تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت علی اصغر(ع)-شهادت
بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد...
بغضی میان حنجره اش جا گرفت و بعد...
رو کرد سمت کوفه و تا گفت: این علی ست
کینه میان سینه ی شان پا گرفت و بعد...
تیری شد و سه شعبه شد و در کمان نشست
یادی ز عقده های پدرها گرفت و بعد...
هو هو نبود روی لبش، لا إله بود
إذنی ز لات و هبّل و عُزّی گرفت و بعد...
هر شعبۀ سه شعبه به قلبی نشانه رفت
پس جان طفل و مادر و بابا گرفت و بعد...
پای پدر به لرزه که افتاد ناگهان
قلبش به یاد حضرت سقا گرفت و بعد...
می گفت نیزه ای که علمدار را شکست
با یک اشاره ماهی ما را گرفت و رفت...
مادر میان خیمه به گهواره خیره گفت:
بر روی دست، هست خودش را گرفت و بعد...
تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 01 آذر 1391 ساعت: 9:46
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب