وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2

وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2
وفات و مدح حضرت خدیجه (س) - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
قبل از سرودن فکر باید کرد باید به کشف تازه ای پرداخت باید مضامین را گزینش کرد باید زوایای جدیدی ساخت

قبل از سرودن فکر باید کرد
باید به کشف تازه ای پرداخت
باید مضامین را گزینش کرد
باید زوایای جدیدی ساخت

 

حتی قلم باید وضو گیرد
دفتر به راز دل امین باشد
بی شک و شبهه شعر آیینی
امروزه باید بهترین باشد

حالا مسیر شعر را طی کن
با من بیا همراه شو امشب
هم گریه کن با حضرت خورشید
هم سوگوار ماه شو امشب

ماهی که از فقدان سنگینش
هفت آسمان در سینه غم دارد
یک هیئتی از روضه خوان اما
مدحیه خوان خوب کم دارد

تنها نباید مرثیه سر داد
باید به مدحیه مقید شد
یک جامعه چشم انتظار ماست
از منقبت غافل نباید شد

امشب همه گرد امدند اینجا
تا بشنوند از مادر اسلام
پس آنچه جاری میشود بر ذهن
از این تریبون میکنم اعلام

از ابتدا مؤمن و کیس بود
از منظر من او تجارت کرد
با جبر نه که با کمال میل
هستی خود را خرج عزت کرد

از جیب داد اما خودش فهمید
چندین برابر سود خواهد کرد
اینگونه خیلی زود فتح دل
از احمد محمودخواهد کرد

این مظهر عشق و فداکاری
که هستی اش را داده است از دست
تا به ابد مصداق زیبایی
از “تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّون…” است

دست از بزرگان قبایل شست
با یک یتیم ساده همدم شد
با انتخاب خوب خود اما
از بهترین زن های عالم شد

باید که أُمُّ المُؤمنین اش خواند
بسکه خدا ارج و مقامش داد
هر بار پیک وحی نازل شد
از سوی ذات حق سلامش داد

مشغول تسبیح خداوندی
یا ربنا یا ربنا میگفت
بر او رسول الله ایمان داشت
همواره “أَینَ مِثلُها !؟”میگفت

هم خانه دار و هم هنرمند ست
با دست پخت اش درد را شافی ست
او مادر زهرای مرضیه ست
در رتبه اش تنها همین کافی ست

سنگ صبور مصطفی یعنی
این بانویی که رحمت عام است
پایان شیرین جمل فهماند
هر که رقیبش گشته ناکام است

شعب ابیطالب گواه من
هم درد و همراه نبوت بود
تحریم بود اما تحمل کرد
تندیس صبر و استقامت بود

یک غصه ی سنگین عام الحزن
درد فراق و ماتمش باشد
پیغمبر اسلام حق دارد
عمری عزادار غمش باشد

بدجور بغض آسمان ترکید
تا گفتنی ها را همه گفتند
از شرم او در خواهش از اقا
از گریه های فاطمه گفتند

اینجا عبا حکم کفن دارد
در پیش چشم دختری مبهوت
اما عبایی با همین اوصاف
در ظهر عاشورا شود تابوت

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 179
دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت: 13:28
نویسنده:
نظرات(0)
خدا پیداست در آیینه ی چشمان دلبندش زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش به آن بالانشینی باید ام المو

به مناسبت سالروز ازدواج رسول گرامی اسلام محمد مصطفی(ص) و حضرت خدیجه(س)‌‌‌‌

تقدیم به ام المؤمنین حضرت خدیجه (سلام الله علیها):

 

خدا پیداست در آیینه ی چشمان دلبندش

زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش

به آن بالانشینی باید ام المومنین گویی

که جز زهرا نباشد در دوعالم مثل و مانندش

چنان با بندگی هایش دل از ذات خدا برده

که قبل از وحی می آید سلامش از خداوندش

مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که

گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش

برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه

پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش

کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او

روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش

ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا

تمام سال می بارد بهار از دود اسفندش

 

محمد بختیاری

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 189
پنجشنبه 03 دی 1394 ساعت: 10:34
نویسنده:
نظرات(0)
زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکه برای مدح تو آیه ها به صف شده اند غزل برای تو چون کم سروده ام حالا برای شع

زمان مدح تو شد ای ملیکه ی مکه
برای مدح تو آیه ها به صف شده اند
غزل برای تو چون کم سروده ام حالا
برای شعر تو آرایه ها به صف شده اند

سرآمدی به همه بانوان قدیسه
که بعد فاطمه توسرور زنان هستی
تو مادر همه ی خانواده ی زهرا
تو مادر علی و صاحب الزمان هستی

محبتت به رسول خدا مثل زدنی است
اویس ها شده اند ازسبوی تو سرمست
میان سردی برخورد مردم مکه
به بودن تو پیمبر همیشه دلگرمست

تحمل غم تو شرح صدر میخواهد
که سال پر زدنت سال حزن و اندوه است
دوباره بردل پیغمبرت تو مرهم باش
دل نبی خدا از غم تو مجروح است

«وأین مثل خدیجه»همیشه ذکر لبش
بدون بودن تو زحمتش نتیجه نداشت
نداشت فاطمه و زینب و حسین و حسن
اگر رسول خدا حضرت خدیجه نداشت

شبیه حضرت ختمی مآب معمولا
تو دست فاطمه را غرق بوس میکردی
أجل اجازه نداد، آرزو به دل ماندی
که کاش بودی و او را عروس میکردی

همیشه سر زده سر میزنی به فاطمه ات
خدا کند که نبینی شکستن او را
خدا کند که نبینی مقابل حسنین
نفس نفس زدن و چشم بستن اورا

خدا کند که نبینی حسین بی کفنت
چگونه مادر جان داده را تکان بدهد
خدا کند که نبینی چگونه یک مادر
بخواند ازغم گودال و بعد جان بدهد


تعداد بازديد : 171
دوشنبه 08 تیر 1394 ساعت: 11:53
نویسنده:
نظرات(0)
توان از تو نوشتن ندارد این شاعر سزاست گر بگذارد قلم زمین شاعر و یا دوباره رود سمت نقطه چین شاعر خود ن

يا حضرت خديجه (س)

 

توان از تو نوشتن ندارد این شاعر
سزاست گر بگذارد قلم زمین شاعر
و یا دوباره رود سمت نقطه چین شاعر
خود نبی ست برای تو بهترین شاعر
تو را سروده که مال خود خودش باشی
مقر نام خدا و تشهدش باشی

تو نور چشم قریشی و گوهر مکه
تو مادر حسناتی و دختر مکه
شبیه بیت خداوند، زیور مکه
عزیز و صبر و قرار پیمبر مکه
دل از جوان بنی هاشمی ربودی تو
فقط هر آینه محبوبه اش تو بودی تو

تو آمدی که فقط هم نشین او باشی
رکاب احمد و بانو نگین او باشی
هم او امین تو هم تو امین او باشی
و اولین زن مومن به دین او باشی
و با تو بر دل تاریخ جمله ای پیوست
که پشت مرد موفق زنی موفق هست

فدای آن همه ایثار و جان نثاری تو
حجاز بود و کمال و بزرگواری تو
مبرهن است به عالم نبی مداری تو
فدای جمله ی شیرین خواستگاری تو
بدون واسطه گفتی: عزیز تو باشم!؟
اجازه هست محمد، کنیز تو باشم؟

همیشه وقف خدا شد تمام ثروت تو
بلند پرچم اسلام با حمایت تو
فدای مهر محمد شده تجارت تو
میان شعب نمایان شده شجاعت تو
حضور و عاطفه ات همدم مسلمانان
تویی همیشه شریک غم مسلمانان

سری زجمله ی زنها خدیجة الکبری
مقام و شان تو والا خدیجة الکبری
عزیز_ همدم طاها خدیجة الکبری
سلام مادر زهرا خدیجة الکبری
سپرد فاطمه را دست حق به دامانت
تو ام ام الائمه، فلک به قربانت

میان فاطمه و تو چه شور و حالی بود
تو بوده ای به کنارش مگر ملالی بود
وحیف شد که حضور تو چند سالی بود
خدیجه جای تو در بین کوچه خالی بود
به چادرش ز در خانه شعله ها افتاد
زدند برگ گلت را به زیر پا افتاد

رسید وقت سفر روی بستری بانو
ز همسرت نگرفتی ولی تو یک دم رو
نه نیست رد غلافی بر آن تن و بازو
و شکر اینکه شکسته نشد دگر پهلو
دگر صدای نفس های  آخرت آمد
هرآنچه بر تو نیامد به دخترت آمد

امان ز واقعه ی کوچه و اهالی پست
هجوم بود و حرامی تازیانه به دست
غلاف کینه ی مردی چه وحشیانه نشست
به کتف مادرما، آه بار شیشه شکست
علی که رفت پناهی نداشت ، مادر ما
و دست روی سر خود گذاشت ، مادر ما

حمید ویرنشان

 

تعداد بازديد : 213
دوشنبه 08 تیر 1394 ساعت: 11:52
نویسنده:
نظرات(0)
من کیستم یگانه امید محمّدم ناموس وحی و همسر والای احمدم ام‌الائمه مادر ام‌الائمه‌ام یعنی خدی

من کیستم یگانه امید محمّدم 

ناموس وحی و همسر والای احمدم

 

ام‌الائمه مادر ام‌الائمه‌ام 

یعنی خدیجه دختر پاک خویلدم

 

روح بزرگ خواجه اسراست در تنم 

گلخانـه بهشت رسول است دامنم 

 

من بین دشمنان زره مصطفی شدم 

بر بانوان معلم درس وفا شدم

 

گشتم چو پیش روی رسول خدا سپر 

از چارسو نشانه سنگ جفا شدم 

 

بـر پیکـرم بـه شوق دفاع پیامبر 

سنگ جفا ز شاخه گل بود خوب‌تر 

 

من پاسدار اشرف خلق دو عالمم 

اسلام متکی شده بر عزم محکمم

 

همچون علی کنار محمّد ستاده‌ام 

در سایه رسول خدا فوق مریمم 

 

مریم حضـور مریم من می‌کند قیام 

عیسی به یازده پسرم می‌دهد سلام 

 

شخص رسول برده به تجلیل نام من 

گیرد ز اعتبار و شرف احترام من

 

خلقت اگر سلام دهندم عجیب نیست 

حتی خدا رسانده به احمد سلام من 

 

سرتا قدم اگر چه وجودم مقدس است 

بر من مقام مادر زهرا شدن بس است

 

پیش از نزول وحی خدا خوانده‌ام نماز 

بردم رخ نیاز به درگاه بی‌نیاز

 

قرآن فرود نامده گفتم شهادتین 

اسلام شد ز من، من از اسلام سرفراز

 

روز ازل کـه یـار رسـول خـدا شدم 

سر تا قدم خدایی و از خود جدا شدم

 

پیغمبر است شاهد پاکی و عصمتم 

بر سر نهاده خواجه کل تاج عزّتم 

 

روزی که خاک حضرت آدم نبود گل 

شد همسری خواجه لولاک، قسمتم 

 

تنها نه از نساء رسول خدا سرم 

جز دخترم ز کلّ زنان نیز برترم

 

زن‌های مکه یکسره از من بریده‌اند 

دیگر ز خانه‌ام ز حسد پا کشیده‌اند

 

بر قلب من ز نیش زبان‌ها زدند نیش 

هرگز مقام و منزلتم را ندیده‌اند

 

هر جا به غیر خانه من پا گذاشتند 

حتی به وضع حملم تنها گذاشتند

 

تنها به حجره مانده و مأیوس از همه 

دائم لبم به ذکر خدا داشت زمزمه

 

دیدم یکی ز مهر مرا می‌زند صدا 

مادر منم که هم سخنم با تو، فاطمه! 

 

مادر چرا غریبی من یاور توام 

ریحانه رسول خدا دختر توام 

 

مادر ز بی وفایی زن‌ها مکن گله 

قابل نییَند تا به تو گردند قابله

 

با نصِّ «لایمسه الا المطهرون» 

بین زنان مکه و ما هست فاصله 

 

لبخند زن که دست خداوند، یار توست 

مریم صفیّه آسیـه هاجـر کنـار توست 

 

این بود قدر و منزلت و اقتدار من 

تا مادریِ فاطمه شد افتخار من

 

ممنونم از رسول خدا و خدای او 

بر فاطمه سلام خداوندگار من

 

«میثم» قصیده تو قبول رسول باد 

زیبا سروده‌ای صله‌ات با بتول باد

 

غلامرضا سازگار

 

منبع : رضيع الحسين (ع)


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 07 تیر 1394 ساعت: 9:41
نویسنده:
نظرات(0)
اسلام را هر جور می شد یاوری کردی همراه پیغمبر شدی و رهبری کردی مهرت نه تنها در دل پیغمبر افتاده �

اسلام را هر جور می شد یاوری کردی

همراه پیغمبر شدی و رهبری کردی

 

مهرت نه تنها در دل پیغمبر افتاده

بلکه تو حتی از خدا هم دلبری کردی

 

خیلی سر غم های احمد خون دل خوردی

خیلی برای همسر خود همسری کردی

 

سرمایه ات را در تجارت با خدا دادی

در این تجارت سود خیلی بهتری کردی

 

اموال تو از مشرکین عبد خدا می ساخت

از بسکه بخشیدی و بنده پروری کردی

 

جبریل وقتی که سلامت می کند یعنی...

مانند پیغمبر تو هم پیغمبری کردی

 

تو کیستی با تو پیمبر مشورت می کرد؟

چه خوب بین حق و باطل داوری کردی

 

هر جا که دیدی ظلمت و تاریکی کفر است

با نور ایمان خودت روشنگری کردی

 

کار تو خانه داریِ در خانه وحی است

آیات قرآن را تو پس جمع آوری کردی

 

از هر نظر از هر زنی سر بوده ای خانم

در بین زنهای دو عالم سروری کردی

 

بانو تو ام المومنین هستی و در حقِ...

حتی امیرالمؤمنین هم مادری کردی

 

ما قدر کارت را در این دنیا نمی فهمیم

در حشر می فهمیم تو چه محشری کردی

 

آرش براري


تعداد بازديد : 205
یکشنبه 07 تیر 1394 ساعت: 9:40
نویسنده:
نظرات(0)
ای خریدار جان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر احترام تورا نداشت دگر در میان زنان پیغمبر در حیات و ممات

ای خریدار جان پیغمبر

همسر مهربان پیغمبر


احترام تورا نداشت دگر

در میان زنان پیغمبر


در حیات و ممات تو نفتاد

نام تو از زبان پیغمبر


ای جراغ همیشه تاریخ

در صف دودمان پیغمبر


بوجود تو افتخار کنند

همه جا خاندان پیغمبر


هستی خویش را فدا کردی

در ره آرمان پیغمبر


سر زد از مشرق گریبانت

کوثر جاودان پیغمبر


به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خدیجه الغرا


اولین زن توئی که قامتبست

به نماز پیمبر خاتم


یار احمد شدی که تا نشود

یک سر موی از سر اوکم


شوهرت کیست ؟ بهتر از عیس

یدخترت کیست؟ برتر از مریم


دامنت جای ذهره الزهر

اکه بود نور نیر اعظم


مکه و صخره های ستوارش

طائف و نخلهای سر در هم


عاشق بردباریت همه جا

شاهد جانفشانیت همه دم


زخم پاهای زخم خورده او

یافت ازدست لطف تو مرحم


سر بلند از شهامت تو صفا

اشک ریز از مصائبت زمزم


به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خدیجه الغرا


خیمه عشق را عمود توئی

صفت مهر را نمود توئی


در کنار تمامی رحمت

مظهری از تمام جود توئی


فاطمه گوهر وجود بود

مخزن گوهر وجود توئی


اولین زن که از زبان رسول

سخن وحی را شنود توئی


اولین زن که با رسول خدا

به رکوع آمد و سجود توئی


با سلام پیمبری به رخش

اولین کس که در گشود توئی


مادری که چهار قابله اش

آمد از آسمان فرود توئی


منعمی را که با تهیدستی

کردگارش بیازمود توئی


آنکه در خانه بود و یک دم هم

غافل از رهبرش نبود توئی


باغبانی که شد گل یاسش

بین دیوار و در کبود توئی


به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خدیجه الغرا

 

سيد رضا مويد

 

منبع : رضيع الحسين (ع)


تعداد بازديد : 329
یکشنبه 07 تیر 1394 ساعت: 9:40
نویسنده:
نظرات(0)
بیچاره دستی که در این شب ها اسیرت نیست یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست باید برایت خاکساری را تمنّ�

بیچاره دستی که در این شب ها اسیرت نیست

یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

 

 باید برایت خاکساری را تمنّا کرد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

 

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

 

قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست

 

تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

 

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی
 

ای همسر شایسته ی پیغمبر مکه!

ای جده ی شهر مدینه؛ مادر مکه!

 

ای که برایت حاجیان احرام می بندند!

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

 

تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد

می خواستی باشی کنیز دختر مکه

 

تو زینب پیغمبری و سال های سال

سینه سپر کردی برای رهبر مکه

 

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت

تو یک تنه بودی برایش لشگر مکه

 

مکه مدینه نیست، در آتش نمی افتی

کاری ندارد با تو دیوار و در مکه

 

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

 

علي اكبر لطيفيان

 

منبع : رضيع الحسين (ع)

 


تعداد بازديد : 143
یکشنبه 07 تیر 1394 ساعت: 9:38
نویسنده:
نظرات(0)
بوم سرنوشت چون کبوتر، روحِ مادر، پر کشید تا که جامِ تلخِ هجران سر کشید روی بومِ سرنوشت، دستِ قضا ن

يا خديجه (س)


چون کبوتر، روحِ مادر، پر کشید
تا که جامِ تلخِ هجران سر کشید


روی بومِ سرنوشت، دستِ قضا
نقشی از یک لاله ی پرپر کشید


بارِ سنگینِ یتیمی را به دوش
در سنیــنِ کودکی دختر کشید

در عزا و ماتمِ بی مادری
ناله ای از قلبِ پُر آذر کشید

بی کفن بود و عبایش را نبی
روی او با دیدگانِ تر کشید


کربلا که نه عبا بود و کفن
پنجه ی غم بر رخش مادر کشید


لشگری بر روی جسمِ بـی سری
پیرهنی از نیزه و خنجر کشید


پیکری عریان و بی غسل و کفن
خواهری آه از دلِ مُضطر کشید


دختری گریه کنان می گفت اَبَه
کافری از روی او معجر کشید

 

حميد رضا گلرخي


تعداد بازديد : 249
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 11:04
نویسنده:
نظرات(0)
در شب ده به سما، مهر چنان تابان است... ختم بانوی رسول است و فلک گریان است... دهمین شب بخدا روضه ی مقتل �

شب ده ماه خدا

 

در شب ده به سما، مهر چنان تابان است...

ختم بانوی رسول است و فلک گریان است...

دهمین شب بخدا روضه ی مقتل خوانیست،،،

امشبی را شه دین در حرمش مهمان است..


تعداد بازديد : 201
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
جااااااااانم حسین (ع) اهدا شد از بهشت کفن سهم پنج تن بهر حسین‌و احمدو زهرا، علی، حسن ارباب ما چو د

جااااااااانم حسین (ع)


اهدا شد از بهشت کفن سهم پنج تن

بهر حسین‌و احمدو زهرا، علی، حسن

ارباب ما چو دید خدیجه کفن نداشت

بخشید از سخا و کرم بهر او کفن


تعداد بازديد : 169
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:39
نویسنده:
نظرات(0)
وای مادر بارخود را بسته ام پس پر کشیدن راحت است بال وپر درپیش پیغمبر کشیدن راحت است یک لباست را کف�

وای مادر ...

بارخود را بسته ام پس پر کشیدن راحت است

بال وپر درپیش پیغمبر کشیدن راحت است

 یک لباست را کفن کن باز ز هم تب کرده ام

داغ را در جامه ی دلبر کشیدن راحت است

تاسحر پیشم بمان قرآن بخوان بالاسرم

باتو دست از زندگی دیگر کشیدن راحت است

هرچه وسعم بود را دادم که با این انقطاع

روح را از قالب پیکر کشیدن راحت است

دخترم را بیشتر در بین آغوشت بگیر

پیش بابا ناز یک دختر کشیدن راحت است

هی سفارش کن به مردم حرمتش را نشکنند

خط غم بر سوره ی کوثر کشیدن راحت است

هی سفارش کن که باهیزم نیاید هیچکس

بارداری را به پشت در کشیدن راحت است

ترس آن دارم که دستش با غلافی بشکند

زن نباشد گردن شوهر کشیدن راحت است

غصه ی بعدی من روز دهم در کربلاست

در ته گودال غم خنجر کشیدن راحت است

قافله بی قافله سالار وزنها در فرار

سر که روی نیزه شد معجر کشیدن راحت است

درشلوغی سر بازار فکرش را بکن

واقعاً با آستین پوشاندن سر مشکل است

پوشیه وقتی نباشد چشم خیره می شود


تعداد بازديد : 205
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:37
نویسنده:
نظرات(0)
یا ام المومنین... مؤتمن حضرت رسول امین شد پای نبی ایستاد وسروترین شد خادمه ی دین شد وملیکه دین شد ت�

یا ام المومنین(س)...

 

مؤتمن حضرت رسول امین شد

پای نبی ایستاد وسروترین شد

خادمه ی دین شد وملیکه دین شد

تا به ابد آبروی اهل یقین شد

صابره دربین صابران شده این زن

فاتح هرنوع امتحان شده این زن


زن که نگو مردی تمام خدیجه

کوه حیا صاحب احترام خدیجه

ای شرف الشمس هرامام خدیجه

مادر دلسوز ما سلام خدیجه

عرش به پای تو بوسه ها زده بی بی

سکه ی عشق تورا خدا زده بی بی


مرهم یکتای دردهای پیمبر

سنگرمحکم شدی برای پیمبر

بوی تورا میدهد عبای پیمبر

دار و ندار تو رفت پای پیمبر

شعب ابی طالب است در عجب تو

نافله شرمنده ی نماز شب تو


سهم توانگار غربت است همیشه

سهم گدایت خجالت است همیشه

کارتوخوبی به رعیت است همیشه

آرزوی ما زیارت است همیشه

بازچرا درمیان بستری امشب

بیشتر از روز قبل لاغری امشب


دخترت افتاده وقت پرزدن تو

سوخته درلحظه های سوختن تو

آتش تب آمده سراغ تن تو

خشک شده ازعطش چرا دهن تو

پس به پیمبر بگو اگرسخنی هست

فکرکفن رانکن که پیروهنی هست


صحبت یک پیروهن شد وجگرم سوخت

حرف کفن شد ز گریه چشم ترم سوخت

حرف عطش شد دهان شعله ورم سوخت

این دل بی تاب درعزای حرم سوخت

وقت گریز است کربلا چه خبر بود

زیر عبای حرامیان همه سر بود


از دل خیمه قرار رفت به غارت

چادر سربی شمار رفت به غارت

مقنعه وقت فرار رفت به غارت

گردنی و گوشوار رفت به غارت

قامت عمه ازین هجوم خمیده

بانگ علیکن بالفرار رسیده

 

سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 209
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:36
نویسنده:
نظرات(0)
وای مادر... نگذار تنهايش در اين غربت پيمبر را بانو ببين حال دل بي تاب همسر را با خود ببر بيرون از اين

وای مادر...

نگذار تنهايش در اين غربت پيمبر را

بانو ببين حال دل بي تاب همسر را

با خود ببر بيرون از اين شِعب پُر از سختي

خاتون مكّه , همرهت خاتون محشر را

داريم مي سوزيم با غمناله ي زهرات

داريم مي گِرييم اين ساعات آخر را

شمع سحر هاي نبي سوسو نزن اينطور

اشكت درآورده ست اشك چشم دختر را

پيش محمّد سفره ي غم پهن خواهد شد

فردا كه جمعش ميكند از خانه بستر را

تو مي روي از اين در اما چند سال بعد

بر پهلوي زهرات مي كوبند اين در را

نگذاشتي دست محمّد را ببندند،آه

اين قوم مي بندند امّا دست حيدر را

پهلوي تو در عرش حتماً درد ميگيرد

روزي كه پايي بشكند پهلوي مادر را

تا شوكتت را بر خلايق رو كند خالق

مي آفريند بالغرض ، صحراي محشر را

فرداي محشر بر سر دست تو مي آرند

شش ماهه اي ،نُه ماه كوچك تر از اصغر را

 

محمد قاسمي


تعداد بازديد : 179
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
یا خدیجه الغرا... لطف خداست، اینکه گدای خدیجه ام محتاج بی نوای عطای خدیجه ام با یک نگاهِ فاطمه شد بخ

یا خدیجه الغرا...

لطف خداست، اینکه گدای خدیجه ام

محتاج بی نوای عطای خدیجه ام

با یک نگاهِ فاطمه شد بخت من بلند

خدمتگذار بزم عزای خدیجه ام

چشمم اگرچه تار، ولی گریه میکند

یعنی تمام عمر، برای خدیجه ام

فرقی نمیکند چه حسین و چه زینبش

بی تابِ گریه بر نوه های خدیجه ام

ای چشم خشک، آبرویم را نمیخری؟

یک امشبی ببار، فدای خدیجه ام

از آن شبی که سینه ام از آه پر شده

مدحت سرای، درد و بلای خدیجه ام

پستم اگر چه ، آمده ام محترم شوم

آری، گدای دورِ سرای خدیجه ام

 

رضا باقريان


تعداد بازديد : 237
شنبه 06 تیر 1394 ساعت: 10:31
نویسنده:
نظرات(0)
برای حضرت خدیجه س : با خواندنِ هر آیه از کوثر چون چشمه، می جوشی و می خندی غارِ حرای توست این خانه زهر�

برای حضرت خدیجه س :

با خواندنِ هر آیه از کوثر
چون چشمه، می جوشی و می خندی
غارِ حرای توست این خانه
زهراست آن وحیِ خداوندی

معصوم اگرچه نیستی بانو
در عصمتی هر صبح و شامی را
تو مادر زهرا شدی... یعنی
مادربزرگی هر امامی را

حق داشتی عاشق شوی آن روز
پیغمبرت سَر بود از یوسف
حتّی به عشقش خلق شد افلاک
او دلربا تر بود از یوسف

از دوشِ خود برداشتی آرام
هر هفت خوانِ سکّه هایت را
حالا خودت سیمرغِ سیمرغی
چشمی بگردان زیرِ پایت را

چشمِ زمین و آسمان روشن
چون در سخاوت می کنی اعجاز
تو آیه ی هشت ضحی هستی
ای ثروت اسلام در آغاز

 

عارفه دهقانی


تعداد بازديد : 163
جمعه 05 تیر 1394 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(1)
شعر التماس ای سایه سارِ مهر و صفا از سرم مرو ای مادرم خدیجـه بمان در برم مرو صبر و قرارِ این دلِ بی ص

شعر التماس

ای سایه سارِ مهر و صفا از سرم مرو
ای مادرم خدیجـه بمان در برم مرو

صبر و قرارِ این دلِ بی صبر و بی قرار
نورِ دل و دو دیده ی از غم ترم مرو

با این که خسته بسته ای بارِ سفر ولی
هستیِّ فاطمه مَـهِ غم پرورم مرو

اندوهِ غربت و شررِ سوزِ رفتنت
آتش کشیده بر همه ی پیکرم مرو

بی مادری و رنجِ یتیمی کُشد مرا
رحمی نما به حالِ دلِ مُضطرم مرو

بعدِ تو می شود پدرِ بی کسم غریـب
مادر به خاطرِ پدرم از حرم مرو

از چشمِ خیسِ من تو بخوان شعرِ التماس
تفسیر این غزل بُوَد ای مادرم مرو

 

حمید رضا گلرخی


تعداد بازديد : 181
جمعه 05 تیر 1394 ساعت: 12:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات سلام ای مهربان بانوی دنیا سلام ای بر تر از حمد و ثنایا سلام ای عالمی پیش تو دریا

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

سلام ای مهربان بانوی دنیا

سلام ای بر تر از حمد و ثنایا

سلام ای عالمی پیش تو دریا

سلام ای مادر ام ابیها

دو عالم عبد درگاه و غلامت

رسیده از خداوندت سلامت

تو هستی همسر احمد خدیجه

نه همسر یاور احمد خدیجه

تمام باور احمد خدیجه

علی دیگر احمد خدیجه

عزیز جان ختم المرسلینی

فقط بانو تو ام المومنینی

نبی را مونس و غمخوار بودی

به احمد دلبر و دلدار بودی

تو بانو مظهر ایثار بودی

به مال خود نبی را یار بودی

به مدحت بس نبی را همسری تو

و زهرا و علی را مادری تو

شب هجران تو بس پر شرر بود

شبی تاریک و عاری از سحر بود

به جان مصطفی خون جگر بود

دو چشمانش ز هجران تو تر بود

برای تو کفن آمد ز بالا

نبودی تا ببینی بی کفن را

به روی نی سر فرزند طاها

تن بی سر به روی خاک صحرا

میان قتلگه آوای زهرا

دو چشم خواهری زین غصه دریا

عزیز فاطمه دور از وطن بود

سرش بر نیزه جسمش بی کفن بود

 

ناصر شهریاری

 


تعداد بازديد : 119
جمعه 05 تیر 1394 ساعت: 12:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات ای خو گرفته با نفست عطر احمدی ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی ای بارها سلام تو را بر

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

ای خو گرفته با نفست عطر احمدی

ای پیشتر ز بعثت احمد محمّدی

ای بارها سلام تو را بر رسول خود

ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی

چون شمع با فروغ نبوّت گداختی

پیش از نزول وحی نبی را شناختی

ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران

خاک در تو سجده گه خیل سروران

پیش از پیمبری پیمبر به روی او

چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران

در قلب تو کتاب کمالش نوشته بود

سر خط مادریت به آلش نوشته بود

بی دامن تو خنم رسل کوثری نداشت

نخل بلند آرزوی او بری نداشت

حتی علی که جان عزیز محمّد است

در ملک بی حدود خدا همسری نداشت

ای همدم رسول خدا در نزول وحی

ای دامن تو مرکز نور بتول وحی

تو وصل بر رسول و زهستی جدا شدی

تو آفتاب بیت سراج الهدی شدی

نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت

ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی

دارائی تو هدیه به پروردگار شد

در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد

تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند

سادات عالمت پسرانند و دخترند

دارائی تو تیغ علی، خلق مصطفی

در پیشبرد فتح نبّوت برابرند

دامان پاک تو ثمرش یازده ولی است

این رتبه ات بس است یازده ولی است

این رتبه ات بس است که داماد تو علی است

در دور بت پرستی و تاریکی حجاز

بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز

پیش از نزول وحی الهی تو و علی

خواندید با رسول خدا در حرم نماز

چون تو که با رسول خدا همسری کند؟

دُرّ یتیم آمنه را مادری کند

ای تکیه گاه خواجه لولاک شانه ات

ای لحظه لحظه ذکر محمِّد ترانه ات

بر یازده ستاره توحید آسمان

روی منیر فاطمه خورشید خانه ات

در بیت آفتاب مه تام کیست، تو

اوّل زن مجاهد اسلام کیست، تو

پیغمبر خدا به تو عرض ارادتش

زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش

گوئی که با تو گرم سخن بود فاطمه

حتی به لحظه های غروب شهادتش

با آنکه سالها زجهان چشم بسته ای

انگار دور بستر زهرا نشسته ای

ای ام پاک نبی، ام مؤمنین

ای مادر بزرگ امامان راستین

روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت

روزی که آن معین بشر بود بی معین

مردانه ایستادی و کردی حمایتش

تا ماند جاودانه چراغ هدایتش

ای قامتت به قائم توحید قائمه

دشمن شدند با تو دغل دوستان همه

از هست خویش دست کشیدی و ذات حق

بخشید گوهری به تو مانند فاطمه

الحق توئی توئی تو که کفو پیمبری

شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری

آزرد ای فرشته حق اهرمن تو را

زخم زبان زدند به هر انجمن تو را

از بس که ریخت عطر قداست پیکرت

پیراهن رسول خدا شد کفن تو را

از بس بلند بود مقام و جلال تو

گردید سال حزن نبی ارتحال تو

روح مقدّست چو به پرواز می شود

درهای غم به قلب نبی باز می شود

در فصل خردسالی و آغاز زندگی

بی مادریِّ فاطمه آغاز می شود

اشک نبی برای تو ای جان پاک، ریخت

با دست خویش بر تن پاک تو خاک، ریخت

با رفتن تو یار محمّد زدست رفت

خورشید روزگار محمّد زدست رفت

شد حمله ور به گلبن دین لشکر خزان

تو رفتی و بهار محمّد زدست رفت

زیبد که با هزار زبان در ثنای تو

«میثم» دُرِ قصیده بریزد به پای تو

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 169
جمعه 05 تیر 1394 ساعت: 12:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت خدیجه (س)-وفات یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو بی انتها درود فراوان ما به تو تو مادر ائمه ای ، ای م

حضرت خدیجه (س)-وفات

 

یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو

بی انتها درود فراوان ما به تو

تو مادر ائمه ای ، ای مادر وجود

دلهای اهل بیت همه مبتلا به تو

اسلام زیر دین فداکاری شماست

کرده پیامبر همه عمرش دعا به تو

از این قضیه قدر تو معلوم می شود

وقتی که دل سپرده چنین مصطفی به تو

در لحظه های سخت در آن روزهای سخت

کرده پیامبر همه اش اتکا به تو

هر جا ز غصه های زمانه دلش گرفت

یا درد دل به حیدر خود گفت یا به تو

مدیون توست ماندن اسلام تا ابد

زنده است در دل همه این نام تا ابد

بغضی است در گلو که پریشان فاطمه است

اشکی است در دو دیده که لرزان فاطمه است

چشم از نگاه مادر خود بر نداشته

مادر یک امشبی است که مهمان فاطمه است

زهرا گرفته دست به دامان مادرش

عالم اگر چه دست به دامان فاطمه است

چشمان فاطمه شده گریان مادر و

چشمان نه فلک همه گریان فاطمه است

دستی که دست دختر خود را فشرده بود

بی جان ولی هنوز به دستان فاطمه است

پروانهء شکسته پر او محمد و

شمع فراق او دل سوزان فاطمه است

شمعی که ذره ذره دلش آب تر شده

لحظه به لحظه فاطمه بی تاب تر شده

در ماتم فراق تو بایست سر شکست

وقتی نبی ز غصهء تو بال و پر شکست

آیینه ها زغصه شکستند یک به یک

در آن میانه فاطمه ات بیشتر شکست

یک سال و داغ هجر ابوطالب و شما

در زیر این دو داغ پیمبر کمر شکست

با رفتن تو تازه مصیبت شروع شد

از آن به بعد فاطمه ات مستمر شکست

روزی رسید پشت در خانهء علی

گل بود پشت در که لگد خورد و در شکست

دیوار و میخ و در همه با هم یکی شدند

در آن میانه سینهء زهرا اگر شکست

بر قلب خانوادهء حیدر شرر زدند

وقتی که ضربه پشت سر هم به در زدند

حق است جان فدای شما بارها شود

وقتی که دوستدار شما مصطفی شود

دارو ندار خویش به پایش که ریختی

میخواستی فقط کفنت یک عبا شود

سهم از عبای یار به هر کس نمی رسد

این افتخار بلکه نصیب شما شود

ای با کفن که شد کفنت افتخار تو

دلها غمین بی کفن کربلا شود

ای وای اگر سری شود از پیکری جدا

ای وای اگر کسی کفنش بوریا شود

ای وای اگر تنی شود عریان به روی خاک

ای وای اگر سری به روی نیزه ها شود

 

مجلس همیشه مجلس دلبند فاطمه است

پایان روضه روضهء فرزند فاطمه است

 

مهدی مقیمی

 


تعداد بازديد : 141
جمعه 05 تیر 1394 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 8
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف