وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5
وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 5
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت خدیجه (س)-وفات بوی سحر نمی وزد از شام تار من کم گریه کن کنار من ابر بهار من باران به پای سا

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

بوی سحر نمی وزد از شام تار من

کم گریه کن کنار من ابر بهار من

باران به پای ساقۀ خشکم دگر مریز

از برگ و بر فتاده دگر شاخسار من

بر درب خانه چشم کبودت سپید شد

دلواپس غریبی من، غمگسار من

اندازۀ کفن به کفم نیست در همی

بین از کجا کشیده کجا ختم کار من

جای کفن عبای پیمبر مرا بس است

بوی بهشت می وزد از رخت یار من

خیلی دلم گرفته عروست نکرده ام

ای یاس چار سالۀ من خانه دار من

باشد دو گوشوارۀ من هدیه ام به تو

وقت عروس گشتن تو یادگار من

بابا کفن برای من آورده فاطمه

بس کن که محتضرشدی از احتضار من

خواهم وصیتی بکنم پیرهن بباف

بر بی کفن ترین پسری از تبار من

 


تعداد بازديد : 189
جمعه 28 تیر 1392 ساعت: 13:09
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) - مسعود اصلانی تو كيستي كه سينه ي ما بي قرار توست چشم زمين و چشم

 

تو كيستي كه سينه ي ما بي قرار توست

چشم زمين و چشم زمان سوگوار توست

 

كم نيست اين كه مادر زهراي اطهري

سوگند مي خورم كه همين افتخار توست

 

در هر كجا هميشه كنار پيمبر و

در هر كجا هميشه پيمبر كنار توست

 

مادر بزرگ محترم خانواده اي

داماد خانواده علي بي قرار توست

 

دنياي تو هميشه هوايش بهاري است

در بين خانه ات نوه هايت بهار توست

 

خيل كثير خانه ي پيغمبر از تو بود

زهراي خانه ي نبوي يادگار توست

 

بيخود نبي به پاي كسي پا نمي شود

هر مادري كه مادر زهرا نمي شود

 

دنباله دار عشق و اويس قرن شدي

در شب دليل گريه ي چشمان من شدي

 

جايت اگرچه زير كساي نبي نبود

مادر شدي خلاصه ي آن پنج تن شدي

 

در هر نماز نافله پشت پيمبرت

محو عروج هر شبي خويشتن شدي

 

دخت علي ز چهره ي تو ارث برده است

اي مادري كه مادر ام الحسن شدي

 

چندين كفن اگر چه محياي تو شده

مادر بزرگ يك نوه ي بي كفن شدي

 

گريان روضه هاي رسول خدا شدي

گريان داغ غربت يك پاره تن شدي

 

جبريل گفت روضه ي زخمي دوباره را

در روي خاك يك بدن پاره پاره را

 

مسعود اصلانی

 


تعداد بازديد : 153
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:08
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) - علی صالحی از درد غربت داشت كوثر گريه ميكرد زهرا به روي قبر ماد

 

از درد غربت داشت كوثر گريه ميكرد

زهرا به روي قبر مادر گريه ميكرد

 

خاك مزار مادرش را ميگرفت و

با دست خود ميريخت بر سر گريه ميكرد

 

ياد گذشته ياد آينده براي

اين مادر و دختر، پيمبر گريه ميكرد

 

گرم تماشاي عزاداري آنها

يك گوشه اي آرام حيدر گريه ميكرد

 

تكرار شد اين قِصه اما در دل شب

اين بار زينب زار و مضطر گريه ميكرد

 

بر روي قبر مخفي مادر به ياد

آن شعله ها و ياس پرپر گريه ميكرد

 

وقتي كه خون تازه از مسمار ميريخت

انگار بر حال علي در گريه ميكرد

 

دست خدا را دست بسته ميكشيدند

زهرا به مظلومي شوهر گريه ميكرد

 

صيادها با تازيانه حمله كردند

كوچه قفس بود و كبوتر گريه ميكرد

 

يك روز هم زينب به زير تازيانه

در قتلگه پيش برادر گريه ميكرد

 

وقتي كه طفلان بين آتش ميدويدند

بر نيزه چشم آب آور گريه ميكرد

 

علي صالحي


تعداد بازديد : 123
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) - یوسف رحیمی امشب فرشتگان خدا سوگوار تو پر مي کشند گريه کنان تا

 

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو

پر مي کشند گريه کنان تا ديار تو

 

هم ناله با دل همهٔ‌ آسمانيان

جبريل روضه خوان شده بانو کنار تو

 

تنها نه لاله هاي دل داغدار ما

گلهاي اشک چشم ملائک نثار تو

 

تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها

چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو

 

دلخسته ام به وسعت دلتنگي و فراق

زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو

 

مي سوزد از فراق تو با قلب دخترت

تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو

 

يادم نمي رود شب آخر شب سفر

باران اشک فاطمهٔ‌ بيقرار تو

 

گفتي به فاطمه غم خود را خديجه جان

آتش زدي به پهنهٔ‌ دريا و آسمان

 

از ماتم تو فاطمه جان گريه مي کنم

بي صبر مي شوم و چنان گريه مي کنم

 

يا اينکه در مصيبتت از دست مي روم

يا اينکه با تمام توان گريه مي کنم

 

با غربت تو شهر مدينه چه مي کند؟

با قلب خسته و نگران گريه مي کنم

 

«چون چاره نيست صبر به ناچار مي کنم»

مانند شمع از دل و جان گريه مي کنم

 

ديوار و در، غروب تو را ناله مي زنند

پهلو شکسته! ناله زنان گريه مي کنم

 

با روضه هاي پهلو و بازوي خسته ات

با روضهٔ‌ بلال و اذان گريه مي کنم

 

اصلاً ببين که با همهٔ‌ روضه هاي تو

اندازهٔ‌ زمين و زمان گريه مي کنم

 

از کوچه هاي فاطميه دل نمي کَنَم

هر شب به ياد مادرمان گريه مي کُنم

 

عمريست که در آرزوي خاکبوسي ِ

قبري بدون نام و نشان گريه مي کنم

 

کي مي شود که جان بدهم در عزايتان

عالم فداي غربت بي انتهايتان

 

یوسف رحیمی

 


تعداد بازديد : 223
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:07
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری(س) خسته شده ؛خمیده شده ؛خون جگر شده لاغر شده ؛شکسته شده ؛محتضر شده

  

خسته شده ؛خمیده شده ؛خون جگر شده

لاغر شده ؛شکسته شده ؛محتضر شده

 

زهرا برای مادر خود گریه میکند

مادر برای دختر خود دیده تر شده

 

او پا به پای همسر خود سنگ خورده است

زخم زبان شنیده و بشکسته تر شده

 

قسمت نشد عروسی او را به پا کند

با حسرت عروسی او همسفر شده

 

زهرای خویش را که بر ما سپرد گفت

دلواپس هجوم دری شعله ور شده

 

وقتی کفن نبود و عبا خواست گریه کرد

وقتی کفن رسید غمش بیشتر شده

 

او دوختن به دختر خود یاد میدهد

گویا ز غارت نوه اش با خبر شده

 

زهرا ؛نبی ؛خدیجه ...همه گریه میکنند

این یک کفن برای همه درد سر شده

**

اگر شاعر این شعر را میشاسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 90
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:06
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات بالاتر از بالایی و بالانشینی هر چند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

بالاتر از بالایی و بالانشینی

هر چند با ما خاکیان روی زمینی

شایستۀ وصف زبان کردگاری

نه درخور توصیف های اینچنینی

ده روز آغاز مرا حسن ختامی

یعنی دعای هر شبم را آمینی

حسن تو محض با پیمبر بودنت نیست

قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی

انگشتر پیروزی دین خدا را

تو با بهای جان و اموالت نگینی

طرد تو از سمت قریشی های مکه

باعث نشد یک لحظه هم از پابشینی

نام تو از لب های پیغمبر نیفتاد

در هر کجا همراه ختم المرسلینی

مثل فدک نام تو را هم غصب کردند

تو بهترین مصداق ام المومنینی1

حالا ببین نسل تو دنیا را گرفته

با این حساب اول شما ام البنینی2

* * *

این روزهای آخر عمر خودت را

هر روز با یک غصۀ تازه قرینی

رخساره ی تو رنگ رفتن را گرفته

احساس تلخ لحظه های واپسینی

در چشم هایت اشک حرف درد دارد

انگار از یک قصّه ی دیگر غمینی

دلواپس ایام تلخ روزگار

بعداز فراق رحمت للعالمینی

دلواپس یک سینۀ بی تاب هستی

دلواپس یک میخ داغ و آتشینی

رفتی که زهرا دخترت را در هجوم

چل مرد نامرد و فشار در نبینی

ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری

وقتی که آنجا گفت یا فضّه خذینی

از همسرت جای کفن پیراهنش را

میخواستی... اما چرا با شرمگینی

ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند

وقتی که می کردند با نی لاله چینی

 

-جواد حیدری

-مهدی پورپاک

 

 


تعداد بازديد : 85
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح خدیجه کوه محبّت! خدیجه عاشق بود برای بودن با تو خدیجه لایق بود نخست مؤمنه ای

حضرت خدیجه (س)-مدح

 

خدیجه کوه محبّت! خدیجه عاشق بود

برای بودن با تو خدیجه لایق بود

نخست مؤمنه ای که نبی خطابت کرد

زنی که با تو به هر شیوه ای موافق بود

تو خود طبیب جهان بودی و برای تو

خدیجه، مادر زهرا طبیب حاذق بود

اگرچه زود مسافر شد و وداع ات گفت

شریک خوب تو تا آخرین دقایق بود

زنی به خاطر چشم ات گذشت از همه چیز

زنی که دغدغه اش گفتن حقایق بود

زنی که قلب صبورش به رنج عادت داشت

زنی که دشت نگاهش پر از شقایق بود

خدیجه پاک و مطهّر... خدیجه مادرِ نور

خدیجه کوه محبّت... خدیجه عاشق بود

 


تعداد بازديد : 142
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات تو كیستی كه سینه ی ما بی قرار توست چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست كم

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

تو كیستی كه سینه ی ما بی قرار توست

چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست

كم نیست این كه مادر زهرای اطهری

 سوگند می خورم كه همین افتخار توست

در هر كجا همیشه كنار پیمبر و

 در هر كجا همیشه پیمبر كنار توست

مادر بزرگ محترم خانواده ای

 داماد خانواده علی بی قرار توست

دنیای تو همیشه هوایش بهاری است

 در بین خانه ات نوه هایت بهار توست

خیل كثیر خانه ی پیغمبر از تو بود

 زهرای خانه ی نبوی یادگار توست

بیخود نبی به پای كسی پا نمی شود

 هر مادری كه مادر زهرا نمی شود

دنباله دار عشق و اویس قرن شدی

در شب دلیل گریه ی چشمان من شدی

جایت اگرچه زیر كسای نبی نبود

 مادر شدی خلاصه ی آن پنج تن شدی

در هر نماز نافله پشت پیمبرت

محو عروج هر شبی خویشتن شدی

دخت علی ز چهره ی تو ارث برده است

 ای مادری كه مادر ام الحسن شدی

چندین كفن اگر چه محیای تو شده

 مادر بزرگ یك نوه ی بی كفن شدی

گریان روضه های رسول خدا شدی

 گریان داغ غربت یك پاره تن شدی

جبریل گفت روضه ی زخمی دوباره را

 در روی خاك یك بدن پاره پاره را

 


تعداد بازديد : 112
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند جای دارد از هجوم غم دل ما بشکند باز ط

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

همچنان موجی که بر یک صخره خود را بشکند

جای دارد از هجوم غم دل ما بشکند

باز طوفان غمی آمد که با غوغای خود

کشتی دل را میان موج دریا بشکند

کعبه با پیغمبر رحمت سیه پوشیده است

بیم آن دارم که طاق عرش اعلا بشکند

زلزله افتاد بر بطحا از این داغ عظیم

شیشه های مکه جا دارد که یکجا بشکند

در عزای بانوی ایثار و ایمان و خلوص

هر دلی نشکست در امروز فردا بشکند

گر دل خلق جهانی بشکند زین غم رواست

ای خدا مگذار امشب قلب زهرا بشکند

نکهت غم آسمان را چون زمین پر می کند

شاخۀ این گل اگر از باد غم ها بشکند

رحمت این غم برای تو درستی آورد

ای «وفائی» گر دل تو بی محابا بشکند

 


تعداد بازديد : 98
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو پیک خداست حامل عرض سلام تو ای آفتا

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

ای بانویی که زنده شد عصمت ز نام تو

پیک خداست حامل عرض سلام تو

ای  آفتاب لم یزلی  همنشین تان

ای کوثر بهشت نبی هم کلام تو

بیت الحرام معتکف مسجد شماست

غار حراست چله نشین طعام تو

پیراهن رسول کفن شد که گل کند

تا روز حشر عطر نبی در مشام تو

ای سید زنان بهشتی که میگریست

چشمان سید الشهدا در مقام تو

سال عزاست چون تو به پرواز میرسی

ای مطلع غم همه حسن ختام تو

 " تا بر فراز ماذنه ها نام مصطفی است"

"ثبت است بر جریده عالم دوام تو"

 


تعداد بازديد : 76
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت آن

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت

عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سال های سخت اگر با نبی نبود

گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت

جز دامن بهشتی آن مادر شریف

گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت

غار حراست چله نشین طعام او

جز او رسول مَحرم سر و علن نداشت

سرمایه دار اول شهر حجاز بود

اما زمان رحلتش حتی کفن نداشت

زخم زبان شهر به جانش خرید و باز

باکی زجان فشانیش آن شیر زن نداشت

چشم رسول در غم او بارها گریست

گویا به غیر لاله گلی این چمن نداشت

 


تعداد بازديد : 116
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه(س)-وفات لحظاتی كه نشستی بغل بستر من این قَدَر گریه نكن فاطمه جان در بر من دیدن اشك تو

حضرت خدیجه(س)-وفات

 

لحظاتی كه نشستی بغل بستر من

این قَدَر گریه نكن فاطمه جان در بر من

دیدن اشك تو والله برایم سخت است

پس عذابم نده در این نفس آخر من

تو اجازه نده تنها بشود پیغمبر

بعد من باش كنار پدرت دختر من

صَرف دین پدرت شد لحظات عمرم

وقف شد دار و ندارم به ره همسر من

همه‌ی زندگی‌ام خرجیِ اسلام شده

جان من نیز فدای سر پیغمبر من

از همه ثروت من كه به هوای دین رفت

یك كفن نیست بپیچند بر این پیكر من

این همه سال غمی در دل من راه نیافت

ولی امشب غم فردای تو آمد سر من

می‌روم زود ز پیش تو دلیلش این است

كه نبینم چه می‌آید به سر كوثر من

می‌روم تا كه نبینم كه به ضرب سیلی

چه می‌آرند به روز گل نیلوفر من

پدرت گفته كه پهلوی تو را می‌شكنند

وای از صدمه‌ی مسمار و گل پرپر من

وسط هجمه‌ی مردم تو صدا خواهی زد

محسنم كشته شد ای وای بیا مادر من

 


تعداد بازديد : 92
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید تو

حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات

 

تو آن زنی که فلک آستان تو بوسید

حجاب و عصمت و تقوی به دور تو گردید

تو آن زنی که خداوند انتخابت کرد

فروغ مهر پیمبر به خانه ات تابید

تو آن زنی که ز پاکی میان اهل قریش

طلوع  زهره ی زهرا  ز دامن تو دمید

تو آن زنی که مسلمان شدی نخستین روز

سلام بر تو ز خالق  ز جبرییل  رسید

تمام هستی تو هدیه گشت بر اسلام

خدا تمامی اسلام را به تو بخشید

نمانده است بجز آه در بساطت اگر

کفن برای تو گردید جامه ی خورشید

قسم به اشک پیمبر قسم به عام الحزن

که چشم ابر همیشه ز داغ تو بارید

 


تعداد بازديد : 84
پنجشنبه 27 تیر 1392 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)

امام زمان(عج)-مناجات-وفات حضرت زینب(س)

 

روی تو خورشید هر روز است و ماه هر شب است

بلکه در هر جلوه اش صدها هزاران کوکب است

خوش به حال آن که تقدیرش گدایی شماست

در سرش سودای خدمت بر تو در آن منصب است

ما نماز اشک را پشت تو قامت بسته ایم

اقتدا بر چشم هایت رکن ما در مذهب است

از خدا در هر قنوت خود فرج را خواستم

روی لب هایم میان ندبه یا رب یا رب است

خوب می دانم اجابت در دعاهایی ست که

در کنارش یک قسم بر عمه جانت زینب است

از حرم کوتاه خواهد ماند دست دشمنش

پرچم عباس وقتی حافظ این مکتب است

در عزای عمه لازم نیست روضه خوان شوی

چشم خون بار تو گویای هزاران مطلب است

لحظه های آخرش جا داده در آغوش خویش

یادگاری را که زخمیِ سمِ ده مرکب است

او که خود با چشم هایش دید در میدان طشت

خیزران درگیر جنگ تن به تن با یک لب است

 


تعداد بازديد : 130
یکشنبه 05 خرداد 1392 ساعت: 14:38
نویسنده:
نظرات(0)
به سادگي عاشقانه ي حضرت محمد ( ص ) و حضرت خديجه (س) زن فكر مي كند به جواني شگفت كه... در او دميد

به سادگي عاشقانه ي حضرت محمد ( ص ) و حضرت خديجه (س)
 
زن فكر مي كند به جواني شگفت كه...
در او دميده شد، هيجاني شگفت كه...
مردي كه نور، روي لبانش نشسته است
با قصه اي غريب و بياني شگفت كه
در كوه و دشت، زلزله انداخت ناگهان
در ايل پخش كرد، تكاني شگفت كه
" لات " و" عزي " و بتكده ها را شكست و بعد
با خود بنا نمود، جهاني شگفت كه...
#
دنيا، فلاش بك به ابوجهل ِ در سكانس
زن، مات مانده توي پلاني شگفت كه
زوم است روي دختركاني كه زنده اند
در گورهاي جعل زماني شگفت كه...
##
زن، مانده غرق قاب نگاهي كه در دلش
از عشق مانده است نشاني شگفت كه
در دشت مرده زندگي تازه اي نشاند
در آن كشيد، رود رواني شگفت كه...
بر روي دوش خود تبري ديد و فكر كرد
روحش شده است غرق تواني شگفت كه...
###
ايمان زن رسيد به " اشهد ان عشق..."
روي لبش نشست، اذاني شگفت كه...
####
او اولين زني است كه با نور، عهد بست
در راه وصل يار، چو جاني شگفت كه...
" هرگز نميرد آنكه دلش، زنده شد به عشق "
زن فكر مي كند به جواني شگفت كه...

 


تعداد بازديد : 133
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:53
نویسنده:
نظرات(0)
تقدیم به اولین بانوی اسلام آنقدر بخشیدی که دستانت ، بخشندگی را هم هوایی کرد ثروت به پاهای تو افت

تقدیم به اولین بانوی اسلام
 
 
آنقدر بخشیدی که دستانت ، بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و   از تو غرورش را گدایی کرد
 
من هم کنار آسمان بودم ، وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی ، مردانه پای عشق خود ماندی
 
بانو کسی دیگر نمیگوید : مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگی ها را نشان دادی ، مردانگی تنها به گفتن نیست
 
فرمود پیغمبر به یارانش : باید شبیه همسرم باشد 1
از او شنیدم در بهشت حتّی ، قسمت شده تا مال هم باشید 2
 
تو همسرش بودی و می مانی ، قدر تو بیش از دیگران  باشد
اصلاً برای چون تویی بانو ، باید کفن از آسمان باشد 3
 
با چشم خود دیدم برای او ، سال عروجت سال غم ها شد4
شکر خدا آن روزهای سخت ، زهرای تو ام ابیها شد
 
یادت میاید گفت پیغمبر: خورشید بر شب میشود غالب؟!
بانو منم همرزم دیروزت ، یعنی علی ابن ابیطالب
 
امروز اینجا بر مزار تو ، آورده ام زهرا و زینب را
زینب دوسالش هست و میداند ، زن میتواند بشکند شب را...


تعداد بازديد : 192
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:18
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س) - غزل بانک اشعار اهل بیت (ع) مهمان وحی، پشت در خانه، وقتی در انتظار محمّد بود دستی
حضرت خدیجه (س) - غزل

مهمان وحی، پشت در خانه، وقتی در انتظار محمّد بود

دستی که می گشود به رویش در، دستان دستیار محمّد بود

دستی که وصله دوز ردای نور، دستی که گَردگیر سرای وحی

یا خاکروب دامن پیغمبر، دستی که غمگسار محمّد بود

وقتی فرشتگانِ سراسیمه، پیغام محرمانه می آوردند

او - پاسبان خلوتیِ خانه -، بی پرده، پرده دار محمّد بود

گوهر شناس های جهان دیده، مردان گنج یابیِ برزیده

عمری به خواستگاری او رفتند، او گرچه خواستگار محمّد بود

از دامنش که پاک ترین دریاست، معراج نسل ابر پدید آمد

نسلی که جاودانگی باران، نسلی که یادگار محمّد بود

سجّاده ی حضور که می گسترد، پشت نمازِ یک تنه ی احمد

آن سجده های محکم و مشروحش، آیات اقتدار محمّد بود

تنهایی عمیق رسالت را، تنها و بی مضایقه پُر می کرد

مثل طواف دور سر خورشید، همواره در مدار محمّد بود

خورشید و ماه و ثروت اخترها، در گنج های احمدی اش گم شد

وقتی خدیجه دست گهربارش، در دست مهربار محمّد بود

هر جا که خار طعنه پدید آمد، دلداری اش هر آینه مرهم شد

هر جا گلی کنار محمّد رُست، او نیز در کنار محمّد بود

هر بار جبرییل کلامی گفت، او نیز در خطاب سلامش بود *

شانه به شانه رفتنِ ایمانش، برهان آشکار محمّد بود

گنجینه های بیش و کمِ هستی، مشت غبار دست رسول... آری

مهر خدیجه از همه ی عالم، تنها ندار و دار محمّد بود

 

شاعر: سودابه مهیجی


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت: 18:47
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س) - چارپاره بانک اشعار اهل بیت (ع) با خواندنِ هر آیه از کوثر چون چشمه، می جوشی و می
حضرت خدیجه (س) - چارپاره


با خواندنِ هر آیه از کوثر

چون چشمه، می جوشی و می خندی...

غارِ حرای توست این خانه

زهراست آن وحیِ خداوندی

 

معصوم اگرچه نیستی بانو

در عصمتی هر صبح و شامی را

تو مادر زهرا شدی... یعنی

مادربزرگی هر امامی را

 

حق داشتی عاشق شوی آن روز

پیغمبرت سَر بود از یوسف

حتّی به عشقش خلق شد افلاک...

او دلربا تر بود از یوسف

 

از دوشِ خود برداشتی آرام

هر هفت خوانِ سکّه هایت را

حالا خودت سیمرغِ سیمرغی

چشمی بگردان زیرِ پایت را...

 

چشمِ زمین و آسمان روشن

چون در سخاوت می کنی اعجاز

تو آیه ی هشت ضحی هستی

ای ثروت اسلام در آغاز

 

شاعر: عارفه دهقانی


تعداد بازديد : 161
یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت: 18:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س) - غزل بانک اشعار اهل بیت (ع) خدیجه کوه محبّت! خدیجه عاشق بود برای بودن با تو خدیج

حضرت خدیجه (س) - غزل

خدیجه کوه محبّت! خدیجه عاشق بود

برای بودن با تو خدیجه لایق بود

نخست مؤمنه ای که نبی خطابت کرد

زنی که با تو به هر شیوه ای موافق بود

تو خود طبیب جهان بودی و برای تو

خدیجه، مادر زهرا طبیب حاذق بود

اگرچه زود مسافر شد و وداع ات گفت

شریک خوب تو تا آخرین دقایق بود

زنی به خاطر چشم ات گذشت از همه چیز

زنی که دغدغه اش گفتن حقایق بود

زنی که قلب صبورش به رنج عادت داشت

زنی که دشت نگاهش پر از شقایق بود

خدیجه پاک و مطهّر... خدیجه مادرِ نور

خدیجه کوه محبّت... خدیجه عاشق بود

 

شاعر: وحیده افضلی


تعداد بازديد : 264
دوشنبه 09 بهمن 1391 ساعت: 0:47
نویسنده:
نظرات(0)
غلام رضا سازگار حضرت معصومه(س)-ولادت ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک ای همه روح مطهّر عید میلا

حضرت معصومه(س)-ولادت

 

ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک

ای همه روح مطهّر عید میلادت مبارک

ای رخت مرآت مادر عید میلادت مبارک

ای گل باغ پیمبر عید میلادت مبارک

ای قم از خاکت معطّر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

ای سلام چارده معصوم بر جان و تن تو

نام تو معصومه و عصمت گلی از دامن تو

بضعۀ موسایی و قم گشته طور اَیمن تو

پا به چشم قم نهادی قلب قم شد گلشن تو

یافت این خاک از تو زیور عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

نور از هر سو به ایوان طلایت سجده آرد

حور بر خاک قدوم زائرت صورت گذارد

جود با کلِّ وجودش هر چه دارد از تو دارد

دانش از گلدسته‌هایت بر سر فیضیّه بارد

علم را صحن تو سنگر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

دخت و اخت و عمۀ‌ سه حجت داور تویی تو

پارۀ تن بر رسول و احمد و حیدر تویی تو

فلک استقلال ملک شیعه را لنگر تویی تو

گر در جنّت ز قم وا می‌شود، آن در تویی تو

بضعۀ یاسین و کوثر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک

قبه‌ات را اقتدار قبۀ الخضراست، آری

تربت تو تربت گمگشتۀ زهراست، آری

زائر تو زائر صدیقۀ کبراست، آری

صورتت را صورت انسیۀ الحوراست، آری

نخل «میثم» از تو پر بر عید میلادت مبارک

دختر موسی ابن جعفر عید میلادت مبارک


تعداد بازديد : 199
چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت: 14:13
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف