ولادت حضرت عباس ع - 8

ولادت حضرت عباس ع - 8

ولادت حضرت عباس ع - 8

ولادت حضرت عباس ع - 8

ولادت حضرت عباس ع - 8
ولادت حضرت عباس ع - 8
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بازم دلم به هوای تو آهنگی سروده یادش میاد وقتی بین الحرمین تو بوده امیر لشگر عشق یل دلاور عشق تو

بازم دلم به هوای تو آهنگی سروده

یادش میاد وقتی بین الحرمین تو بوده

امیر لشگر عشق

یل دلاور عشق

تویی تو سرور عشق

دلا من عاشق و مست جنونم

اگه دنیا به من بگن دیوونم

باز به عشق ابوفاضل میخونم

تو دلم پر شده عطر گل یاس

حرمش مرکز عشقه و احساس

از بس قشنگه این ضریح عباس

آقام ابوفاضل آقام ابوفاضل

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 377
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:48
نویسنده:
نظرات(0)
تو پاره ی جگر فاطمه ای ستاره ی سحر فا طمه ای یا حسین یا حسین حسین حسین تو همه دین و ایمان منی کت

تو پاره ی جگر فاطمه ای

ستاره ی سحر فا طمه ای

یا حسین یا حسین حسین حسین

تو همه دین و ایمان منی

کتاب عشقی و قرآن منی

تو پادشاه و سلطان منی

تو پاره ی جگر فاطمه ای

ستاره ی سحر فا طمه ای

ای که به عشقت اسیر

خیل بنی آدمند

با خبران غمت

بی خبر از عالمند

تو پاره ی جگر فاطمه ای

ستاره ی سحر فا طمه ای

هر که غمت را خرید

عشرت عالم فروخت

سوختگان غمت

با غم دل خرمند

خاک سر کوی تو

زنده کند مرده را

زانکه شهیدان تو

جمله مسیحا دمند

یوسف مصر بقا

در همه عالم تویی

در طلبت مرد و زن

آمده با دل غمین

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

حسین حسین

حرز بازوی اباالفضل علی در کار زار

  لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

قمر بنی هاشم عباس اباالفضل

شنیدم دستهایت را بریدند

شنیدم چشم نازت را دریدند

چو طفلان این سخنها را شنیدند

همه از هم خجالت می کشیدند

ز جا برخیز ای ابرو شکسته

نشسته در برت پهلو شکسته

ابو فاضل ابو فاضل ابا الفضل

بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملت رسول الله،صلی الله علیه و آله

حسین،حسین،حسین

گرد حرم دویده ام

صفا و مروه دیده ام

هیچ کجا برای من

کرببلا نمی شود

سلسله عشق را

سلسله جنبان خداست

سلسله عشق چیست

موی حسین است و بس

 تا تو شدی کشته و ما

بی سر سامان شدیم

از پی نی در به در ِ

کوه و بیا بان شدیم

زینت دوش نبی

روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین

 منزل و ماوای تو نیست

امان از دل زینب

      تا نفس در سینه روز و شب بود  

 دم حسین و بازدم زینب بود

 

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 143
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:46
نویسنده:
نظرات(0)
قمر بنی هاشم عباس ابا الفضل علیه السلام صفحات امکان به هلال شعبان ز نگاه رضوان

قمر بنی هاشم عباس ابا الفضل علیه السلام

    صفحات امکان  

      به هلال شعبان

     ز نگاه رضوان

    شده دلربا تر

   ز تبسم گل

    ز نوای بلبل

   خبرم رسیده 

     ز بهار دیگر

   دو پسر عطا شد

 به دو مام والا 

     دو قمر خدا داد

  به رسول و حیدر

دو یم عنا یت

 دو مه  هدایت    

    دو بزرگ آیت

  دو نکو برادر

صلوات حیدر

 صلوات احمد

 صلوات قرآن

  صلوات داور

به جلال هر دو

 به جمال هر دو

 به کمال هر دو

 شب و روز هر دم

قمر بنی هاشم عباس ابا الفضل علیه السلام

به کدام مضمون

به کدام منطق

 لب خود گشایم 

  به ثنای عباس

نه دُر است قابل

  نه گهر مقابل

 خجلم که ریزم 

 چه به پای عباس

همه های و هویم 

  که شده هوایی 

   دل بی  هوایم

به هوای عباس

به صفای عباس

 به وفای عباس

 به ندای عباس

 به خدای عباس

که محبتش را

 که ولایتش را

 که مودتش را

ندهم به عالم

قمر بنی هاشم عباس ابا الفضل علیه السلام

به جلال داور

 به دل پیمبر

   به نماز زهرا

به خلوص حیدر

به حریم کعبه

  به مقام و زمزم

  به صفا و مروه

 به منا و مشعر

به حسین و عباس

 به زهیر و یحیی

 به حبیب و مسلم

 به علی اکبر

به سرشک طفلان

 به فرات خونین

 به رباب محزون

 به علی اصغر

اگرم برانی

اگرم بخوانی

   نروم از این کو

نروم از این در

به تو سر سپردم

  به دست دادم

 به تو رو نهادم

 زتو می زنم دم

قمر بنی هاشم عباس ابا الفضل علیه السلام

 

دانلود مولودی


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:45
نویسنده:
نظرات(0)
مجید خضرایی حضرت عباس(ع)-مدح تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت گره ای نیست که بازش نکند دستانت

حضرت عباس(ع)-مدح

 


 

تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت

 

گره ای نیست که بازش نکند دستانت

 

همه ی قافیه ها منتظر طغیانند

 

تا که یک واژه شوند از غزل چشمانت

 

ثمر عاشقی حیدر و زهرا هستی

 

تو دل انگیز ترین واژه ی دنیا هستی

 

ای کلید همه درهای به رویم بسته

 

هیچ خوفی به دلم ره ندهم تا هستی

 

با تو در سینه ی مجنون هوس لیلی نیست

 

تا سر کوی تو باشد به جنان میلی نیست

 

همه ی قصه همین است که در مکتب خون

 

نیست عاشق به خدا هر که ابالفضلی نیست


تعداد بازديد : 145
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:41
نویسنده:
نظرات(0)

 يا قمرالعشيره

لبریز از تو گفتنم اما نمیشود

اصلا زبان برای سخن وا نمیشود

لکنت زبان گرفته و مانده ام هنوز

دم از شما زدن به تقلا نمیشود

عمری قلم گرفته و یک خط نوشته ام

بر روی دفتر دلم آقا نمیشود

وصف تو کار من نه، که کار خود شماست

مجنون که از قبیله ي لیلا نمیشود

فرض محال کردم و دیدم که باز هم

در این خیال وسعتتان جا نمیشود

 

ساقی بریز باده که بر خود قلم زنم

دم از ظهور حضرت صاحب قلم زنم

 

گفتم که جرعه ای زنم از آبشارتان

لکنت زبان گرفته ام اما کنارتان

سر،سرخوشم نذر توام تا ابد،ابد

هر،هر نفس ز،زنده ام از،از بهارتان

من،من غلا،غلام دَ،درگه توام

من،من کجا،كجا و شَشَه شهریارتان

از،از ازل شُ شده ام مبتلای تو

دل،دل دلم شُ شده، شده دُ دُ دچارتان

ال الکنم مَ مدح تورا گُ گفتنم خطاست

بگشا گره،گره ز من شرمسارتان

 

باب المراد، باب دلی، ابوالفضائلی

ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی

 

جان دوباره ای به شجاعت دمیده اند

وقتی حماسه را به تَصَوُر کشیده اند

روز ازل میان تمامی واژه ها

نامی برای معنی مردی گزیده اند

وقتی که نام حضرتتان برده میشود

دلها رمیده اند و نفس ها بریده اند

زیبایی و وقار و شب و صبح پیش هم

در چشم های مست شما آرمیده اند

میخواستند کعبه بلرزد تمام قد

عباس را شبیه علی آفریده اند

 

جبر است و اختیار شدم آشنای تو

عشق است اگر که سر بدوانم برای تو

 

این شال نیست، رلف دل آرای دلبر است

این سرو نیست، قامت شمشاد پرور است

این تیغ نیست، ابروی پیوسته ای کمان

این شانه نیست، اوج هزاران کبوتر است

این هیبت که هست که این سان قیامت است

این بازوی که هست که این سان تناور است

مژگان نگر که وسعت دلها گرفته است

چشمش نگر که آینه ی مهر گستر است

از هرچه بگذریم سخن دوست خوش ترین

عباس مرتضی و ابالفضل حیدر است

 

تو انتخاب فاطمه ای بی قرین شدی

تو سرفرازی سر اُمّ البنین شدی

 

وقتی نبرد تازه نفس گیر میشود

لبخند بر لبان تو تصویر میشود

وقتی زره به سینه خود میزنی گره

این شانه ها به هیبت یک شیر می شود

تو نعره میکشی به رجز خوانی ات عجیب

تا هفت آسمان پُر ِتکبیر میشود

وقتی که تیغ ِتیز کمی چرخ می دهی

یک دشت پر سپاه زمین گیر میشود

هر سو نگاه میکنی از کشته پشته است

انگار ضربه های تو تکثیر میشود

 

موسی بگو عصای خودش را رها کند

جایی که کوه را دم تیغت جدا کند

 

ای آرزوی ماه و خیال شهاب ها

تنها ترین تجسم زیبای آبها

ای ابر پر کرامت بارانی ام ببار

بر این کویر خشک به جان سراب ها

ما را نگاه کن نظری زیر و رو شویم

شاید که بگذریم همه زین حجاب ها

حک گشته است روی تمامی نخل ها

ای مشکت آبروی تمامی آبها

ای یک تنه سپاه خیام امیر عشق

ای جان پناه زینب و جان رباب ها

 

کاری که کرد چشم تو ما را شکار کرد

ما را همیشه در به در روزگار کرد

 

پای شریعه چشم به چشمت برادرت

آمد ولی خمیده کمر پای پیکرت

طفلان هنوز چشم به راه رسیدنت

چشم رباب، چشم علی، چشم خواهرت

یک دختر سه ساله در خیمه مانده است

در انتظار دیدن لبخند آخرت

اما ز بس بر بدنت تیر خورده است

جايي نمانده است بر این جان پر پرت

اُمّ البنین نبود نشینی به دامنش

زهرا گرفته رأس تو را جای مادرت

 

با تو کسی به کوچه ي غم ها گذر نکرد

با تو کسی به قامت زینب نظر نکرد

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 101
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:33
نویسنده:
نظرات(0)
يا باب الحوائج مي آيد از بهشت خبرها يكي يكي امشب گشوده شد همه درها يكي يكي وقتي علي دوباره قد

    يا باب الحوائج

مي آيد از بهشت خبرها يكي يكي

امشب گشوده شد همه درها يكي يكي

وقتي علي دوباره قدم ميزند به خاك

مبهوت ميشوند نظرها يكي يكي

بالا بلندي آمده و پيش قامتش

خم ميشوند كوه و كمرها يكي يكي

تنها خليل نيست كه يعقوب هم رسيد

قربانيش كنند پسرها يكي يكي

يك قوم از جمالش و يك قوم از جلال

دل نَه كه ميدرند جگرها يكي يكي

خورشيدي از قبيله ي هاشم دميده تا

حيران كُنَد نگاه قمرها يكي يكي

 

نامش حماسه را به غزل بند ميزند

اُمّ البنين به فاطمه لبخند ميزند


تعداد بازديد : 163
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:30
نویسنده:
نظرات(0)
يا باب الحوائج مي آيد از بهشت خبرها يكي يكي امشب گشوده شد همه درها يكي يكي وقتي علي دوباره ق

 

     يا باب الحوائج

مي آيد از بهشت خبرها يكي يكي

امشب گشوده شد همه درها يكي يكي

وقتي علي دوباره قدم ميزند به خاك

مبهوت ميشوند نظرها يكي يكي

بالا بلندي آمده و پيش قامتش

خم ميشوند كوه و كمرها يكي يكي

تنها خليل نيست كه يعقوب هم رسيد

قربانيش كنند پسرها يكي يكي

يك قوم از جمالش و يك قوم از جلال

دل نَه كه ميدرند جگرها يكي يكي

خورشيدي از قبيله ي هاشم دميده تا

حيران كُنَد نگاه قمرها يكي يكي

 

نامش حماسه را به غزل بند ميزند

اُمّ البنين به فاطمه لبخند ميزند

 

اي جامع جميع نشانيِّ مرتضي

عباس نَه تمام جوانيِّ مرتضي

گيسوي توست رشته ي جان امير عشق

ابروي توست طاق كمانيِّ مرتضي

وقت ركوع ميرسد از دستهاي تو

بر دست ما عقيق يمانيِّ مرتضي

با تو گدا ميان مدينه نيافتم

اي سفره دار سفره ي خوانيِّ مرتضي

وقت نبرد بازوي تو ارث برده است

حال و هواي ضربه ي آنيِّ مرتضي

زينب به روي خاك محال است پا نهد

جز با ركاب حضرت ثانيِّ كربلا

 

توحيد،رستگاريِ از تو شنفتن است

آموزش نبرد فقط از تو گفتن است

 

بايد براي فرش تو شهپر بياورند

بايد براي عرض ادب سر بياورند

بايد براي وصف تو از بين واژه ها

هنگام رزم واژه ي حيدر بياورند

خاك زمين تحمل جولان تو نداشت

بايد هزار عرصه ي محشر بياورند

بايد فقط به خاطر تفريح تيغ تو

هرقدر ميشود صف لشگر بياورند

قدري رجز بخوان كه همان اول نبرد

جنگاوران به پاي تو خنجر بياورند

بايد ميان خيل سياهي لشگرت

صدها سپاه مالك اشتر بياورند

 

شب را اشاره ي تو به زنجير ميكشد

حتي خدا براي تو تكبير ميكشد

 

ما را دليست بس كه خراباتي شماست

از آب و خاك صحن ِسماواتيِ شماست

پاي شما نوشته حساب مرا خدا

بي ارزش است گرچه دلم قاتيِ شماست

اين اشك چشم را به اميري نميدهم

اين قطره قطره ها همه سوغاتي شماست

مردم مرا به چشم غلاميت ديده اند

اينها هم از عنايت ساداتي شماست

شايد شبي به كوچه ي ما هم گذر كني

با سر رسيده ايم كه خيراتي شماست

 

دست مرا به پاي غمت بسته علقمه

دستم بگير حضرت بي دستِ علقمه

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 143
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:30
نویسنده:
نظرات(0)
يوسف اگر هست خريدار توست چند صباحي است كه بارانيم در به در كوچه ي حيرانيم سر به بيابان بگذارم دگر خ

 

يوسف اگر هست خريدار توست

چند صباحي است كه بارانيم
در به در كوچه ي حيرانيم
سر به بيابان بگذارم دگر
خسته از اين شهر بيابانيم
دست كسي هست به دادم رسد
من كه دگر روي به ويرانيم
دور و بر كوچه ي معشوق خود
روز و شبان گرم غزل خوانيم
كاش كه از دست قضا لحظه اي
دور سر يار بگردانيم


دور سر ماه بني هاشمي
نذر قدوم قمر فاطمي


صحن دله شهر چراغان شده
عشق در اين باديه مهمان شده
هوش و حواس همه ي عرشيان
جمع به يك زلف پريشان شده
شمع شب خانه ي خورشيد ها
جلوه ي يك ماه درخشان شده
دامنه ي دامن ام البنين
با گل رويش چو گلستان شده
پاي به سر كودكي حيدر است
اين كه در اين مهد نمايان شده


قند دل مادر او گشت آب
تا پدر عباس نمودش خطاب


آمدي اي نور كه پيدا شوي
ماه شب چارده ي ما شوي
آمدي اي چشمه ي خورشيد تا
روشني چشم مسيحا شوي
ساقي لب تشنه ي كرببلا
آمده اي تا كه تو دريا شوي
آمدي از صلب امير عرب
تا پسر حضرت زهرا شوي
كودك شيرين علي آمدي
تا نمك سفره ي مولا شوي
ما همگي تشنه لبان توايم
زودتر اي كاش تو سقا شوي


ما همگي كاسه به دست توايم
تشنه ولي يكسره مست توايم


يوسف اگر هست خريدار توست
نرخي اگر هست به بازار توست

بردن دل از همه ي اهل بيت
كار كسي نيست فقط كار توست
هر كه فقط خواب تو بيند به خواب
تا ابد الدهر گرفتار توست
هفت بهشتي كه خدا گفته است
باغچه اي در پس ديوار توست
مادر من داده مرا دست تو
گفته ابوالفضل نگهدار توست


ذكر مدام دل من صبح و شام
حضرت عباس عليه السلام


اي پسر شير خداوندگار
وي خم ابروت خم ذوالفقار
در صف صفين زدي كآن چنان
روز به چشم همه شد شام تار
بازي در كودكي ات بود و شد
لشكري از بازي تو تار و مار
ميمنه تا ميسره ي شام بود
يكسره در ناله اي أين الفرار
زاده ي «شعثا» كه همه گفته اند
يك تنه او هست خودش صد هزار
با پسرانش به درك رفته اند
با لب شمشير تو اي تك سوار


گر بروي ميمنه تا ميسره
كار سپاهي بشود يكسره


سوره ي خورشيد اگر مي رسد
در پي آن شأن قمر مي رسد
عاقبت از جلوه ي اين مهر و ماه
ظلمت ما نيز به سر مي رسد
همت و هميّت خون پدر
هر چه كه باشد به پسر مي رسد
تا كه علم بر سر دوش تو هست
كي به سوي خيمه خطر مي رسد
اي پدر مشك به اشكت قسم
زخم غم تو به جگر مي رسد
قبل رسيدن به كنار تنت
دست برادر به كمر مي رسد
قد تو طوبي است چرا اينقدر
قبر تو كوچك به نظر مي رسد


اي علم افراشته در عالمين
اكشف يا كاشف كرب الحسين
(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 221
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:25
نویسنده:
نظرات(0)
يا قمرالعشيره آسمان جلوه اي اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر

 

يا قمرالعشيره

آسمان جلوه اي اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

شب ميلاد تو همه ديدند

نخل ام البنين ثمر دارد

آمدي و حسين قادر نيست

از نگاه تو چشم بر دارد

كوري چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

اي رشيد علي نظر نخوري

شهر چشمان خيره سر دارد

 

باب حاجات ، كعبه ي خيرات

بر تو و قدو قامتت صلوات

 

اي نسيم پر از بهار علي

ماه در گردش مدار علي

چقدر مشكل است تشخيصت

تا كه تو مي رسي كنار علي

با تو يك رنگ ديگري دارد

شجره نامه ي تبار علي

دومين حيدر ابوطالب

صاحب غيرت و وقار علي

به شما ميرسد ذخيره ي طف

همه ي ارث ذوالفقار علي

 

اي علمدار و سر پناه حسين

حضرت حمزه ي سپاه حسين

 

كاشف الكربي و تمنا من

دستهاي هميشه بالا من

تو بر اين خاكها بكش دستي

اگر اين خاك زر نشد با من

سر سال است مرد مسكينم

مكش از دست خاليم دامن

چقدر فاصله است اي دريا

از مقام ظهور تو تا من

تو بزرگ قبيله ي آبي

تو غديري ، فراتي اما من

 

خشكسالم ، كوير بي آبم

روزگاري است تشنه ميخوابم

 

كمرت جايگاه شمشير است

لب تو جايگاه تكبير است

سر ما رابزن همين امروز

صبح فردا براي ما دير است

هيچ كس روبه روت نيست مگر

آن كسي كه ز جان خود سير است

سيزده ساله حيدري كردي

پسر شير بيشه هم شير است

گيرم افتاده است روي زمين

دست تو باز هم علمگير است

 

پسر شاه لافتي عباس

اي جواني مرتضي عباس

 

از نگاه كبوتري وارم

به مقام تو غبطه ميبارم

سر من را اگر بگيري باز

به دو ابروي تو بدهكارم

ارمني هم اگر حساب كني

دست از تو بر نميدارم

بده آن مشك پاره ي خود را

تا براي خودم نگهدارم

بي سبب نيست گريه ي چشمم

حسرت صبح علقمه دارم

 

با تمامي شور و احساسم

آرزومند كف العباسم

 

زلف ما را ز مشك وا نكيند

لب ما را از آن جدا نكنيد

پاي ما را به جان خالي مشك

در حريم فرات وا نكنيد

دست بر زيرتان نمي آرد

آبها اينقدر دعا نكنيد

تيرها روي اين تن زخمي

خودتان را به زور جا نكنيد

تازه طفل رباب خوابيده

جان آقا سر و صدا نكنيد

 

تا كه از مشك پاره آب چكيد

رنگ از چهره ي رباب پريد

علي اكبر لطيفيان)


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:25
نویسنده:
نظرات(6)
يا قمرالعشيره چشم ها قبله گاه دريا شد صف مژگان دوست تا واشد همه ديدند خيل مژگان را چشم خيمه پر

 

يا قمرالعشيره

چشم ها قبله گاه دريا شد

صف مژگان دوست تا واشد

همه ديدند خيل مژگان را

چشم خيمه پر از تماشا شد

تا كه بالا روند از دوشش

بين طفلان دوباره دعوا شد

دشمن از دور هم نظر ميكرد

بسكه حيران قدّ و بالا شد

دست بر دامن كرامت او

همه ي آبهاي دنيا شد

 

صاحب جود و تيغ و مشك و علم

آبروي تمام اهل حرم

 

تيغ تا در مصاف بر دارد

آسمان هم شكاف بردارد

نيست ممكن كه در برابر خصم

ذرّه اي انعطاف بر دارد

بدن او زره نمي خواهد

تيغ را بي غلاف بر دارد

چه مهيب است نعره اش كه ترك

سينه ي كوه قاف بر دارد

بوسه از خاك پاي او جبريل

لحظه هاي طواف بردارد

 

تك يل كربلا اباالفضل است

باب حاجات ما اباالفضل است

 

گره در بين ابروان افتاد

رعد و برقي در آسمان افتاد

كيست اين مرد غيرت طوفان

كه سپاهي نفس زنان افتاد

به گمانم علي جوان شده است

آتشي بين كهكشان افتاد

از افق تا افق تمامي خلق

پيش اين دست پر توان افتاد

 

گر اراده كند در اين صحرا

ميبرد تا به خيمه دريا را

 

اين صدا از هجوم يك شير است

ناله ي دشمني زمين گير است

كوفيان آمده امير حسين

واي بر ما زمان تسخير است

همگي قبر خويش را بكنيد

كه علمدار گرم تكبير است

چه قد و قامتي چه بازويي

طاق ابرو ببين كه شمشير است

مشك بر روي دوش آورده

آب در پاي او سرازير است

اين اگر مرتضاست واويلا

چقدر هيبتش نفس گير است

 

رجزش دشنه بر جگر بزند

واي از ماه اگر كه سر بزند

 

كودكان تشنه اند اما رفت

خبر آمد كه باز سقا رفت

گره بر معجر سكينه زنيد

كه پناه حرم از اين جا رفت

ناله ميزد رباب در خيمه

طفلم از دستم اي خدايا رفت

در كنار شريعه بر سر او

سر سرنيزه ها به بالا رفت

ز سر پيكري كه بي دست است

قد كمان ، قد شكسته زهرا رفت

 

باز بانوي خسته اي آمد

به سر سر شكسته اي آمد

 

اي كه افتاده غرق خون به برم

سر به دامان من بنه پسرم

سر به زانوي من بذار و بخواب

خاك غربت دوباره شد به سرم

من كنار تو دست بر پهلو

و تو بي دست پيش چشم ترم

كاش ميشد ز خاك برخيزي

كاش ميشد تورا به خيمه ها ببرم

گر تنت را ز خاك بردارم

به خدا تير ميكشد كمرم

 

گرچه سعي و تلاش خود كردي

بعد تو خيمه ماند و نامردي

شاعرش را نميشناسم))

 


تعداد بازديد : 127
پنجشنبه 01 تیر 1391 ساعت: 16:24
نویسنده:
نظرات(0)
امشب که شب خجستة میلاد است ذکر ملکوتیان مبارکباد است شادند اگر

امشب که شب خجستة میلاد است                                      ذکر ملکوتیان مبارکباد است

شادند اگر جمله محبان چه عیب                                     بیش از همه دلها دل زهرا شاد است

                                                            ***

بر روی حسین نور داور صلوات                                                 بر موی اباالفضل دلاور صلوات

میلاد حسین است و اباالفضل رشید                                      بفرست تو بر این دو برادر صلوات

                                                            ***

برخیز که نور مشرقین آمده است                                         از بهر علی نور دو عین آمده است

زهرای عزیز شادمان است زیرا                                            عباس به یاری حسین آمده است

                                                            ***

تو ای تنها ترین سقا اباالفضل                                                         دلاور مرد عاشورا اباالفضل

 تو بی آب آمدی لب تشنه ماندی                                                 میان ساحل دریا اباالفضل

                                                            ***

در شط فرات ، کام عطشان عباس                                       سر داد به راه حیِّ سبحان عباس

جان کرده نثار راه فرزند رسول                                             گردید فدای دین و قرآن عباس

                                                            ***                                                                  

ای صفدر میدان شجاعت عباس                                          وی قلزم موّاج شهامت عباس

خواندی ز ازل ، درس جوانمردی را                                        در دامن عصمت و امامت ، عباس

                                                            ***                        حبیب الله خبازکاشانی(خبّاز )

ای آن که توئی بر همه کشتی نجات                                      سردار حسینی به مقام درجات

دست از بدنت جدا شده بهر حسین                                        بر دست بریده ات درود و صلوات

                                                            ***

ساقی لب تشنه گاه عباس                                                           ای علمدار جوان عباس

از کف بریز آب روان عباس                                                           بشنو خروش کودکان عباس

                                                            ***

افتاد ز تن ، چو دست عباس                                                           هرگز نبوَد شکست عباس

از پرچم  کربلا، بلند است                                                             آوازة ضرب شست عباس



تعداد بازديد : 155
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
فروزان مشعل امیّد عباس چراغ مکتب توحید عباس

فروزان مشعل امیّد عباس                                                        چراغ مکتب توحید عباس

به برج عاشقی ماه دل افروز                                            سپهر عشق را خورشید عباس

شب میلاد عباس رشید است                                             به دلها غرق در نور امید است

ابوالفضل دلاور گشت مولود                                              که شد عالم ازین مولود خشنود

فروغ  دیده ام البنین است                                                       گل باغ امیرالمؤمنین است

امیر لشکر عشق است عباس                                               یَم پهناور عشق است عباس

بنازم بر چنین مولود مسعود                                                که در بیت علی گردیده مولود

                                                            ***
تعداد بازديد : 157
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
نور دل زهرا و علی هست اباالفضل پروردة دست سه ولی هست اباالفضل محتاج به اویند همه

نور دل زهرا و علی هست اباالفضل                    پروردة دست سه ولی هست اباالفضل

محتاج به اویند همه مسلم و کافر                          والله که بین المللی هست اباالفضل


تعداد بازديد : 145
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
مشب بهشت وحی باغ یاس دارد امشب سحر عطر گل احساس دارد امشب اما

مشب بهشت وحی باغ یاس دارد                                       امشب سحر عطر گل احساس دارد

امشب امام الناس خیر الناس دارد                                       امشب امیرالمؤمنین عباس دارد

                                            روشن چراغ دیدةحیدر شد امشب

                                           اُمّ الادب اُمّ البنین مادر شد امشب

امشب مه شمس ولایت اختری زاد                                      بر شمس دین ماه محمّد منظری زاد

در بیت حیدر بهر حیدر حیدری زاد                                        در چهارم شعبان حسین دیگری زاد

                                          گلواژة دیوان عاشوراست این طفل        

                                           اُمّ البنین ریحانة زهرا ست این طفل


تعداد بازديد : 125
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
ای ز جمال تو هویدا علی وز قد و بالای تو پیدا

ای ز جمال تو هویدا علی                                                         وز قد و بالای تو پیدا علی

به عشق نبود به تو کس همنشین                                              ای پسر ارشد اُمّ البنین

ای که احسان یم بی ساحلی                                                      بر تو سزد نام ابوفاضلی

فخر به تو شاه نجف می کند                                              کسب شرف از تو شرف می کند

مهر و وفا ریزه خور خوان تو                                                 صدق و صفا دست به دامان تو

چکیده صداقت اَبی تو                                                              خلاصة حسین و زینبی تو

یافت ادب از ادبت آبرو                                                              عشق بَرَد نام تو را با وضو

نی علیّت نور بصر خوانده است                                       فاطمه هم  ترا پسر خوانده است

چهار امامی که تو را دیده اند                                              دست علم گیر تو بوسیده اند 

چشم خداوند چو دست تو دید                                      بوسه زد و اشک به چشمش چکید

با لب آغشته به زهر جفا                                                        بوسه زد دست تو را مجتبی

دید چو در کرب و بلا شاه دین                                               دست تو افتاده به روی زمین

خم شد و بگذاشت بر دیده اش                                        بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

                                                طفل بُدی مادر والا گهر  

                                                برد ترا ساحت قدس پدر
تعداد بازديد : 335
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
علمدار عشق خدای دلم تو دنیا تویی لیلای دلم می سوزه دل از تب عاشقی اومد شب تو شب عاشقی تو اوج خدا

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

می سوزه دل از تب عاشقی

اومد شب تو شب عاشقی

تو اوج خدا می بری من را

فقط تویی که می خری من را

دل را می بره عطر نفست

بذار بمونم کنج قفست

میاد صدای تیغ دو دمت

خدا را دیدم توی حرمت

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

به پرچم تو نگاه همه

تو را می خونند یل فاطمه

تو را می خونند پناه حسین

نگاه تو به نگاه حسین

ماه آسمون روی ماه تو

می خوام بشینم سر راه تو

منم آواره ی مرام تو

تا زنده باشم غلام تو

من را برسون به برادرت

می خوام بمیرم برا خواهرت

برات می تپه دل نوکرت

من را می کشی فدای سرت

امید همه به بازوی تو

می شینه فلک روبروی تو

دلم اسیر چشم سیاهت

تو قلب منه تیر نگاهت

علمدار عشق خدای دلم

تو دنیا تویی لیلای دلم

اباالفضل قمر بنی هاشم ...


تعداد بازديد : 257
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
تو دستای آسمون خنده ی ماهو بببین امید همه ی نا امیدا رو ببین رو دامن ام البنین علم می زنه بوسه ب

تو دستای آسمون

خنده ی ماهو بببین

امید همه ی نا امیدا رو ببین

رو دامن ام البنین

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

مثل سیبی كه خدا دو قسمت كرد از میون

صورت طفلو نگاه با صورت اربابمون

ترانه ی زمین و آسمون

اینه به قدمای آقامون

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

سراسرش معجزه است

جلوه جلوه ی پا تا سرش

می گیره آسمونو زیر بالو پرش

با یه نگاه خواهرش

كشتی عشق حسین

به سمت ساحل اومده

پسر شیر خدا

ابوالفضائل اومده

نگار اینهمه دل اومده

شبیه ماه كامل اومده

نسب داره از نسب حیدر

لقب داره از صاحب كوثر

ادب داره از ادب مادر

امیری مدد آقا ابالفضل

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل

ممنونم از فاطمه

برای این سرنوشت

اونكه آب و گلمو با گل تو سرشت

زندگیمو كرده بهشت

از روزی كه خواستم

این شده قانون دلم

تو شدی ماه شبه

بی سرو سامون دلم

برای تو پریشونه دلم

پای عاشقی میمونه دلم

صدا می كنه بی نشونارو

جدا می كنه پریشونا رو

دعا می كنه آسمونا رو

علم می زنه بوسه به دستات

حرم میزنه بوسه به چشمات

كرم می زنه بوسه لبهات

امیری مدد آقا ابالفضل
تعداد بازديد : 187
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
با می عشق سرشته آب و گلم یكی نوشته رو ساق عرش دلم ابالفضل ای بهار علی ابالفضل ای قرار علی ابالفض

با می عشق سرشته آب و گلم

یكی نوشته رو ساق عرش دلم

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

حرم امنت شده به عالم پناه

دلا رو بردی با گوشه ی یك نگاه

ابالفضل ای خدای ادب

ابالفضل ای ستاره نسب

ابالفضل ماه عرش خدا

ابالفضل افتخار عرب

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

رو در خونت نوشته دارالشفا

قطره ای از تو چكید و شد كربلا

ابالفضل آبروی علی

ابالفضل نور روی علی

ابالفضل ضرب شاه نجف

ابالفضل آبروی علی

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

اونیكه با تو بی خبر از عالمه

اگه برا تو بمیره بازم كمه

ابالفضل من غلام توام

ابالفضل صید دام توام

ابالفضل صاحب دلمی

ابالفضل مست جام توام

ابالفضل ای بهار علی

ابالفضل ای قرار علی

ابالفضل شیر شیر خدا

ابالفضل ذوالفقار علی

انت نور فی فؤادی

انت.....

والسرور....

ذكر اسمك خیر زادی

....حبك فی المعادی

عاشقی دردیه دوا نداره

دوای عاشقی نگاه یاره

از اون شبی كه خوابتو دیدم

تب دل من روی هزاره

امیری حسین و نعم الامیر

 


تعداد بازديد : 165
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
عشق تکرار آدم و حواست سیب ممنوعه ی بهشت خداست عشق یک واژه ی جدیدی نیست ماجرای قدیمی دنیاست مثل ی

عشق تکرار آدم و حواست

سیب ممنوعه ی بهشت خداست

عشق یک واژه ی جدیدی نیست

ماجرای قدیمی دنیاست

مثل یک ماه اول ماه است

گاه پیدا و گاه نا پیداست

نسل ماه نسل عاشقند اصلا

عاشقی شغل خانواده ی ماست

عشق مشق شب بزرگان است

مثل سجاده ای که رو به خداست

عشق این روزگار اباالفضل است

صد و سی  و سه بار اباالفضل است

اباالفضل ...
تعداد بازديد : 293
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد روز میلاد تو همه دیدند نخل ام البنین ثمر دارد آمدی و حس

آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد

روز میلاد تو همه دیدند نخل ام البنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست از نگاه تو چشم بردارد

کوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسردارد

ای رشید علی نظر نخوری شه چشمان خیره سر دارد

نام حاجت تلاطم خیرات بر تو و قد و قامتت صلوات

ای نسیم پر از بهار علی ماه در گردش مدارعلی

چقدر مشکل است تشخیصت تا که تو می رسی کنار علی

با تو یک نور دیگری دارد شجره نامه ی تبار علی

دومین حیدر ابو طالب صاحب غیرت و وقار علی

به شما می رسد تمام و کمال همه ی ارث ذوالفقار علی

ای علمدار و سرپناه حسین حضرت حمزه ی سپاه حسین

خوش سایه حی قدیم دنیا من

جستجوهای پشت دریا من

روی این خاک ها بکش دستی

اگر این خاک ها زر نشد با من

سر سال است مرد مسکینم

مکش از دست خالی ام دامن

چقدر فاصله است ای دریا

از ظهور مقام تو تا من

تو بزرگ قبیله ی آبی

تو غدیری فراتی اما من

خشکسالم کویر بی آبم

روزگاریست تشنه می خوابم

کمرت جایگاه شمشیر است

لب تو آستان تکبیر است

سر ما را بزن همین امروز

صبح فردا برای ما دیر است

اقا جان هیچ کس روبروت نیست مگر

آن کسی که ز جان خود سیر است

سیزده ساله حیدری کردی

پسر شیر بیشه هم شیر است

گیرم افتاده است روی زمین

دست تو باز هم علمگیر است

پسر شاه لا فتی عباس

ای جوانی مرتضی عباس

از نگاه کبوتری وارم

به مقام تو غبطه می بارم

سر من را اگر بگیری باز

به دو ابروی تو بدهکارم

ارمنی هم اگر حساب کنی

باز دست از تو بر نمی دارم

بده این مشک پاره ی خود را

تا برای خودم نگه دارم

بی سبب نیست گریه ی چشمم

آخه حسرت صبح علقمه دارم

با تمامی شور و احساسم

آرزومند کف العباسم ...

زلف ما را ز مشک وا مکنید

شب ما را از آن جدا مکنید

پای ما را به جان خالی مشک

به حریم فرات وا مکنید

دست بر زیرتان نمی آرد

آب ها این همه دعا مکنید

تیرها روی این تن زخمی

خودتان را به زور جا مکنید

آخه تازه طفل رباب خوابیده است

جان آقا سر و صدا مکنید

تا که از مشک پاره آب چکید

رنگ از چهره ی رباب پرید

یا اباالفضل ...

یا حسین ...


تعداد بازديد : 633
دوشنبه 07 فروردین 1391 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 9
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف