امام زمان عج (مناجات) - 3

امام زمان عج (مناجات) - 3

امام زمان عج (مناجات) - 3

امام زمان عج (مناجات) - 3

امام زمان عج (مناجات) - 3
امام زمان عج (مناجات) - 3
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دارم به سر دومرتبه حال و هوای تو

دارم به سر دومرتبه حال و هوای تو
مجنون تو شدم که شدم مبتلای تو

دارد هوای من را همیشه کرامتت
قربان مهربانی و جود و عطای تو

میخواهم از تو تذکره ی کربلام را
یا ایها العزیز ، تَصَدَّق ، گدای تو

من خواهشی ز محضرِعشقِ تو دارم
باشم همیشه تحتِ لِوای کِسای تو

پاسخ بده سوال مرا ایها المُجیب
آیا شود که روزی بمیرم برای تو؟

من بادعای ندبه ی تو سربه راه شدم
من عاقبت به خیر شوم از ندبه های تو

عمری نشسته ای تو به پای گناه من
شرمنده ام ز معرفت و از وفای تو

بودم غرقِ در گنه ومعصیت ولی
دست مرا گرفت دوباره دعای تو

ای مهربان تر از پدرو مادرم، بس است
خسته شدم ز بسکه زدم من صدای تو

دوستت دارَمَت ،ولی انگار ندارمت
رفتم در پِیِ همه چیز جز رِضای تو

تکیه نکن به نوکرِ دل سنگِ خود
در وقتِ بی کسی،نشود او عصای تو

حال وهوای مادرت این روزها بَد است
بگذار تا که روضه بخوانم به جای تو

بین فشارِ آن در و دیوار ، مادرت...
با سینه ی شکسته ی خود زدصدای تو



کربلایی علی قاسمی

 


تعداد بازديد : 281
جمعه 24 دی 1395 ساعت: 15:29
نویسنده:
نظرات(0)
آقا ببخش حال دلم رو به راه نیست

آقا ببخش حال دلم رو به راه نیست
در کوله بار عمر به غیر از گناه نیست
شرمنده ام که بین گدایان دور تو
همچون منه شکسته دل رو سیاه نیست

غفلت تمام بندگی ام را خراب کرد
اوضاع روزگار چنان دل بخواه نیست
من خورده ام زمین، به کسی رو نمیزنم
چون جز حرم برای گدا سر پناه نیست
گفتم حرم دوباره دلم پر کشید و رفت
کارم به غیر ناله و زاری و آه نیست
امشب بیا بخاطر زینب مرا ببخش
این رو زدن به محضرتان اشتباه نیست
باید تمام اهل جهان را خبر کنم
گشتم، نبود، بهتر از این پادشاه نیست
شعرم اگر که در خور شأن شما نبود ...
من را ببخش حال دلم رو به راه نیست
.
یونس_چگینی


تعداد بازديد : 365
یکشنبه 19 دی 1395 ساعت: 9:10
نویسنده:
نظرات(0)
دریاب دست نوکرگم کرده راه را

اللهم عجل لولیک الفرج...


دریاب دست نوکرگم کرده راه را
برقلب ما ببخش شمیم پناه را

مولای من کرم کن و از لطف خود بخر
چون ماه آبروی شب روسیاه را

ازما بگیر، هرچه که خواهی ولی مگیر
ای عشق سامراییِ دلها نگاه را

می خواستم که چشم بدوزم به تو ولی
شأن تو غرق خاک نماید کلاه را

خونین دل از فراق تو هستم تو امر کن
از سینه ام برون بکشانم گواه را

ما را عطا کن ای پدر دلربای خلق
یک شب نشان یوسف مأنوس چاه را

یک شب گدا بشو که ببینی تو هم غریب
با چشم خویش بخشش دربار شاه را

#محسن_قاسمی (غریب)
کتاب:درچهارده روایت

 


تعداد بازديد : 395
شنبه 18 دی 1395 ساعت: 8:42
نویسنده:
نظرات(1)
از رمق افتاده ام ... دلدار دستم را بگیر

از رمق افتاده ام ... دلدار دستم را بگیر
رفتم از دست و شدم بیمار دستم را بگیر

دور ماندم از تو .. دست آویز این و آن شدم
من زمینگیرم خودت اینبار دستم را بگیر

خواهشی دارم ولی از تو خجالت می کشم
داده ام گرچه تو را آزار دستم را بگیر

با گناهانم خودم را هم کلافه کرده ام
خسته ام از این همه تکرار دستم را بگیر

از خودم از توبه هایم واهمه دارم هنوز
غصه ها را از دلم بردار ، دستم را بگیر

نفس دائم می  دهد بازی مرا با خدعه اش
ول کن من نیست لاکردار ، دستم را بگیر

از زیارت کربلا جامانده ام .. رب الحسین
آمدم هی می کنم اصرار " دستم را بگیر"

من خودم اینجا .. دلم شد زائر کرب و بلا
ای حسین جان بین آن زوار دستم را بگیر

محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 291
جمعه 17 دی 1395 ساعت: 17:38
نویسنده:
نظرات(0)
هستم غلام کوی تو و آسمانیَم

هستم غلام کوی تو و آسمانیَم
شکرخدا که من هم امامِ زمانیَم

ای مظهر جلالت و زیباییِ تمام
با جذبه ات به سمت خودت میکِشانیَم

مانندِ یک کبوترِ در صحن ِجمکران
در آسمانِ مُلکِ دلت می پرانیَم

خورده گره به جان تو جانم،عزیزِدل
جان میدهم بدونِ تو،ای یارِ جانیَم

عمری گدا ز دوریِ تو دربدر شده
عمری مرا به دور سرت میدوانیَم

من جز گنَه، کاری ز دستم نیاید
ای مهربان،مرا ز درِ خویش نرانی ام

گر پای این گدا به عمل لنگ میزند
ازمن قبول کن این همه حُبِّ زبانیَم

محتاج یک دعای قنوت شبانه ام
بنویس بر دو دستِ کریمت،نشانیَم

من که غبار روی عبای شما شدم
کابوسِ هر شبم شده این...می تکانی أم!!!

چشم امید من به نگاه ملیح توست
در روز محشرم به گدایی بخوانی أم...

حُرَّم که مثل جدّ غریبت امام حسین
با یک نگاه به سوی خودت میکشانیَم

زانو زدم مثالِ سگی پشت خیمه ات
محتاج دست لطف تو  و  تکّه نانیَم

من در جوانی أم شده ام عبد کوی تو
خوشحال از این غلامی  و از این جوانیَم




کربلایی علی قاسمی


تعداد بازديد : 176
جمعه 17 دی 1395 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(0)
فزون از صبرِ ایوب است تابِ محنتِ دوری

فزون از صبرِ ایوب است تابِ محنتِ دوری
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل که مهجوری

چنان بی رویِ تو دست و دلم از کارِ خود مانده
که ساغر در کفم لبریز و من مُردم ز مخموری

زِ گوش این نکته ی پیر ِمغان بیرون نخواهد شد
که مستی خاکساری آوَرَد ، پرهیز مغروری

زِ چشمِ اعتبارِ خلق چون پنهان شوی دانی
که باشد مستی و رسواییِ ما عینِ مستوری

تو هم چون شعله ی سرکش زِ هر آلایشی پاکی
زِ ما گردی به دامانِ تو ننشیند ، مگر دوری

نصیبِ ما نشد یک بار دیدارِ تو را دیدن
به خوابت هم نمیبینم ؛ زهی کوری زهی کوری

چنان عالم به بندِ اعتبارِ ظاهر افتاده
که پروانه نسوزد گر نباشد شمعِ کافوری

نگویی بی اثر دیگر #کلیم این اشک ریزی را
زِ بختم گریه آخر هم سیاهی بُرد و هم شوری


کلیم کاشانی

 


تعداد بازديد : 345
پنجشنبه 16 دی 1395 ساعت: 7:37
نویسنده:
نظرات(0)
آنقدر مرا سنگ زده شیطان که

آنقدر مرا سنگ زده شیطان که
زخمی شده این بال و پرم یا مهدی

در حین گناه بودم و میدیدی
ای خاک دو عالم به سرم یا مهدی

 

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 247
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 14:36
نویسنده:
نظرات(0)
در گیر و دار عشق غمگینم نگاهم کن

یا صاحب الزمان عج


در گیر و دار عشق غمگینم نگاهم کن
تنها به الطاف تو خوش بینم نگاهم کن

دنبال دست این و آن عمری است می گردم
خیری ندیدم باز مسکینم نگاهم کن

دل سردم از مردم به آغوش تو محتاجم
آشفته ام ، محتاج تسکینم نگاهم کن

شیطان مرا با زهر تیرش بی سلاحم کرد
دور و برم را همی نمی بینم نگاهم کن

در چنته ام چیزی ندارم غیر اشک و آه
من را بخر آقا که من اینم ، نگاهم کن

با خلوت و با نافله کاری ندارم من
یک پوست تنها مانده از دینم نگاهم کن

دست خودم باشد خودم را که نمی بخشم
من مستحق لعن و نفرینم نگاهم کن

قولم اگر چه بی ضمانت ارزشش هیچ است
در کربلا باشم  که تضمینم نگاهم کن

باشد قبول اصلا لیاقت نیست در بنده
حداقل در وقت تلقینم نگاهم کن

من با خودم هم قهر باشم با حسین جورم
از خاک صحنش بوسه می چینم نگاهم کن
........
در بین اشرار از اهانت ها دلم خون شد
یک عده ای کردند توهینم ، نگاهم کن

بر قیمت معجر دم بازار دعوا شد
من یا حیایم سر به پایینم ، نگاهم کن


محمد_سعید_طالبی

 


تعداد بازديد : 145
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت: 14:35
نویسنده:
نظرات(0)
صورت ماه تو را حیف ندیدم ، بد شد

صورت ماه تو را حیف ندیدم ، بد شد
تا دم خیمه ات اصلا نرسیدم ، بد شد

درد این است زبانا به تو وابسته شدم
باطنا غیر تو را هم طلبیدم ، بد شد

پشت کردم به تو با این همه غافل بودن
قلب بودم که بدون تو تپیدم ، بد شد

خنده ی بعد گناهم چه به روزم آورد!!
بعد از آن بود دگر خیر ندیدم ، بد شد

ربنای سحرم رنگ خدا هیچ نداشت
آه در بین قنوتم نکشیدم ، بد شد

مهربانی بقیه به مذاقم تلخ است
بی تو واللهِ فقط درد چشیدم ، بد شد

خوب ها در بغل تو همه شادند ولی...
منِ جامانده لب خویش گزیدم ، بد شد

پا زدم من به همه دار و ندارم ای وای!!
غیر زهرا که کسی نیست امیدم ، بد شد

شیعه ی فاطمه بودن چه بد  از دستم رفت
من فقط طالب عنوان مریدم ، بد شد!!

فاطمه دست مرا دست امامم برسان
روی ماه پسرت را که ندیدم ، بد شد

بنویسم که مدینه بشوم مهمانت
جان ناقابل خود را بکنم قربانت


محمد سعید طالبی

 


تعداد بازديد : 395
سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 14:53
نویسنده:
نظرات(0)
تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..

تا به کی گویم" بیا" آقا پریشانم..بیا..
مثل طفلی گشمده از خانه، گریانم ..بیا

سر تکان داده...هر آن کس که تبم را دیده است
گوشه ای افتاده ام محتاج درمانم...بیا

چون زمین بایِری ماندم هوا ابری شود
تا مگر لطفی کند باران به دامانم ...بیا

عاشقانی که تمام روز دنبال تو اند...
با تو هستند و ..ولی .. من غیر از ایشانم...بیا

ترسم آخر جان دهم در آرزوی دیدنت
آرزویی که نصیبم نیست...می دانم...بیا

آنقدر بی آبرویم، پا زند هرکس به من
مثل موری بین املاک سلیمانم....بیا


دورم از تو.. عاشق هر کس شدم..من را ببخش
خاک عالم بر سرم شد...بی تو ویرانم ...بیا


کلبه ای آباد بودم ، ساخت کارم را چه زود!!
سیل آمد بی خبر ...در بین طوفانم ...بیا


اشک هایم را به روی دست بالا می برم
تا بگویم که منم از اهل کنعانم...بیا


مُردم اما یک خبر از کربلا رفتن نشد..
هجر تو، هجر حسین، پابند هجرانم...بیا


آنقدر گفتم بیا آقا ، دهانم خشک شد
العطش دارم به لب ، از بس که عطشانم...بیا


ظهر...گرما..تشنگی..بی آبی اصغر جدا..
سوز و آه مادر که گفت: بارانم...بیا


روی دست شاه ، انگشتر نگینش خورد شد
استخوان های یگانه نازنینش خورد شد


محمد سعید طالبی
 


تعداد بازديد : 185
سه شنبه 07 دی 1395 ساعت: 4:26
نویسنده:
نظرات(0)
کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد

یا صاحب الزمان (عج)




کوچه ها را یک به یک گشتم ولی پیدا نشد
باز هم این صبح جمعه زشت شد ، زیبا نشد

شهر را با گریه هایم زیر و رو کردم ولی
چشم من لایق به دیدار گل زهرا (س) نشد

 هر که نام دلبرم را برد ، شد حاجت روا
نام او را بردم اما یک گره هم وا نشد

یک گره دارم که آن نادیدن رخسار اوست
این گره بر طالعم خوابید و دیگر پا نشد

یار گفتا رویتش فردا میسر می شود
من چه سازم با دل و جانم اگر فردا نشد?

جمعه شد پرونده ی اعمال ما دستش رسید....
و فقط پرونده ی تاریک من امضا نشد....

عالمی منها شد از درک حضور او ولی
غیبت او ضربدر غیبت شد و منها نشد

هر که خلوت میکند آخر به جایی می رسد
قلب من یک لحظه با تنهایی اش تنها نشد

 

جعفر ابوالفتحی


منبع:
www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 286
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:47
نویسنده:
نظرات(0)
آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟

شب جمعه و مناجات با امام زمان(عج)


آب از سرم گذشته صدا میکنی مرا؟
در یک  قنوتِ  سبز،  دعا میکنی مرا؟

این شوقِ  پر زدن که به جایی نمیرسد
بال و پرم شکسته هوا میکنی مرا؟

هر جمعه،ندبه،چشمِ وَرم کرده،التماس...
از   بندِ  انتظار   رها  میکنی  مرا؟

می آیی  و  بدونِ  ملاقات  میروی...
از سر چرا تو اینهمه وا میکنی مرا

شب های جمعه کربُ بلا پیشِ مادرت
آقا   برای  روضه  سوا  میکنی مرا

یعنی که اشکِ روضه ی ما از دعای توست
از     برکتِ   زیارتِ     کربُ بلای  توست


حبیب نیازی


 


تعداد بازديد : 197
جمعه 03 دی 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
حس میکنم که از قدمت دور می شود

حس میکنم که از قدمت دور می شود

در این مسیر،وصله ی ناجور می شود

چشمی که باگناه و خطا خوگرفته است

قطعا  برای  دیدنتان  کور  می شود

 

علی علی بیگی
 


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:34
نویسنده:
نظرات(0)
صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است

صحبت از عشق که باشد جگری سوخته است
سینه ای با نَفَسِ شعله وری سوخته است

یک نفر ، یک خبر  از  یار  ندارد بدهد...؟!!
دلِ ما خیلی از  این  بی خبری سوخته است.

شمعِ ما دوروبرش از پَرِ  پروانه ، پُر است
جنسِ خاکسترِ ما ، بال و پری سوخته است!

آنچنان  سوخته ایم  از  بدنِ  ما محشر...
آنچه پیدا بشود هم ، اثری سوخته است!

نگذارید  قیامت  سوی  آتش  برود...
چشمهای  ترِ ما ،  آنقَدَری  سوخته است!!

پسر از  مادر  اگر  روضه بخواند بهتر...
صورتِ  مادرتان پُشتِ دری سوخته است!

حبیب نیازی


تعداد بازديد : 501
یکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 7:33
نویسنده:
نظرات(0)
کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی

کی میشود دنیا خدایا پاک و نورانی
خسته شدم دیگر از این دنیای ظلمانی

شب تا سحر را سوختم من عین پروانه‌
خیرات شد خاکسترم مانند قربانی

باید که فکری کرد تا اینکه بهار آید
عمر زمستان گشته بی اندازه طولانی

زیباتر از فصل بهار و ابر باران نیست
یعنی می آید باز هم شب های بارانی

سرما زده محصول ما را سوز این سرما
نفرین بر این آب و هواهای زمستانی

اصلا نمیدانم چرا گرما نمی آید
بیچاره ام کرده خدایا این پریشانی

هر چند که قحطی ست در دوران ما اما
یک روز می آید دوباره یار کنعانی

 

 

ابراهیم لآلی


تعداد بازديد : 96
سه شنبه 23 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!

ای ماه اگر جلوه نمایی چه شود!
گر از پس پرده  تو در آیی چه شود!

آغاز ولایتت در آدینه شده،          
این هفته اگر شما بیایی چه شود!         

پاکیزه کنی شهرخدا را تو شها،  
از آل سعودی و بهایی چه شود!  

از یمن قدوم ناز و زیبای شما،
مکه میشود شهر ولایی چه شود!      

بعد از آن تو راهیه مدینه گردی،  
تا رسد بقیع هم به صفایی چه شود!      

بااذن شما و همت از جانب ما،  
میشود بقیع کرببلایی چه شود!   

مانند حریم حضرت شمس الشموس،   
گنبدی زنیم زرد و طلایی چه شود!  

بعد از اینکه شد تمام هر کار حرم،
آن لحظه ی سبز رو نمایی چه شود!    

باب الحسنش بود پر از عشق و صفا
میکند یقین گره گشایی چه شود!        

آخر تو شوی زایر آن قبر نهان،   
پایان رسد این فصل جدایی چه شود!

 (رضا آهی)

 


تعداد بازديد : 259
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی

یا صاحب الزمان (عج)

دوباره صبح جمعه شد تو از سفر نیامدی
قبول کن از این "دوباره" بیشتر نیامدی

شبیه شیشه ای شدم که آتش است بین آن
نیامدی ولی مرا زدی شرر نیامدی

تمام قصه های دفترم به آخرش رسید
به جز تو که حدیث دردی و به سر نیامدی

قرار قبل بین ما دم سحر مگر نبود?
من آمدم ... بگو چرا دم سحر نیامدی?

دم سحر نیامدی ز پشت در نیامدی
چقدر گفتمت پدر... پدر.... پدر ... نیامدی

به قیمت کرامتت به قیمت شهادتم
چقدر گفتمت بیا مرا بخر ... نیامدی...

نیامدی نیامدی نیامدی نیامدی
تو آنقدر نیامدی که "ضربدر نیامد"ی

جعفر ابوالفتحی

 

منبع:

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 37
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
مانند ماهی که به شب وابستگی دارد

مانند ماهی که به شب وابستگی دارد
برگشتن, منجی به دنیا بستگی دارد
 

یوسف دلش با رفتن, در چاه, غیبت نیست
اما به تصمیم یهودا بستگی دارد


این رود را صدها عصا هم وا نخواهد کرد
قطعن نجات ما به موسی بستگی دارد


مجنون صحرای طلب بودن که کافی نیست
رد یا قبول ما به لیلا بستگی دارد


دل،  سنگ سیلی خورده از موج ست و با این حال
آرامش ساحل به دریا بستگی دارد


پیچیدن عطر تو در هر جای این عالم
 گاهی به روضه های سقا بستگی دارد  


محمد رضا طالبی


تعداد بازديد : 155
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
چقدر بد شدم که از مهت اثر ندیده ام

یا صاحب الزمان (عج)

چقدر بد شدم که از تو من اثر ندیده ام
پرنده ام ولی هنوز رنگ پر ندیده ام

در انتظار نامه ات نشسته ام هزار سال
کنار درب خانه روی نامه بر ندیده ام

من آنچنانکه از تو عشق و لطف و مهر دیده ام
ز سوی مادر و برادر و پدر ندیده ام

اگر چه زهر هجرت از هلاهل است تلخ تر
ولی ز داغ هجر تو به جز شکر ندیده

ز مرغ های این محله هم خبر گذاشتند
میان روزنامه از، تو من خبر ندیده ام

رفاقتی میان ما نمانده ایها الحبیب
تو را به عمر خویش قدر یک نظر ندیده ام

در آسمان غیبت تو سالهای رفته را
چنان شهاب گشته ام ولی قمر ندیده ام

در انتظار سیصد و کمی نفر نمان بیا
برای یاری تو من که یک نفر ندیده ام

ندیده ام ندیده ام ندیده ام ندیده ام
چنان ندیده ها شدم من آن قدر ندیده ام


جعفر ابوالفتحی

منبع:
www.Neyjaf.ir

 


تعداد بازديد : 93
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:32
نویسنده:
نظرات(0)
‍ جمعه یعنی روز اعجاز و هنر

‍ جمعه یعنی روز اعجاز و هنر
جمعه یعنی روزموعود و خبر

جمعه یعنی سررسید انتظار
سوی کعبه, یک ندا آید سحر

جمعه یعنی گردهم آیند همه
مؤمن و کافر جدا از همدگر

جمعه یعنی روزشوق و اشتیاق
میوه ی باغ نبی ,داده ثمر

جمعه یعنی دین و آئین نبی
مرتضیٰ و فاطمه, گوید پسر

جمعه یعنی خاتمه,بردرد و غم
چون بیاید, پور حیدر تاج سر

جمعه یعنی با حسین فاطمه
هرشهیدی گوید از خون جگر

جمعه یعنی مهدی صاحب زمان
می نماید ظالمان  را دربدر

جمعه یعنی مهدوی ترک گناه
تاشوی لایق برای هر سفر

 


تعداد بازديد : 183
شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 10:30
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 137
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف