ولادت حضرت عباس ع - 7

ولادت حضرت عباس ع - 7

ولادت حضرت عباس ع - 7

ولادت حضرت عباس ع - 7

ولادت حضرت عباس ع - 7
ولادت حضرت عباس ع - 7
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مهدی چراغ زاده حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاسِ معط

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

باز انگار جهان حادثه در سر دارد

 

شهر یثرب سبدی یاسِ معطر دارد

 

جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد

 

کودکی آمده که هیبت حیدر دارد

 

چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی

 

ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی

 

وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد

 

چون که مدح تو فقط کار برادر باشد

 

عاشق آن است که آیینه دلبر باشد

 

یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد

 

تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است

 

کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است

 

آمدی با دل دریا که تو دریا باشی

 

آمدی نور دل حضرت مولا باشی

 

میر و سردار و پناه دل آقا باشی

 

تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی

 

یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را

 

از تو آموخته ام غیرت و سربازی را

 

راهی علقمه سقا شده ماشاالله

 

دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله

 

جنگ خیبر شده٬ مولا شده٬ ماشاالله

 

بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله

 

تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله

 

ذکر لاحول ولا قوة الا باالله

 


تعداد بازديد : 137
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(0)
يا قمرالعشيره بايد حسين دم بزند از فضائلت وقتي حسيني است تمام خصائلت تعبيرهاي ما همه محدود و

    يا قمرالعشيره

بايد حسين دم بزند از فضائلت

وقتي حسيني است تمام خصائلت

تعبيرهاي ما همه محدود و نارساست

در شرح بيکراني اوصاف کاملت 

بي شک در آن به غير جمال حسين نيست

آئينه اي اگر بگذاري مقابلت

اي کاشف الکروب عزيزان فاطمه

غم مي بري ز قلب همه با شمائلت

در آستانة تو گدايي بهانه است

دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت

با زورق شکسته ي دل سال هاي سال

پهلو گرفته ايم حوالي ساحلت

 

بي شک خدا سرشته تو را از گل حسين

سقاي با فضيلت و دريا دل حسين

 

تو آمدي و روشني روز و شب شدي

از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي

در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت

الگوي بندگي و وقار و ادب شدي

هم چشمهاي روشنت آئينه ي رجاست

هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي

بايد که ذوالفقار حمايل کني فقط

وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي

در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم

تو اسوة زهير و حبيب و وَهب شدي

در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست

فرزند لافتايي و شير عرب شدي

 

فرمانده ي سپاهي و آب آور حسين

اي نافذ البصيره ترين ياور حسين

 

بي شک تو صبح روشن شبهاي تيره اي

خورشيدي و به ظلمت اين شام چيره اي

تسخير کرده جذبه ي چشم تو ماه را

بي‌خود که نيست تو قمر اين عشيره اي

عصمت دخيل تار عباي تو از ازل

جز بندگي نديده کسي از تو سيره اي

قدر تو را کسي نشناسد در اين مقام

وقتي براي امر شفاعت ذخيره اي

ما را بس است وقت عبور از پل صراط

از تار و پود بيرق تو دستگيره اي

چشم اميد عالم و آدم به دست توست

باب الحسين هستي و پرچم به دست توست

 

فردوس ِدل هميشه اسير خيال توست

حتي نگاه آينه محو جمال توست

تو ساقي کرامت و لطف و اجابتي

اين آب نيست زمزمه هاي زلال توست

ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر

تنها بيان مختصري از کمال توست

در محضر امام تو تسليم محضي و

والاترين خصائل تو امتثال توست

فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند

فردا تمام عرش خدا زير بال توست

باب الحوائجي و اجابت به دست تو

تنها بخواه، عالم هستي مجال توست

 

اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا

اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا

 

اي آفتاب روشن شبهاي علقمه

سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه

داده ست مشک تشنه ي تو آب را بها

اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه

وقتي که چند موج عليل شريعه را

کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه

لب تشنة زيارت لبهات مانده است

آري نگفته اي به تمناي علقمه

امروز دستهاي تو افتاد روي خاک

تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه

با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم

چشم اميد ماست به فرداي علقمه

اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد

از سمت کربلاي تو ، سقاي علقمه

شبهاي جمعه نالة محزون مادري

مي آيد از حوالي درياي علقمه

 

ام البنين و فاطمه با قامتي کمان

اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

 

فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو

دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو

مي آيد از کنار شريعه شهاب وار

بسته ست راه را به حرم لشکر عدو

طوفان تير مي وزد از بين نخلها

حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:

«بسته ست جان طفل صغيري به جان تو

تو مشک آب نه که تويي جام آبرو

اي مشک جان من به فداي سر حسين

اما تو آب را برسان تا خيام او »

اما شکست ساغر و ساقي ز دست رفت

جاري ست خون ز باده ي چشمش سبو سبو

با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت

تا با امام خود نشود باز رو برو

تنها پناه اهل حرم بر نگشته است

مي بارد از نگاه سکينه : عمو عمو

 

در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود

خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود

(يوسف رحيمي)


تعداد بازديد : 131
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:33
نویسنده:
نظرات(0)
يا قمر بني هاشم(ع) دریای عشق همدم ساحل نمی شود بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود بیدل شدن طریقه ی ع

 يا قمر بني هاشم(ع)

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود

بیدل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

ای ساقی حسین سرم زیر پای توست

هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود

از کودکی به پای امامت نشسته ای

بی خود کسی خدای فضائل نمی شود

ساقی خانواده ، علمدار بی نظیر

کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود

بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه

دیگر کسی حسین شمایل نمی شود

 

روز ازل که نام تو را جار می زدند

نقش مرا به نام علمدار می زدند

 

داری دل ترک زده را بند می زنی

با زلفِ شمس فاطمه پیوند می زنی

بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود

طعنه به ارتفاع دماوند می زنی

پیشانی تو قبله ی خورشید عالم است

وقتی به نام فاطمه سربند می زنی

وقتی میان ابروی خود می زنی گره

آتش به آسمان خداوند می زنی

معلوم می شود غضبت برطرف شده

با دیدن رقیه که لبخند می زنی

خود را به آب و آتش صحرای کربلا

تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی

 

مثل همیشه در دل صحرا علم بزن

حس غرور زینب کبری قدم بزن

 

چشمان تو ادامه ي شبهاي فاطمه

با دست توست رحمت فرداي فاطمه

هستند در كنار تو دلگرم دختران

قُرص است با تو پشت پسرهاي فاطمه

ميزد به روي بازوي تو بوسه ها پدر

يك بوسه جاي خويش و يكي جاي فاطمه

ابري بيار و سايه به زينب هَديّه كن

اي بچه شير حيدر و رعناي فاطمه

تنها حسين پشت رَدِ دستهاي توست

بر خاك ديد رَدِّ قدمهاي پاي تو

چشم فرات پاسخي از مشك تو نديد

مانده هنوز ماتِ معماي فاطمه

(مسعود اصلانی)


تعداد بازديد : 147
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:32
نویسنده:
نظرات(0)
يا قمر العشيره مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت نرسي

       يا قمر العشيره

مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت

مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت

نرسي پاي پياده نفسي تا معراج

رهرو راهِ خدا مركب شب بايد داشت

اي كه سلمان شده و در پي مِنّا شدني

بر سر سفره ات از يار رطب بايد داشت

سائلي بر در اين خانه تفاوت دارد

پيش ارباب كرم دست طلب بايد داشت

از مقامات ابالفضل چنين دانستم

پيش از هرچه در اين راه ادب بايد داشت

 

هركه از سيره ي سقا خبري داشت پريد

هركه از راهِ ادب بال و پري داشت پريد

 

دل من حرف به اندازه ي دنيا دارد

هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد

چشم طبعم به قد و قامت سروي خورده

كه چنين قامت شعرم قد و بالا دارد

يا الهي به ابالفضل شده مشق شبم

لفظ بي صحبت از دوست چه معنا دارد

بين خورشيدترين هاي دو عالم امشب

ماهي از راه رسيده كه تماشا دارد

شوق بانوي كلابيّه عظيم است كه حال

تُحفه اي پيشكش حضرت زهرا دارد

جان به قربان كسي كه ز امامش حكم

انّ العباس دَقّ العلم و دَقّا دارد

 

پرورش يافته ي آل عبا عباس است

عالِم غير معلم به خدا عباس است

 

از دلِ تو به خدا نيست دلي درياتر

از دو چشم تو نديده ست كسي گيراتر

به خدا ماهِ شب چهاردهم مُعتَرف است

نيست از ماهِ بني هاشميان زيباتر

در دلِ جنگ چناني كه همه ميگويند

بعد مولا نبُوَد از تو كسي مولاتر

آن كه گفته رفع الله به ما فهمانده

نيست از رايت عباس علمي بالاتر

گرچه سيراب دهد آب به تشنه ساقي

آنكه لب تشنه دهد آب بُوَد سقاتر

 

شب ميلاد تو با حالِ خراب آمده ام

با لب تشنه پي ِجرعه ي آب آمده ام

 

دلِ من جز تو نبوده است گرفتار كسي

نه گرفتار كسي نه پي ِديدار كسي

مرغ باغ ملكوتِ توام و ننشينم

غير ديوار تو يك لحظه به ديوار كسي

جز سر كوي تو جايي خبري نيست كه نيست

مشتري ات نرود بر سر بازار كسي

سر سال آمده و آمده ام محضر تو

راه انداختن ِ من ، نبُوَد كار كسي

زير دِين احدي نيستم الّا عباس

نشوم غير تو يك لحظه بدهكار كسي

 

دلم از بس كه نديده است تورا سنگ شده

به هواي حرم علقمه دلتنگ شده

 

علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد

ياد لبهاي علي اصغر و دريا افتاد

علقمه گفتم و ديدم كه سواري بي دست

تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد

علقمه گفتم و ديدم كه عمودي آمد

ناگهان در وسط معركه سقا افتاد

شيري افتاد ز پا و همگي شير شدند

گذر گرگ به آهوي حرم ها افتاد

وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان

ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 383
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:31
نویسنده:
نظرات(0)
يا باب الحوائج روي اسبِ سركش امواج زين انداخته آنكه روي آب را هم بر زمين انداخته رود انگشتي

   يا باب الحوائج

روي اسبِ سركش امواج زين انداخته

آنكه روي آب را هم بر زمين انداخته

 

رود انگشتيست جاري كه ابالفضل جوان

پا به دريا برده و بر او نگين انداخته

 

رود درياي خروشاني شده در پاي مرد

مثل ماهي كه به زحمت پوستين انداخته

 

آن ابالفضلي كه نَفْسَش هم يقيناً سركش است

آنچنان نَفْس قوي را اينچنين انداخته

 

طاق ابرويي كه زير گيسويش كرده كمين

تير بر قلب سپاه در كمين انداخته

 

تو رگِ غيرت بخوانش من كليد قفل ها

قل هواللهي كه بر روي جبين انداخته

 

در همين نقطه فقط كوهي به كوهي ميرسد

روي پيشانيش آن وقتي كه چين انداخته

 

وسعت ديدش وسيع است و به جنگ يك سپاه

اولين را كشته روي آخرين انداخته

(مهدي رحيمي)


تعداد بازديد : 159
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:29
نویسنده:
نظرات(0)
يا باب الحوائج بين شك كردگان اگر انداخت چهره در چهره ي قمر انداخت سلسله كوهِ هاشمي شد

       يا باب الحوائج

بين شك كردگان اگر انداخت

چهره در چهره ي قمر انداخت

 

سلسله كوهِ هاشمي شد چون

دست در بازوي پدر انداخت

 

زلف را ريخت روي شانه ي باد

باد را بين درد سر انداخت

 

اكثر دشمنان خود را او

نه كه با تيغ ، با نظر انداخت

 

ازكماني كه داشت از دستش

مژه اش تير بيشتر انداخت

 

يكي از ترس او سپر برداشت

يكي از هيبتش سپر انداخت

 

آمد عباس نصف لشگر را

از تكاپو همين خبر انداخت

 

ظهر فهميد طعم مُردن را

هر كسي را كه در سحر انداخت

 

شير را كرد شير ِدر كاسه

تا بنوشد در او شكر انداخت

(مهدي رحيمي)


تعداد بازديد : 103
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:28
نویسنده:
نظرات(0)
يا قمر بني هاشم(ع) جمعمان جمع كه تا نقش خيالي بزنيم كوچه باغي برويم و پر و بالي بزنيم پاي حافظ

  يا قمر بني هاشم(ع)

جمعمان جمع كه تا نقش خيالي بزنيم

كوچه باغي برويم و پر و بالي بزنيم

پاي حافظ مِي اي از شعر زلالي بزنيم

جمعمان جمع بياييد كه فالي بزنيم

 

شاهِ شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان

كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان

 

بگذاريد از اين فاصله بويي بكشيم

در ِخُم را بگشاييم و سبويي بكشيم

تيغ ابروي كجش را به گلويي بكشيم

صد و سي و سه نفس نعره ي هويي بكشيم

 

از دلِ ما چه به جا مانده؟ كه غارت كرده

پسر سوم زهراست قيامت كرده

 

ماه و خورشيد دو حيران و دو سرگردانند

سالها دل سر ِ اين طايفه ميگردانند

بال در بال فرشته غزلي ميخوانند

ما همه بنده و اين قوم خداوندانند

 

آمده تا ز علي تيغ دو دَم را گيرد

قد برافرازد و بر دوش علم را گيرد

 

جمع مِهر و غضب و جذبه و زيبايي را

در تو ديديم مسيحايي و موسايي را

محشري كن كه ببينند دل آرايي را

برده اي ارث از اين سلسله آقايي را

 

حق بده مات شود چشم ، تماشا داري

هرچه خوبان همه دارند تو يكجا داري

 

آسمان پيش قدمهات به حيرت افتاد

كهكشان وقت تماشات به زحمت افتاد

موج برخاست و از آنهمه هيبت افتاد

كوه تا نام تو را بُرد به لكنت افتاد

 

اين علي هست خودش هست جنابش آمد

خوش به حال دلِ زينب كه ركابش آمد

 

تشنه خاكيم و ترك خورده ولي دريا تو

شوره زاري همه با ماست وَ باران با تو

و نوشتيم كه يا هيچ پناهي يا تو

دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زيرا تو

 

بعد مرگم به هواي حرمت پر گيرم

من كفن پاره كفن زندگي از سر گيرم

 

رگِ پيشاني تو تا كه تَوَرم ميكرد

لشگر انگار كه با مرگ تكلم ميكرد

دست و پا را نه فقط راهِ نفس گم ميكرد

بيرقت در وسط دشت تلاطم ميكرد

 

تو سليماني و تختت وسط ميدان است

چقدر سر ز سر ِتيغ تو سرگردان است

 

ميكشي تا وسط معركه ها طوفان را

بند آورده نگاهت نفس ميدان را

 تا كه ارباب بگيرد به سرت قرآن را

ميدرد نعره ي تو زَهره ي سرداران را

 

شور ِآن قله كه آتش فوران كرد تويي

آن كماندار كه ابروش كمان كرد تويي

 

سايه بان دلِ زينب دلِ ما هم با توست

حاجتي گرچه نگفتيم فراهم با توست

ماهِ شب هاي محرم تويي و دم با توست

اي علمدار ِ ادب شور محرم با توست

 

دستِ ما نيست كه در پاي غمت ميگرييم

لطف زهراست كه زير علمت ميگرييم

 

بي تو از چشم حرم خونِ جگر ميريزد

خون از ساقه ي صد تير و تبر ميريزد

و رباب اشك به لبهاي پسر ميريزد

خيز از خاك و ببين خاك به سر ميريزد

 

ابرويت بند دلش بود كه از هم وا شد

واي بر حال سكينه كه سرت دعوا شد

(حسن لطفي)


تعداد بازديد : 131
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:28
نویسنده:
نظرات(0)
یوسف رحیمی امام حسین-امام سجاد-حضرت عباس(علیهم السلام)-ولادت ماه عشق است ماه عشاق است ماه دل ه

 

امام حسین-امام سجاد-حضرت عباس(علیهم السلام)-ولادت

 

 

 

ماه عشق است ماه عشاق است

 

ماه دل های مست و مشتاق است

 

درِ میخانه‌ی کرم شد باز

 

الدخیل، این حریمِ رزاق است

 

ریزه خوارش فقط نه اهل زمین

 

جرعه نوشش تمام آفاق است

 

بی حساب است فضل این ساقی

 

شب جود و سخا و انفاق است

 

بین دل های بیدلان امشب

 

با سر زلف یار میثاق است

 

شب زلف مجعدش «والّیل»

 

صبح چشمش به عالم اشراق است

 

«قبره فی قلوب من والاه»

 

حرمش قبله گاه عشاق است

 

ماه شعبان رسید! ماه سه ماه

 

کربلا می رویم! بسم الله 

 

السلام ای پناه مُلک و مکان

 

در ید قدرتت عنان جهان

 

رفته قنداقه ات به عرش خدا

 

تشنۀ پای بوسی‌ات همگان

 

در طوافت قیامتی شده است

 

می ‌رسد هر فرشته با هیجان

 

پَر قنداقة تو می‌ بخشد

 

پر و بالی به فطرسِ نگران

 

از سر زلف عنبر افشانت

 

سدرة المنتهی گرفته ضمان

 

عطر و بوی ملیح پیرهنت

 

مانده در خاطر نسیم جنان

 

بوسه می چیند از لب تو رسول

 

رحمت واسعه گشوده دهان

 

از سر انگشت پاک مصطفوی

 

جرعه جرعه بنوش شیرۀ جان

 

خواند جدت «حسینُ منّی» را

 

«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان

 

با تو جود و شجاعت نبوی‌ست

 

ای شکوه حماسه های عیان

 

در نمازت شبیه فاطمه ای

 

بین میدان علی ست جلوه کنان

 

چشم‌های تو مرز خوف و رجاست

 

قَهر و مِهر تو آتش است و امان

 

رحمت محض! یا ابا الأیتام!

 

پدری کن برای عالمیان

 

ای که آقائی تو بی حد است

 

باز ما را به کربلا برسان

 

شب جمعه شمیم سیب حرم

 

منتشر می شود کران به کران

 

روضه هایت بهشت اهل ولاست

 

چشم ما چشمه های کوثر آن

 

«وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَیءٍ حَیّ»

 

اشک ها از غمت همیشه روان

 

السلام ای شهید روز دهم

 

السلام ای امام تشنه لبان

 

تا ابد در فراز پرچم توست

 

خون سرخت همیشه در جَرَیان

 

کربلای تو از ازل بوده‌

 

مبدأ حرکت زمین و زمان

 

شب سوم رسیده‌ای، ای ماه!

 

السلام علیک ثارالله  

السلام ای نگین عرش برین

 

ماه بالا بلندِ ام بنین

 

گره از گیسوان خود مگشا

 

هر سر موی توست حبل متین

 

جذبه های نگاه هاشمی ات

 

ماه را می کشد به سوی زمین

 

عبد صالح! مواسی لله!

 

پدر فضل! روح حق و یقین!

 

به حضورت گشوده دست، فلک

 

به قدوم تو سوده عرش، جبین

 

وقت هوهوی ذوالفقار علی ست

 

به روی مرکب حماسه نشین

 

می شود با اشارۀ‌ تو دو نیم

 

هر کسی آید از یسار و یمین

 

زینبت «إن یکاد» می خواند

 

آسمان محو هیبت تو! ببین

 

کاشف الکرب اهل بیت نبی!

 

بازوان تواند حصن حصین

 

ماه من بازوی رشید تو را

 

که برافراشته است بیرق دین

 

زده بوسه علی به گریه چنان

 

بوسه ها چید از آن حسین چنین

 

نقش باب الحوائجی داری

 

به روی بازویت شبیه نگین

 

سائلان تو بی شمارند و...

 

گوشه چشمی به ما! بس است همین

 

شب جود و کرامت و بذل است

 

شب چارم شب اباالفضل است

 

السلام ای حقیقت جاری

 

روح تقوا و زهد بیداری

 

سید السّاجدین شهر رسول

 

عبد مسکین حضرت باری

 

روزهایت مجاهدت، ایثار

 

نیمه شب هات بخشش و یاری

 

در مناجاتت ای صحیفۀ نور

 

آیه آیه زبور می باری

 

همه مجذوب ربنای تواند

 

محو این سیر و این سبکباری

 

گوش کن این صدای داوود است

 

که به شوق تو می شود قاری

 

پا برهنه به حجّ که می آیی

 

کعبه را هم به وجد می آری

 

در شکوه و حماسه بی مثلی

 

خطبه هایت زبانزدند آری

 

واژه های تو تیغ برّانند

 

ثانی حیدری و کراری

 

شام و کوفه به لرزه افتادند

 

سرنگون پایۀ ستمکاری

 

در مصاف تو سهم دشمن دون

 

چیست غیر از مذلت و خواری

 

وارث عزت و سخای حسین

 

ای که بعد از عمو، علمداری

 

به محبان خود نظر فرما

 

بیشتر موقع گرفتاری

 

رو سیاهی من گذشت از حدّ

 

تو برایم مگر کُنی کاری

 

در نماز شبت دعایم کن

 

تو عزیزی تو آبروداری

 

دلم از بند هر غم آزاد است

 

شافع من امام سجاد است

 

شد روا حاجت همه، ما! نه

 

کربلا شد نصیب ما یا نه؟

 

رزق شش‌گوشه می‌ دهند امشب

 

کِی شنیده گدا ز آقا: نه

 

کربلا رفته در شب جمعه

 

می شناسد مگر سر از پا؟ نه

 

کربلا می روی بخوان روضه

 

روضه های جوان لیلا، نه

 

زخم ها التیام پیدا کرد

 

زخم فرق دوتای سقا، نه

 

التیامِ دمادمِ سیلی

 

می دهد فرصت تماشا؟ نه

 

از شب خیزران مگر مانده

 

لب و دندان برای بابا؟ نه

 

زینب است و نوای جان کاهش

 

ذکر أین بقیة اللهش


تعداد بازديد : 133
جمعه 02 تیر 1391 ساعت: 15:15
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت چشم و دست و دل و بازوی علی داری تو حیدری یا پسر حیدر ک

حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت

 

 

 

چشم و دست و دل و بازوی علی داری تو

 

حیدری یا پسر حیدر کراری تو؟

 

گر چه ماهند به رخسار، همه هاشمیان

 

قرص ماه همه در قلب شب تاری تو

 

دستگیر همۀ عالمی و بی‌دستی

 

بلکه بازوی علی در صف پیکاری تو

 

ای فدای تو و آقایی و سقایی تو

 

کز عطش در دل دریا، شرر ناری تو

 

پای تا سر عطش استی و محال است محال

 

که به دریا سر تسلیم فرود آری تو

 

ای همه خلق به زیر علمت یا عباس

 

علمت سبز که عباس علمداری تو

 

نه فقط کرب و بلا و نه فقط عاشورا

 

تا قیامت به حسین‌ بن‌ علی یاری تو

 

پاسدار حرم و ساقی و سردار سپاه

 

شمع جمع شهدا کیست تویی آری تو

 

مادرت امّ‌بنین است و خدا می‌داند

 

که به فرزندی زهرا تو سزاواری تو

 

در ره دوسـت بریـده ز همـه هست شـدی

 

روز میلاد تو روزی است که بی‌دست شدی 

با وجودی که ز تن در قدم دوست جداست

 

دست تو دست علی، دست علی دست خداست

 

هم علمداری و هم بین شهیدان علمی

 

روز محشر شرف و قدر تو فوق شهداست

 

من کی‌ام تا که کنم سجده به خاک حرمت

 

زائر تربت تو هر شب جمعه زهراست

 

بعد طوف حرم محترم ثارالله

 

انبیا را به مزار تو سلام است و دعاست

 

اثر سجده به پیشانی نورانی تو

 

سند مستند ارث پسر از باباست

 

پسر شیر خدایی و خدا می‌داند

 

که در آیینۀ روی تو محمّد پیداست

 

قرن‌ها آب به دور حرمت می‌گردد

 

تا صف حشر خجل از لب خشکت دریاست

 

هر چه گشتیم به دور حرمت می‌دیدیم

 

که مزار تو همان کرب و بلای دل ماست

 

گر ملک چهره به درگاه تو ساید چه عجب؟

 

به طـواف حـرمت کعبـه بیایـد چه عجب؟

 

آب آتش شده از داغ لب عطشانت

 

موج هم دست توسل زده بر دامانت

 

خوب‌تر از همه خوبان جهانی آقا

 

سر و جان همه خوبان جهان قربانت

 

تو یدالله حسینی به خدا نیست عجب

 

که یدالله ببوسد عوض قرآنت

 

ادب و صبر تو آتش به دل دریا زد

 

آب زانو زد و گردید عطش حیرانت

 

آب از دست پیمبر نگرفتی دم مرگ

 

ای فدای لب خشک و جگر عطشانت

 

حاجت خلق به دست تو روا می‌گردد

 

همه هستند رهین کرم و احسانت

 

در همان دم که سرت بود به دامان حسین

 

حضرت فاطمه در علقمه شد مهمانت

 

گر دو صد بار سر و دست و جبینت شکند

 

این محال است که یک دم شکند پیمانت

 

تا صف حشر کمند دل دیوانۀ ماست

 

بند مشکی که گرفتی به سر دندانت

 

از دل «میثم» و از سینۀ سوزان فرات

 

به وفا و ادب و حنجر خشکت صلوات


تعداد بازديد : 151
جمعه 02 تیر 1391 ساعت: 15:12
نویسنده:
نظرات(0)
حمید رمی حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت رسیدی از پسِ پرچینِ قلب دوران ها چكیدی از نفسِ ابر، مثل بارا

حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت

 

 

 

رسیدی از پسِ پرچینِ قلب دوران ها

 

چكیدی از نفسِ ابر، مثل باران ها

 

رسیدی از دلِ دریای عشق و آوردی

 

نشانه های ادب را برای انسان ها

 

نسیمی از نَفَست را ستاره تا حس كرد

 

سریع رفت سوی جرگه ی درخشان ها

 

شب از نگاه زلال شما سحر شده است

 

خودت شروع نمودی تمام پایان ها

 

برای توست ركوع و سجود نرگس ها

 

نشسته اند به پایت در اوج عرفان ها

 

نَفَس كشیدی و عالم پُر از مسیحا شد

 

نگاه كردی و هر یوسفی زلیخا شد

 

قمر شدی كه بگویی برای خورشیدی

 

برای قلب حسین بن عشق تابیدی

 

ندیده چشم فلك باوفاتر از دستت

 

خودت بگو كه برادرتر از خودت دیدی؟

 

مسافری كه تو را داشت با یقین رفته

 

دلیلِ روشنیِ جاده های تردیدی

 

تو ماه بودی و همكار ابرها بودی

 

بر این كویرِ بدون بهار باریدی

 

تو مست جام حسینیّ و مست جانانی

 

شراب عشق خود از دست دوست نوشیدی

 

ابوالفضائلی و هم اَبَاالاَدب شده ای

 

خوشا به حال تو كه حیدری نَسَب شده ای  

هلال ماه بُوَد آن كمان ابرویت

 

تمام میكده ها مست عطر گیسویت

 

چو دید روز، كه در شب رخ تو جلوه كند

 

فروخت دار و ندارش به دیدنِ رویت

 

نگاه می كنی و مرده زنده می سازی

 

تمام عیسَویان محو چشم جادویت

 

امید من همه این است با شما باشم

 

دو عالمی بفروشم به تاری از مویت

 

هوای تیغِ تو می كشت دشمنانت را

 

بنازم آن دَم شمشیر و صید بازویت

 

تو منحصر به خودت بوده ای، تو الماسی

 

میان هاشمیان هم فقط تو عبّاسی

 

تمام آینه ها غرق در تماشایت

 

به حق كه در عظمت رفته ای به بابایت

 

میان طاق دو ابروت جای بوسه ی كیست؟

 

كه جبرئیل شده محو چشم شهلایت

 

برای عرض ارادت به ساحتت دیدند

 

كه عرش بوسه زده بر تمام اعضایت

 

دفاع می كنی از رهبر و ولیّ زمان

 

همان زمان كه شود مادری سراپایت

 

فدای زلزله ی اِن قَطَعتُمُوی شما

 

تمام دشت سراسیمه از رَجَزهایت

 

به وقت رزم چو شیران بدون واهمه ای

 

به حق كه تو پسر حیدریّ و فاطمه ای

 

میان قافله هر كس غم تو را دارد

 

برای روضه ی تو خیمه ای به پا دارد

 

هر آن قَدَر كه ستایش كنم تو را آقا

 

به جان حضرت زهرا هنوز جا دارد

 

قلم تحمّل وصفت نداشت می دانم

 

توان مدح شما را فقط خدا دارد

 

میان فصل زمستان چشم هایم، دل

 

 (اسیرِ) اشك شده ، حرف با شما دارد

 

دوباره طاقتم از دست می رود ، آری

 

دلم هوای سفر تا به كربلا دارد

 

هوای روضه ی مشك و علم ، هوای خودت

 

رسیده نوبت روضه فقط برای خودت

 

علم به دست دلیرانه مشك را برداشت

 

«عجیب حال و هوای نبرد در سر داشت»

 

دوباره اشك قدم زد میان رخسارش

 

همین كه نیم نگاهی به حال اصغر داشت

 

رسید تشنه و سیراب كرد دریا را

 

دو دست پُر كَرَمش را هنوز باور داشت

 

رسید لحظه ی افتادنش به روی زمین

 

از این طرف یَمِ خون، آن طرف برادر داشت

 

به سوی علقمه می آمد و نفس می زد

 

رسید بر بدنی كه عمود بر سر داشت

 

میان خیمه ی عشّاق نوحه خوانی شد

 

به جای آب رسانی، عمو رسانی شد


تعداد بازديد : 214
جمعه 02 تیر 1391 ساعت: 15:12
نویسنده:
نظرات(0)
مجید خضرایی حضرت عباس(ع)-مدح دست عاقل ز در میکده ات کوتاه است ز رموزش دل دیوانه فقط آگاه است م

 

حضرت عباس(ع)-مدح 


 

دست عاقل ز در میکده ات کوتاه است

 

ز رموزش دل دیوانه فقط آگاه است

 

مادرت ام بنین نذر حسینت کرده

 

سرنوشت تو گره خورده به ثارالله است

 

قمرت خوانده عرب لیک نمی دانسته

 

شمس هم سائل نورانیت این ماه است

 

طی صد مرحله بی همرهی خضر کنم

 

تا مرا رایت عباس حوالت گاه است ...

 

مکتبت زینبی و دین تو  ثاراللهی

 

اشهدش ناله و قد قامت آن با آه است

 

عنصر غالبه ی خلقت تو احساس است

 

آخرین ذکر سلام همه یا عباس است

 

مذهبت عشق حسین است و کلامت عشق است

 

نفست عشق، دمت عشق، کلامت عشق است

 

تا ابد خلقت تو راز مگوخواهد ماند

 

خاک در طینت تو نیست تمامت عشق است

 

آب شد آب ز شرمندگی لب هایت

 

آن چه معنا شده با خشکی کامت عشق است

 

در ازل پرتو حسن تو تجلی کرده

 

آن چه آن روز سند خورده به نامت عشق است

 

در نمازت خم ابروی خدا را دیدی

 

دلبر ایزدی و ذکر مدامت عشق است

 

بر جبین تو نوشته است«انا عبدالزهرا»

 

آن چه وامانده به توصیف قیامت عشق است

 

پسر فاطمه و فخر علی می باشی

 

همه مست تو که بین المللی می باشی  

همه ی سوته دلان سائل  لطف و کرمت

 

کهکشان ادبی کعبه ی دل ها حرمت

 

مومنون آمده در وصف تو و ایمانت

 

صابرون آمده در شان ثبات قدمت

 

قسم حقشده با روی تو با والقمرش

 

رایت عرش خدا بوده و باشد علمت

 

قال حق: "حبّ علی جَنّة" و انت جَنّة

 

ذوالفقار علوی در کف دست قلمت

 

ناله اِنکَسر ظهری آن شاه شهید

 

کوه صبر استکه خم شد ز مصیبات غمت

 

گفت زینب که اخا کاش شود چشمم کور

 

که چنین پاره بدن غرق به خون ننگرمت

 

ساقی بی مثلی معنی عشق ازلی

 

آخر معرفتی حضرت عباس علی

 

نور می گیرد از آن چره ی زیبا خورشید

 

محو  و حیران شده هر کس که رخ ماهت دید

 

داده در دست تو ایزد علمش را زیرا

 

"آسمان بار امانت نتوانست کشید"

 

شیوه یچشم شما خانه خرابم کرده

 

هر که شد اهل غمت، دل ز غم غیر برید

 

تا ابد ریزه خور خوان توام ای سقا

 

که ندارم به دو عالم به کسی چشم امید

 

قبله ی مشترک جمله ی ادیان و فِرق

 

نیست جز مرقد زیبای ابالفضل رشید

 

فیض روح القدسی در تو تجلی کرده

 

که چنین باب حوائج شده ای  شاه شهید

 

قطره ی اشک خداوند جلی گر دل شد

 

قطره ی اشک علی شیر و ابوفاضل شد


تعداد بازديد : 266
جمعه 02 تیر 1391 ساعت: 15:11
نویسنده:
نظرات(0)
تو دستای آسمون خنده ی ماهو بببین امید همه ی نا امیدا رو ببین رو دامن ام البنین علم می زنه بوسه ب

تو دستای آسمون

خنده ی ماهو بببین

امید همه ی نا امیدا رو ببین

رو دامن ام البنین

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

مثل سیبی كه خدا دو قسمت كرد از میون

صورت طفلو نگاه با صورت اربابمون

ترانه ی زمین و آسمون

اینه به قدمای آقامون

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

سراسرش معجزه است

جلوه جلوه ی پا تا سرش

می گیره آسمونو زیر بالو پرش

با یه نگاه خواهرش

كشتی عشق حسین

به سمت ساحل اومده

پسر شیر خدا

ابوالفضائل اومده

نگار اینهمه دل اومده

شبیه ماه كامل اومده

نسب داره از نسب حیدر

لقب داره از صاحب كوثر

ادب داره از ادب مادر

امیری مدد آقا ابالفضل

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

ممنونم از فاطمه

برای این سرنوشت

اونكه آب و گلمو با گل تو سرشت

زندگیمو كرده بهشت

از روزی كه خواستم

این شده قانون دلم

تو شدی ماه شبه

بی سرو سامون دلم

برای تو پریشونه دلم

پای عاشقی میمونه دلم

صدا می كنه بی نشونارو

جدا می كنه پریشونا رو

دعا می كنه آسمونا رو

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

 

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 345
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:54
نویسنده:
نظرات(0)
علمدار عشق خدای دلم تو دنیا تویی لیلای دلم می سوزه دل از تب عاشقی اومد شب تو شب عاشقی تو اوج خدا

 

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

می سوزه دل از تب عاشقی

اومد شب تو شب عاشقی

تو اوج خدا می بری من را

فقط تویی که می خری من را

دل را می بره عطر نفست

بذار بمونم کنج قفست

میاد صدای تیغ دو دمت

خدا را دیدم توی حرمت

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

به پرچم تو نگاه همه

تو را می خونند یل فاطمه

تو را می خونند پناه حسین

نگاه تو به نگاه حسین

ماه آسمون روی ماه تو

می خوام بشینم سر راه تو

منم آواره ی مرام تو

تا زنده باشم غلام تو

من را برسون به برادرت

می خوام بمیرم برا خواهرت

برات می تپه دل نوکرت

من را می کشی فدای سرت

امید همه به بازوی تو

می شینه فلک روبروی تو

دلم اسیر چشم سیاهت

تو قلب منه تیر نگاهت

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

اباالفضل قمر بنی هاشم ...

دانلود مولودی



تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:54
نویسنده:
نظرات(0)
آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد روز میلاد تو همه دیدند نخل ام البنین ثمر دارد آمدی و حس

آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد

روز میلاد تو همه دیدند نخل ام البنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست از نگاه تو چشم بردارد

کوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسردارد

ای رشید علی نظر نخوری شه چشمان خیره سر دارد

نام حاجت تلاطم خیرات بر تو و قد و قامتت صلوات

ای نسیم پر از بهار علی ماه در گردش مدارعلی

چقدر مشکل است تشخیصت تا که تو می رسی کنار علی

با تو یک نور دیگری دارد شجره نامه ی تبار علی

دومین حیدر ابو طالب صاحب غیرت و وقار علی

به شما می رسد تمام و کمال همه ی ارث ذوالفقار علی

ای علمدار و سرپناه حسین حضرت حمزه ی سپاه حسین

خوش سایه حی قدیم دنیا من

جستجوهای پشت دریا من

روی این خاک ها بکش دستی

اگر این خاک ها زر نشد با من

سر سال است مرد مسکینم

مکش از دست خالی ام دامن

چقدر فاصله است ای دریا

از ظهور مقام تو تا من

تو بزرگ قبیله ی آبی

تو غدیری فراتی اما من

خشکسالم کویر بی آبم

روزگاریست تشنه می خوابم

کمرت جایگاه شمشیر است

لب تو آستان تکبیر است

سر ما را بزن همین امروز

صبح فردا برای ما دیر است

اقا جان هیچ کس روبروت نیست مگر

آن کسی که ز جان خود سیر است

سیزده ساله حیدری کردی

پسر شیر بیشه هم شیر است

گیرم افتاده است روی زمین

دست تو باز هم علمگیر است

پسر شاه لا فتی عباس

ای جوانی مرتضی عباس

از نگاه کبوتری وارم

به مقام تو غبطه می بارم

سر من را اگر بگیری باز

به دو ابروی تو بدهکارم

ارمنی هم اگر حساب کنی

باز دست از تو بر نمی دارم

بده این مشک پاره ی خود را

تا برای خودم نگه دارم

بی سبب نیست گریه ی چشمم

آخه حسرت صبح علقمه دارم

با تمامی شور و احساسم

آرزومند کف العباسم ...

زلف ما را ز مشک وا مکنید

شب ما را از آن جدا مکنید

پای ما را به جان خالی مشک

به حریم فرات وا مکنید

دست بر زیرتان نمی آرد

آب ها این همه دعا مکنید

تیرها روی این تن زخمی

خودتان را به زور جا مکنید

آخه تازه طفل رباب خوابیده است

جان آقا سر و صدا مکنید

تا که از مشک پاره آب چکید

رنگ از چهره ی رباب پرید

یا اباالفضل ...

یا حسین ...

 

دانلود مولودی

 


تعداد بازديد : 160
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:54
نویسنده:
نظرات(0)
با می عشق سرشته آب و گلم یكی نوشته رو ساق عرش دلم ابالفضل ای بهار علی ابالفضل ای قرار علی ابالفض

 

با می عشق سرشته آب و گلم

یكی نوشته رو ساق عرش دلم

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

حرم امنت شده به عالم پناه

دلا رو بردی با گوشه ی یك نگاه

ابالفضل ای خدای ادب

ابالفضل ای ستاره نسب

ابالفضل ماه عرش خدا

ابالفضل افتخار عرب

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

رو در خونت نوشته دارالشفا

قطره ای از تو چكید و شد كربلا

ابالفضل آبروی علی

ابالفضل نور روی علی

ابالفضل ضرب شاه نجف

ابالفضل آبروی علی

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

اونیكه با تو بی خبر از عالمه

اگه برا تو بمیره بازم كمه

ابالفضل من غلام توام

ابالفضل صید دام توام

ابالفضل صاحب دلمی

ابالفضل مست جام توام

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

انت نور فی فؤادی

انت.....

والسرور....

ذكر اسمك خیر زادی

....حبك فی المعادی

عاشقی دردیه دوا نداره

دوای عاشقی نگاه یاره

از اون شبی كه خوابتو دیدم

تب دل من روی هزاره

امیری حسین و نعم الامیر

 

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 97
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:53
نویسنده:
نظرات(0)
فرشته ها میارن گلاب و آئینه هزار تا قافله دل پریده از سینه همه میرن مدینه چی بهتر از اینه مدینه

فرشته ها میارن گلاب و آئینه

هزار تا قافله دل پریده از سینه

همه میرن مدینه

چی بهتر از اینه

مدینه مثل الماسه

فضا پر عطر یاسه

امشب یه شب حساسه

شب شب عباسه

عباس اومد عالم با صفا شد

زور بازوی حق بر ملا شد

اومد شیر سپاه کرب وبلا شد

عباس ابوفاضل ابوفاضل

ذکر لالایی همش

حسین داره بر لب

گرفته ماه روی دست

ام البنین امشب

اسفند واسه داداشش

می سوزونه زینب

به خدا ابالفضل آقاست

خوشگل و قشنگ و زیبا

بچه شیر رزم مولا

دلخوشی زهرا

عباس سر تا به پای تو ماهه

والله یه تنه صد تا سپاهه

یوسف از خجالتش توی چاهه

عباس ابوفاضل ابوفاضل

 دانلود مولودی


تعداد بازديد : 342
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:50
نویسنده:
نظرات(0)
ماه شب فاطمیون ذکر لب حیدریون دلبر و دلدار همه ای قمر هاشمیون روشنی نور دو عین ساقی بین الحرمین

ماه شب فاطمیون

ذکر لب حیدریون

دلبر و دلدار همه

ای قمر هاشمیون

روشنی نور دو عین

ساقی بین الحرمین

سید و سالار حسین

عباس علمدار حسین

ساقی بین الحرمین

عباس علمدار حسین

یا ابوفاضل مددی

عباس علمدار حسین

مستی حور و ملکه

میون دلبرا تکه

صد آفرین ام بنین

چون پسرت با نمکه

حرف درون دلمه

هر چی بگم ازت کمه

از ته دل داد میزنم

دوست دارم یه عالمه

یا ابوفاضل مددی

عباس علمدار حسین

ساقی و ساغر نسبه

اون پادشاه عربه

تموم عالم بدونن

که بچه شیر عربه

ذکر لب شیر خدا

پهلوون پهلوونا

ارمنیا داد میزنن

یا کاشف الکرب و بلا

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 211
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:50
نویسنده:
نظرات(0)
بین الحرمین به خدا برده ز سر همه خواب و قرارم چی میشه یه روز میون این دو حرم من پا بگذارم جز زیارت

بین الحرمین به خدا برده ز سر همه خواب و قرارم

چی میشه یه روز میون این دو حرم من پا بگذارم

جز زیارتت خدا میدونه کاری ندارم حسین امیری

عکس گنبدت دل خرابمو دیوونه کرده

یاد علقمه دوباره قلبمو نشونه کرده

سقای حسین منو خراب و مست و دیوونه کرده


تعداد بازديد : 219
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:50
نویسنده:
نظرات(1)
شب غم رفت و سحر زد سپیده سپیده نور میلاد ابالفضل دمیده دمیده روی گهواره عباس نوشتم نوشتم یا ابالف

 

شب غم رفت و سحر زد سپیده سپیده

نور میلاد ابالفضل دمیده دمیده

روی گهواره عباس نوشتم نوشتم

یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

دیگه ترس وغم از امشب حرومه حرومه

کار دشمنای زهرا تمومه تمومه

آخه مهر و ماه حیدر رسیده رسیده

تک یل سپاه حیدر رسیده رسیده

بنازم توی چشماش برق غیرت می درخشه

ابالفضل دشمنای مرتضی رو نمی بخشه

یا ابا الفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

ای فدای ادب تو ابالفضل ابالفضل

ذکر زینب به لب توابالفضل ابالفضل

صد گره خورده دلم با ابالفضل ابالفضل

روز و شب ذکر دلم یا ابالفضل ابالفضل

نشستم پای درس عشقت ای صاحب احساس

گرفتم نمره عاشقی از روضة العباس

یا ابا الفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

محو این دیده و ابروش علیه علیه

بوسه زن بر سر و بازوش علی علیه

میگه دستای ابالفضل قشنگه قشنگه

با همین دستا با دشمن می جنگه می جنگه

ابالفضل دست تو تکیه گه حسین داداشه

نیاره خدا اون روزی که دست تو جدا شه

یا ابا الفضل یا ابالفضل یا ابالفضل

چشم امیدم و دست کریمت کریمت

خونه عشق دل من حریمت حریمت

ای تو صاحبخونه عشق ابالفضل ابالفضل

ساقی میخونه عشق ابالفضل ابالفضل

بهشت از منو کشته دل گرفتارتوبوده

ضریح تو بلنده مثل بام آسمونه

 دانلود مولودی


تعداد بازديد : 105
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:49
نویسنده:
نظرات(0)
من ماه آل هاشمم عرش خدا را قائمم آل علی را خادمم بر ملک دلها حاکمم دلدار و دلداده منم مستی هر

 

من ماه آل هاشمم

عرش خدا را قائمم

آل علی را خادمم

بر ملک دلها حاکمم

دلدار  و دلداده منم

مستی هر باده منم

تسبیح و سجاده منم

آن سرو آزاده منم

دریا منم

ساحل منم

بر عشق و آب و گل منم

آن شیر دریا دل منم

یعنی ابوفاضل منم

شب عاشق گسیوی من

یوسف اسیر روی من

محراب دل ابروی من

کوثر نمی از جوی من

ایمان منم

عرفان منم

جنت منم

رضوان منم

بر دردها  درمان منم

آن شور و ربانی کنم

پور شه مردان منم

دشمن گریزان من است

عالم به فرمان است

یوسف به زندان من است

جبریل دربان من است

ساقی منم ساغر منم

ساقی آب آور منم

حمزه منم

جعفر منم

یکتا یل حیدر منم

بنگر به قدر و قامتم

عباس باب حاجتم

لرزان عدو از هیبتم

من منتهای غیرتم

در حق و هو پیغمبرم

در خلق و خو پیغمبرم

در زور و بازو حیدرم

ام البنین را گوهرم

لیک است زهرا مادرم

استاد رزم اکبرم

شیدای روی اصغرم

عشق حسین بال و پرم

من ذوالفقار حیدرم

در رزم کویی محکمم

من تک سوار علقمم

من پهلوان عالمم

جان بخش عیسی یک دمم

عشق حسین تاب و تبم

دارای چندین منصبم

اما گدای زینبم

آری رقیه مذهبم

یا کاشف الکرب الحسین

 

 دانلود مولودی

 


تعداد بازديد : 387
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:49
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 9
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف