ولادت حضرت عباس ع - 6

ولادت حضرت عباس ع - 6

ولادت حضرت عباس ع - 6

ولادت حضرت عباس ع - 6

ولادت حضرت عباس ع - 6
ولادت حضرت عباس ع - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وحید قاسمی حضرت عباس (ع)-مدح در کشور عجم عربی سروری کنی چیزی نمانده است که پیغمبری کنی با عشق

حضرت عباس (ع)-مدح

 

 

 

در کشور عجم عربی سروری کنی

 

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی

 

با عشق تو ارامنه پیوند می خورند

 

در کار و کسبشان به تو سوگند می خورند

 

زرتشتیان برای شما تکیه می زنند

 

سینه برای مشک تو با گریه می زنند

 

دل دادگان خال تو آزاد مکتبند

 

با غیرتان ری همه عباس مذهبند

 

لختی بخند سوره سلمان نزول کن

 

اهل ری ام مرا به غلامی قبول کن

 

رخصت بده رکاب بگیرم برایتان

 

شاید نصیب شد سفر کربلایتان

 

بالا بلند ای قمر ایل مرتضی

 

یعسوب دین علقمه تمثیل مرتضی

 

بعد از شما نواده یل بی سپر علی

 

مثل تو و حسین و حسن پر جگر علی

 

دست مرا بگیر نه با دست با پرت

 

بی دست کربلا نظری جان مادرت


تعداد بازديد : 310
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:49
نویسنده:
نظرات(0)
سید هاشم وفایی حضرت عباس(ع)-ولادت ای دل هر دو جهان محو فریبائی تو در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی

حضرت عباس(ع)-ولادت

 


 

ای دل هر دو جهان محو فریبائی تو

 

در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو

 

همه گل ها به گلستان ادب صف بستند

 

تا ببینند دمی روی تماشائی تو

 

تا پراکند خدا عطر دل انگیز تو را

 

غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو

 

چون نسیم سحری عقده گشائی تو بود

 

بر لب مرغ سحر نغمۀ شیدائی تو

 

شب میلاد تو با بوسه زدن بر دستت

 

می کند دست خداوند پذیرائی تو

 

ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق

 

پُر شد از شرم و ادب دفتر دانائی تو

 

از غبار قدم نور دل فاطمه بود

 

به خدا در همه جا سرمۀ بینائی تو

 

همه شب تا به سحر بر سر سجّادۀ عشق

 

غرق ایمانم و دعا شد دل دریائی تو

 

تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد

 

شور اخلاص تو و دست توانائی تو

 

چشمۀ علقمه شرمنده ز ایثار تو شد

 

آفرین بر ادب تو، به شکیبائی تو

 

همۀ هستی تو دست و سر و جانت بود

 

در ره دوست فدا شد همه دارائی تو

 

باب حاجات خلایق توئی و خلق جهان

 

چشم دارند بر آن معجز عیسائی تو

 

هر کسی بر سر خود شور و هوائی دارد

 

دل پرشور «وفائی» شده شیدائی تو


تعداد بازديد : 111
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:48
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت بحر مواج ولایت گهری دیگر زاد نخل سرسبز امامت ثمری دیگر ز

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 


 

بحر مواج ولایت گهری دیگر زاد

 

نخل سرسبز امامت ثمری دیگر زاد

 

یا مگر حضرت زهرا پسری دیگر زاد

 

فلک مجد و کرامت قمری دیگر زاد

 

دامن گلبن توحید بهار آورده

 

فاطمه بر پسر فاطمه یار آورده

 

قامتش نخله ی طوباست، فدایش گردم

 

هیبتش هیبت باباست، فدایش گردم

 

صورتش جنت الاعلاست، فدایش گردم

 

پسر سوم زهراست، فدایش گردم

 

از ولادت خط ایثار نشانش دادند

 

الف قامت دلدار نشانش دادند

 

صورت و خال و لبش مصحف حسن ازلی است

 

پای تا فرق جمال احد لم یزلی است

 

از طفولیت، شاگرد کلاس سه ولی است

 

پدرش شیر حق، این شیر حسین بن علی است

 

او ولی الّه و این زاده ی خیر الناس است

 

او علی بن ابیطالب و این عباس است

 

نه عجب مهر برد سجده به خاک راهش

 

نه عحب از مه رخ نور ستاند ماهش

 

مادرش فاطمه مبهوت جلال و جاهش

 

بُرد و گرداند به دور سر ثار اللّهش

 

گفت ای مادر عباس فدایت گردد

 

دست و چشم و سر عباس فدایت گردد

 

من نگویم به جهان قرص قمر آوردم

 

یا که خورشید در آغوش سحر آوردم

 

یا که بر شیر خدا شیر دگر آوردم

 

تا کند جان به فدای تو پسر آوردم

 

این امیر سپه توست قبولش فرما

 

این فدائیّ ره توست قبولش فرما  

ای فروغ دل مصباح هدی یا عباس

 

ای همه جان جهانت به فدا یا عباس

 

ای حسین دگر شیر خدا یا عباس

 

رتبه ات فوق تمام شهدا یا عباس

 

پسر شیر خدا، شیر حسین بن علی

 

دست رزمنده و شمشیر حسین بن علی

 

ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو

 

پدرم باد فدای پدر و مادر تو

 

یوسف فاطمه دلباخته ی منظر تو

 

هدیۀ دوست شده دست تو، چشم و سر تو

 

چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات

 

پسر فاطمه فرمود که جانم بفدات

 

تو به رخ لاله ی عباسی دو فاطمه ای

 

تو حسین دگر و باب نجات همه ای

 

مرگ، شمع تو، تو پروانه ی بی واهمه ای

 

میزبان علی و فاطمه در علقمه ای

 

گر چه زهرا به کنارت عوض مادر بود

 

اولین زائر دیدار تو پیغمبر بود

 

ای همه خلق جهان بنده ی آقایی تو

 

خضر با آب بقا تشنه ی سقایی تو

 

خجل از تشنه لبان دیده ی دریایی تو

 

شهدا داده دل از کف به دل آرایی تو

 

بحر از شوق کف دست تو بیتاب شده

 

آب با یاد لبت سوخته و آب شده

 

آب می گفت مرا از لب خود آب بده

 

موج می گفت مرا با تب خود تاب بده

 

بحر می گفت ز اشکت گهر ناب بده

 

مشک می گفت بتاز آب به ارباب بده

 

دشت و صحرا و مه و ماهی و موج و یم و مشک

 

همه گشتند بر احوال تو تبدیل به اشک

 

تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری

 

تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری

 

هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری

 

زاده ی امّ بنینی و به زهرا پسری

 

باء بسم اله ایثار ز خال لب توست

 

مرغ شب شیفته ی اشک نماز شب توست

 

آب ها تشنه لب لعل گهر بار توأند

 

بحرها شیفته ی لحظه ی ایثار توأند

 

خلق ها جان به سر دست خریدار توأند

 

ناله ها شعله کشیدند و علمدار توأند

 

نخل «میثم» همه در وصف تو بار آورده

 

برگ برگش شده باغیّ و بهار آورده

 


تعداد بازديد : 129
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:46
نویسنده:
نظرات(0)
حسن لطفی حضرت عباس (ع)-ولادت خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت تمام شوکت خود را به شکل انسا

 

 

حضرت عباس (ع)-ولادت

 

 

 

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

 

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

 

کشید قامت او را قیامتی برخاست

 

برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

 

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد

 

برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

 

میان طاق دو ابروی او گره انداخت

 

از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

 

خدا برای حماسه دلاوری آورد

 

 برای شیر خدا شیر دیگری آورد

 

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد

 

بهشت در به در کوچه های دنیا شد

 

برای این که به پای تو بال و پر بزنند

 

در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

 

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست

 

نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

 

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد

 

که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد

 

زلالی آمدنت آبروی دریا برد

 

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را

 

کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

 

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید

 

حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

 

قسم به چشمان مست آهوها

 

که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

 

شکافت سینه امواج سهمگین را باز

 

کسی که نام تو را در کنار دریا برد

 

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست

 

خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست


تعداد بازديد : 161
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:46
نویسنده:
نظرات(0)
مهدی نظری حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم خدا کند که همیشه برای تو ب

 

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

بهانه شد که دوباره گدای تو بشویم

 

خدا کند که همیشه برای تو بشویم

 

تمام هستی خود را دهیم جا دارد

 

که زائر حرم باصفای تو بشویم

 

چه می شود که به ما هم دهند، پر که فقط

 

کبوتر روی گلدسته های تو بشویم

 

خدا کند که به ماهم اجازه ای بدهند

 

که مثل ماه و ستاره فدای تو بشویم

 

بیا به خاطر زینب نگاه کن ما را

 

که صید هر شبه چشمهای تو بشویم

 

خدا گواست که ما خاک پای مان عرش است

 

اگر به لطف خدا خاک پای تو بشویم

 

تو صاحب علم کربلای اربابی

 

عموی تشنه لب بچه های اربابی

 

امام ما سپری مثل تو نخواهد داشت

 

شب غمش سحری مثل تو نخواهد داشت

 

حسین مثل پیمبر، تو هم مثال علی

 

و شهر عشق دری مثل تو نخواهد داشت

 

اگر که سینه دریا پر از صدف باشد

 

بدون شک گهری مثل تو نخواهد داشت

 

شجاعت علوی را تو ارث بردی چون

 

که مرتضی پسری مثل تو نخواهد داشت

 

رسیدی و شب ما مثل روز روشن شد

 

چون آسمان قمری مثل تو نخواهد داشت

 

دو دست دادی و جایش خدا به تو پر داد

 

نه، جبرئیل پری مثل تو نخواهد داشت

 

تو عشق زینبی و تا همیشه ماه حسین

 

نوشته اند تو را حیدر سپاه حسین

 

فرات مشک تهی و تویی که دریایی

 

تو ماه ام بنینی ز نسل زهرایی

 

جمال هاشمیان در مدینه معروف است

 

میان هاشمیان واقعا تو زیبایی

 

همین که پیش علی راه می روی آقا

 

چقدر هیبت تو می شود تماشایی

 

علی ست ساقی کوثر، تو ساقی عشقی

 

رقیه عشق حسین و به عشق سقایی

 

همه رعیت عشقیم و پادشاه تویی

 

خوشا به حال تو آقا چقدر آقایی

 

اگر چه مُهر امامت نخورده در لوحت

 

ولی به کل خلائق امیر و مولایی

 

ببند گردن من را به پای زنجیرت

 

بیا بزن سر من را حلال شمشیرت

 

علی که دید تو را یاد خیبرش افتاد

 

به یاد نغمه الله اکبرش افتاد

 

میان چشم تو مولا چه صحنه ها که ندید

 

نگاه او به رخ سیب نوبرش افتاد

 

کسی که تیغ کشید و به جنگ تو آمد

 

سرش بریده شد و در برابرش افتاد

 

تو نعره می زدی و لشگری به هم می ریخت

 

رجز که خواندی حسین یاد مادرش افتاد

 

اگرچه تیغ نبردی ولی همه دیدند

 

به تیغ ابروی تو دشمنت سرش افتاد

 

کسی ندیده چنین تیغ تیز برانی

 

تو با صدای علی می کنی رجز خوانی

 

همینکه پرچمت افتاد خیمه غوغا شد

 

نبودی و سرِ یک گوشواره دعوا شد

 

تو رفتی و همه گفتند وای بر زینب

 

همینکه پای عدو سمت خیمه ها واشد

 

چهار هزار نفر تیر می زدند ای وای

 

چقدر تیر سه پر نذر جسم سقا شد

 

اگر چه پرچمت افتاد بر زمین اما

 

همینکه فاطمه را دید پرچمت پا شد

 

پس از شهادت اکبر نه بعد قاسم نه

 

پس از تو بود که دیدند حسین تنها شد

 

غم علی جگرش را به درد آورده

 

تو را که دید چنین سرو قامتش تا شد

 

نبودی و دل زینب شکسته تر شده بود

 

پس از تو ام بنین بود بی پسر شده بود


تعداد بازديد : 135
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:46
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت الا ملائکه ریزید بر زمین گل یاس برید سجده به بیت الولای

 

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 


 

الا ملائکه ریزید بر زمین گل یاس

 

برید سجده به بیت الولای خیر الناس

 

کنید بوی خدا در فضای آن احساس

 

سپس تمام بگویید با درود و سپاس

 

سلام یوسف زهرا به حضرت عباس

 

که نور داده ز حسنش به دیده ی سه امام

 

بهشت آرزوی مرتضی ثمر داده

 

خدا به حضرت ام البنین پسر داده

 

شجاعت و ادب و عشق را پدر داده

 

بگو به حیدر خود حیدری دگر داده

 

هر آنچه وصف کنم باز خوبتر داده

 

که در کنار دو خورشید ، اوست ماه تمام

 

خصال و خلق و سجایای او تمام، حسین

 

کمال و معرفت و منطق و مرام، حسین

 

شب ولادت ، ذکر خوشش سلام، حسین

 

از او گرفته به هر حال احترام، حسین

 

به روی لوح دلش حک شده امام حسین

 

که بی حسین نمی گشت لحظه ای آرام

 

سلام بر شب فرخنده ی ولادت او

 

درود حضرت معبود بر عبادت او

 

پس از ائمه ندارد کسی سیادت او

 

شب ولادت او حاکی از شهادت او

 

کرم سجیه و احسان و جود عادت او

 

چنان که مهر کند بذل نور خویش مدام

 

قدش قیامت کبری رخش چراغ هداست

 

جمال شیر خدا در جمال او پیداست

 

دو دست کوچک او بوسه گاه دست خداست

 

به هر نفس طپش قلبش این خجسته نداست

 

که دست و دیده ی من وقف سید الشهداست

 

مرا لباس شهادت خوش است بر اندام  

تمام عمر مرا یا حسین زمزمه بود

 

به جز حسین وجودم بریده از همه بود

 

ز تیر و نیزه و خنجر مرا چه واهمه بود

 

که از نخست دلم در کنار علقمه بود

 

هماره گوش دلم را صدای فاطمه بود

 

که می نمود به فرزندی اش مرا اعلام

 

چه افتخار از این به که در برابر من

 

عزیز فاطمه گوید به من برادر من

 

هماره سایه ی او مستدام بر سر من

 

کنیز مادر او بود و هست، مادر من

 

چه قابل است سر و دست و جان و پیکر من

 

که اوفتد به قدمهای آن امام همام

 

مراست با لب خشکیده فیض دریایی

 

غلامیم به حسین است اوج آقایی

 

گرفتم از کرمش افتخار سقایی

 

از آن هماره رخم را بود شکوفایی

 

که بوده مادر من از نخست زهرایی

 

حضور زینب او نیز می نمود قیام

 

سلام بر تو که خالق به خلقتت نازد

 

سلام بر تو که قرآن به عصمتت نازد

 

سلام بر تو که حیدر به غیرتت نازد

 

قمر هماره به خورشید طلعتت نازد

 

فرات بر ادب و صبر و همتت نازد

 

تو عبد صالحی و از خدات باد سلام

 

سلام جود و کرم بر تو و کرامت تو

 

سلام بر تو و ایثار و استقامت تو

 

سلام بر ادب و غیرت و شهامت تو

 

پس از ائمه امامت بود امامت تو

 

به روز حشر قیامت بود قیامت تو

 

که راست شد به قیام تو قامت اسلام

 

تو از تمام شهیدان حق سری عباس

 

تو از مدیحه و توصیف برتری عباس

 

تو دست و بازو و شمشیر حیدری عباس

 

تو ساقی حرم و میر لشکری عباس

 

تو بر سفینه ی توحید لنگری عباس

 

سلام بر تو و بر این همه جلال و مقام

 

تو باب حاجت و ماییم سائل کرمت

 

هماره مرغ دل ماست زائر حرمت

 

تمام کرببلا زیر سایه ی علمت

 

فرات بوسه زده موج موج بر قدمت

 

به فیض دائم و لطف و عطای دم به دمت

 

به «میثمت» کرمی ای کرامت از تو تمام


تعداد بازديد : 831
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:45
نویسنده:
نظرات(0)
محمود ژولیده حضرت عباس(ع)-ولادت وقتی خدا قدم به دل و جان ما گذاشت عباس را به جان و دل شیعه جا

 

حضرت عباس(ع)-ولادت

 

 

 

وقتی خدا قدم به دل و جان ما گذاشت

 

عباس را به جان و دل شیعه جا گذاشت

 

عطر ادب ز خیمه ی عشاق شد بلند

 

وقتی حسین پرچم عباس را گذاشت

 

ای همت بلند تو خلوت گه امان

 

بیچاره آن که حقّ تو را زیر پا گذاشت

 

نور تو را مقام تو را عصمت تو را

 

جز در وجود پاک تو خالق کجا گذاشت؟

 

فانی فی الحسین شدن از مرام توست

 

در مکتبی که دست تو آن را بنا گذاشت

 

سلطان عشق گفت: فدای تو جان من

 

بعد از خودش امام تو سنت به جا گذاشت

 

با انتقال رتبه باب الحوائجی

 

ارباب ما نهایت منّت به ما گذاشت

 

انگار علاقه به تو ارث فاطمی است

 

در دل عزیز فاطمه عشق تو را گذاشت

 

تقوا و زهد علم و عمل غیرت و وقار

 

این ها مظاهری است که در تو خدا گذاشت

 

روزی که از وجاهت تو پرده بر کشند

 

پیغمبران ز وجه خدا جرعه سر کشند

آن که تو را ز زمره ی جانانه ها نوشت

 

نام تو را به سر در میخانه ها نوشت

 

ساقی شدی که ساغر ایمان دهی به ما

 

قدر تو را قدیر به پیمانه ها نوشت

 

قصه نویس مبتکر قصه های عشق

 

قدّ تو را رشید چو افسانه ها نوشت

 

ای سایه ات پناه امام زمان، خدا

 

کهف تو را امن ترین خانه ها نوشت

 

خشم خدا به ابروی پیوسته ات سزاست

 

چشم تو را مراقب بیگانه ها نوشت

 

جانت فدای طاعت و جسمت فنای یار

 

وصف تو را شبیه به پروانه ها نوشت

 

گل بوسه ها به دست تو دارد پیام ها

 

دست تو را محافظ گلخانه ها نوشت

 

رزمت عجیب شبیه به جنگیدن علی است

 

شمشیر تو خطوط سر شانه ها نوشت

 

حیدر، حسن، حسین اساتید جنگی ات

 

درس تو را ز مکتب شاهانه ها نوشت

 

وقتی سخن ز ساقی و ساغر شود رواست

 

نام تو را به سر در خُمخانه ها نوشت

 

عشقت جلال ماست، تبارکتَ یا هلال

 

رویت جمال هوست، تعالیتَ یا جلال

 

از بس نوشته اند جمالت منوّر است

 

رویت سزای گفتن الله اکبر است

 

ای حمزه ی رسول گرامی کربلا

 

محو تو سید الشّهدای پیمبر است

 

ای نافذ البصیره کجا سیر می کنی

 

چشمت شبیه هیبت چشمان حیدر است

 

از آن زمان که تو پسر فاطمه شدی

 

دستت شفیع امّت زهرای اطهر است

 

سرو قدت اگر چه به ام البنین بَرد

 

کی هیبتت به هیبت زینب برابر است

 

آنان که نام ماه بنی هاشمت دهند

 

رخسارشان منوّر صد ماه و اختر است

 

فضل و کمال را به تو تفویض کرده اند

 

آنان که فضلشان همه از فضل داور است

 

روز جزا به مرتبه ات غبطه می خورند

 

آنان که از شهادت شان فیض محشر است

 

دل را شراب صحبت تو مست می کند

 

ما را خمار بوسه بر آن دست می کند

 

روز ازل که روز علم داری تو بود

 

آب حیات تشنه لبِ یاری تو بود

 

روزی که جام عشق عطش ناک مرد بود

 

آن روز روز سید و سالاری تو بود

 

کافی نبود سر بکشد جام عشق را

 

تنها کسی که شاهد می خواری تو بود

 

روزی که هیچ صحبت دلداگی نبود

 

صحن الست صحنه ی دلداری تو بود

 

دل دادی و شد آتش دلبر به کام تو

 

لب تشنگی متاع خریداری تو بود

 

چشم و سر و دو دست تو دادُ الست داد

 

شرم شریعه از عرق جاری تو بود

 

وقتی تنت نشست ز مستی میان نور

 

عرشی عظیم گرم عزاداری تو بود

 

بر خلق نوری تو خدا افتخار کرد

 

فخر خدا برای گرفتاری تو بود

 

آن روز هم در عالم ذر مثل کربلا

 

زهرا کنار علقمه در یاری تو بود

 

آن ساقی آفرین که تو را آفریده است

 

مشک تو را و اشک تو یک جا خریده است


تعداد بازديد : 101
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:44
نویسنده:
نظرات(0)
مصطفی صابر خراسانی حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت بـاد از جــانـب صـــحرا خـــبری آورده آسـما

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

بـاد  از  جــانـب  صـــحرا   خـــبری  آورده

 

آسـمان  قـید  نزولش  خدمه  باران   است

 

ابرهامان همه  در معرض  اشک شوق اند

 

و  زمیـن چـشم به راه  قـدم بـاران  اسـت

 

 

 

بر روی خـاک پر و بـال ملـائـک پـهن اسـت

 

از  مـسـیر  گــذر  اُمِّ بـنین  آمــده انــد

 

هـمه دور سـر ایـن مـاه پسـر  می گـردند

 

دسـت  بـوس  پـسر  اُمِّ بـنین  آمـده انـد

 

 

 

در  توان  چه کسی  هست  که با آمدنش

 

خلق  را  وجه ی  او  سر  به  سجود آورده

 

فاطــمه  بـنت  اسـد  اُمِّ  اسـد  گــردیــده

 

کودکــی هــای علــی را بـه  وجــود آورده

 

 

 

خــانه با  آمدنــش  رونق بـــسیار  گــرفت

 

باغ  را  عــطر گل یـــاس بـــهاری  کـــرده

 

ســـالها  منتـــظر  آمدنـــش  زیــــنب بود

 

روی او فــــاطمه  ســـرمایه گــذاری  کرده

 

 

 

نه فقـــط  شیـــعه به  او بــاب حـوائج گوید

 

از دخیل نگــهش گـَـبر  مســـلمان  گــردد

 

دســــت او پنجـره  فولاد  همه ادیان است

 

او اشـــاره  کــند  ایران هـمه سلمان گردد


تعداد بازديد : 1257
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:44
نویسنده:
نظرات(0)
سید محمد رضا هاشمی زاده حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت در باغ وفــــــــا شکوفه ی یاس شکفت در وسعت ع

 

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

در باغ وفــــــــا شکوفه ی یاس شکفت

 

در وسعت عشق...شور و احساس شکفت

 

  مـــردانــــگی تمـــــام عا لـــــــم....یکجا

 

در وا ژه ی دلنشــین عبـــــــــاس شکفت


تعداد بازديد : 110
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:43
نویسنده:
نظرات(0)
سید هاشم وفایی حضرت عباس(ع)-ولادت-رباعیات آن روز که عشق را خدا معنا کرد عشق آمد و در دل همه مأ

حضرت عباس(ع)-ولادت-رباعیات

 

 

 

آن روز که عشق را خدا معنا کرد

 

عشق آمد و در دل همه مأوا کرد

 

با آمدن حسین و عباس خدا

 

پروندۀ عشق و عاشقی را وا کرد

 

×××

 

بر تشنه لبان آب حیات آوردند

 

بر غمزدگان فُلک نجات آوردند

 

در فصل شکفتن حسین و عباس

 

گلبانگ سلام و صلوات آوردند

 

×××

 

از مقدم تو عشق شکرخند زند

 

ما را به ولایت تو پیوند زند

 

از یمن ولادت تو زیباست اگر

 

بر ام بنین فاطمه لبخند زند

 


تعداد بازديد : 129
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:43
نویسنده:
نظرات(0)
جواد حیدری حضرت عباس(ع)-مدح ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شم

حضرت عباس(ع)-مدح

 


 

ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست

 

افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست

 

اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت

 

دست توسرشار از عطر نسیم بوسه هاست

 

بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن دهد

 

دستهایت آیه های سفره دار هل اتاست

 

امتیاز بوسه بر دست تو، دست فاطمه است

 

چونکه مَس آیه تطهیر پاکان را سزاست

 

صف کشیدند انبیا تا که خدا رخصت دهد

 

بوسه بر دستت زنند، این آرزوی انبیاست

 

گر خدا قسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم

 

ما و نسل ما خدائی تا ابد حاجت رواست

 

ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک

 

باعث گرمی بازار مناجات خداست

 

ای که ساعت ها میان سجده می گفتی خدا

 

بنده ای کوچک به درگاه تو گرم التجاست

 

تا که دست تو به سوی آسمان می شد بلند

 

حق ندا می داد وقت استجابت بر دعاست

 

پینه پیشانی ات العفو گو تا محشر است

 

اشک تو آمرزش ما بندگان پرخطاست

 

ای که می دادی قسم حق را به نام فاطمه

 

خاک نخلستان زاشک جاری تو با صفاست

 

حیف باشد گر فقط از خوشگلی ات دم زنیم

 

کمترین مدح تو گفتن از رخ و از چشم هاست

 

گرچه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد

 

حسن صورت شمه ای از سیرت تو باوفاست

 

در اطاعت بهترین و در عبادت برترین

 

دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست

 

می توانستی به هم ریزی تمام خصم را

 

لیک گفتی امر، امر زادۀ خیرالنساست  

ای برادر بر امامین و عموی نُه امام

 

عَمّی العباس ذکر دائم آل عباست

 

ما یقین داریم هنگام فرج ای ذوالعَلَم

 

بیرق صاحب زمان بر دوش تو صاحب لواست

 

فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا

 

وصف دست توست که بالاترین دست هاست

 

حضرت سقا مه هاشم، تماشای رخت

 

کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست

 

لقمه لقمه از غذای روز تاسوعای تو

 

ارمنی گیرد شفا چون سفره ات دارالشفاست

 

برعلی سوگند ای حیدر جمال علقمه

 

روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست

 

روز تاسوعا حوائج را برآورده کنیم

 

چونکه عاشورا فقط هنگامه شور و عزاست

 

مادرت ام الفضائل حضرت ام البنین

 

فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست

 

مادرِ قامت رشید چار سردار رشید

 

مادر رزمندگان جبهه ی کرب وبلاست

 

مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه

 

گوهری نایاب بود و قدردانش مرتضاست

 

در مدینه می نماید مادری بر زائران

 

دست پخت فاطمه از دستِ او خوردن بجاست

 

در فراق قبر زهرا، تربت ام البنین

 

در مدینه باعث آرامش دل های ماست

 

روزگاری که شود آباد گلزار بقیع

 

بیت سقاخانه ی ام البنین آنجا بپاست

 

ای برادرهای تو باب الحوائج بر همه

 

شیعه حتی غافل از این حلقه مشکل گشاست

 

مادرت وقت سفر فرمود بر اَخوان تو

 

پاسداری از حریم دخت زهرا با شماست

 

همچو پروانه به گِرد محملش حلقه زنید

 

لحظه ای گر دور باشید از حریم او خطاست

 

این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت

 

دید زینب چار سر بر گِرد او حیدر نماست

 

یَل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین

 

تو به صورت بر زمین افتاده ای زهرا گواست


تعداد بازديد : 181
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:42
نویسنده:
نظرات(0)
سید محمد رضا هاشمی زاده حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت در باغ وفــــــــا شکوفه ی یاس شکفت در وسعت ع

 

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

در باغ وفــــــــا شکوفه ی یاس شکفت

 

در وسعت عشق...شور و احساس شکفت

 

  مـــردانــــگی تمـــــام عا لـــــــم....یکجا

 

در وا ژه ی دلنشــین عبـــــــــاس شکفت


تعداد بازديد : 169
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:40
نویسنده:
نظرات(0)
مسعود اصلانی حضرت عباس(ع)-مدح دریای عشق همدم ساحل نمی شود بی نقل یار گرمی محفل نمی شود بی دل

 

حضرت عباس(ع)-مدح  

 


 

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

 

 بی نقل یار گرمی محفل نمی شود

 

بی دل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

 

 هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

 

ای ساقی حسین سرم زیر پای توست

 

 هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود

 

از کودکی به پای امامت نشسته ای

 

بی خود کسی خدای فضائل نمی شود

 

ساقی خانواده علمدار بی نظیر

 

 کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود

 

بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه

 

 دیگر کسی حسین شمایل نمی شود

 

روز ازل که نام تو را جار می زدند

 

 نقش مرا به نام علمدار می زدند

 

داری دل ترک زده را بند می زنی

 

 با زلف ماه فاطمه پیوند می زنی

 

بالا بلند عشق، تو با خاک پای خود

 

 طعنه به ارتفاع دماوند می زنی

 

پیشانی تو قبله ی خورشید می شود

 

 وقتی به نام فاطمه سربند می زنی

 

وقتی میان ابروی خود می زنی گره

 

 آتش به آسمان خداوند می زنی

 

معلوم می شود غضبت برطرف شده

 

 با دیدن رقیه که لبخند می زنی

 

خود را به آب و آتش صحرای کربلا

 

تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی

 

مثل همیشه در دل صحرا الم بزن

 

حس غرور زینب کبری قدم بزن   

چشمان تو ادامه ی شبهای فاطمه

 

با دست توست رحمت فردای فاطمه

 

هستند در كنار تو دلگرم دختران

 

قُرص است با تو پشت پسرهای فاطمه

 

می زد به روی بازوی تو بوسه ها پدر

 

یك بوسه جای خویش و یكی جای فاطمه

 

ابری بیار و سایه به زینب هَدیّه كن

 

ای بچه شیر حیدر و رعنای فاطمه

 

تنها حسین پشت رَدِ دست های توست

 

بر خاك دید رَدِّ قدم های پای تو

 

چشم فرات پاسخی از مشك تو ندید

 

مانده هنوز ماتِ معمای فاطمه


تعداد بازديد : 123
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:39
نویسنده:
نظرات(0)
سیدمجتبی شجاع حضرت عباس(ع)-امام زمان(عج)-ولادت ما پیرو خط عترت و قرآنیم در حسرت دیدار شه خوبا

حضرت عباس(ع)-امام زمان(عج)-ولادت

 

 

 

ما پیرو خط عترت و قرآنیم

 

 در حسرت دیدار شه خوبانیم

 

 از نام اباالفضل مدد می گیریم

 

 آماده ی جشن نیمه ی شعبانیم


تعداد بازديد : 137
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:39
نویسنده:
نظرات(0)
داود رحیمی حضرت عباس(ع)-ولادت حیدر امشب دوباره بابا شد طفلی آمد و زود آقا شد مادری با ادب پسر

 

 

 

حضرت عباس(ع)-ولادت

 


 

حیدر امشب دوباره بابا شد

 

 طفلی آمد و زود آقا شد

 

مادری با ادب پسر آورد

 

 خوش به حال دل گداها شد

 

از همان بچگی مؤدب بود

 

 نوکر بچه های زهرا شد

 

تا دم آخرش حسینی ماند

 

 تا قیامت به هر دلی جا شد

 

"یا حسین" اولین کلامش بود

 

بی زبان حرف زد، مسیحا شد

 

دل ربود از تمام دریاها

 

بی عصا زد به آب، موسی شد

 

آب ها کیف می کنند از این

 

پسری که رسید و سقا شد

 

قمر آمد به پیش پاهایش

 

 کلِّ هفت آسمان زجا پاشد

 

تا ببوسد جمال رویش را

 

 فلکِ قد کشیده هم تا شد

 

زهره و مشتری خریدارش

 

 خنده هایش عسل، مربا شد

 

تا نخندیده بود ابو فاضل

 

 خنده زیبا نبود، حالا شد!

 

خنده کرد و حسین هم خندید

 

 بَه که این صحنه ها چه زیبا شد!  

و خدا هم ز خنده اش خندید

 

 گرم سرمستی و تماشا شد

 

آن طرف پشت کفر می لرزید

 

 بچه شیری رسید و غوغا شد

 

کوری چشم حرمله امشب

 

 چشم ناز اباالادب وا شد

 

زرد کرد و فشارِ او افتاد

 

 تا که حرف از نبرد آقا شد!

 

دیگر اینجا غزل کم آورده

 

 مثنوی عهده دار معنا شد

 

چند سالی گذشت این آقا

 

شد شبیه جوانیِ بابا

 

حیدری، مرد، مردِ آب آور

 

 یک طرف او، مقابلش لشکر

 

تا ازین وَر اباالادب می رفت

 

 دشمن آن سو عقب عقب می رفت

 

رفت و برگشتِ تیغِ او می کشت

 

 زره اش مثل مرتضی بی پشت

 

"یک نفر آمد و دوتا برگشت"

 

 با هم آمد جدا جدا برگشت

 

خنجرش عرصه را به هم می ریخت

 

 دست و پا و سر و قدم می ریخت

 

خنجرش نه، فقط غضب می کرد

 

 و حریفش ز ترس تب می کرد

 

قصه آمد رسید آنجا که

 

 ظهر روز دهم و سقا که ...

 

حیدر آماده کرده بود او را

 

تا بماند برای عاشورا

 

آفریده شده برای حسین

 

 دست و چشم و سرش فدای حسین...


تعداد بازديد : 81
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:38
نویسنده:
نظرات(0)
سعید بیابانکی حضرت عباس(ع)-مدح کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف تاکوش، شیشه به دست، از همه س

 

حضرت عباس(ع)-مدح

 

 

 

کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف

 

تاکوش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

 

کیست این راز پریشانی من، در موهاش

 

تکیه گاه سر شوریده من، بازوهاش

 

کیست این عطر غزل می وزد از پیرهنش

 

ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

 

این که می خندد و می خواند و می رقصد و مست

 

می رود بوی خوش پیرهنش دست به دست

 

ناز پرداز همه ناز فروشان زمین

 

ساقی اما، ز همه تشنه لبان تشنه ترین

 

نشأت افزای دل و جان خماران مستیش

 

دستگیر همه خسته دلان بی‌ دستیش

 

کیست این سرو قدِ تشنه لبِ مشک به دوش؟

 

این‌که بی اوست چراغ شب مستان خاموش

 

این‌ که آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است

 

کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟

 

گره وا کردن از آن زلف سیه، لازم نیست

 

حتم دارم که به جز ماه بنی هاشم نیست

 

"دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام زار و پریشان که مپرس


تعداد بازديد : 167
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:35
نویسنده:
نظرات(0)
وحید قاسمی حضرت عباس(ع)-مدح ای عشق زلال، روح دریا عباس! زیبایی محض، ای دلارا عباس! الحق که به ت

حضرت عباس(ع)-مدح

 


 

ای عشق زلال، روح دریا عباس!

 

زیبایی محض، ای دلارا عباس!

 

الحق که به تو نام قمر می آید

 

ای ماه ترین عموی دنیا عباس!


تعداد بازديد : 333
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:34
نویسنده:
نظرات(0)
وحید قاسمی حضرت عباس(ع)-مدح ابروی هلالی ات قمر، تیغ برنده است این ناوک مژگان چه بلاخیز و کشنده ا

حضرت عباس(ع)-مدح

 


 

ابروی هلالی ات قمر، تیغ برنده است

 

این ناوک مژگان چه بلاخیز و کشنده است!

 

مجنون شدنم قصه ی پر پیچ و خمی داشت

 

آشفتگی زلف تو دیوانه کننده است

 

عشق تو قماری ست که بازنده ندارد

 

این اشک قیامت برسد، برگ برنده است

 

انگار علی آمده در علقمه، احسنت

 

جنگاوری ات مثل پدر خیره کننده است

 

باید به شما رو بزنم، درد شناسید

 

سوگند به مردیت، غرورم شکننده است

 


تعداد بازديد : 145
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:34
نویسنده:
نظرات(0)
محمود ژولیده حضرت عباس (ع)-ولادت بندگی را نه به دل حد و حسابی دارم زندگی را به نظر مثل حبابی د

حضرت عباس (ع)-ولادت

 

 

 

بندگی را نه به دل حد و حسابی دارم

 

زندگی را به نظر مثل حبابی دارم

 

هر طرف می نگرم روی حبیبم بینم

 

با خداوند دل خویش خطابی دارم

 

بهترین لحظه من وقت مناجات من است

 

او گواه است عجب چشم پر آبی دارم

 

دفتر دل چو کنم باز به درگاه حبیب

 

هر ورق با دل محبوب کتابی دارم

 

عبد صالح شدنم خارق عادت نبود

 

بر در درگه این ملک رقابی دارم

 

طاعتم حول حسین است و خدا می داند

 

نه غم دوزخ و نه حرص ثوابی دارم

 

در دلم بود اگر یاری دلبر نکنم

 

محضر حضرت زهرا چه جوابی دارم

 

با خود این گونه بگویم شب و روز چو منی

 

بی حسین است که هر گونه عذابی دارم

 

من که مشهور در این دهر به خیر الناسم

 

من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم

گر چه از روز ازل آل عبا را دیدم

 

دیده وا کردم و رخسار خدا را دیدم

 

من که از دامن ارباب تکامل دارم

 

پیش از واقعه یک یک شهدا را دیدم

 

بس که مجنون سراپای گل لیلایم

 

می توان گفت رسول دو سرا را دیدم

 

پایتخت پدرم آینه ی دق می شد

 

هر زمان قافله دار اسرا را دیدم

 

سال ها هست که محو وجنات حسنم

 

دوره ی غربت او درد و بلا را دیدم

 

هر طرف عاشق و حیران حسینم بودم

 

در مسیرش همه جا کرب و بلا را دیدم

 

بس که از دست و سرم لعل لبش بوسه گرفت

 

در نگاه پدرم روز وفا را دیدم

 

قصه ی کوچه مرا سخت عبوسم می کرد

 

بارها حکمت این صبر خدا را دیدم

 

من که معروف به این دشمنی خناسم

 

من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم

 

پیش هر قافله سالار جماعت باید

 

وقت یاری شدن یار شجاعت باید

 

لحظه ی خطبه ی دلدار سکوت است ادب

 

وز سخن گفتن بسیار قناعت باید

 

چون که در محضر ارباب شرفیاب شدید

 

فارق از روز و شب و لحظه و ساعت باید

 

لا جرم وقت مواسات قناعت خوش نیست

 

روز ایثار فزون تر ز بضاعت باید

 

ادب و معرفت و حکمت و آقایی من

 

همه این بود که از یار اطاعت باید

 

بگذر از دست و سر و جان که سبک بال شوی

 

محشر آن جاست که اسباب شفاعت باید

 

من که در باغ گل یاس چنین حساسم

 

من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم

 

ساغر کیست که برخواست به امداد عطش

 

 ساقی آن است که شد کشته ی فریاد عطش

 

مشک آن است که از غصه گریبان بدرد

 

ساقی آن است لب آب کند یاد عطش

 

ادبم را به حرم خوب نشان خواهم داد

 

ترک اولی نکنم در بر اولاد عطش

 

تا بدانند که شرمنده ی طفلان ماندم

 

دیده سازم هدف نیزه ی صیاد عطش

 

بعد از این آب فرات است گل آلود ز شرم

 

که نبوسید لب و حنجر نوزاد عطش

 

بنویسید به هر سر در سقاخانه

 

آب آزاد نشد، تشنه شد آزاد عطش

 

من که در روضه ی شش ماهه پر از احساسم

 

من گرفتار گل فاطمه ام، عباسم


تعداد بازديد : 123
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 23:33
نویسنده:
نظرات(0)
مهدی چراغ زاده حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاسِ معط

حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت

 

 

 

باز انگار جهان حادثه در سر دارد

 

شهر یثرب سبدی یاسِ معطر دارد

 

جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد

 

کودکی آمده که هیبت حیدر دارد

 

چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی

 

ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی

 

وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد

 

چون که مدح تو فقط کار برادر باشد

 

عاشق آن است که آیینه دلبر باشد

 

یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد

 

تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است

 

کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است

 

آمدی با دل دریا که تو دریا باشی

 

آمدی نور دل حضرت مولا باشی

 

میر و سردار و پناه دل آقا باشی

 

تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی

 

یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را

 

از تو آموخته ام غیرت و سربازی را

 

راهی علقمه سقا شده ماشاالله

 

دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله

 

جنگ خیبر شده٬ مولا شده٬ ماشاالله

 

بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله

 

تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله

 

ذکر لاحول ولا قوة الا باالله

 


تعداد بازديد : 275
سه شنبه 06 تیر 1391 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 9
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف