|
نامه دادم محضرت یا خوب یا بد...چند بار
پاسخی از سمت دربارت نیامد...چند بار؟
بی بهانه دوستم داری، نمیدانم چرا
بوده ام در عشق بازی ها مردد چند بار
مثل مرغ دل که چندین بام دارد یک هوا
پر گرفتم روزها مقصد به مقصد چند بار
چون کلاغی قاطی خوبانت اینجا آمدم
گشته ام با کفترانت دور گنبد چند بار
مثل زواری که هر سال از نجف تا کربلا
آمدم از راه قم تا شهر مشهد چند بار
از شروع شعر تا پایان دل وامانده ام
تا کنار پنجره فولاد آمد چند بار
ایمان کریمی
تعداد بازديد : 108
یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت: 12:44
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
میهمانی رو سیاه و میزبانی مثل تو
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو
شرمسارم درمسیرت یا صراط المستقیم
کج مداری کرده ام با ساربانی مثل تو
زیرچتر این و آن رفتم نفهمیدم دریغ
داشتم روی سر خود سایبانی مثل تو
هرچه پل پشت سرم بوده است من کردم خراب
دورماندم، دور، ازکهف امانی مثل تو
خواستم حال مناجاتی و یک شب هم نشد
قدر نشناسم که دارم هم زبانی مثل تو
کورباد این چشم های غافل وبی راهه جو
که نمی بیند دمی نورعیانی مثل تو
پیش گام آشتی با عبد بودی هر زمان
گشتم و پیدا نکردم مهربانی مثل تو
علی شکاری
تعداد بازديد : 63
یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت: 12:43
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
از دست کارهای خودم دلشکسته ام
از راه و رسم بندگی خویش خسته ام
ماه خدا گذشت ، همانم که بوده ام
حالا در انتظار محرم نشسته ام
علی ذوالقدر
تعداد بازديد : 187
یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت: 12:38
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
شرمنده ام با رو سیاهی یاالهی!
رو کرده ام سویت،نگاهی یاالهی!
ماه ضیافت ماه خوب روزه داری
سرشد به عصیان و تباهی یاالهی!
سوی خودت خواندی مرا ای مهربانم
با هر خطا و اشتباهی یاالهی!
من توشه ای با خود نیاوردم به بازار
دستان خالی ام گواهی یاالهی!
دلبسته ام بر این و آن غافل از آنکه
تنها تویی تو تکیه گاهی یاالهی!
چیزی نمانده تا محرم را ببینم
باز این دلم شد بارگاهی یاالهی!
قصد سفر در کربلا دارد حسینم
آماده گشته قتلگاهی یاالهی!
علی علی بیگی
تعداد بازديد : 321
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:37
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(1)
ای جان فدای جان تو یا مرتضی علی
شد ملک دل مکان تو یا مرتضی علی
روح ز شوق کوی تو پرواز می کند
بر گرد زاران تو یا مرتضی علی
چون ماه نو که تربیتش کرد افتاب
پرورده ام به نان تو یا مرتضی علی
بر فرق مهر و ماه بود تاج افتخار
نعلین خادمان تو یا مرتضی علی
در بحر رحمت است چو نقشی به روی اب
عصیان شیعیان تو یا مرتضی علی
جبریل پیش تر ز وجود جهان شنید
مدح تو از زبان تو یا مرتضی علی
هر کس برد پناه ز بد گو به مامنی
ماییم و استان تو یا مرتضی علی
مگذار سر برد به سلامت عدوی تو
از تیغ جان ستان تو یا مرتضی علی
نجیب کاشانی
تعداد بازديد : 93
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:34
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
ﺷﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻬﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺑﮕﺬﺍﺷﺖ ﻗﺪﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ
ﺩﻝ ﺟﺎﯼ ﺩﮔﺮ٬ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﮔﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺗﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﺴﺖ ﻣﺨﺎﻟﻒ
ﺧﺎﮐﻢ ﺑﻪ ﺩﻫﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ ﺁﻥ ﺷﻪ ﺳﭙﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺁﻥ ﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ
ﺳﯿﻼﺏ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﮋﻩ ﯼ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﺍﻭ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺪﯼ ﺯﺧﻢ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﺩﺍﻏﯽ ﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﺧﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺟﮕﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﺯ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻭ ﺳﻨﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﺩﺍﻏﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﺩﺭﯾﻐﺎ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺁﺏ
ﺷﺎﻫﯽ ﮐﻪ " ﻋﻠﯽ" ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻮﺛﺮ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻮﺩ
فتحعلی شاه قاجار
تعداد بازديد : 165
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:33
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
ﭘﯿﮑﺮ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﺮ ﻧﻮﮎ ﻧﯽ ﺳﺮﺵ
ﮔﻮﯾﻢ ﺯ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺳﺮﺵ ﯾﺎ ﺯ ﭘﯿﮑﺮﺵ؟
ﮔﻮﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﺯ ﺳﺮﺵ، ﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﺷﻤﺮ
ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﺯﯾﻨﺐ ﻏﻤﺪﯾﺪﻩ، ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ
ﮔﻮﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﺍﻭ، ﮐﺮﺩ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ
ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﺭﻩ ﺯ ﺿﺮﺏ ﺳﻢ ﺍﺳﺐ ﺑﺴﺘﺮﺵ
ﺑﺎ ﺳﺎﺭﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﻣﺤﺒﺖ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ؟
ﮐﺰ ﺑﻬﺮ ﺯﺭ ، ﻧﻤﻮﺩ ﺟﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﺍﻃﻬﺮﺵ
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ
ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﺴﯽ ﺟﺴﻢ ﺍﻧﻮﺭﺵ
ﺁﻩ ﺍﺯ ﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺯ ﻋﻄﺶ ﺩﺍﺩ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺑﻮﺩ
ﺷﻂ ﻓﺮﺍﺕ ﻣﻮﺝ ﺯ ﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﺷﺪ ﺯ ﻗﺤﻂ ﺁﺏ
ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻮﺩ ﺁﺏ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﺩﺭﺵ
جودی خراسانی برگرفته از دیوان جودی
تعداد بازديد : 329
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:32
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
یا علی (ع)
ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﯼ ﻋﻠﯽ
ﺩﻻ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﺴﻮﺯﯾﻢ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻠﯽ
ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻨﺪ
ﻓﺸﺎﻧﺪ ﺍﺷﮏ ﻏﻢ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺠﺘﺒﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﺯ ﺩﺍﻍ ﻭ ﻣﺎﺗﻢ ﺯﻫﺮﺍ،ﺯﻏﺼﻪ ﻣﯽ ﭘﺎﺷﯿﺪ
ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ-ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ-ﮐﻮﻩ ﺟﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪ
ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﻫﯽ ﻭ ﻧﺨﻞ ﻭ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ
ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ ﺭﺑﻨﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﻫﻔﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ
ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺨﻔﯽ ﻭ ﺑﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻋﻠﯽ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯼ ﺩﯾﺪﻩ!ﺧﻮﻥ ﻧﯿﻔﺸﺎﻧﯽ
ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺯﻫﺮﺍﯼ ﺑﺎ ﻭﻓﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﻣﺘﺶ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﻏﺼﻪ ﮔﺸﺘﻪ ﺩﻭﺗﺎ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻏﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﻠﯽ
ﺑﯿﺎ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﯼ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﻦ ﺩﻝ ﺷﺐ
ﻧﻤﺎ ﻣﺸﺎﯾﻌﺖ ﺍﯼ ﺷﯿﻌﻪ!ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ﺗﻮ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ!ﺑﺎ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﻥ ﺁﻟﻮﺩ
ﺑﮕﯿﺮ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ
ابراهیم سنایی
تعداد بازديد : 209
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:31
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
قدر این سی شب به هرکس فیض غفران میدهم
مزد این یک ماه را برروزه داران میدهم
هرصواب بنده ام را صدبرابر میخرم
بار کم آورده و سود فراوان میدهم
خشکسالی را ازین کشور دوباره میبرم
بر تمام خاکهای تشنه باران میدهم
روزه درگرما تجلای جهاد اکبر است
پابه پای این صبوری نور ایمان میدهیم
هرگرفتاری اگر دارید حلش میکنم
پابه پای دردها دارو و درمان میدهم
یادتان باشد که زنگ خانه من یا علیست
خیر صدها سال را با یک علی جان میدهم
هرشب از من روزی حج خواستید و در ازاش
روزی حج فقیران پیش سلطان میدهم
آخر ذی قعده دست جمع حاجی میشوید
فرصت پابوسی شاه خراسان میدهم
آخرت را کرده ام وقف گدایان حسین
این گران را باحسین ارزان ارزان میدهم
کربلا رفته بهشت و عرش را هم دیده است
درطواف این حرف فیض دوچندان میدهم
گریه بر آن کشته ی بی سر به هرکس واجب است
بهترین هارا به این چشمان گریان میدهم
سفره را مادر که میبندد بنفع بچه هاست
هرچه را زهرا بخواهد زود و آسان میدهم
سید پوریا هاشمی
تعداد بازديد : 51
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است
قلم ز عهده ی مدح تو بر نیامده است
به شهد غنچه ی لبهای سرخ تو سوگند
گلی شبیه تو از خاک در نیامده است
بزرگی تو چنان جلوه کرده در عالم
مجال عمر کَمَت در نظر نیامده است
به لطف منسب بابُ الحوائجْیت بُوَد
که توی حرف تو اصلاً اگر نیامده است
علی؛علیست چه اکبر؛چه اصغرش؛اصلاً
ز نام نامی تو خوبتر نیامده است
بدیل نیست برایت که در سرای حسین
پس از ظهور تو دیگر پسر نیامده است
چه جلوه ای تو ندانم که لطف نقّاشیْت
به ذهن این همه تصویرگر نیامده است
خبر رسیده لبت خنده داشت وقت سفر
اگر ز شورش اشکت خبر نیامده است
ازآن طرف دل مادر اسیر دلشوره ست
ازاین طرف سوی خیمه پدر نیامده است
بگو گلوی تو شمشیر خورده یا نیزه ؟
مگر به سمت تو تیر سه پر نیامده است ؟
تنت برای چه اینقدر؛ زخمْ خورده شده؟
اگر ز خاک به سرنیزه در نیامده است…
شاعر:محمدقاسمی
تعداد بازديد : 79
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مرغ دلم دوباره هوای سفر گرفت
آشفته تر ز پیش شد و بال و پر گرفت
من بی خبر ز عالم بالا نشسته ام
باید ز حال بی خبران هم خبر گرفت
با دردسر خوشم تو به من راحتی مده
شکر خدا که دور مرا دردسر گرفت
با دردسر به اوج مقامات میرسم
پس میشود که رزق ز خون جگر گرفت
روزم بدون کرببلا شب نشد ولی
شبهای جمعه سینه ی من بیشتر گرفت
هر کس به یک طریق به تو میرسد حسین
دست مرا هم این مژه ی رفتگر گرفت
دلخوش به بالحسین شب قدر گشته ام
نوکر به عشق لطف تو قران به سر گرفت
تنها امید من به شب هشت ماتم است
شهزاده بود دور مرا اینقدر گرفت
باید که از زبان پدر روضه خواند و گفت
با آه آه او دل کل بشر گرفت
او یک پسر به عرصه ی پیکار داده بعد
بین عبای جد خودش صد پسر گرفت
حالا تمام زندگیم زیر دست و پاست
دشمن نهال عمر مرا با تبر گرفت
زحمت کشیده ام که به این سن رسیده ای
لعنت به نیزه ای که تو را از پدر گرفت
شاعر:امیر علوی
تعداد بازديد : 75
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
سفره ها جمع شد و چیزی به ما ها نرسید
چقدر سخت مناجات کنم با “نرسید”
جمعه ها از پس هم در گذرند “آقاجان”
شاید این نوکرتو مرد و به فردا نرسید
رد پایت جمکران ساز است و حاجت می دهد
به دم زنده کنت حضرت عیسی نرسید
شکوه هایم را بخواهم به خدا نامه کنم
می نویسم مختصر “بسمه تعالی” نرسید
این زبان کودکانه معجزه دارد ، نگاه
((پس چرا خوشکل ترین آقای دنیا نرسید؟))
شاعر: حسین رویت
تعداد بازديد : 131
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:21
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا – یاسر مسافر
چقدر تشنگی لحظه افطار خوش است
چقدر عرض ادب ساحت دلدار خوش است
سحر و نم نم باران و کمی حال دعا
اگر آن لحظه شود موعد دیدار خوش است
سر لیلی بنویسید سلامت بادا
سر مجنون بنویسید روی دار خوش است
درد اگر از غم هجران تو باشد بهتر
و به درمان نرسد عاشق بیمار خوش است
به سلامی به کلامی نفس غمگینی
گفتن از خشکی لب های رخ یار خوش است
دم افطار چقدر بغض گلو گیر من است
اصلا آن لحظه فقط ذکر علمدار خوش است
به همان دست علم گیر و همان مشک تهی
روز محشر اگر او هست خریدار خوش است
به همان خواهر مظلومه که آهش میگفت
دیدن اهل حرم بر سر بازار خوش است
به تلظی علی اصغر ارباب قسم
روزی کرببلا دست علمدار خوش است
یاسر مسافر
تعداد بازديد : 71
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:20
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا
بازی دنیا زعمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت
گریه و حال نماز صبحهای من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت
از صغیره شد شروع و به کبیره ختم شد
جرأت عاصی شدن از من خجالت را گرفت
یارفیق لا رفیق له حلالم کن اگر
بین ما بار گناهانم رفاقت را گرفت
نور مولا نیست دیگر درمیان سفره ام
بی خیالی در ادای خمس برکت را گرفت
نیم دین را به حیا دادند کارم سخت شد
مستی از انجام معصیت نجابت را گرفت
ذکر و استغفار و توبه دست جمعی بهتر است
باخت این شبها کسی که کنج عزلت را گرفت
مادری میگفت فرزند شهیدش عاقبت
درهمین ماه خدا اذن شهادت را گرفت
لذت افطار با خرمای نخل کربلاست
خوش بحال هرکه از زهرا زیارت را گرفت
یا غیاث المستغیثین گفت و پاسخ داده شد
نیزه ای روی لب خشکش اجابت را گرفت
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب هشتم رمضان 94
تعداد بازديد : 31
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:19
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا
مثل طفلی مینشینم گریه زاری میکنم
تا در آغوشم نگیری بی قراری میکنم
با تو بعضی وقتها سازمخالف میزنم
با تو بعضی وقتها ناسازگاری میکنم
هرچه هم اصرار کردم حاجت من را نده
شاید اصلاً روی شَری پافشاری میکنم
روزه میگیرم ولیکن چشم و گوشم روزه نیست
روزها من هم به نوعی روزه خواری میکنم
توبه با گریه ثمر دارد که من با اشک هام
بذرهای توبه ام را آبیاری میکنم
جای من بین گلستان مناجات تو نیست
بین این گلها چقدر احساس خاری میکنم
بعد ازاین دور تو میگردم فقط نه دیگران
دیگران را دارم از دورم فراری میکنم
چون که میبینم علی را لحظه جان دادنم
پس برای دیدنش لحظه شماری میکنم
روز محشر لحظه ای مهلت دهی لب وا کنم
یا علی میگویم و داد و هواریمیکنم
در قیامت مینشینم باز در سوگ حسین
می نشینم گوشه ای و سوگواری میکنم
من که با سینه زدن دنیا قیامت کرده ام
پس تماشا کن صف محشر چه کاری میکنم
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و ششم رمضان 94
تعداد بازديد : 213
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:19
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا
دلم شکسته مرا باز بی صدا بخرید
رسیده ام به ته خط از ابتدا بخرید
شریک نفس شدن ورشکستگی دارد
کمک کنید کمی از گناه ما بخرید
چقدر این رمضانها بیاید و برود
نمی روم پی کارم دوباره تا بخرید
تمام شد من بیچاره ماندم و تو فقط
کسی که بی کس و تنهاست را جدا بخرید
سریع اگر نخرید آبروی من رفته
به خاطر زهرا هم که شده مرا بخرید
به حکم جابر العظم الکثیر هم که شده
ضرر کنید اگر میشود گدا بخرید
به یاد مرگ نیفتادم و دلم مرده
به حمد و سوره برای دلم شفا بخرید
جنازه ام به زمین مانده است بردارید
مرا به خاطر سلطان کربلا بخرید
دل مرا دم باب الجواد هم ببرید
که آبروی مرا محضر رضا بخرید
همان دلی که من ارزان فروختم به همه
کریم کرده ضمانت خود شما بخرید
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیست و هشتم رمضان 94
تعداد بازديد : 87
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا
آخرین شبهاست کم کم رفع زحمت میکنیم
جیبمان خالیست احساس خجالت میکنیم
بین مسجد بیشتر باخود تعلق میبریم
حق صاحبخانه را کمتر رعایت میکنیم
هرچه روزی میدهی خرج معاصی میشود
ما فقط سواستفاده از رفاقت میکنیم
بیشتر دارد اجل سر به جوانان میزند
پس چرا ما اینقدر داریم غفلت میکنیم؟
کار دنیا را ببین که متهم شاکی شده
جای تو ما دائما از تو شکایت میکنیم
سهم ما از قال صادقها به این و آن رسید
وقت منبر هم فقط داریم صحبت میکنیم
ذره ای دربندگی سختی نمیبینیم ما
روز و شب جای ریاضت استراحت میکنیم
نهی از منکر نکردن معنی اش این میشود
از فساد و بی حیاییها حمایت میکنیم
عمر ما موقوفه عشق حسین و کربلاست
هرچه را داریم یکجا خرج هیئت میکنیم
خاک خاک کربلا باشد غذاهم میشود
روزه را افطار با یک ذره تربت میکنیم
از حرم تا قتلگه زینب تماما پیرشد
گریه بر خم بودن آن قد و قامت میکنیم
اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب بیستم و هفتم رمضان 94
تعداد بازديد : 165
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
اشعار ماه مبارک رمضان – اشعار مناجات با خدا – علی اکبر لطیفیان
یک قطره اشک شرم مرا "یم" حساب کرد
کوثر حساب کرد، و زمزم حساب کرد
آه یکى گرفت ، به پاى همه نوشت
ما باهم آمدیم که با هم حساب کرد
با این خدا هر آنکه طرف شد ضرر نکرد
یک دم صدا زدیم, دمادم حساب کرد
پیش کریم ، دست به جیبم نمیبرم
خرج من است، کیسه حاتم حساب کرد
کارم اگر نداشت پس اینجا چه میکنم
منت سرم گذاشت مرا هم حساب کرد
مقصد عبودیت که نباشد، نمیشود
حتى روى عبادت بلعم حساب کرد
معلوم بود آبرویم را نمیبرد
از اولش گناه مرا کم حساب کرد
اول بنا نداشت حسابم کند ولى
وقتى که دید فاطمه دارم، حساب کرد
ما را اگر خدا نخرد، میخرد على
باید به روى شاه دو عالم حساب کرد
این گریه قابلیت غفران نداشت که...
پس روى گریه هاى محرم حساب کرد
فرمود "بالحسین" بگو،گفتم و خرید
یعنى مرا دومرتبه آدم حساب کرد
چیزى نمانده بود که بیرونمان کنند
ممنون حیدریم که درهم حساب کرد
علی اکبر لطیفیان
تعداد بازديد : 109
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:17
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
لحظات دعا، خداحافظ
روزهای خدا، خداحافظ
لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر
ظهرهای کلافهی بیحال
جزءهای نخواندهی امسال
ذکرهای نهفته زیرِ لب
مثل تصمیمهای «از امشب...»
ذکرمان گشت ربنا، افطار
پای هر سفره آتنا، افطار
چهقدَر با خدات کردی حال؟
پلک بر هم زنی شده شوال
چشمهای به در، خداحافظ
لحظات سحر، خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظههای غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چهقدَر مانده است تا ساحل
رمضان رفت، ای دل غافل!
راه باز است، تو نمیبینی
میوهی بغض را نمیچینی
خویشتن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام، یا اشک!
اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی بابالرضا قدم بزند
شب بیست و نهم، چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول، یک قدم است
السلام علیک! دلتنگم
ای بمیرم که مایهی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نُه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن
مهدی رحیمی
تعداد بازديد : 248
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
وداع با ماه مبارک رمضان
ماه خدا برای تو دلتنگ می شوم
یکسال در هوای تو دلتنگ می شوم
هر روز وقت مغرب و هنگامهء اذان
با یاد ربنای تو دلتنگ می شوم
دارند سفره های تو را جمع می کنند
با دوری از فضای تو دلتنگ می شوم
سی ، نیمه شب دعای سحررا شنیده ام
ای ماه ، بی دعای تو دلتنگ می شوم
نزدیکتر شدم به ابالفضل با عطش
پس بهر روزه های تو دلتنگ می شوم
این حال خوش که سرزده در تار و پود من
ای کاش ماندگار شود در وجود من
تا اسمه دواست، دوا را گرفته ایم
تا ذکره شفاست ، شفا را گرفته ایم
این رحمت خداست که یاری نموده تا
دامان لطف شیر خدا را گرفته ایم
شکر خدا که نیمهء ماه خدا به لب
ذکر کریم آل عبا را گرفته ایم
با یاد لحطه لحطهء ارباب بی کفن
حتما برات کرببلا را گرفته ایم
والله این بزرگترین افتخار ماست
از دست او نشان گدا را گرفته ایم
داریم امید اینکه خدایی شدیم ما
تا سال بعد کرببلایی شدیم ما
وقت وداع با تو به هر حال می رسد
ماه خدا چه زود به شوال می رسد
این بنده با گناه به ماه خدا رسید
حالا به عید فطر سبکبال می رسد
شبهای قدر حال و هوایی عجیب داشت
شاید عزیز فاطمه امسال می رسد
شاید به کربلا نرسد دست ما دگر
اما به دامن علی و آل می رسد
فرقی نمی کند رمضان یا محرم است
هر جا رویم روضه به گودال می رسد
با چکمه ای به پا و سپس خنجری به دست
در پیش چشم فاطمه بر سینه اش نشست
مهدی مقیمی
تعداد بازديد : 209
جمعه 26 تیر 1394 ساعت: 20:16
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)