حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه - 194
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محمد بختیاری جلوه اش گاهی کریم العفو شد گاهی حسن من گمان کردم عوض کرده ست خالق پیرهن عقل را پای رسی�

 

جلوه اش گاهی کریم العفو شد گاهی حسن
من گمان کردم عوض کرده ست خالق پیرهن

عقل را پای رسیدن نیست آنجایی که عشق
در مصاف تیغ ابرویش به تن دارد کفن

ابر لطفش در زمین نگذاشت فصلی جز بهار
از قدمهایش نمانده هیچ ردی جز چمن

چونکه او باشد شفیع ما به روز رستخیز
می شود بار گناه من به دوزخ طعنه زن

 صبح پیشانی او چون روز محشر سر زند
چاره ای بر ما نمی ماند به غیر از سوختن

کاسه ها لبریز خواهد شد اگر روزی شود
قطره ای از صبر او بین دو عالم سرشکن

حسن رو کرد و "خیال" هستیم از دست رفت
در بساطم نیست چیز دیگری جز باختن

محمد بختیاری

 


تعداد بازديد : 91
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:08
نویسنده:
نظرات(0)
محمد قاسمی آيت عظمي عليّ و محشر كبري حسن عالي و اعلا عليّ و والي و والا حسن حبل محكم مرتضي و بهترين �

 

آيت عظمي عليّ و محشر كبري حسن
عالي و اعلا عليّ و والي و والا حسن

حبل محكم مرتضي و بهترين دم مجتبي
عروة الوثقي عليّ و واژه ي زيبا حسن

"سوره ي انسان"عليّ و "سوره ي يس"حسن
عَلّمَ الاَسما عليّ و أحسنُ الاَسماء حسن

حاكم خلقت عليّ و شافع أمّت حسن
قادرِ مطلق عليّ و مالك دلها حسن

زينت دوش رسول الله هستند اين دوتن
جان پيغمبر عليّ و دلبر طاها حسن

اوّلين نور دل صدّيق اكبر مجتبي ست
اوّلين دردانه ي صدّيقه ي كبري حسن

ذكر پرواز ملك تا آسمان هفتمين
سرّ معراج نبي در ليلة الاسرا حسن

در عطوفت، در جلالت، درشُكوه و مرتبت
آينه گردان كه نه، آئينه ي زهرا حسن

در جَمَل بر عالمي اين نكته ثابت شد كه هست
رونوشتِ حيدر كرار در دنيا حسـن

بشنو از روح الامين كه : لافتي الاّ علي
بشنو از روح القُدُس كه : لافتي الاّ حسن

ثاني إِثنَيْــنِ رسول الله در زهد و وَرَع
در كرامت چون كرام الكاتبين، يكتا حسن

بي كسي، غربت، تحمّل،صبر، داغي بر جگر
تك تك اين واژه ها را مي شود معنا حسن

چاه مخصوص غم مولاست كه در بين طشت
ريخت همراه جگر، درد دل خود را حسن

بين كوچه، بين خانه، بين مسجد، در سپاه
هرطرف رو مي كنم تنها حسن، تنها حسن

او گذشت از سهم خود تا ذكر ما اين گونه شد
يا حسين و يا حسين و يا حسين و يا حسن

خورده بر تابوت او هفتاد چوب تير و هست
پيشواز ظهر خون آلود عاشورا حسن

 

محمد قاسمی

 


تعداد بازديد : 89
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:07
نویسنده:
نظرات(0)
عطیه سادات حجتی بگذار و بگذر اين همه گفت و شنود را كي مي كنيم ريشه آل سعود را يارب به حق ناقه صالح ع�

 

بگذار و بگذر اين همه  گفت و شنود را
كي مي كنيم ريشه آل سعود را

يارب به حق ناقه صالح عذاب كن
نسل به جاي مانده قوم ثمود را

افتاده دست ابرهه ها خانه خدا
سجيل كو كه سر شكند اين جنود را

چيزي به غير وهن ندارد نمازشان
بايد شكست بر سر آنها عمود را

اي واجب الوجود ز لوث وجودشان
كي پاك مي كني همه مُلك وجود را

انكار مي كنند هرآنچه كه بوده را
اصرار مي كنند هر آنچه نبود را

جده، يمن، مدينه، غدير، از قديم ها
اين قوم مي خرند تمام شهود را

در آن زمين كه نام علي گل نمي كند
هرگز مجوي مدفن ياس كبود را

كو وارث كسي كه در قلعه كنده است
تا بشكند دوباره غرور يهود را

اسفند روز آمدنش كور ميكند
يك صبح جمعه چشم بخيل و حسود را...

 

عطیه سادات حجتی

 


تعداد بازديد : 111
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:06
نویسنده:
نظرات(0)
تویی که آینه در آینه شکوفایی کریم هستی و از خانواده ی کرمی تو از ثلاله ی احمد شفیع آل الله همین بس ا�

تویی که آینه در آینه شکوفایی
کریم هستی و از خانواده ی کرمی
 
تو از ثلاله ی احمد شفیع آل الله
همین بس است که تو از نواده ی کرمی

ابوتراب به تو افتخار کرده حسن
تو شاه زاده ی عشقی که زاده ی کرمی
 
تمام میکده ها پیش تو خمار شدند
شراب ناب بریز ای که باده ی کرمی
 
تو سفره داری و نان و نمک غذای خودت
تو سفره دار ترین مرد ساده ی کرمی

بگیر دست مرا چون که راه گم کردم
تو شاه راه هدایت به جاده ی کرمی

سید امیر حسین خوشرو


تعداد بازديد : 229
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:06
نویسنده:
نظرات(0)
محمد قاسمی اگر قرار شود با نگار، سر بشود خدا كند كه شبم ديرتر سحر بشود اگر چه بی خبری، راحتی به بار �

 

اگر قرار شود با نگار، سر بشود
خدا كند كه شبم ديرتر سحر بشود

اگر چه بی خبری، راحتی به بار آرد
دلی خوش است كه از درد با خبر بشود

عوض نمی كنمش با تمام عيش جهان
طواف كعبه ی دل، قسمتم اگر بشود

كسی كه نيست گدای امير مُلكِ وجود
زِ هر فقير در عالم فقيرتر بشود

می ارزد اينكه كسی از بهشت، درگذرد
به شوق شهر نجف راهی سفر بشود

علی ست قاسمُ الارزاق و دست اوست فقط
كه رزق كم بشود يا نه! بيشتر بشود

كسی كه قبل همه خلق شد به دست علی
عجيب نيست اگر كه ابوالبشر بشود

كسی كه از غضب مرتضی، شنيده فقط
عجيب نيست كه از ترس، محتضر بشود

به سنگ، فضّه ی زهراش اگر نگاه كند
بعيد نيست به يكباره كوه زَر بشود

برای اوست و لاغير، اينكه در دو جهان
صفات حضرت حق مال يك نفر بشود

اگر كه مادر من فاطمه ست پس قطعاً
برای من كه يتيمم، علی پدر بشود

هميشه كنيه ی ارباب ما ابوعلی است
هزار بار اگر صاحب پسر بشود

علی كه هست خودش مطلع دو تا خورشيد
پس از طلوع ابوالفضل، ابوالقمر بشود

نشد به بار شتر حملِ مدح او ممكن
چگونه جاش در اين شعرِ مختصر بشود؟

 

محمد قاسمی



اين غزل به استقبال غديريه ی طوفانی  جناب آقای مهدی رحيمی با رديف "علی بشود" نوشته شد.

 


تعداد بازديد : 267
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:05
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا کاش جرم و گنهم این همه بسیار نبود پیشه ام معصیت درگه دادار نبود قلب آشفته ام از دوری

مناجات با خدا

 

کاش جرم و گنهم این همه بسیار نبود

پیشه ام معصیت درگه دادار نبود

قلب آشفته ام از دوری یادت ای کاش

در دل سلسله ی نفس گرفتار نبود

می شدم گر پی نجوای تو در راز و نیاز

بهر من دوری و هجران تو هموار نبود

گر به هنگام گناهم ز تو می کردم یاد

دل غافل شده ام این همه بیمار نبود

جلوه ها کردی و مهرت به دلم تابیدی

قلب پر غفلت من حیف که بیدار نبود

صیقل روحم اگر توبه و اشکم می شد

لوح و آیینه ی جان غرق به زنگار نبود

بارها خوانده ای ام تا به برت برگردم

ولی این عبد فراری تو هشیار نبود

کوله باری ز گنه دارم و دستی خالی

کاش شرمندگی ام در دم دیدار نبود

می شدم یکسره نومید اگر حاصل من

حب زهرا و نبی، حیدر کرار نبود

یا چه می شد به قیامت به شفاعت خواهی

همره فاطمه گر دست علمدار نبود

 

محمد مبشري


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:04
نویسنده:
نظرات(0)
امیر المومنین(ع)-مدح و شهادت ای تجلیات ذات کبریایی یا علی ای یگانه شرح آیات خدایی یا علی یا ولی الل

امیر المومنین(ع)-مدح و شهادت

 

ای تجلیات ذات کبریایی یا علی

ای یگانه شرح آیات خدایی یا علی

یا ولی الله اعظم آفرینش مست توست

ساقی توحیدی جام ولایی یا علی

اهل بیتی ، خانه زادی ؛ با خدا همخانه ای

محرمی تو ، در حریم کبریایی یا علی

ملک ایمان را امیرالمومنین تنها تویی

ملک هستی را بحق فرمانروایی یا علی

مهر تو از اوجب ارکان ادیان است و بس

مهر تایید جواز انبیایی یا علی

نام تو لرزه به قلب کافران انداخته

ذوالفقار حقّی و خیبر گشایی یا علی

این تویی برتر ز فهم و عقل ابنای بشر

این منم مفتون این ایزد نمایی یا علی

این تویی پای پیاده تا خدا ره برده ای

این منم آورده ام دست گدایی یا علی

مستحق تر از من مسکین نمی یابی شها

سائلم بر لقمه نان هل اتایی یا علی

ساقیا در این عطش آباد گیر افتاده ام

باده خواهم از سبوی لافتایی یا علی

زآستین دستی برآور دستگیری کن مرا

از تباهی گناهم ده رهایی یا علی

در میان ظلمت قبرم سلامت می کنم

نور مطلق ، حضرت مولا کجایی یا علی

ای شهادت پیشه صهبای شهادت طالبم

تا خضاب خون کند رنگم حنایی یا علی

**

آن که با تیغ به زهر آلوده ات از پشت زد

خورد قلبش مهر اشق الاشقیایی، یا علی

بود بیمار و پرستاری از او کردی و  او

خوب جبران کرد با صد بی وفایی یا علی

قاتل بی شرم لبخندی به نامردی زند

که ندارد زخم زهرآگین دوایی یا علی

شیر می بخشی به او ، او مرگ تو دارد طلب

وای زینب مُرد از این بی حیایی یا علی

دست های نحسش از سیلی روایت می کند

ای که بر داغ مدینه مبتلایی یا علی

عقده ی هجران یاس نیلی ات را باز کرد

تیغ ظالم می کند مشکل گشایی یا علی

فاطمه یا فاطمه شد آخرین ذکر دلت

می شوی مهمان بانوی سمایی یا علی

 

سيد محمد ميرهاشمي


تعداد بازديد : 59
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-مناجات شب قدر ای عزیز خدا،امام زمان صاحب روضه ها،امام زمان بر سر و سینه می زنی ای وای

امام زمان(عج)-مناجات شب قدر

 

ای عزیز خدا،امام زمان

صاحب روضه ها،امام زمان

بر سر و سینه می زنی ای وای!

فرق او شد دو تا امام زمان

بین ما هستی و چه تنهایی!

می زنی ضجّه ها امام زمان

از سر شب به یادتان هستم

می کنی یاد ما؟امام زمان

کم ما و کرامتت مولا

نظری بر گدا امام زمان

کاش احیا کنیم یک شب قدر

در کنار شما امام زمان

پرده های گناه باعث شد

از تو هستم جدا امام زمان

می شوم لایق زیارت تو

گر نمایی دعا امام زمان

تو جوادی و من بخیل آقا

جود بی انتها ،امام زمان

امشبی را بیا و بد گذران

سحری با گدا امام زمان

شب قدر است روزیم گردان

عرفه،کربلا، امام زمان

 

 
محمد مهدي عبدالهي

 


تعداد بازديد : 47
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمومنین(ع)-مدح و شهادت باز دل میل توسّل می كند یاد تـو در باغ جان گُل می كند یاعلی ای عشق حق در

امیرالمومنین(ع)-مدح و شهادت

 

باز دل میل توسّل می كند

یاد تـو در باغ جان گُل می كند

یاعلی ای عشق حق در جوهرت

سرفرازان جهان خاك درت

ای هزاران خضر سرگردان تـو

میثم و سلمان ز شاگردان تو

رهنوردان را چراغ ره توئی

رهنمای مردم آگه توئی

عاقلان در عشق تو دیوانه اند

دور شمع عشق تو پروانه اند

صبر از تو رنگ زیبا یافته

عشق با عشق تو معنا یـافته

تو گهر هستی و كعبه چون صدف

كعبه را داده خدا از تو شرف

ای نسیم مهربان سرنوشت

ای شمیم ناب گلزار بهشت

جوهر ایمان توئی عرفان توئی

عدل و فضل و عشق را میزان توئی

نور محراب تو شد نور فلك

مات و مبهوت نمازت شد ملك

در زمین گر بوترابت خوانده اند

در سماوات آفتابت خوانده اند

ره كجا یابد به قدر تو خرد

ذات تو ذات خداوند احد

یاعلی آموزگار انبیا

ای امامت را تو ختم الاوصیا

خلقت از قدرت شرافت یافته

یازده خورشید از تو تافته

ای كریم كلّ خلقت یاعلی

ای قسیم نار و جنّت یاعلی

عاشقان تو سیادت یافتند

با ولای تـو سعادت یافتند

یاعلی من از غلامان توام

خاكبوس خاكبوسان توام

ای گل امید من از بذر تو

اشك خود را كرده ام من نذر تو

نام تو با عشق دارد الفتی

نام تو با اشك دارد نسبتی

نام تو آرام بخش جان بود

نام تو بـر دردها درمان بود

یاعلی درد تو درد مكتب است

ای که ذكر یا مجیبت بر لب است

قدر نشناسان تو را نشناختند

بر حریم حُرمت تو تاختند

دوزخی مردم  بهشتت سوختند

آتشی بر گلشنت افروختند

زآتش در شعله بر دل ها زدند

پیش چشمان تو زهرا را زدند

گرچه جانت زین همه غم خسته بود

صبر می كردی و دستت بسته بود

ای كه از جهل بشر رنجیده ای

كوفه كوفه بی وفائی دیده ای

بوی غم دارد قیام آخرت

جان به قربان سلام آخرت

ای كه شد محراب خونین بسترت

خون دل می ریخت از فرق سرت

داشتی بـا چهرۀ غرقه بخون

نغمۀ اناالیه راجعون

ای كه بخشیدی«وفائی»را شرف

میهمانش كن به ایوان نجف

 

سید هاشم وفایی

 


تعداد بازديد : 115
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا-شب قدر ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت اشکها ب

مناجات با خدا-شب قدر

 

ای بنازم رحمتت کز دیده بارانی گرفت

در دلم شبهای احیایت چه طوفانی گرفت

اشکها بارید و قدری قلبها آرام شد

صیقلی شد سینه ها و خوب مهمانی گرفت

تیرگی های ضِلالت همچنان مغلوب ماند

سینۀ اهل هدایت فیض نورانی گرفت

هر دلی که پا به روی نفسِ شیطانی گذاشت

در همه رفتارها حالات رحمانی گرفت

باز هم از رحمتت تطهیر شد دلهای ما

از نگاه بخششت آیات ربّانی گرفت

صدقِ نیّت بهترین زینت برای مومن است

پاکدل اعمال صالح را به آسانی گرفت

کور دل آنکس که بر ((لاتقنطوا)) هم دل نداد

هرکه شد مأیوس کِی زین درد درمانی گرفت

هرکه شد بخشنده می بخشد خطای این و آن

ای خوش آن دستی که دستان مسلمانی گرفت

آنکه نیت کرد امام خویش را یاری دهد

این هدایت را یقین از ماه قرآنی گرفت

عهد ما این بود: ما یار ولایت می شویم

آخر ای دل حیدر از ما عهد و پیمانی گرفت

عهد ما آمادۀ روز شهادت بودن است

دین هر از گاهی ز اهل درد قربانی گرفت

یاد آن دروازه قرآنهای نورانی بخیر

آن زمانی که ز دست ما چه یارانی گرفت

بازهم سربند می بندیم یا نعم الامیر

کربلایی عهد می بندیم یا نعم النصیر

 

محمود ژوليده


تعداد بازديد : 87
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:01
نویسنده:
نظرات(0)
مناجات با خدا مینویسم خدا بحق حسین یا سریع الرضا بحق حسین ربنا آتنا بحق حسین گویم العفو را بحق حس�

مناجات با خدا

 

مینویسم خدا بحق حسین

یا سریع الرضا بحق حسین

ربنا آتنا بحق حسین

گویم العفو را بحق حسین

تا ببخشی مرا بحق حسین

ربنا ربنا اله کریم

سفره دار کریم ماه کریم

دست خالی به بارگاه کریم

آمدم باز در پناه کریم

نظری بر گدا بحق حسین

آمدم آشتی کنم با تو

رد من مستکین خود را تو

وحده لا رفیق الا تو

ما کریمیم ای خدا یا تو؟

کرمی کن به ما بحق حسین

منم و کوله بار سنگینم

دارد از دست می رود دینم

به خداوندی تو خوشبینم

من از این ذکر ، خیر میبینم

یا سمیع الدعا بحق حسین

جانم آنشب که بر دهن برسد

ملک الموت نزد من برسد

کاش آنجا امام حسن برسد

یکنفر یار سینه زن برسد

تا بگیرم نوا بحق حسین

چه نمایم برای وحشت قبر

چه کنم با فشار و غربت قبر

دستخالیم و خجالت قبر

مونسم باش بین خلوت قبر

رحمی آن لحظه ها بحق حسین

تستر الذنب ، کوه غفرانید

نام ما را اگر نمیخوانید

لااقل جرم ما بپوشانید

من نجف رفته ام ، نسوزانید

جان خیر النسا ، بحق حسین

شب جمعه است یا امام زمان

خجلم از شما امام زمان

دوست دارم تو را امام زمان

التماس دعا امام زمان

پیش ماهم بیا بحق حسین

باز دارم هوای شش گوشه

بی قرارم برای شش گوشه

درد ما و دوای شش گوشه

آه پایین پای شش گوشه

ببرم کربلا بحق حسین

ته مقتل بگو چه شد آقا

تن که شد پشت و رو چه شد آقا

پنجه شمر و مو چه شد آقا

چکمه روی گلو چه شد آقا

العجل مهدیا بحق حسین

 


محمد جواد پرچمي

 


تعداد بازديد : 437
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 13:00
نویسنده:
نظرات(0)
امیرالمونین(ع)-شب نوزدهم نمک و شیر را به دستش داد با هزار و یک آرزو دختر گفت ای دخترم کجا دیدی دو غ�

امیرالمونین(ع)-شب نوزدهم

 

نمک و شیر را به دستش داد

با هزار و یک آرزو دختر

گفت ای دخترم کجا دیدی

دو غذا روی سفرهء حیدر

 

دخترش دست را جلو آورد

تا نمک را زسفره بر دارد

تا که در هم نگاهشان گره خورد

دید بابا دوچشم تر دارد

 

گفت بابا که دخترم امشب

زخمهای دلم عمیق تر است

از روی سفره شیر را بردار

که علی با نمک رفیق تر است

 

بعد افطار با دو دیدهء خیس

گرچه با دخترش تبسم کرد

حال بابا عجیب بود عجیب

دخترش دست و پای خود گم کرد

 

دید هر لحظه بی قرارتر است

آن ابرمرد بی نظیر و شجاع

خیره می شد به آسمان ، می خواند

زیر لب آیه های استرجاع

 

شب به نیمه رسیده و دیگر

موقع رفتن امیر شده

کودکان گرسنه منتظرند

حرکت کن علی که دیر شده

 

پس عبا را به دوش خود انداخت

کیسه را پر ز نان وخرما کرد

مثل هرشب پس از " به نام خدا"

یک توسل به نام زهرا کرد

 

در دلش مجلسی ز روضه به پا

باز با قصهء جوانش شد

فقط انگار روضه خوان کم داشت

درب و دیوار روضه خوانش شد

 

سمت مقصد ، علی که حرکت کرد

ناگهان چشم اوبه در افتاد

در برایش چه روضه ای می خواند

یاد گیسوی شعله ور افتاد

 

شعله ها را کمی خنک تر کرد

اشک چشمان حیدر کرار

در هیاهوی روضه های در

نمکی هم به روضه زد دیوار

 

بعد مرغابیان داخل صحن

میخ در سد راه مولا شد

حرف میخ دری وسط آمد

در دل بوتراب غوغا شد

 

قلب حیدر رها شد از کوفه

رفت سمت مدینهء زهرا

تیزی میخ یکطرف ، وای از

داغی میخ وسینهء زهرا

 

مرتضی ناگهان به خود آمد

میخ را از عبای  خود وا کرد

پای خود را درون کوچه گذاشت

یاد کوچه دوباره غوغا کرد

 

روضه را کوچه سخت تر می خواند

یاد نامردمان بی انصاف

یاد چشم نبستهء حیدر

یاد سیلی ، طناب ، فحش ، غلاف

 

بعد از آن بین کوچهء تاریک

در دلش شور و همهمه افتاد

در سکوت شبی پر از غصه

یاد تشییع فاطمه افتاد

 

قلبش از بی وفایی محض

تک تک مردمان کوچه گرفت

بی وفایی هوای خواندن کرد

روضه را از دهان کوچه گرفت

 

کیسه کم کم سبک شد ومولا

سهم خرمای کودکان را داد

داشت کم کم دم اذان می شد

کاخرین قرصهای نان را داد

 

آسمان و زمین همه محو

قدرت گام استوار علیست

سمت مسجد روانه شد حیدر

ابن ملجم در انتظار علیست

 

رکعتی با خدای خود دل داد

بعد افتاد روی سجاده

بین محراب غرق خون خود

فاتح خیبر است افتاده

 

بی رمق گفت وای اگر بیند

غرق خون پیکر مرا زینب

کاش می شد سرم شود بسته

تا نبیند سر مرا زینب

 

روضه اینجا رسید و دلخونها

دل به دریای رستخیز زدند

روضه خوانهای شعر نوزدهم

همه به کربلا گریز زدند

 

یا علی زینب تو تاب نداشت

که شکسته سر تو را بیند

لیک خواهد رسید آن روزی

که سری را به نیزه ها بیند

***

مهدي مقيمي

 


تعداد بازديد : 409
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:59
نویسنده:
نظرات(0)
بالا نرفت سوز صدایی که داشتم کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم حال و هوای پاکیَم از دست رفته است یادش ب�

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

 

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

حال و هوای پاکیَم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

دیروز اشک چشم من هر لحظه می چکید
امروز نیست اشک و بکایی که داشتم

از بسکه با هوای و هوس خو گرفته ام
دیگر دراز نیست دست دعایی که داشتم

یادش بخیر زمزمه های خدایی ام
حالا کجاست سوز و نوایی که داشتم

دیگر جسور و روسیه و خیره سر شدم
بر لب نمانده ذکر خدایی که داشتم

شرمنده ام که با شهدا قهر کرده ام
با یادشان چه شور و صفایی که داشتم

یادش بخیر جمعه که می شد غروب ها
همراه گریه زمزمه‌هایی که داشتم

با معصیت ز سینه ی من پر کشیده است
حال و هوای کرببلایی که داشتم

رضا باقریان


تعداد بازديد : 67
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:58
نویسنده:
نظرات(0)
بر ناله های بی اثرم توبه می کنم بر حال و روز پر شررم توبه می کنم با گریه های خویش به جایی نمی رسم حالا

بر ناله های بی اثرم توبه می کنم
بر حال و روز پر شررم توبه می کنم

با گریه های خویش به جایی نمی رسم
حالا بر اینکه بی سپرم توبه می کنم

 

بر ناله های بی اثرم توبه می کنم
بر حال و روز پر شررم توبه می کنم

با گریه های خویش به جایی نمی رسم
حالا بر اینکه بی سپرم توبه می کنم

بال و پرم فدای گناهم شد و شکست
بهر شفای بال و پرم توبه می کنم

هر چه به در زدم، درِ این خانه وا نشد
دلخسته ای به پشت درم توبه می کنم

خشکیده است چشم همیشه بهاری ام
اشکی بده بر این بصرم، توبه می کنم

یاسیدالکریم، پناهم نمی دهی ؟
من آن گدای در به درم توبه می کنم

یاد عذاب، درد سرم را زیاد کرد
از آنچه آمده به سرم توبه می کنم

عمرم گذشت و هر سحر از غافلین شدم
حالا برای هر سحرم توبه می کنم

هرکس که رفت کرببلا توبه کرد و رفت
امشب منم به عشق حرم توبه می کنم

رضا باقریان


تعداد بازديد : 163
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:58
نویسنده:
نظرات(0)
بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم هرکس به سهم خویش کمی توشه می برد خوشبخت آنکه لطف خدا شاملش شده در پیش�

بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم
هرکس به سهم خویش کمی توشه می برد
خوشبخت آنکه لطف خدا شاملش شده
در پیشِ خلق آبرویش را نمی برد

 

بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم
هرکس به سهم خویش کمی توشه می برد
خوشبخت آنکه لطف خدا شاملش شده
در پیشِ خلق آبرویش را نمی برد

ترس عذاب، دلهره ام را زیاد کرد
یادم رسید گفته ی معصوم را که گفت
گریان نمی شود به جزا آنکه قطره ی …
… اشکی برای جدِ غریبم ز دیده سفتُ

نابرده رنج را چه کسی گنج می دهد
یک یاحسین گفتم و داراترین شدم
با اشک روضه ها گِلِ آدم سرشته شد
اینگونه بود مستحق آفرین شدم

آنچه نوشته اند به پایم ملائکه
با اذن حضرتش همه سنجیده می شود
با گریه بر حسین، که معصوم گفته است
عمری گناه، یک شبه بخشیده می شود

 

رضا باقريان


تعداد بازديد : 53
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:57
نویسنده:
نظرات(0)
خوبیِ این روزها در معصیت بخشیدن است با لبِ تشنه، لبِ لب تشنه ها را دیدن است توبه های کال، ما را از نف

خوبیِ این روزها در معصیت بخشیدن است
با لبِ تشنه، لبِ لب تشنه ها را دیدن است

توبه های کال، ما را از نفس انداخته
حال، وقت توبه های راستین روییدن است

 

خوبیِ این روزها در معصیت بخشیدن است
با لبِ تشنه، لبِ لب تشنه ها را دیدن است

توبه های کال، ما را از نفس انداخته
حال، وقت توبه های راستین روییدن است

معنیِ این روزه داری هایِ معنادار چیست؟
نیمه شب ها یار را بوییدن و بوسیدن است

آنقَدَر بد کرده ایم و آنقَدَر او خوب بود
این چه رسمِ نامه ی اعمال را پیچیدن است

حیف، این ساعات را در خواب غفلت بوده ام
غافلم از اینکه این ایام را فهمیدن است

سفره آماده، غذا آماده اما حیف خیف
این چه وقتِ گرم عصیان بودن و خوابیدن است

ما که از اعمال خود این روزها آگه تریم
کِیْ زمانِ شکوه و از خود چنین پرسیدن است

نوکر از ارباب باید ارث لاهوتی برد
ارث ما در عالم زر، تشنه لب خشکیدن است

رضا باقریان


تعداد بازديد : 75
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:57
نویسنده:
نظرات(0)
بوی خدا نمی‌دهد اصلا نوای من بالا نمی رود به گمانم دعای من دیدی اگر منم شده ام تحبس الدعا مانند شیش�

بوی خدا نمی‌دهد اصلا نوای من
بالا نمی رود به گمانم دعای من

دیدی اگر منم شده ام تحبس الدعا
مانند شیشه می شکند توبه های من

 

بوی خدا نمی‌دهد اصلا نوای من
بالا نمی رود به گمانم دعای من

دیدی اگر منم شده ام تحبس الدعا
مانند شیشه می شکند توبه های من

بوی فنا گرفته تمامیِ حاصلم
کاری نمی کند نَفَسِ من، برای من

سایه فکنده روی سرِ من عقاب مرگ
چیزی نمانده از نفسم از صدای من

این نفْسِ بد قلق، همه جا عهد کرده است
هر جا که می روم بشود پا به پای من

یا غافرالذنوب، و یا ساترالعیوب
امشب بیا و درگذر از هر خطای من

باید دوباره توبه کنم تا که وقت هست
دارد ز دست می رود این ماه، وایِ من

بی خود نبود کرببلا روزیَم نشد
بوی خدا نمی دهد این گریه های من

رضا باقریان


تعداد بازديد : 73
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:57
نویسنده:
نظرات(0)
ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی خویش را در منجلابی از گنه انداختی هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی ک

ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی

هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی

 

ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی

هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی

آنقدر دلواپست بودم که دور از من شدی
بردی از یادم به دنیای خودت پرداختی

تنگ یا رب گفتنت بود این دلم بی معرفت
کاش چشمی سوی من یک لحظه می انداختی

هی تو را خواندم بیایی بین آغوشم ولی
پشت کردی بر من و بی وقفه هی می تاختی

من فقط خیر تو را میخواستم ای بی وفا
با همه دنیا به غیر از عاشق خود ساختی… .

یک بغل احسان برای تو مهیا کرده ام
گرچه بد بودی ولی باتو مدارا کرده ام

علی اکبر نازک کار


تعداد بازديد : 255
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
کوفه روزاشم مثه شب شده و بوی هجرون میرسه از همه جا یل خیبر، ای خدا تو بستره یه غمی عجیب نشسته رو دلا �

کوفه روزاشم مثه شب شده و
بوی هجرون میرسه از همه جا
یل خیبر، ای خدا تو بستره
یه غمی عجیب نشسته رو دلا

 

کوفه روزاشم مثه شب شده و
بوی هجرون میرسه از همه جا
یل خیبر، ای خدا تو بستره
یه غمی عجیب نشسته رو دلا

این روزا داغ حسن تازه شده
تو دلش زنده غمِ مادرشه
صدای سیلی به زهرا هنوزم
می پیچه توی گوش و تو سرشه

باز دوباره بستر و یه محتضر
این دفه به جای پهلو، سر شکست
ذکرِ زینب به لب أمّنْ یُجیْبه
کنار مولا با چشم تر نشست

یاد اون شبْ افتاده که مادرش
یه چیزی کنار گذاشت برا همه
زنده شد خاطره ی اون کفنا
که شمرد و گفت:یکی، چرا کمه؟!!

همه منتظر که تا طبیب بیاد
بلکه با خودش یه مرهم بیاره
ایشالا خدا بهش توون میده
شکاف زخم سرُ ، هَمْ بیاره

نانجیب شمشیرُ بس کاری زده
جای زخمْ بدجور، اذیّت میکنه
مرتضی با رفتن طبیب دیگه
داره با حسن وصیّت میکنه

میگه: غیرِ بچه های فاطمه
کسی اینجا نمونه،حرفا دارم
بمون عباس نرو،حرفم با توه
وصیت راجع به عاشورا دارم

ظهر روز دهم، عباس، پسرم
تویی که تو کربلا سقا میشی
آبُ هرجور شده، تا خیمه ببر
وقتی که راهیه با مَشکا میشی

چارهزار تا تیر، به سمتت میزنن
نکنه حسینُ تنها بذاری
دستاتم اگه تو این راه، تو دادی
نکنه که خم به ابرو بیاری

تیر اگر، به مشک آبِ تو نشست
اینجا قید خیمه رو بیا بزن
اونجا وقتی که برات چاره نموند
یا “أخا أدرک أخا” صدا بزن

وحید دکامین


تعداد بازديد : 53
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
شب بودوشهرکوفه پر ازآه ودرد بود حال وهوای کوفه غم انگیزوسردبود شب بودوظلمتی که فضاراگرفته بود از ب

شب بودوشهرکوفه پر ازآه ودرد بود
حال وهوای کوفه غم انگیزوسردبود

شب بودوظلمتی که فضاراگرفته بود
از بار غم تمامی دلها گرفته بود

 

شب بودوشهرکوفه پر ازآه ودرد بود
حال وهوای کوفه غم انگیزوسردبود

شب بودوظلمتی که فضاراگرفته بود
از بار غم تمامی دلها گرفته بود

مردی غریب سوی مصلی روانه بود
دریای دیدگان ترش بی کرانه بود

میرفت وآسمانش ازاین دردمیگریست
ازآن زمان که آمدورفت اوغریب زیست

غیراز غم مدینه به لب صحبتی نداشت
غیرازوصال فاطمه اش حاجتی نداشت

تنهاترین ،غریب ترین مرد کوفه بود
کیسه بدوش کوفه وشبگردکوفه بود

عمری ز خاطرات مدینه کباب شد
تنها انیس راز دلش چاه آب شد

هم بازی تمام یتیمان کوفه بود
فکرغذاوسفره ی بی نان کوفه بود

پایان رسیده لحظه ی چشم انتظاری اش
دلشوره داشت زینب ازاین بیقراری اش

محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 69
یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1347
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف