وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7
وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سلام بر تو که خیر النسا به ما دادی

سلام بر تو که خیر النسا به ما دادی

سلام بر تو که درس وفا به ما دادی

سلام بر تو که با جان، بها به ما دادی

سلام بر تو که روح عطا به ما دادی

 

چه گویم و چه نویسم ز مدحتان بانو

شما که شمس و قمر پیشتان زده زانو

 

فرشته ای که خدا هدیه کرده بر احمد

ملیکه ای که نگاهش طراوت انگیزد

زنی که که غیر رسول و خدا نمی بیند

کسی که طاقت و صبرش بود فزون از حد

 

زنی نبوده به جز همسر رسول خدا

که در تمامی عمرش ز او نبوده جدا

 

شریک زندگیِ مصطفی شما هستی

به دل ملیکهٔ مهر و وفا شما هستی

انیس درد و غم مرتضی شما هستی

به غصه ها که بود مبتلا شما هستی

 

پناه جمع خلایق به روز واهمه ای

خدیجه همسر پیغمبر، اُمّ فاطمه ای

 

درود بر تو که اول زن مسلمانی

عزیز حضرت طاها عزیز یزدانی

برای ختم رسولان تو جان جانانی

خدا گواهست که فخر تمام نسوانی

 

روا بود که بگویم بقای اسلامی

به صدق و نیتِ پاکت صفای اسلامی

 

خدیجه ای و خدا بر شما نظر دارد

که با وجود شما مصطفی سپر دارد

دلم همیشه هوای تو را به سر دارد

خوشا کسی که برایت دو دیده تردارد

 

اگر اجازه دهی در عزایتان بانو

ز دیده اشک ببارم برایتان بانو

 

میلاد یعقوبی


تعداد بازديد : 298
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 19:49
نویسنده:
نظرات(0)
دارد برای همسر خود گریه می کند

دارد برای همسر خود گریه می کند

با گریه های کوثر خود گریه می کند

 

همسر فقط نبود خدیجه برای او

او در فراق یاور خود گریه می کند

 

دیروز بر عمویش و حالا به همسرش

فردا برای دختر خود گریه می کند

 

روزی که شعله می شود اجر رسالتش

آنجا به یاس پرپر خود گریه می کند

 

روزی که با جراحت پهلوی خود کسی

بر حال و روز شوهر خود گریه می کند

 

طفلی در امتداد مصیبات کوچه بر

آثار درد مادر خود گریه می کند

 

یک روز می رسد که زنی بین قتلگاه

بر کشته های بی سر خود گریه می کند

 

وقت نزول آیۀ سنگین کعب نی

بر پیکر برادر خود گریه می کند

 

…یا ایها الرسول ببین رأس روی نی

دارد به حال خواهر خود گریه می کند

 

عباس را بگو که دل زخم دختری

دارد برای معجر خود گریه می کند


تعداد بازديد : 167
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 19:48
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه(س)-وفات

حضرت خدیجه(س)-وفات


دارد برای همسر خود گریه می کند

با گریه های کوثر خود گریه می کند

همسر فقط نبود خدیجه برای او

او در فراق یاور خود گریه می کند

دیروز بر عمویش و حالا به همسرش

فردا برای دختر خود گریه می کند

روزی که شعله می شود اجر رسالتش

آن جا به یاس پرپر خود گریه می کند

روزی که با جراحت پهلوی خود کسی...

بر حال و روز شوهر خود گریه می کند

طفلی در امتداد مصیبات کوچه بر...

آثار درد مادر خود گریه می کند

یک روز می رسد که زنی بین قتلگاه

بر کشته های بی سر خود گریه می کند

وقت نزول آیۀ سنگین کعب نی

بر پیکر برادر خود گریه می کند

یا ایها الرسول! ببین رأس روی نی

دارد به حال خواهر خود گریه می کند

عباس را بگو که دل زخم دختری

دارد برای معجر خود گریه می کند


تعداد بازديد : 83
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 19:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو

پر می کشند گریه کنان تا دیار تو

هم ناله با دل همهٔ‌ آسمانیان

جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو

تنها نه لاله های دل داغدار ما

گل های اشک چشم ملائک نثار تو

تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها

چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو

دلخسته ام به وسعت دلتنگی و فراق

زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو

می سوزد از فراق تو با قلب دخترت

تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو

یادم نمی رود شب آخر شب سفر

باران اشک فاطمهٔ‌ بی قرار تو

گفتی به فاطمه غم خود را خدیجه جان

آتش زدی به پهنهٔ‌ دریا و آسمان

از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم

بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم

یا اینکه در مصیبتت از دست می روم

یا اینکه با تمام توان گریه می کنم

با غربت تو شهر مدینه چه می کند؟

با قلب خسته و نگران گریه می کنم

«چون چاره نیست صبر به ناچار می کنم»

مانند شمع از دل و جان گریه می کنم

دیوار و در، غروب تو را ناله می زنند

پهلو شکسته! ناله زنان گریه می کنم

با روضه های پهلو و بازوی خسته ات

با روضهٔ‌ بلال و اذان گریه می کنم

اصلاً ببین که با همهٔ‌ روضه های تو

اندازهٔ‌ زمین و زمان گریه می کنم

از کوچه های فمیه دل نمی کَنَم

هر شب به یاد مادرمان گریه می کُنم

عمریست که در آرزوی خاکبوسیِ

قبری بدون نام و نشان گریه می کنم

کی می شود که جان بدهم در عزایتان

عالم فدای غربت بی انتهایتان

×××

بر گرفته از وبلاگ کاروان دل


تعداد بازديد : 130
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 19:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب(علیهماالسلام)-وفات

حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب(علیهماالسلام)-وفات


هنوز چهرۀ مکه غبار ماتم داشت

هنوز داغ ابوطالب آتش غم داشت

دل لطیف پیمبر غمین زهرا بود

به سینه درد و غم و غصه های عالم داشت

سخن ز رحلت بانوی با کرامت بود

کسی که حُسن کمال چهار مریم داشت

چه بانویی که خدایش سلام می فرمود

که نامۀ عملش مُهر مِهر خاتم داشت

یگانه بانوی مردی که از عدالت خود

تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت

سخای حاتم طایی کجا و این سفره

که درب خانۀ جودش هزار حاتم داشت

برای حضرت ام الائمه این یک بس

که نور فاطمه بر دامن مکرم داشت

خدیجه مادر ما اولین مسلمانی ست

که با ولای علی عهد خویش محکم داشت

در آخرین نفسش با اشاره می فرمود

همیشه فاطمه ام غربتی دمادم داشت

فدای دختر مظلومه ام که در آن شعب

به روی گونه چو گلبرگ، یاس شبنم داشت

به اهل بیت بگو تا ملازمش باشند

به هر زمان که به مادر نیاز مبرم داشت

کسی به صورت او لطمه بعد من نزند

شنیده ام که فلانی دو دست محکم داشت

پس از وصیت ام الائمه پیغمبر

خدیجه را به عبایش ز خود مقدم داشت

در آن دمی که کفن از بهشت آوردند

هوای رحلت او روضۀ محرم داشت


تعداد بازديد : 225
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 19:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه(س)-وفات مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است مادری

حضرت خدیجه(س)-وفات


مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است

عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است

مادری افتاده در بستر به حال احتضار

دختری کوچک، شده غرق دعا، دلواپس است

بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک

ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است

دخترش خورده زمین امروز، تعبیرش بد است

از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است

شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب

گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است

او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود

تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است

او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته

خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است

من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد

بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است


تعداد بازديد : 129
یکشنبه 08 مرداد 1391 ساعت: 1:40
نویسنده:
نظرات(0)
يا حضرت خديجه (س) لحظاتي كه نشستي بغل بستر من اين قَدَر گريه نكن فاطمه جان در بر من ديدن ا
    يا حضرت خديجه (س)

لحظاتي كه نشستي بغل بستر من

اين قَدَر گريه نكن فاطمه جان در بر من

 

ديدن اشك تو والله برايم سخت است

پس عذابم نده در اين نفس آخر من

 

تو اجازه نده تنها بشود پيغمبر

بعد من باش كنار پدرت دختر من

 

صَرف دين پدرت شد لحظات عمرم

وقف شد دار و ندارم به ره همسر من

 

همه‌ي زندگي‌ام خرجيِ اسلام شده

جان من نيز فداي سر پيغمبر من

 

از همه ثروت من كه به هواي دين رفت

يك كفن نيست بپيچند بر اين پيكر من

 

اين همه سال غمي در دل من راه نيافت

ولي امشب غم فرداي تو آمد سر من

 

مي‌روم زود ز پيش تو دليلش اين است

كه نبينم چه مي‌آيد به سر كوثر من

 

مي‌روم تا كه نبينم كه به ضرب سيلي

چه مي‌آرند به روز گل نيلوفر من

 

پدرت گفته كه پهلوي تو را مي‌شكنند

واي از صدمه‌ي مسمار و گل پرپر من

 

وسط هجمه‌ي مردم تو صدا خواهي زد:

محسنم كشته شد اي واي بيا مادر من


تعداد بازديد : 123
جمعه 06 مرداد 1391 ساعت: 21:21
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت برایم از خودش از حال خویشتن می گفت از اینکه س

حضرت خدیجه (س)-وفات


شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت

برایم از خودش از حال خویشتن می گفت

از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش

و یک به یک همه اش را برای من می گفت

به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت

کنار ما سه تن از پنج تن می گفت

برایم از همه اموال و مال داشتنش

برایم از کفنی هم نداشتن، می گفت

درست مثل کسی که خودش خبر دارد

فقط حسین حسین و حسن حسن می گفت

کفن رسید به دستش ولی نشد خوشحال

برایم از پسرم " شاه بی کفن" می گفت

بباف دختر من پیرهن برای غریب

به فاطمه ز حسین و ز پیرهن می گفت


تعداد بازديد : 128
جمعه 06 مرداد 1391 ساعت: 21:19
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات سـلام عالـم خلـقت! سـلام داور مـن! به روح پاک بنـات و بنین و شوهـر من
حضرت خدیجه (س)-مدح و وفات


سـلام عالـم خلـقت! سـلام داور مـن!

به روح پاک بنـات و بنین و شوهـر من

منـم صحیفـۀ تاریـخ عمـر ختـم رسل

که غرق بوسـۀ پیغمبر است کوثـر مـن

وجـود مـن ز ازل تشنـۀ محمّـد بــود

که شد شراب وصالش نصیب ساغر من

امیــن وحـــی الهــی ســلام آورده

به سـوی مـن ز خداوندگـار اکبـر من

سلام من به محمّد سلام من به علی

سلام هر دو به جـان و تـن مطهـر من

به وصف منزلتم نـزد مصطفی این بس

که روح بین دو پهلوی اوست دختر من

زهی به بخت بلندم که عقل کل فرمود

خدیجه مونس من بود و یار و یاور من

درسـت «امّ‌ابیهــا» اگـر شـود تفسیـر

یقین کنید که این دختر است مادر من

بـرای یـاری منجـی خلـق عالـم بـود

هماره کوچه و صحرا و دشت، سنگر من

ز چـارسو سپـر جـان مصطفـی گشتم

چه غم اگر شکند سنگ دشمنان سر من

به گـرد روی محمّد چـو گرد گردیـدم

که شد غبار ره او بـه چهـره زیـور من

همیـن نـه جامـۀ پیغمبرم کفن گردید

به دست رحمت او دفن گشت پیکر من

از این مقام چه برتر؟ علی است دامادم

علی که هست زعیم و امام و رهبر من  

اگـر چـه آمـده پامـال، حـرمت حرمم

فرشته بوسه گذارد به خـاک مقبـر من

زمیـن مکـه بــود شـرح پایـداری‌هـا

حجـاز پـر ز نفس‌هـای روح‌پـرور من

من آن نکو‌ صدف پاک ‌عصمتم که بود

تمـام هستـی پروردگـار، گوهــر مـن

در آسمـان نبـوّت کنــار ختـم رسـل

فراتر است ز خورشید و مـاه، اختر من

شبی که روی نهادم به سوی خانۀ بخت

پـر از ملائکـه گردیـد فرش معبر من

ز آفتـاب دمــد بـوی لالـه و ریحـان

اگر به حشر فتد سایه‌ای ز معجـر من

عجیب نیست که با این جلال، جبرائیل

هـزار مرتبـه زانـو زنــد بـرابـر مــن

به بیت ختم رسل مـادر بتـول شـدن

شرافتی است که هرگـز نبود باور من

نشان بوسۀ من روی صورت زهرا

نشان بوسۀ زهـرا بـود بـه منظـر من

فروغ فاطمـه از پـای تـا سـرم تابیـد

شبی که عطر محمّد گرفت بستر من

دهنـد دست به دست خـدای عـزّوجلّ

اگـر ملائکـه کوبنـد حلقـه بـر در من

ادب کنند و دو زانو، همـه جلوس کنند

زنـان دیگـر ختم رسـل به محضر من

سرشک چشم رسول خدا چو باران ریخت

بـه جـای لالـه سـر تـربت معطـر من

فراتـر است ز عـرش وسیع‌تر ز سپهـر

به چشم اهـل نظـر، خانـۀ محقـر من

هزار حیف که با ارتحال من به بهشت

غریب گشت محمّد، یگانـه همسر من

بهشت من نه بهشت است بلکه آنجا بود

که می‌نشست محمّد ز مهـر در بر من

ز قول نافـذ ختم رسل بگـو "میثم!"

خدیجـه آمــده صدیقــۀ مکـرر مـن


تعداد بازديد : 153
جمعه 06 مرداد 1391 ساعت: 21:19
نویسنده:
نظرات(0)
دختری ماند از او ، دختری همچون خود او دختری که سپر و حامی همسر شده بود چقدر غصه ی کج راهی مردم را

دختری ماند از او ، دختری همچون خود او

دختری که سپر و حامی همسر شده بود

چقدر غصه ی کج راهی مردم را خورد

چقدر آه شد و دیده ی او تر شده بود

علت بوی خوش شهر مدینه از اوست

عود آتش زده اند – شهر معطر شده بود !


تعداد بازديد : 99
سه شنبه 27 تیر 1391 ساعت: 17:56
نویسنده:
نظرات(0)
دختری ماند از او دختری همچون خود او زینبی که همه عمر وقف برادر شده بود عزت و هیبت او هیمنه ی دشمن

دختری ماند از او دختری همچون خود او

زینبی که همه عمر وقف برادر شده بود

عزت و هیبت او هیمنه ی دشمن ریخت

خطبه خواند ، کوفه و می دید که حیدر شده بود

یک تنه خود یه سپاه است ، بترسد دشمن

چه کسی گفت که او لحظه ای مضطر شده بود

مضطر هم دیده اگر شد بخدا علت داشت

در پی  پوشیه و چادر و معجر شده بود

به کجا ختم شد این شعر چرا اینگونه  ؟

قافیه ها همگی مادر و دختر شده بود !

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 139
سه شنبه 27 تیر 1391 ساعت: 17:56
نویسنده:
نظرات(0)
خبر پیک اجل مادر کوثر شده بود صحبت از رفتن غمخوار پیمبر شده بود مالک الموت برایش پرو بال آورده م
خبر پیک اجل  مادر کوثر شده بود

صحبت از رفتن غمخوار پیمبر شده بود

مالک الموت برایش پرو بال آورده

مادر حضرت صدیقه کبوتر شده بود

وقف اسلام شد و وقف خدا و قرآن

عاشقانه چقدر حامی رهبر شده بود

اصلا از برکت او هست اگر اسلام است

اینچنین بود که او از همه برتر شده بود

تا چه حد است مقامش که کنار زهرا

نام او وارد ادعیه ی دفتر شده بود؟

بار بست همدم و دلدار پیمبر حالا

نوبت ام ابیهایی دختر شده بود


تعداد بازديد : 127
سه شنبه 27 تیر 1391 ساعت: 17:55
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

همسنگربی مثل و مانندم خدیجه

بر عشق تویک عمرپابندم خدیجه

ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم

ای یاوردیرینه ام کوه غرورم

ای تکیه گاه شانه زخمی احمد

ای هرقدم تصدیق تو یارمحمد

شد پشت گرمی ام همیشه همت تو

ترویج دین آغاز شد با ثروت تو

سرمایه اصلی آئین پیمبر

مال حلالت بوده وشمشیر حیدر

تو اولین زن دردیار مسلمینی

منصوب حق بر نام ام المومنینی

توپابه پایم درد و محنت می کشیدی

باررسالت رابه دوشت می کشیدی

توآبروی سرزمین های مجازی

هم سفره ی من بو ده ای درعشق بازی

توحامی زحمت کش دین خدائی

تنهاپرستارمناجات حرائی

درمهربانی ووفا غوغاتو هستی

الگوی همسرداری زهراتوهستی

حالادگرگیسو سپیدوقد کمانی

درهرنوائی اشهدخود رابخوانی

دستان پرمهرتودیگرپینه بسته

گردغریبی برسر و رویت نشسته

هی پلک های بسته راوامی کنی تو

رخسار زهرا را تماشامی کنی تو

دراین دیار بی کسی جان می سپاری

سرروی خاک سرد قبرستان گذاری

تو واسطه کردی به سویم دخترت را

تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را

برابرویت حق دررحمت گشوده

ازاسمان بهرت کنن نازل نموده

اماکجائی تاببینی نوره دیده

درکربلایک بیکری راسربریده

جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد

هرگز کسی معنای عریان را نفهمد

                             قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 191
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 8:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

می سوزم از شرار نفس های آخرت

از لحن جانگداز وصایای آخرت

دستم به دست بی رمقت می شود دخیل

در پیش دیدگان گهربار جبرئیل

دستم شبیه دست تو تبدار میشود

دیوار غصه بر سرم آوار میشود

رحمی نما به حال پریشان دخترت

مادر مکش عبای پدر را تو بر سرت

دلواپس غروب توام،آفتاب من

بر روزهای روشن من،رنگ شب مزن

در جام لحظه های خوشم شوکران مریز

مادر نمک به زخم جگرهایمان مریز

محزون رنج های پدر میشوم مرو

من شاهد عزای پدر میشوم مرو

مادر بمان کنار گل یاس باغ خود

آتش مزن به حاصل خود با فراق خود

فصل بهار خانه مان را خزان مکن

مادر بمان و نیت ترک جهان نکن

مادر حلال کن که دعایم اثر نکرد

شرمنده ام قنوت عشایم اثر نکرد

اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست

سنگ فراق شیشه ی قلب مرا شکست

امن یجیب خواندن من بی نتیجه ماند

زهرا یتیم گشت و پدر بی­خدیجه ماند

در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت

زبان زخم عدو،تیغ تیز و بران داشت

خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد

به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت

همانکه درک مقامش مقام می آرد

و جبرئیل برایش سلام می آرد

همان سرشت زلال و مطهری که خدا

ز نسل پاک و شریفش امام می­آرد

مقام و منزلتش را کسی چه می داند

شریک امر رسالت همیشه می ماند

قد خمیده و موی سفید او امشب

هزار روضه برای رسول می خواند

برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم

و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم

برای آنکه ز من هم غریب تر گردید

شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم

قنوت امشب زهرا فقط شده مادر

به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر

الهی مادر یاسم غریب می میرد

غریب بود و غریبانه جان دهد آخر

خدیجه گریه نکن این همه از این غم ها

که گریه ها بنماید به جای تو زهرا

برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان

ببوس سینه او را ببوس دستش را

اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا می کرد

بجای تکیه بر آن در، تو را عصا می کرد

اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا

بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد

خسوف بر رخ ماهش نمی نشست ای کاش

و گوشواره ز گوشش نمی‌گسست ای کاش

میان آن همه نامحرم و به پیش علی

کسی ز فاطمه پهلو نمی شکست ای کاش

اگر کفن تو نداری عبای من به تنت‌

ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت

می آوری تو به مقتل خدیجه، زهرا را

چه میکنی تو در آن لحظه های آمدنت


تعداد بازديد : 248
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 8:11
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

اي سلام آورده جبريل از خداوندت، سلام

وي محمّد برده نامت را به لب با احترام

همسر و همسنگر و همگام با خيرالانام

سايه‌ات تا صبح محشر بر سر دين مستدام

اي شده وقف خداوند تعالي هست تو

وي تمام هستي خالق به روي دست تو

پاک‌تر از پرده ی بيتِ الهي دامنت

خلعت زيباي اُم‌المؤمنيني بر تنت

بوي عطر عصمت مريم دهد پيراهنت

نقش لبخند نبي در «يا محمّد» گفتنت

کيست تا مثل تو بانو کُفو طاهايش کنند؟

کفـو طاهـا، مـادر ام ابيهـاش کنند؟

اين بوَد شأنت که حق روح مطهر خوانَدت

مي‌سزد پيغمبر اسلام، همسر خواندت

ني عجب گر حيدر کرار، مادر خواندت

يا که جبريل امين زهراي ديگر خواندت

بين امت با وجود آن همه نعت و سپاس

ناشناسي ناشناسي ناشناسي ناشناس

ذات حق، داننده اسرار داند کيستي

هر که هستي احمد مختار داند کيستي

بعد احمد، حيدر کرار داند کيستي

فاطمه، آن عصمت دادار داند کيستي

اي درود آفرينش بر تو و بر شوهرت

وي سلام الله بر دامان زهرا پرورت

در مقام زن ولي مردانگي قانون توست

تا قيامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست

بردباري، صبر، دينداري همه مرهون توست

هر که از اسلام دارد بهره‌اي، مديون توست

مصطفي ز آغاز، ياري جز تو و حيدر نداشت

در مقام و منزلت مانند تو همسر نداشت

اين سه اصل آمد از اول باعث ترويج دين

هست تو، خُلق نبي، تيغ اميرالمؤمنين

از تمام هست خود يکسر فشاندي آستين

راستي اين است در اسلام، دين راستين

با علي همگام در احياي قرآن بوده‌اي

پيشتر از بعثت احمد مسلمان بوده‌اي

مؤمنين از چون تو مادر تا قيامت سرفراز

مسلمين آرند بر خاک درت روي نياز

بر تو مي‌بالد محمّد، بر تو مي‌نازد حجاز

با محمّد خوانده‌اي پيش از شب بعثت، نماز

مـادر زهرا ! سلام الله ،بر جان و تنت

يازده خورشيد سر زد از سپهر دامنت

کرد در ماه خدا روح تو پرواز از بدن

گشت مهمان در جوار قرب حي ذوالمنن

بود سال رحلتت سال غم و رنج و محن

جامه ختم رسالت شد بر اندامت کفن

گشت عام الحزن بر ختم رسل، سال غمت

شد روان از ديده‌اش بر چهره اشک ماتمت

اي در امواج بلاها با محمّد رهسپر

در هجوم سنگ‌ها جان محمّد را سپر

بر محمّد از همه زن‌هاي عالم خوب‌تر

مصطفي را سوز داغت ماند عمري بر جگر

بارها زين غصه چشم سيد بطحا گريست

بلکه در شـام زفاف حيدر و زهرا گريست

ما به تو گريان، تو را لب در جنان پر خنده باد

همچو جان در قلب ياران خاطراتت زنده باد

شوکت و جاه و جلال و عزتت پاينده باد

منطقت تا حشر بر بوجهل‌ها کوبنده باد

جان شيرين محمّد در لب خندان توست

ميوه‌هاي نخل «ميثم» مدح فرزندان توست

                                       حاج غلامرضا سازگار

تعداد بازديد : 343
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 8:09
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

تعداد بازديد : 333
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:47
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

به تن زخمی من روح مداوا دادی

قوت قلب نبی جان مرا نا دادی

تلخی سنگ به لبخند تو شیرین می شد

غم دلواپسی ام را به دلت جا دادی

سالها عمر تو با زخم زبانها طی شد

پای من وقف شدی هست خودت را دادی

هیچ کس مثل تو ای خوب به من لطف نکرد

تو مرا زیر پر و بال خودت جا دادی

می روی قلب من از درد به خود می پیچد

بی کسی های مرا باز به غمها دادی

فکر تنهایی من بوده ای ای گل زیرا

همه عاطفه ات را تو به زهرا دادی


تعداد بازديد : 309
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:47
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

اى قبله حاجات مولاتى خديجه

اى مادر سادات مولاتى خديجه

اى آنكه نور عشق لبخند تو باشد

زهرا نمايد فخر فرزند تو باشد

اى بهترين مادر گرامى همسر عشق

هستى خود دادى به راه رهبر عشق

اى گرمى كاشانه احمد خديجه

اى سفره دار خانه احمد خديجه

عالم هنوز از سفره تو لقمه گيرد

تا كور گردد عايشه آتش بگيرد

تو رمز پيروزى ختم المرسلينى

در هر دو عالم حتم دارم بهترينى

تو نور بخش دين ميان عالمينى

در كربلا تو ذكر لبهاى حسينى

تو درس بر زهرا ميان كوچه دادى

خود را سپر بر سينه احمد نهادى

هركس‏كه‏اهل‏توست‏مادر،خورده‏سيلى

باشد نشان نسل تو رخسار نيلى

رفتى نديدى دخترت دركوچه‏جان‏داد

با صورت از سيلى به روى خاك افتاد


تعداد بازديد : 453
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

اى همسر باوفاى احمد

اى همنفس دعاى احمد

اى جان به ره حبيب داده

اى عاشق و مبتلاى احمد

اى زينت خانه پيمبر

ممنون ز تو شد خداى احمد

از جان و مقام و مال رَستى

مردانه شدى فداى احمد

اسلام ز تو گرفته رونق

از توست رَسا، صداى احمد

سيلى نه! ولى تو سنگ خوردى

اى سينه سپر براى احمد

سر منشأ كوثرى خديجه

ليلاى پيمبرى خديجه

اى فاطمه را تو پروريده

اى رنج و بلا بجان خريده

سادات ز تو مقام دارند

صدّيقه، زكيّه و رشيده

مكّه ز تو افتخار دارد

بر خويش قدوم تو بديده

كعبه به طواف توست مُحتاج

با خون دلت شدى شهيده

مرغ دل شيعه پر شكسته

بر خاك غريب تو پريده

حتى كفنى دگر ندارى

جانم بفداى تو حميده

با اشك نبى، رُخ تو را شُست

اول كفن بهشتى از توست

اى بانوى ذوالكرم خديجه

اى مادر اهل غم خديجه

دلداده تو حبيب حق بود

صاحب نفس حرم خديجه

بر سفره تو نشسته حيدر

پيش همه محترم خديجه

زود است براى دختر تو

غربت بخورد رقم خديجه

اى كاش ميان كوچه بودى

با فاطمه همقدم خديجه

از ضربت قنفذ ستمگر

دستش بشود قلم خديجه

آيد ز تو و به نام زهرا

مهدى پىِ انتقام زهرا


تعداد بازديد : 273
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه س

سلام ما به تو باداى خديجه كبرى

نخست همسر خوش طينت رسول خدا

هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد

درود ما به تو باد، به جنت الماوى

توئى كه ثروت خود بى دريغ بخشيدى

به همسرى كه مقامش به حق بود والا

چو گشت معتكف كوه نور، همسر تو

توئى كه بوده اى چشم انتظار راه حرا

توئى نخست مسلمان كه گفته اى از صدق

كلام طيبه را با نواى امنا

توئى كه كرده اى تظيم از سر اخلاص

به پيشگاه خداوند ربى الا على

چو ديد ذات خداوند، حسن نيت تو

بداد از كرم خويشتن تو را زهرا

مقام فاطمه بالاترين مقامات است

خوشا به حال تو و دخترى كه داده تو را

ببال پيروى بر خويشتن كه در مكه

شدى تو زائر قبر خديجه الكبرى


تعداد بازديد : 521
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 7:46
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف