ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3

ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3
ولادت و شهادت حضرت معصومه (س) - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عمری غُبارِ حضرتِ معصومه ایم ما تا در جوارِ حضرتِ معصومه ایم ما هرچند بارِ حضرتِ معصومه ایم ما در سا

عمری غُبارِ حضرتِ معصومه ایم ما
تا در جوارِ حضرتِ معصومه ایم ما
هرچند بارِ حضرتِ معصومه ایم ما
در سایه سارِ حضرتِ معصومه ایم ما
اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه ایم ما

ای آرزویِ پنجره فولاد آمدیم
ای قبله گاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
بابُ الجَواد حاجتِ ما داد آمدیم
حالا کنارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا نور میدَمی به تمامِ چراغها
رَد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج میرویم به دوش بُراقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بی قرارِ حضرتِ معصومه ایم ما

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو
ما گَشته ایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو
شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو
یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو
مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومه ایم ما

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست
از خادمانِ کعبه یِ دارالشفایِ توست
تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست
ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست
شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه ایم ما

با لطفِ مادرانه ات اِحیا شدیم شُکر
بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا شدیم شُکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر
ذُریه های حضرت زهرا شُدیم شُکر
ایل و تبارِ حضرتِ معصومه ایم ما

بانو ! اگر چه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم
از خِشتهایِ خانه یِ موسی بنِ جعفَریم
عُمریست از کنارِ شما لُقمه میبَریم
از صحنِ جامع آمده ایم و کبوتریم
سُجده گذارِ حضرتِ معصومه ایم ما

ما را نشان گرفت اگرچه مَلالِ غَم
هر چند پُر شده همه جا قیل و قالِ غَم
ما را گِره زدند به پرهایِ بالِ غَم
ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم
تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا سر سپرده ی عَلَم زینبیه ایم
سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیه ایم
ما از غبارِ محترمِ زینبیه ایم
ما کُشته مُرده یِ حرمِ زینبیه ایم
چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه ایم ما

 


حسن لطفی


تعداد بازديد : 130
دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت: 17:20
نویسنده:
نظرات(0)
بانو بهشت گوشه پنهان چشم توست دریا همیشه تشنه باران چشم توست با تو بهار ماندنی است و فرشته وار تسب�

بانو بهشت گوشه پنهان چشم توست

دریا همیشه تشنه باران چشم توست

با تو بهار ماندنی است و فرشته وار

تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست

وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست

دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست

پایین پای درس تو عمری نشسته است

مریم همان که جزو مریدان چشم توست

ای جانماز هرشبه ات بال جبرییل

قبله تمام مایل ایمان چشم توست

توحید از کلام شما اب میخورد

ایران ما هنوز مسلمان چشم توست

اقرار میکنم که قلم لال میشود

هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست

در ریشه های باور شعرم حلول کن

شرمنده ام بضاعت من را قبول کن

 


حسن کردی


تعداد بازديد : 121
دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت: 17:18
نویسنده:
نظرات(0)
چندیست زیارتِ حرم می خواهم از فاطمه احسان و کرم می خواهم چندیست قدم زدن به عشقت بانو در طولِ خیابا�

چندیست زیارتِ حرم می خواهم
از فاطمه احسان و کرم می خواهم

چندیست قدم زدن به عشقت بانو
در طولِ خیابانِ اِرّم می خواهم

از دستِ کریمِ تو هزاران حاجت
یک یک به ازای هر قدم می خواهم

لبخند و سُرور و عشق و شیدایی و مِهر
حتّی شده گاهی از تو غم می خواهم

حالا که تو بانوی کرامت هستی
من نعمتِ بی حدّ و رقم می خواهم

این جا حرمِ دل است و من از بانو
توفیقِ حضورِ دم به دم می خواهم

وابسته به حجمِ ظرفِ ایمانِ من است
گاهی چه زیاد و گاه کم می خواهم

سوهان که به جای خود… ولی از بانو
یک ظرف پر از نبات هم می خواهم

محمّد عابدینی

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 75
شنبه 17 بهمن 1394 ساعت: 17:20
نویسنده:
نظرات(0)
به دختِ موسیِ جعفر سلام باید داد به این سلاله یِ اطهر سلام باید داد همیشه وقتِ ورود از رواق آیینه ب�

به دختِ موسیِ جعفر سلام باید داد
به این سلاله یِ اطهر سلام باید داد

همیشه وقتِ ورود از رواق آیینه
به این بهشتِ سراسرسلام باید داد

به محضرِ ملکوتیِ خواهر سلطان
شبیهِ حضرت مادر سلام باید داد

کنار گنبد و گلدسته های معصومه
به سمت و سوی برادر سلام باید داد

یکی امام رئوف و یکی کریمه شده
به این دو آیتِ داور سلام باید داد

زمان  خواندنِ  متن  زیارتت  بانو
به روضه هایِ فراتر سلام باید داد

به روضه ی عطش و مشک خالیِ سقا
به روضه ی تنِ بی سر سلام باید داد

نگاهِ خسته ی زینب به سمت گودال و
به اشک و ضجه ی خواهر سلام باید داد

هجوم و غارت خلخال و سیلی و آتش
به گوش زخمی و معجر سلام باید داد

شراب و مجلس اغیار و کوچه و بازار
به راس های مطهر سلام باید داد

 

علی علی بیگی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2


تعداد بازديد : 167
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:19
نویسنده:
نظرات(0)
گرچه از دوریِ برادر خود ذره ذره مریض تر می شد عوضش میهمان مردم قم لحظه لحظه عزیزتر می شد تا بیایی تب�

گرچه از دوریِ برادر خود
ذره ذره مریض تر می شد
عوضش میهمان مردم قم
لحظه لحظه عزیزتر می شد

تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانه ها وا بود
در میان اهالی این شهر
سر مهمانی تو دعوا بود

خوب شد پرده های محمل تو
هر کجا رفته ای حجابت شد
خوب شد بامحارمت بودی
زانویی خم شد و رکابت شد

آب پاشیده اند و خاک مسیر
ذره ای روی چادرت ننشست
رد نشد ناقه ی تو از بازار
محمل چوبی ات سرت نشکست

کوچه ها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
می روی کوچه کوچه می گویی
ضربِ شامی عجب سنگین است

می رسی و حواس مردم هست
آب در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد

دختری بود باشما یانه؟
که اگر بود غصه ای کم داشت
جای زنجیر و خار و نامحرم
گرد خود چند چشم محرم داشت

معجرت احترام خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
روی سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار روی آن سر نیست

آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضه ی تو
حرف دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریز روضه ی تو

عمه اش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تاسحربیدار
کمکم کن رباب جای زمین
سر او را به دامنت بگذار

آمد از بین بازوان سر را
تا که بردارد عمه اش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک افتاد

 حسن لطفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 137
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:09
نویسنده:
نظرات(0)
سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟ عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟ دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟ شدم اسی�

سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟

عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟

دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمیخواهی؟

 

مران، به جان عزیزت پناه آوردم

خجالتم نده بانو گناه آوردم

تهیست دستم و یک سینه آه آوردم

تو سر شکستهء بی دست و پا نمیخواهی؟

نگاه کن به دلم، بی قرار یعنی من
خزان گرفتهء بی برگ و بار یعنی من
فقیر و بی هنر و خوار و زار یعنی من

عزا گرفته دلم بی نوا نمیخواهی؟

قسم به علم امامت علیمه یعنی تو
به حلم حضرت حجت حلیمه یعنی تو
قسم به نفس کرامت کریمه یعنی تو

میان این همه سائل مرا نمیخواهی؟

پناه بی کس و کاران نکن ردم بی بی
ببین که دلهره دارم، نگو بدم بی بی
فقیر و خسته به درگاهت آمدم بی بی

دل خرابِ به غم مبتلا نمیخواهی؟

من آمدم که بگویم فقط تو را دارم
ببار! بار دگر مانده بین گِل بارم
نخواه دست ازین التماس بردارم

مرا تو محض رضای خدا نمیخواهی؟

به یُمن عشق تو شاید خدا نگاهم کرد
نظر به آه من و این دل سیاهم کرد
به یک اشارهء تو عمر نوح خواهم کرد

تو خضر سازی و آب بقا نمیخواهی!

نمیرد آنکه برای غم شما پژمرد
نمیرد آنکه دلش را به رحمت تو سپرد
به امر تو دل دریا شکاف خواهد خورد

برای معجزه هایت عصا نمیخواهی!

تو جلوه کردی و قم شد دلیل معتبرش
همان حرم که پر از انبیاست هر سحرش
حرم نگو ‌که نشسته بهشت پشت درش

تو عرش داری و باد صبا نمیخواهی!

درون صحن تو‌ پهن است بال جبرائیل
شدست خادمتان، خوش بحال جبرائیل
چه بی ریاست، گلی بر جمال جبرائیل

غلام و نوکر پر ادعا نمیخواهی!

شباهت تو به آن کوه صبر دیرینست
شبیه نور عظیمی که رو به آیینست
شدست آینه ایوان و علتش این است

خدای آینه! ایوان طلا نمیخواهی!!

شبیه زینبی اما تفاوتی هم هست
همیشه دور و بر تو زیاد محرم هست
اگرچه بعد برادر به سینه ات غم هست

اگر شهید شود، بوریا نمیخواهی…

عماد بهرامی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 157
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:07
نویسنده:
نظرات(0)
با اینکه می رسم به تو و بار چندم است قلبم برای دیدن تو در تلاطــم است در سینه ام شکســته اگر یک ســبو

با اینکه می رسم به تو و بار چندم است
قلبم برای دیدن تو در تلاطــم است
در سینه ام شکســته اگر یک ســبو ، چه باک
صــدها دلِ شکــسته فدای ســرِ خُـــم است

آن قدر دل به عشق تو جاری شده سـت که
دریا شبیه قطره در این بیکـــران گــم است!
در من کــبوتری ست که مســت حــرم شده
این مستی مُدام نه از بوی گــندم است
از وصــف عاجزند مرا خیل واژه ها
حالم اگر عصــاره ی اشــک و تبســم است
بیهوده نیست روز و شب این شــهر روشن است
عشــق تو آتشی ست که در جــان مردم است
اینجاست برکــه ای که در آن غیر ماه نیست
معصــومه ای که خواهــر خورشــید هشــتم است

جایی که عطــر چــادر تو می وزد در آن
می پرسم از خودم که بهشــت است یا قــم است…؟

رضا نیکوکار

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 73
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:05
نویسنده:
نظرات(0)
امداینجا که محشرى باشد بوى زهراى اطهرى باشد خواهرى را ندیدم این گونه مثل این زن برادرى باشد چند تا �

امداینجا که محشرى باشد
بوى زهراى اطهرى باشد
خواهرى را ندیدم این گونه
مثل این زن برادرى باشد

چند تا شهر امده تا قم
شاید این شهر اخرى باشد
ناقه اش را به کوچه اى ببرید
که در ان مرد کمترى باشد

پرده ناقه اش تکان نخورَد
تا به او چشم این و آن نخورَد
اَى زن ها مراقبش باشید
به زمین پیش دیگران نخورَد
به نخ چادرش زبانم لال
دست امثال ساربان نخورَد
به لبان کسى مقابل او
بى هوا چوب خیزران نخورَد

چه قَدَربا وقار وارد شد
روى محمل سوار وارد شد
ناقه آفتاب همراهِ
چند تا پره دار وارد شد
مردهاشان کنار رفتند
ناقه اش در حصار وارد شد
واى از انجا که مادرى در شهر
با سر شیرخوار وارد شد

باز باهر حساب واى رباب
خیزران،لب،شراب،واى رباب
روى نیزه تکان نخور این قدر
على اصغر بخواب واى رباب
بازاحساس شیردرخودکرد
لحظه اى خورداب،واى رباب
صورتش سوخت بعدکرببلا
وسط افتاب،واى رباب

علی زمانیان

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 37
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:05
نویسنده:
نظرات(0)
بال این پروانه ها را جذب مکتب کرده ای عاشقان را یک به یک دیوانه مذهب کرده ای زیر ایوان خم شدن جان را

بال این پروانه ها را جذب مکتب کرده ای

عاشقان را یک به یک دیوانه مذهب کرده ای

زیر ایوان خم شدن جان را مودب میکند

بانوی معصومه ایران را مودب کرده ای

ارزش هر کوچه را عاشق معین می کند

کوچه ی ما را به لطف خود مقرب کرده ای

از تو ممنونم که با چشمان معصوم خودت

کار و بار زندگی ام را مرتب کرده ای

جمع خواهر با برادر می شود کرب و بلا

جان خود را داده ای تاکید مطلب کرده ای

من جسارت میکنم بانو مگر چیزی شده

دختر موسی بن جعفر پس چرا تب کرده ای

کوچه و بازار شهر ما مگر حرفی زده

علی حسنی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 101
شنبه 03 بهمن 1394 ساعت: 20:03
نویسنده:
نظرات(0)
به همین خانه سر زدن تنها بال و پر کشیدن و آنگاه تا کنار تو پر زدن تنها مثل فرهاد نام شیرینت به روی دل

به همین خانه سر زدن تنها
بال و پر کشیدن و آنگاه
تا کنار تو پر زدن تنها
مثل فرهاد نام شیرینت

به روی دل اثر زدن تنها
با همین ذکرهای زیبایت
به دهان گوهر زدن تنها
از فراغت به نشتری باید
حک به روی جگر زدن تنها
فاش باید که نام تو گفتن
دم ز تو در سحر زدن تنها
ای که هستی تو قابل تعظیم
بطلب قم به محضرت برسیم

هر عسل خود حلاوتی دارد
زایرت چه سعادتی دارد
هر که هر هفته می رود تا قم
با تو انگار الفتی دارد
هر کبوتر مقیم گنبد توست
خوش بحالش سعادتی دارد
شک ندارم برادرت بی بی
در حریم تو عزلتی دارد
شیعه بانو به شهر قم اصلا
زیر چتر تو شوکتی دارد
زائر ت با تو گرم میگیرد!
باتو انگار نسبتی دارد

ای که اخت الرضا و جانانی
عمه جان تمام ایرانی
بس که در خانه ات صفا داری
این همه دورخود گدا داری
رمز و راز کرامتت این است
پدری مثل مجتبی داری
عطر سیبی ز دامن زهرا
نور دیده ز مرتضی داری
مرهم درد عالمی بانو
در سر انگشت خود شفا داری
تو برای درد یک جهان ابنجا
درشفاخانه ات دوا داری

آمدم تا دلم شفا بدهی
حرم امام رضا بدهی

مثل زینب فراغ یارت شد
فصل زرد خزان بهارت شد
مثل مجنون تو در پی لیلی
بودی و همین شعارت شد
قاصدک که بی خبر آمد
خودش انگار غصه دارت شد
کوچه کوچه قدم قدم بانو
بوسه های زمین نثارت شد
حیف دوراز رضا شدی بی بی
معبر عشق او مزارت شد
عشق، جنس تو بود پس اصلا
سیم و زر کمترین عیارت شد

عاقبت مقیم قم شده ای
بانوی کریم قم شده ای

کربلا ولی مقرر شد
خواهری به غصه مضطر شد
در هجوم این همه غصه
مثل طوبی قد صنوبر شد
دید خواهر که زیر دست و پا
غرق خون پیکر برادر شد
و کمی بعد سر بریدن او
به روی نیزه جای آن سر شد
دست های پلید جرات کرد
غارت خیمه ها و معجر شد
و کمی بعد اسیری زینب
بخت و تقدیر این مقدر شد

کربلا چه غوغا شد
خواهری اسیر اعدا شد


قاسم احمدی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 185
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
تا مهر خواهری است ، برادر همیشه هست دنبال هر برادر ، خواهر همیشه هست این جذبه های عشق تمامی نداشته د

تا مهر خواهری است ، برادر همیشه هست
دنبال هر برادر ، خواهر همیشه هست

این جذبه های عشق تمامی نداشته
دلدادگی میان دو دلبر همیشه هست

تا مرو از مدینه ، مسیر محبت است
این جاده های نور معطر همیشه هست

معصومه زینب است و رضا جز حسین نیست
ترکیب های عشق برابر همیشه هست

با بودن شفیعه ، قیامت به کام ماست
گرچه هراس عرصه ی محشر همیشه هست

پیداست در حریم تو اجلال فاطمه
جاری به صحن های تو کوثر همیشه هست

باید که تو مراقبت از پهلویت کنی
دیوارهای کوچه و آن در همیشه هست

در ذهن پرنیانی اولاد فاطمه
آن خاطرات زخمی مادر همیشه هست

از وقتی آمدی تو به قم با قبیله ات
اطراف تو ولایی و یاور همیشه هست

بازار داشت قم ، تو که آنجا نرفته ای
در روضه ات اشاره به معجر همیشه هست

تا که نسیم هست ، بوی زلف می رسد
بالاتر از سر همه یک سر همیشه هست

رضا رسول زاده

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 85
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت د�

خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود
جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود

نامه با خط برادر داشت در دستان خود
خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود

بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و
بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود

بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم
خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود

رود غم های پدر،دریای دوری رضا
بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود

زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد
این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود

روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته
داغ سنگین بود،روضه،روضه ی ناموس بود

در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد
آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود

مهدی رحیمی (زمستان)

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 113
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد �

دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم

محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم

ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد

چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم

از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟

شده تسکین به همین نامه کمی آلامم

چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد

میهمانِ قم و این سلسله خوش نامم

چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من

فکر آوارگی زینبو شهرِ شامم

جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم

سرِبازار ندادست کسی دشنامم

داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم

دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم

عزتم را نشکستند خیالت راحت

غیرتم را نشکستند خیالت راحت

پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من

حرمتم را نشکستند خیالت راحت

مثلِ کوفه وسط خطبه من کف نزدند

صحبتم را نشکستند خیالت راحت

دست بر سینه مودب همه ره وا کردند

شوکتم را نشکستند خیالت راحت

با لگد باز نکردند درِ بیت النور

خلوتم را نشکستند خیالت راحت

قم کجا شام کجا غربت سادات کجا

سرِ بر نیزه و دروازه ساعات کجا
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای

یک سر و این همه آزار خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند

گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد

بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند

ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند

راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد

این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین

نوبت من شده این بار خدارحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند

قاسم نعمتی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 65
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
اگرچه بال پریدن به آسمان داری فرشته ای وبه روی زمین مکان داری نه از فرشته هم انگار برتری بانو چراکه

اگرچه بال پریدن به آسمان داری
فرشته ای وبه روی زمین مکان داری

نه از فرشته هم انگار برتری بانو
چراکه دختر موسی ابن جعفری بانو


رسیده از حرمت بی شمار رحمت ها
اگر به پای تو افتاده اند بهجت ها

در بهشت گمانم که نه،بهشت اینجاست
نوشته اند حریم تو مرقد زهراست

چراغ های حریمت ستاره و ماه است
چقدرگوشه ی هرصحن آیت الله است

نشسته ایم و به لب اشفعی لنا داریم
اگر چه بر سر سجاده ربنا داریم

قرار بود قرار دل رضا باشی
چگونه میشود آخر ازو جدا باشی

قرار بود بیایی ولی توانت رفت
به شوق وصل به زهر فراغ جانت رفت

غریب میروی و هیچکس کنارت نیست
تمام زندگیت، هستی ات بهارت نیست

خدا نخواست ببینی غم برادر را
نخواست باز ببیند شکسته خواهر را

زنان طوس به جای تو خواهری کردند
اگر چه نجمه نبوده ست مادری کردند

گمان مکن که شود باز کربلا تکرار
قرار نیست رود خواهری سر بازار

نه طوس کرببلا باشد و نه قم کوفه
نه شهر شام و نه آن روضه های مکشوفه

سری به نیزه ندیدی به پیش چشمانت
طناب داغ اسارت ندیده دستانت

“کسی که داغ برادر کشید زینب بود
کسی که ناله ی مادرشنید زینب بود”

غروب بود ، همین که رسید در گودال
تمام موی سرش شد سفید در گودال

ازاین طرف روی نیزه سر برادر رفت
ازان طرف پی یک گوشواره لشگررفت

بس است تا به قیامت مصیبت زینب
شکست قلب زمین از اسارت زینب

شکست قلب زمین و زمان به تنگ آمد
به سمت معجرزینب همینکه سنگ آمد

سید حجت بحرالعلومی طباطبایی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 77
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:24
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت معصومه در قم ” زینب ” اما کربلا هر دو مهمانند … اما این کجا و آن کجا ؟ علیرضا خوش منظر

حضرت معصومه در قم ” زینب ” اما کربلا

هر دو مهمانند … اما این کجا و آن کجا ؟

علیرضا خوش منظر

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 83
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:21
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) همشیره ات از تو گله بسیار دارد حالی شبیه آتش نیزار دارد اصلا�

 

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

همشیره ات از تو گله بسیار دارد

حالی شبیه آتش نیزار دارد

 

اصلاً خبر داری که افتاده به بستر

اصلاًخبر داری تن بیمار دارد

 

حق میدهم نشناسی اَم خیلی شکسته م

چه می توان کرد عاشقی آثار دارد

 

ای کاش یک پیراهنت در پیش من بود

آغوشم این شب ها هوای یار دارد

 

در را که هرکس زد به خود گفتم تو هستی

یک منظر شوقی به جز دیدار دارد

 

سربسته می گویم به تو این حرف ها را

هر جمله ام در باطنش اسرار دارد

 

این شهر خیلی احترامم را نگه داشت

این شهر لطف و خوبیِ سرشار دارد

 

یکبار من را از شلوغی رد نکردند

با اینکه که خیلی کوچه و بازار دارد

 

اینجا نه یک نا محرمی نزدیک من شد

نه اینکه قصد اذیت و آزار دارد

 

نه دور تا دور من از اوباش پر شد

نه هچکس با تازیانه کار دارد

 

نه خانه ام ویرانه ای بی سقف و در شد

نه اینکه اصلاٌ ریزش آوار دارد

 

نه چادرم خاکی شده نه دست خورده

نه که غرورم زخم از انظار دارد

 

اوضاع عمه زینبم طوری دگر شد

از گریه ها یک عمر چشم تار دارد

 

نیمه تنش زخم است و نیمی هم کبود است

چه یادگاری ها ز نیزه دار دارد

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 69
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:19
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) دارد مسیح ما میاید دیگر از راه پس خیر میبیند گدا سرتاسر از راه م�

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

دارد مسیح ما میاید دیگر از راه

پس خیر میبیند گدا سرتاسر از راه

ما قبله خود را گرفتیم آخر از راه

دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

 

از شوق لبریز است چشم جاده حتی

از خانه بیرون ریخت هر دلداده حتی

 

این دختر زهرا که نه! زهراست اصلا

در صبر عین زینب کبراست اصلا

بین کریمان شهره در دنیاست اصلا

جان علی موسی الرضای ماست اصلا

 

ساکن شده اینجا! که چون باران ببارد

در شوره زار شهر قم گندم بکارد

 

در محملش امنیتی بسیار دارد

اندازه یک شهر خدمتکار دارد

هم ناقه ای آرام و بی آزار دارد

هم اینکه راهی راحت و هموار دارد

 

اهل محل نه بد دهن، نه لات هستند

تا چند خانه دور و بر سادات هستند

 

چشمی به ناموس خدا هرگز نخورده

بر چادر او جای پا هرگز نخورده

سیلی برویش بی هوا هرگز نخورده

آسیبی از شلاق ها هرگز نخورده

 

امن است راهش بی بروبرگرد اینجا

سر را به زیر انداخته هر مرد اینجا

 

دستی سوی معصومه طٰه نیامد

پیش نگاهش خیزران بالا نیامد

تا کاخ بِالاجبار و با دعوا نیامد

پای پیاده یک قدم حتی نیامد

 

هرچند بی بی روزه بود اما غذا بود

در هر شرایط احترام او به جا بود

 

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در 22 دی 94

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 33
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س) در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق �

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

در پیش خواهر از برادر گفتن عشق است

پیش برادر هم ز خواهر گفتن عشق است

از دختر موسی بن جعفر گفتن عشق است

از شافع صحرای محشر گفتن عشق است

 

در ماتمش زهرا پریشان گریه کرده

سینه زنان ، شاه خراسان گریه کرده

 

زهراست اما پهلویش خنجر نخورده

دوشیزه مانده غصه ی همسر نخورده

پیشانیش محکم به چوب در نخورده

یک مرتبه به یک حرامی بر نخورده

 

اما شبیه فاطمه خم راه رفته

این چند روز آخرش کم راه رفته

 

با تازیانه پیکرش شد لاله گون ، نه!

با چوبه ی محمل سرش شد غرق خون ، نه!

خلخال را از پایش کسی کرده برون ، نه!

اصلا نامحرمی دیده قدش را تاکنون ، نه!

 

اینجا فقط دور و برش سادات بودند

جاروکشان محضرش سادات بودند

 

در شام بر اشک تو خندیدند زینب

پیش تو ، سرنیزه رقصیدند زینب

کوچه به کوچه بر تو خندیدند زینب

آویزه از گوش تو دزدیدند زینب

 

اینجا به دستانم به غیر از گُل ندادند

اینجا مرا با نیزه هاشان هُل ندادند

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 75
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
این قلب شکسته ی مرا بند بزن سخت است ولی فاطمه لبخند بزن چشمان تو بود ، به علی جان می داد دستان تو

این قلب شکسته ی مرا بند بزن

سخت است ولی فاطمه لبخند بزن

 

چشمان تو بود ، به علی جان می داد

دستان تو نان را به یتیمان می داد

 

در جنگ ،علی اگر که بی واهمه بود

ذکر لب او همیشه یافاطمه بود

 

آنروز چقدر روز غمناکی بود

دیدم که چگونه چادرت خاکی بود

 

از خستگیت به کوچه ها  افتادی؟!

یا باز به یاد کربلا افتادی؟!

 

دیگر غم تو که جای انکار نداشت

وقتی که حسن رنگ به رخسار نداشت

 

هر چند که در عمق دلت آشوبست

دنیای علی ، کمی بخندی خوبست

 

خسته شده اند بس که هق هق کردند

یکبار بخند ، بچه ها دق کردند

 

ای من به فدای خنده هایت زهرا

انگار شکسته دنده هایت زهرا

 

گفتم بخدا حیا ندارند نرو

از هر عملی ابا ندارند نرو

 

طوفان غم قاصدک ندارد برگرد

دستان علی نمک ندارد برگرد

 

گفتی که نگویند تو تنها ماندی

دیدی که چگونه پشت در جا ماندی؟!

 

بر روی سرم تمام دنیا می خورد

بر دست تو تازیانه ای تا می خورد

 

فرزند رسول و این چنین رفتاری

هیهات ازاین رسم امانتداری

 

عمران بهروج

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 89
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:17
نویسنده:
نظرات(0)
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران �

 

دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم

محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم

 

ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد

چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم

 

از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟

شده تسکین به همین نامه کمی آلامم

 

چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد

میهمانِ قم و این سلسله ی خوش نامم

 

چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من

فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم

 

جز سلام ،  از همه یک بی ادبی نشنیدم

سرِ بازار نداده ست کسی دشنامم

 

داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم

دست بسته سرِ هر کوچه تماشا نشدم

 

عزتم را نشکستند خیالت راحت

غیرتم را نشکستند خیالت راحت

 

پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من

حرمتم را نشکستند خیالت راحت

 

مثلِ کوفه وسط خطبه ی من کف نزدند

صحبتم را نشکستند خیالت راحت

 

دست بر سینه مودب همه ره وا کردند

شوکتم را نشکستند خیالت راحت

 

با لگد باز نکردند درِ بیت النور

خلوتم را نشکستند خیالت راحت

 

قم کجا شام کجا غربت سادات کجا

سرِ بر نیزه و دروازه ی ساعات کجا

 

دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند

چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند

 

ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم

شود این حادثه تکرار خدارحم کند

 

یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

 

یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده ای

یک سر و این همه آزار خدا رحم کند

 

نیزه داران همه مَستند نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند

 

گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد

بر من و زلفِ خم یار خدا رحم کند

 

ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند

 

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند

 

راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد

این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند

 

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین

نوبت من شده این بار خدارحم کند

 

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند

 

قاسم نعمتی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 45
پنجشنبه 01 بهمن 1394 ساعت: 11:15
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 19
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف