چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب

چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب

چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب

چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب

چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب
چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
چگونه خاک بریزم به روی زیبایت که تو بخندی و من هم کنم تماشایت به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود ب

چگونه خاک بریزم به روی زیبایت

که تو بخندی و من هم کنم تماشایت

به غیر گریه ی بی اشک تو جواب نبود

برای ناله هل من معین بابایت

مزار کوچک تو پر شده ست از خونت

بخواب ماهی من در میان دریایت

مرا ببخش عزیزم که جای قطره ی آب

به یک سه شعبه برآورده ام تقاضایت

چگونه جسم تو پنهان کنم که میدانم

به وقت غارتمان می کنند پیدایت

بخواب در دل این خاک تا کمی وقت است

که بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت

بیا رباب که این شاید آخرین باریست -

که خواب می رود او با نوای لالایت

اگر نشد که شود سایه ی سرت امروز

به روی نیزه شود سایه سار فردایت

 

محمد علی بیابانی


تعداد بازديد : 193
دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت: 8:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف