصلی ست خشکسالی هاکار داده ست دستمان آقا
چشمه ی چشم مان ندارد اشک جان زهرا دعای باران کن

به دعایی فقط بسنده نکن برو بر منبر و نصیحت کن
ماهمه تشنگان موعظه ایم لذت فیض را دوچندان کن  

از زمانی که باخبر گشتم سر به زیر تو سربلند شده
آمدم تا اسیر تو باشم مور دربار را سلیمان کن

 

 

 علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 247
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:32
نویسنده:
نظرات(0)
صبحِ روزِ الست تا... عرصات

صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور  قبرش  زیاد  می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"


بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"


در میانِ  تمامیِ  کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"



محمدحسن بیات لو

 


تعداد بازديد : 151
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:29
نویسنده:
نظرات(0)
کویر تشنه به ابری کریم محتاج است

ولادت حضرت رسول

 

کویر تشنه به ابری کریم محتاج است

مشام روح به لطف نسیم محتاج است

شکسته بال به دستی رحیم محتاج است

دلم به نور تو از آن قدیم محتاج است

یگانه ناجی خلقت بگیر دستم را

خودی نشان بده جانا بگیر هستم را



به لطف رحمه للعالمین مسلمانم

به حکم بلغ علی راسخ است ایمانم

من از قبیله ی سلمانم اهل ایرانم

الی الابد سر پیمان خویش میمانم

سر از تنم برود،لااله الا الله

محمد است رسول و علی ولی الله


زبانزد است به کل جهان مرام شما

گرفته جان بشر از منطق کلام شما

نداشت روح الامین طاقت مقام شما

هزار شکر که هستیم جلد بام شما

کبوتر روی بام شما عشق است

به طوف گنبد خضرات پرزدن عشق است


تو آمدی به میان و گرفت معنا عشق

تو امدی بدمی در میان دلها عشق

تو امدی که بمیرد هر آنچه الا عشق

به هر بهانه ای گفتی به هر کجا باعشق

قسم به ذات کسی که دلیل بود من است

من از علیم و حیدر هم از وجود من است


به نور فهم شکستی شکوه عزی را

شکوه لات و هبل را شکوه دنیارا

شکوه رتبه و جاه و مقام بی جا را

رسانده ای به همه این کلام زیبا را

ملاک شان و کرامت فقط فقط تقواست

که آن هم از برکات ولایت مولاست/


تو امدی و دلی بی کرانمان دادی

از اتش هوس وجهل امانمان دادی

در اوج علم وتمدن مکانمان دادی

تو امدی و خدارا نشانمان دادی

تو امدی که بگویی به ما نگار یکیست

"خدا یکی و علی هم یکی و یار یکیست"



چقدر مهر ومحبت بس است اقاجان

چقدر رنج و اذیت بس است اقاجان

چقدر غصه ی امت بس است اقاجان

نمیشوند هدایت بس است اقاجان

تویی لطافت محض و تویی تو خلق عظیم

تویی تجلی رحمان تویی ظهور رحیم



تو منشا برکاتی به کل این عالم

تو حس ناب حیاتی گواهی اش قلبم

نداشت طاقت دوری ستون مسجد هم

چگونه تاب بیارم بدون تو یک دم

ترحمی به دل ما طبیب دواری

تو که طبیب شوی عاشقی ست بیماری




سلام بر تو سلام بر یگانه دختر تو

سلام ما به خدیجه یگانه همسر تو

سلام بر عموی تو یگانه یاور تو

سلام ما به علی ان یگانه لشگر تو

یگانه ای و یگانه شدند این ثمرات

نثار بر تو و آل یگانه ات صلوات


میلاد باربازی


تعداد بازديد : 171
شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد

ولادت_پیامبر_صلی_الله وحضرت_صادق_علیه_السلام


خبرت هست که آن طاق معلیٰ اُفتاد
ناگهان کُنگره‌یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
 
خبرت هست ستون‌های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آلِ محمد صلوات


یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره‌ی باغ جنان بردارد

تاکه از گُردیِ ما یوقِ گران بردارد
از کران تا به کران بانگِ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تَن همه با نامِ محمد آمد


شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دلِ بی تاب آمد
 
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گلعُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه‌ی آن سَروِ روان ما را بس"


حق بده دیدنِ این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد

نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله‌ی روز و شبِ حضرت حیدر این است


کیستی ای نفست پاک‌تر از پاکی ها
غرقِ تسبیحِ بزرگیِ تو افلاکی ها

اَشهَدُ اَنَّ که حیرانِ تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نَفَس‌های علی ای همه هست زهرا
عالمی دستِ تو بوسید و تو دستِ زهرا


تو درخشیدی و انوارِ حیات آوردی
سیزده رشته قنات از عرفات آوردی

سیزده چشمه‌ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگِ صلوات آوردی

آخرین باده‌ات از این همه خُم می‌آید
با دُعایت عَلَم چهاردهم می‌آید


ششمین آینه‌ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم

مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه‌یِ جعفریِ خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده


گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد

چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می‌آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می‌آیی


باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا

عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پُر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات

(حسن لطفی)


تعداد بازديد : 193
چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت: 15:26
نویسنده:
نظرات(0)
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی


عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی  

گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی  

ابروان مرتضی را کرده ای محراب و بعد
با همین نقش کج آخر تا ثریا می روی

غزوه یا شعب ابی طالب چه فرقی می کند ؟
خاطرت آسوده با حیدر به هر جا می روی

اول از آتش پرستان بنده می سازی و بعد
پای این دل بردن از سلمان ، به منّا می روی

درد ما را گوشه ی چشم تو درمان می کند
قلب سلمان را نگاه تو مسلمان می کند

حسین قربانچه

 


تعداد بازديد : 211
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:40
نویسنده:
نظرات(0)
زرأفت باگدایانش چنان گرم است رفتارش

درنعت حضرت ختمی مرتبت محمدمصطفی (ص)




زرأفت باگدایانش چنان گرم است رفتارش
که فرق شاه ومسکین رانمی یابی به دربارش

به لطف بودنش باما حسابی ازازل دارد
که تامحشرهمه هستیم هستی را بدهکارش

هم اونوح است وابراهیم وهم موسی وهم عیسی
عجب کاین چارتن رانیست یارایی تکرارش

شکسته نفسی اش ازلفظ(انّي مثلُكُم)یعنی
بخوانش عبد واز معبودهم کمتر مپندارش

مگو معراج فیض مختص اوشد که ازرویی
خدادر عرش نائل آمده برفيض ديدارش

به تشریف جنابش عرشیان گم کرده دست وپا
که چون مجلس بیارایند تاباشد سزاوارش

چنان آیینه ساز آیینه اش را داده صیقل که
دم روح القدس ترسم شود اسباب زنگارش

به کعبه برنمی تابد بتی دیگربه غیرازخود
بت رعناسرشتی که مسلمانند کفارش

شکوه دولتش پیدا دراحوال قریشی که
سپاه موریانه چون به هم پیچیده طومارش

تصرف گرکنددرنفس موجودات میبینی
بناکرده است سدی عنکبوت ازرشته تارش

به جای حضرتش چون شیر،خوابیده است عین الله
چه غم ازدشمنان داردچو باشدحق نگه دارش

به مصرحسن اگریکدم نقاب ازچهره برگیرد
شود ماهی چو یوسف جنس مرجوعی بازارش

به آتش می کشد خودرا خلیل الله اگرداند
صباخاکسترش را می برد درسیرگلزارش

محمّد(ص)جلوه دارحيّ سرمد،سید بطحاء
که جن وانس واهل آسمان خوانند مختارش

نیابی عمرجاویدان مگرازتیغ ابرویش
شفارادرنمی یابی مگردرچشم بیمارش  

عتابش سخت عالمسوز خواهد بود بی تردید
که باشد عالمی تحت الشعاع مهررخسارش

من از اوصاف جنات النعیم این دستگیرم شد
که بوده حسن گندمگون وی الگوی معمارش

قیاس رحمتش باظرف اقیانوس ممکن نیست
کسی که هست کوثر چشمه ای از فیض سرشارش

مودت پیشه کن گرکه رضای خاطرش خواهی
مشو غافل (تراب)از خاکبوس آل اطهارش


محمدعلی کردی

 


تعداد بازديد : 541
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:39
نویسنده:
نظرات(0)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم راضى شده بودیم به املاى محمد اما نرسیدیم به معناى محمد هر آ

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

راضى شده بودیم به املاى محمد

اما نرسیدیم به معناى محمد

هر آنچه که دارند رسولان, همه دارند

از معجزه ى خاک قدمهاى محمد

مولاست همان رحمت امروز پیمبر

زهراست همان رحمت فرداى محمد

تفسیر کمالات جلالى على بود

لاحول و لا قوه الاى محمد

این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست

خوابید اگر شیرخدا جاى محمد

اسلام محمد به جز اسلام على نیست

منهاى على, یعنى: منهاى محمد

در آینه فاطمه دیده است خودش را

بنشسته محمد به تماشاى محمد

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 125
یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت: 14:16
نویسنده:
نظرات(0)
ایام سرور و جشن آل الله است.امسال حماسه با ربیع همراه است هم جشن پیمبروامام صادق.هم جشن بزرگ نهم دی م

ایام سرور و جشن آل الله است

امسال حماسه با ربیع همراه است


هم جشن پیمبروامام صادق

هم جشن بزرگ نهم دی ماه است..

 

محمود یوسفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 123
چهارشنبه 09 دی 1394 ساعت: 11:44
نویسنده:
نظرات(1)
لاجرعه ریخت می به گِل آفریدنت پیچید عطری از نفحات وزیدنت نوبت رسیده بود به انسان کاملش آیینه ای گذا

لاجرعه ریخت می به گِل آفریدنت
پیچید عطری از نفحات وزیدنت

نوبت رسیده بود به انسان کاملش
آیینه ای گذاشت خدا در مقابلش

الله اکبر از تو و انفاس خوشبویت
گیراترین دو چشم و دوتا طاق ابرویت

چشمی که شرحه شرحه صفات حمیده بود
نهج الفصاحه ای که خدا آفریده بود

پلکی زدی و نظم جهان برقرار شد
خندیدی و نسیم وزید و بهار شد

پاشو! نفس بکش تب اعجازشعر را
عطر ربیع الاول ِ آغاز شعر را

روح القدس به پیکرپاکت دمیده شد
یکباره خنده کردی و صبح و سپیده شد

” یا ایّها المدثرُ ” یکباره پا شدی
از آن به بعد سنگ صبور خدا شدی

کم کم شعاع مهر تو در آسمان شکفت
لبخند چشم روشنی عاشقان شکفت

پیچید عطر و بوی گلاب محمّدی
نام مقدست که دهان در دهان شکفت

سبحان ربّی الاعلای فرشتگان
درسجده های شکرخدا برزبان شکفت

“فَاصبِرلِحُکم ربِّک “یا ایها الرّسول!
در گوشت آیه آیه ی باری گران شکفت

می آمدند خیل ملائک ز دورها
دف می زدند دایره داران ِ حورها

آغاز شعر بود و غزل بود خنده ات
تعبیرناب” خیرالعمل “بود خنده ات

صبح پرنده بود و سپیدار و آفتاب
بت های جاهلی همه در هفت پرده خواب

ایوان کاخ ِ ظلم ترک خورد ناگهان
خنده دوید بر لب معصوم دختران

باد از شلال موی تو رد شد، دچار شد
دریا شنید بوی تو بی اختیار شد

کشتی نامراد جهالت به گِل نشست
عشق تو با نسیم رسید و به دل نشست

نام تو نوبرانه به باد سحر رسید
پیچید در تخیّل گل، پیرهن درید

ای جای پای محکم تو راه عاشقی!
خورشید ِسربلند سحرگاه عاشقی!

هر کس که هفت خط ِمدام تو سرکشید
تا اوج بی کرانگی عشق پر کشید

تو خاتم تمام بهاران عالمی
اعجاز خلقتی- به خدا- جان عالمی

هر صبح از نهایت جان می رسم به تو
در ٲشهدی میان اذان می رسم به تو

هر جا که نور سر بزند آستان توست
خورشید ریزه خوار تو و خاندان توست

هر جا حماسه ای ست نشان از نشان توست
قرآن، چراغ روشن و گنج نهان توست

در معنی تو نام خداوند سرمد است
اکسیر بوی خوش همه از نام احمد است

عبدالرضا کوهمال جهرمی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 175
چهارشنبه 09 دی 1394 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است زمین دور خودش می گردد و بدجور خوشحال است فقط این جمله در تا

ازاین مولود فرُّخ پی هزارو چارصد سال است
زمین دور خودش می گردد و بدجور خوشحال است

فقط این جمله در تایید میلاد نبی کافی ست
که شیطان از نزولش تا همیشه ناخوش احوال است

زمین و آسمان مکه طوری نوربارانند
که دیدار دوتاشان هم تماشا هست هم فال است

پریشان کرده ایران رابه وقت آمدن این طفل
که خاموشی و خشکیدن دراین اجلال،اقبال است

محمد یا امین یا مصطفی یا احمد و محمود
من اَر گنگم جهان هم در بیان او کرولال است

به پایش ریختند از نورها آن قدر از بالا
که سینه ریز خورشید این وسط ناچیز ْمثقال است

نگهبان دارد اسمش ازپس و ازپیش حتی او
برایش حضرت از پیش است و صَلّوا هم به دنبال است

جهان را می زند برهم چنین اسمی که پایانش
به علم جَفْر، دست میم روی شانه ی دال است

به رخ در جاذبه لب دارد و در دافعه لَن را
که پایین لبش نقطه ست و بالای لبش خال است

اگرچه نیستم مثل قَرَن گرم اویس اما
دلم از عشق تو مثل فلسطین است اشغال است

اگر امروز آغاز است بر دین خدا با تو
غدیر خم ولیکن روز اتمام است و اکمال است

ترک برداشت ایوان مدائن پیش تو یعنی
که ایوان نجف بر مشکلات شیعه حلّال است

هم اکنون مستم و این شعر تا روز جزا مست است
ملاک سنجش افراد، قطعا سنجش حال است

به پایان آمد این ابیات اما خوب می دانم
هنوز این شعر در وصف محمد میوه ی کال است

محمد رضا ناصری

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 

 


تعداد بازديد : 97
چهارشنبه 09 دی 1394 ساعت: 10:48
نویسنده:
نظرات(0)
همه ی حرف های من با تو آبرو، اعتبار دنیا تو نور،خورشید،بندگی،توحید همه تفسیر می شود با تو گرد پایت

همه ی حرف های من با تو
آبرو، اعتبار دنیا تو
نور،خورشید،بندگی،توحید
همه تفسیر می شود با تو

گرد پایت به شانه ی جبریل
یعنی از عرش آنچه اعلی، تو
جای پای تو آسمان روئید
رد شدی از مسیر هر جا تو
بالمان سوخت، خاک نشین شدیم
نرسیدیم آخرش تا تو
و به جایی نمی رسیم آقا
تا نگیری تو دستمان را … تو

کاش دستی به دستمان بدهی
آسمان را به ما نشان بدهی

نور توحید را به ما دادی
تو به دل های ما صفا دادی
ما شدیم اهل صبر، اهل ولا
بعد هر وعده غم، بلا دادی
به غریبان جمع یکباره
رزق ما را جدا جدا دادی
دست ما را به فاطمه دادی
دست ما را به آشنا دادی
حس نابی که شاعران دارند
هر چه داریم را شما دادی
با علی آشنایمان کردی
بعد هم منصب گدا دادی

با نگاه تو انتخاب شدیم
که گدای ابوتراب شدیم

لطف داری شما به نوکر هم
خوب و بد را خریده ای در هم
مست جام شما شدیم-و بعد
مست جام طهور کوثر هم
رحمت آوردی و به ما گفتی
رحمتی از خداست دختر هم
پادشاهی که می نشینی با
هر غلام و فقیر و نوکر هم
در جمالت ملاحتی جاری
بود اینگونه تا به آخر هم
جان ماها چه ارزشی دارد
می گذاریم پای تو سر هم

تو دلیل وجود ماهایی
آبروی تمام دنیایی

مکه را اعتبار دادی تو
نعمت بی شمار دادی تو
به نفس های مرده ی این شهر
عطر و بوی بهار دادی تو
آمدی نقل حسن یوسف را
بعد عمری کنار دادی تو
ابتدا بی قرارمان کردی
بعد ما را قرار دادی تو
و علی را نه خم، همان اول
سر جایش قرار دادی تو
چون علی روی شانه ات رفته
شیعه را اقتدار دادی تو

دین تو کامل از ولایت شد
شیعه بعد از شما هدایت شد

وحید محمدی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 111
چهارشنبه 09 دی 1394 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
مسمط-مدح تولد پیامبر دارد هزاران شکر ماندن با محمد هرجا سخن از حُسن شد، آنجا محمد شخصِ عزیز حضرت زهر

مسمط-مدح تولد پیامبر


دارد هزاران شکر ماندن با محمد
هرجا سخن از حُسن شد، آنجا محمد
شخصِ عزیز حضرت زهرا، محمد
بالا عـلـی و حضرتِ والا، محمد
ای شیعه یکدم گو صدوده، یامحمد

با همتت آخر گرفتاران عشقیم
ما صاحب جمع هواداران عشقیم
محتاج یک جرعه میِ باران عشقیم
درهر زمین و هر زمان گریان عشقیم
عشق تو مارا برده تا بالا، محمد

مانند تو اخلاق محور در عرب نیست
مردی هواخواهت چو حیدر درعرب نیست
هم کفو مولا غیر کوثر در عرب نیست
گفتی از ایشان هیچ بهتر در عرب نیست
در گردشم دورِ سر حورا، محمد

یک جمله ات بالاترین نوع کلام است
دوزخ به جان شیعیان حتماً حرام است
زیرا علی بر شیعیان اول امام است
فرموده ای تو کفروبغضش یک پیام است
معلوم شد خَلق نجیب اینجا، محمد

دین کرده کسب آبرو از اعتبارت
بابای صدیقه شدن، شد افتخارت
وقتی خدیجه می شود هرلحظه یارت
خوش میشود آقا به کامت روزگارت
مِهری ندارد بر شما دنیا، محمد

با رفتنت پا گیرد آخر ماجراها
دارد شکایت از تمام شهر، زهرا
شد شعله های فتنه دریک خانه پیدا
چندی قلیل آیند بر عرضِ تسلا
اینگونه شد حقِ شما معنا، محمد

شاعر: علی احمدیان

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 353
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 17:53
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-ولادت بامداد امید بود و نوید خنده زن سر زد از افق خورشید با خط نور در سپهر نوشت صبح �

پیامبر اکرم(ص)-ولادت

 

بامداد امید بود و نوید

خنده زن سر زد از افق خورشید

با خط نور در سپهر نوشت

صبح دانش به شام جهل دمید

شب به پایان رسید انسانها

صبح قرآن دمید انسانها

قطره ها ذره ها به لحن فصیح

ریگ ها سنگ ها بصوت ملیح

همه بانگ رسایشان تکبیر

همه ذکر مدامشان  تسبیح

خیزد از دشت و باغئ نخل و گیاه

نغمه لا اله الا الله

عید امید و عید وجد و سرور

مردن تیرگی ولادت نور

عید مستضعفان ودای ظلم

عید مه طلعتان زنده بگور

عید رشد جوان و عزت پیر

عید آزادی زنان اسیر

عید میلاد سید عرب است

شب حق روز و روز کفر شب است

تن حماله الحطب در نار

عید تبت یدا ابی لهب است

عید وحدت که در صف توحید

عزلت مسلمین شود تجدید

دوستان را به اتفاق قیام

دشمنان را بجز نفاق حرام

تا شود کور چشم خفاشان

میدهد نور آفتاب مدام

گو بسوزد به نار بخل عدو

وحده لا اله الا  هو

هفته وحدت است و عهد الست

سیل سا قطره ها بهم پیوست

مفتی دین فروش آل سعود

مفت داد آبروی خود از دست

همه بت ها جمال حق جویند

وحده لا شریک له گویند

تیرگی از درون هستی رفت

دیو کبر و غرور و مستی رفت

دور بیداد و ظلم پایان یافت

بت نگون گشت و بت پرستی رفت

اصفر و احمر و سفید و سیاه

همه در سایه رسول الله

ای ضعیفان چنگ استکبار

ای اسیران جنگ استعمار

نور آزادی از افق سرزد

بگسلانید بند استثمار

هان ای خفتگان قیام قیام

ذلت و بردگی حرام حرام

دشمنان گرچه پشت سندانند

خرد در زیر پتک ایمانند

پیش سیل هجوم حق پستند

گرچه در فتنه سخت بنیانند

قطره ها همچو بحر بخروشید

بر زوال ستمگران کوشید

برقی از مکه نیمه شب رخشید

که فروغ یگانگی بخشید

با خط نور نقش زد که یکی است

ابیض و احمر و سیاه و سفید

مجد کس در سفید نامی نیست

جزیه تقوی کسی گرامی نیست

ای کتاب خدا کلام خوشت

وی نجات بشر پیام خوشت

وی شعار  نجات هر مظلوم

پیش ظالم همیشه نام خوشت

برتر از اوج و هم پایه تو

رمز وحدت بایه آیه تو

ای به قربان مقدمت جانها

بانگ زن  بر نجات انسانها

رمه تنها و دشتها پر خوف

یار گرگان شدند چوپانها

تو بملک وجود بانگ بر آر

خفتگان رامگر کنی بیدار

گو در آنجا که عدل و ایمان نیست

هر که ساکت بود مسلمان نیست

آنکه را با درنده خویان خوست

نه مسلمان بحق که انسان نیست

بانگ زن ای رسول امت را

که بیایید باز وحدت را

"میثم" از دار عشق تا لب گور

لب گشا بر علیه منطق زور

دشمن ار دست و پا برد ز تنت

مبری دل ز دوست با همه شور

سردار بلا بزن فریاد

تن مده زیر ذلت و بیداد

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 149
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:51
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)- ولادت امشب زمین کند به سماوات سروری امشب نسیم مکّه کند روح پروری امشب به دور مکّه م

پیامبر اکرم(ص)- ولادت

 

امشب زمین کند به سماوات سروری

امشب نسیم مکّه کند روح پروری

امشب به دور مکّه مه و مهر و اختران

از زهره تا زحل همه گشتند مشتری

امشب زخاک رفته بر افلاک موج نور

امشب به عرش، فرش زند کوس برتری

آمد خلیل بت شکنِ دهر با تبر

افتاده لرزه بر تن بت های آذری

بت های کعبه نغمه ی تهلیلشان به لب

اخجار مکّه کرده به تقدیس گوهری

نوشیروان! زکنکره ی قصر خویشتن

بشنو سرود معدلت و دادگستری

دریای ساوه، رود سماوه شدند خشک

حیرت برند هر دو به اسرار دیگری

تاج شرف نهاده خدا بر سر بشر

افتاده شور در ملک و حوری و پری

مسدود شد به روی شیاطین، ره سپهر

از کاهنان گرفته شده علم ساحری

آتشکده خموش و بتان سرنگون به خاک

افتاده نطق پادشهان از سخنوری

مرد و زن و فقیر و غنی کوچک و بزرگ

خوانند عاشقانه سرود برابری

باید دهند یکسره قوم و قبیله ها

بر دست یکدیگر همه دست برادری

محشر نگشته، واقعه ی محشر آمده

ملک وجود پر شده زآیات محشری

رازی است بس شگفت زآیات سرمدی

سرّی است بس عجیب زگفتار داوری

باور کنید نور عدالت دمیده است

باور کنید طی شده دور ستمگری

باور کنید مژده ی میلاد احمد است

باور کنید عید بزرگ محمّد است

اعیادِ خلق دیگر و این عید، دیگر است

باور کنید عید خداوند اکبر است

آئینه ی جمال نبی را نگه کنید

آئینه ی جمال خداوند منظر است

بی جبرئیل بانگ خداوند بشنوید

زیرا خدا به وصف نبی مدح گستر است

زیباترین کلام الهی درود اوست

کز هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

از کاخ های سرخ یمن تا قصور شام

با نور آن جمال منوّر منوّر است

ای آمنه، عزیز تو نامش محمّد است

نامش محمّد است و محمّد پیمبر است

ای آمنه محمّد تو فخر انبیاست

دستش ببوس کز همه پیغمبران سر است

از خالق و ملائکه و کلّ کائنات

بر ماه عارضش صلوات مکرّر است

این آفتاب کشور دل، نور او علی است

این جانِ جان و جان گرامیش حیدر است

این بحرِ رحمتی است زعالم وسیع تر

دُرّ گرانبهای چنین بحر، کوثر است

این است آنکه یک نفس روح بخش او

با طاعت تمام خلایق برابر است

پای غلام درگه او بر فراز عرش

دست وصیّ او به سر اهل محشر است

این اولیّن تجلّی حق ختم انبیاست

هر چند در مقام نبوّت مؤخّر است

از صبح دهر، جلوه ی او جلوه ی نخست

تا روز حشر گفته ی او حرف آخر است

باور کنید در شب میلاد مصطفی

بت ها شعارشان همه الله اکبر است

باور کنید چون نفس حضرت مسیح

امشب نسیم مکّه همه روح پرور است

پیشانی ملائکه بر خاک آمده

باور کنید خواجه ی افلاک آمده

آئینه ی جمال الهی جمال اوست

بام سپهر پلّه ی تخت جلال اوست

ماه جمال سرو قدان خاک آستان

همچون هلال، قامت گردون هلال اوست

مهر سپهر در گُل لبخند گشته گم

زیبائی بهشت زعکس بلال اوست

دست پیمبران به سوی خانه اش دراز

لب های خضر تشنه ی جام وصال اوست

چون حُسن بی مثال خداوند، بی مثال

بُرهانم آفتاب رخ بی مثال اوست

خون جاری از دهان، گل لبخند بر دو لب

خُلق عظیم تا ابدیّت مدال اوست

گفتار صاحبان خِرد دونِ شأن وی

اوهام انبیا همه مح-و کمال اوست

دست خدا نموده لوای ورا بلند

ملک وجود، مملکت بی زوال اوست

لبخند دوستی به روی دشمنان زدن

حرف نخست سوره ی حسن خصال اوست

اهل بهشت تشنه لب جام کوثرند

کوثر ببین که تشنه ی جام وصال اوست

ایمان لطیفه ای است زگفت و شنود وی

قرآن صحیفه ای که پر از خطّ و خال اوست

هر شمع را شراره ای از شعله ی فراق

هر جمع را قیامتی از شور و حال اوست

ذکر ملک همیشه درود و سلام وی

چشم خدا هماره به ماه جمال اوست

باور کنید این همه زیبائی وجود

تصویری از تصوّر نقش خیال اوست

باور کنید عزّت دنیا و آخرت

در سایه ی محمّد و قرآن و آل اوست

باور کنید روز و شب و ماه و سال ما

مشمول فیض روز و شب و ماه و سال اوست

تا عبد ذات پاک خداوند سرمدیم

در سایه ی محمّد و آل محمّدیم

ملک وجود تحت لوای محمّد است

بحرِ بقا نمی زعطای محمّد است

توحید زنده از نفس روح بخش او

قرآن کتاب مدح و ثنای محمّد است

عیسی که بر سپهر چهارم عروج کرد

طوا حیات او به دعای محمّد است

هر آیه ای که وجه خدا را نشان دهد

آئینه ی تمام نمای محمّد است

گوشی که بشنود سخن وحی را کجاست؟

عالم پر از صدای رسای محمّد است

قرب خدا، دعای ملائک، صفای دل

در خواندن حدیث کسای محمّد است

جان لاله بر کف آید و دل با چراغ نور

در محفلی که حال و هوای محمّد است

مفتاح رمز وحدت اسلام و مسلمین

در دست های عقده گشای محمّد است

"اِنَّ الرَّجل لَیَهجُر" جز کفر محض نیست

این جنگ با کلام خدای محمّد است

شاگرد ابتدایی او کیست، جبرئیل

مرهون درس روح فزای محمّد است

نور ولایتش همه جا موج می زند

ظرف وجود، جام ولای محمّد است

عالم اگر که حاتم طایی شوند، باز

بر هر که بنگرند گدای محمّد است

تنها مزار و تربت پاکش مدینه نیست

ملک وجود صحن و سرای محمّد است

حصن خدا، بهشت خدا، رحمت خداست

هر جا که سایه ی زلوای محمّد است

عالم بود به ظلّ لوای علی ولی

حتّی علی به ظلّ لوای محمّد است

باور کنید جز مدد جبرئیل نیست

"میثم" اگر مدیحه سرای محمّد است

گر دست دل به دامن احمد نمی زدم

اینگونه دم زمدح محمّد نمی زدم

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 125
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:50
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)-مدح تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی نکوتری ز کلام و فراتر از سخنی اگر تمام نکویان

پیامبر اکرم(ص)-مدح

 

تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی

نکوتری ز کلام و فراتر از سخنی

اگر تمام نکویان شوند پروانه

تو در تجمّع آنان، چراغ انجمنی

جنان به باغ گلی ماند و تو صاحب باغ

جهان چو یک چمن است و تو سرو آن چمنی

به "قُل اَنَا بشرٌ مثلکم" شدی توصیف

مباد اینکه بگویند حیّ ذوالمننی

"تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد"

که جان جان جهانی و در لباس تنی

رواست تا همه ارواح با خضوع و خشوع

کنند سجده تو را بس که نازنین بدنی

کنند ناز به اهل بهشت در صف حشر

به روی اهل جهنّم، اگر تو خنده زنی

چگونه وصف تو را گویم؟ ای خدا مرآت!

که باب فاطمه و پیشوای بوالحسنی

گهر به خود ز چه نازد؟ تو لعل لب بگشا

که دُر پراکنی و رونق گهر شکنی

اگر چه "میثم" آلوده ام، یقین دارم

که چون به حشر درآیم، تو دستگیر منی

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 113
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:44
نویسنده:
نظرات(0)
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد دوخورشید جهان افروز ، در

پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت

 

فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد

دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد

دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد

دو رهرو ، یا دو رهبر ، یا دو مشعل دار راه آمد

دو شمع جمع بزم جان ، دو رکن محکم ایمان

دو بحر رحمت  و غفران دو دست قادر منان

دو آدم خو ، دو یوسف رو ، دو موسی ید ، دو عیسی دم

دو دریا را دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد

دو جان جان جان ، دو دلبر جانانه پیدا شد

دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد

دو شمع آفرینش ، یک جهان پروانه پیدا شد

دو سر داور هستی دو جان در پیکر هستی

یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی

یکی سر الله اکبر ، یکی وجه الله اعظم

دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها

دو باب الله احسانها ، دو بسم الله عنوانها

دو سرو باغ و بستانها ، دو باغ روح و ریحانها

دو واجب جاه امکانها ، دو مشعل دار کیهان ها

دو خالق را نماینده ، دو قرآن را سراینده

دو رحمت را فزاینده ، دو دلها را رباینده

یکی بر اولیا سادس ، یکی بر انبیا خاتم

بشارت ای تمام عالم هستی بشیر آمد

گل بستان سرای آفرینش در کویر آمد

نرفته ماه از بزم فلک مهر منیر آمد

بشیران را بشیر آمد نذیران را نذیر آمد

جهان گردیده آسوده ، ملک رخ بر زمین سوده

فلک بر زیور افزوده  ، محمد  چهره بگشوده

ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم

فلک امشب زمین مکه را از دور می بوسد

ملک مهد محمد   را بموج نور می بوسد

بفرمان خدا خاک درش را حور می بوسد

مسیح از عالم بالا کلیم از طور می بوسد

حرم پیموده ره سویش طواف آورده بر کویش

صفا چون گل کند بویش صفاها گیرداز رویش

به یاد لعل لب هایش کند رفع عطش زمزم

چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خدا جویش

دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش

بنا گه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش

منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش

سما در نور او گم شد زمین دریای انجم شد

لبش گرم تبسم شد  وجودش در تلاطم شد

که ناگه چشم حق بینش دوباره باز شد ازهم

ندا از عمق جان بشنید هان ای مهربان مادر

خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر

سلامت می دهد امشب زمین و آسمان مادر

که هستی آفرین هستیتب بخشد رایگان مادر

ببین لطف موید ، را بخوان دادار سرمد را

بدنیا آر ، احمد را ، محمد   را محمد   را

بذکر حق کن استقبال ، از پیغمبر اکرم  

دل شب آمنه تنها ولی تنها خدا با او

نه عبدالله زنده نه زنان آشنا با او

دعا می خواند و بودی آفرینش همصدا با او

سخن می گفت  فرزندش محمد   در خفا با او

امیدش بود و معبودش ، وجودش بود و مولودش

محمد بود مقصودش ، زهی از بخت مسعودش

گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم

زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعا گویش

ز یک سو آسیه گل بوسه گیرد از گل رویش

ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش

ز یک سو دست های مریم عذرا به پهلویش

که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد

جمال حق مجسم شد محمد   ماه عالم شد

به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم

در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد

در آن شب جلوه گر مرآت حسن حی سرمد شد

در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد

در آن شب بوسه زن مادر به رخسار محمد   شد

چه عبدی در سجود آمد چه نوری در وجود آمد

چه غیبی در شهود آمد ، خدا را هر چه بود آمد

که او با هر دمش ، بر آفرینش ، جان دهد هر دم

چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را

نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را

فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالم را

ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را

مبارکباد لبخندت ، گرامی باد فرزندت

بهین عبد خداوندت محمد   طفل دلبندت

که می خوانند مدحش را ، خدا و انبیا با هم

تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگر زادی

ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی

مسیحا ، نه ، مسیحای مسیحا پروردی زادی

تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی

رسل در تحت فرمانش ، کتب یک جمله در شانش

هزاران خضر عطشانش ، صدا اسماعیل قربانش

مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم  

زمین مکه دیشب غرق در نور محمد   بود

چراغ آسمان لبخند زن بر روی احمد بود

جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود

تجلای خدا در چهره عبدی موید بود

موید باد قرآنش ، گرامی باد فرقانش

معطر باد بستانش ، جهان در تحت فرمانش

بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم

محمد   ای چراغ روشنی بخش جهان آرا

بر افروز و بر افروزان بنور خویش دل ها را

بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را

ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را

تو ما را دانش آموزی ، تو مهر عالم افروزی

تو برق اهرمن سوزی ، تو در هر عصر پیروزی

لوای تو است با دست خدا بر دوش نه طارم

هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد

همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد

ندای تفلحوا از مکتب جان پرورت خیزد

فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد

ششم مولا ششم رهبر ، ششم هادی ششم سرور

ششم فرمانده داور ، ششم فرزند پیغمبر

که شش خورشید حق از سلب او تابیده در عالم

الا ای ام فروه آفتاب داور آوردی

محمد را محمد را کتاب دیگر آوردی

تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی

تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی

به عصمت مادرش زهرا بصورت چون حَسَن زیبا

حسینی خو علی  سیما امام باقرش بابا

که با عید محمد عید میلادش بود توام

کتاب من کتاب الله و دین مصطفی دینم

تولای امیر المومنین عهد نخستینم

مرام جعفری و مهر الله آئینم

نه کاری بوده با آنم نه حرفی مانده با اینم

محب آل اطهارم ، علی را دوست میدارم

ز خصمش نیز بیزارم ، به یارش تا ابد یارم

نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب "میثم"

 

غلامرضا سازگار

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 145
دوشنبه 07 دی 1394 ساعت: 10:18
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 13
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف