مدح و ولادت امام علی ع - 4

مدح و ولادت امام علی ع - 4

مدح و ولادت امام علی ع - 4

مدح و ولادت امام علی ع - 4

مدح و ولادت امام علی ع - 4
مدح و ولادت امام علی ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بین گدایان هم مسیحی هم مسلمان است یعنی تمام کار عالم گیر این خانه ست وقتی که فرموده علی معیار و میزا�

بین گدایان هم مسیحی هم مسلمان است
یعنی تمام کار عالم گیر این خانه ست
وقتی که فرموده علی معیار و میزان است
پس او هم انجیل است و هم آیات قرآن است


مولای ما پیغمبر اصلی ادیان است

 آورده با بلغ به پیش پاش مرکب را
داده  به دست مرتضی افسار  مذهب را
ذکری بگو اما بیا بر هم نزن لب را
با “یاعلی” گفتن عبادت میکنی رب را

پروردگاری در علی یعنی نمایان است

عمدا پیمبر “یا علی” نقش نگینش کرد
عمدا خدا او را امیرالمومنینش کرد
آخر مشخص شد چرا والاترینش کرد
آخر مشخص شد چرا بالا نشینش کرد

چون مرتضی آیینه قدیه یزدان است

در مسلک ما در زدن ها شب به شب باشد
مولا علی باشد ، گدا جانش به لب باشد؟؟
باید گدا در کار خود فرصت طلب باشد
وقت رکوعش که نبایستی عقب باشد

وقتی که انگشتر به دستان سلیمان است

خورشید از شمس جمالت بی رمق انگار
باران نزد که ؛ آسمان کرده عرق انگار
خم میشود وقت رکوعت عرش حق انگار
پروردگاری کن که برگشته ورق انگار

شکرخدا محشر حسابم با علی جان است

آید تمام استجابت ها به کف امشب
شان نزولش میرسد از هر طرف امشب
جن و ملک دنبال حاجت صف به صف امشب
چرخانده ام سجاده را سوی نجف امشب

این تازه اول مرتبه در راه ایمان است

حسین رویت


تعداد بازديد : 99
پنجشنبه 09 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
ای مظهر عاشقی علی، ابن ثبات هر کوه، گرفته از تو، معنای حیات ایوبترین ستاره ی سقف نماز آیینه ی اسْت�

ای مظهر عاشقی علی، ابن ثبات

هر کوه، گرفته از تو، معنای حیات

ایوبترین ستاره ی سقف نماز

آیینه ی اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْر و الصَّلاَةِ

ای وارث برکه، مرکز ثقلِ کرات

ای ریشه ی هر درختِ باغِ برکات

با زمزمه ات به چاه شب ها دادی

این وسوسه را که دل ببازد به قنات

ما داد سخن ز عشقتان سر دادیم

اما ره ما، به ناکجاها، هیهات

یک بار دگر لشکر ناکث پیداست

با گله ای از هزار و یک لات و منات

این درد دوایِ حیدری می طلبد

این قصه نوای مثنوی می طلبد

مولا تو بیا که بی تو ما خام شدیم

بازیچه ی زرق و برق ایام شدیم

از محفل ما رنگ حیا را بردند

با مشغله ها یاد شما را بردند

بی قیدی و عاشقی برابر گشته

دل رفته و با گرگ برادر گشته

ترفند به هر بهانه ای کام گرفت

این درد نهفته زیرکی نام گرفت

دریای دهان رنگ ریاکاری شد

بر لوت لبش لغلغه ها جاری شد

گل های زمانه بی هوا خوار شدند

خارها تاج سر مردم بیمار شدند

ای محور عاشقی به اقرار کرات

حول حرم تو می وزد عطر ثبات

بر پیکر این لبان لبریز چروک

امروز فقط مانده تمنای تبوک

یک بار دگر طلیعه ی باران باش

بیت الغزل تازه ترین اوزان باش

حبل الله پهلوان رحمان رحیم

فرزند پر از غبار را خواهان باش

هرچند که از خوان ولایت دوریم

یک نوح پسر گرفته از طوفان باش

با نای مسیحایی احیاگر خویش

آغازگر تشنه ترین پایان باش

فهیم بخشی


تعداد بازديد : 189
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:46
نویسنده:
نظرات(0)
جای دارد که به یُمنِ قدمش در کعبه جایِ این پارچه و خِشت شَوَد زر کعبه اولین خِشت مسلمانیِ ما را بِگذ

جای دارد که به یُمنِ قدمش در کعبه
جایِ این پارچه و خِشت شَوَد زر کعبه

اولین خِشت مسلمانیِ ما را بِگذاشت
اولین بار که پا زد به زمین در کعبه
دامنِ کعبه به عزیٰ و هُبَل ننگین بود
بت شکن آمد و گردید مطهر کعبه

کعبه آن روز دعا کرد که :نَوِّر وجهی!
ز جمال علوی گشت منور کعبه

جای دارد بنویسند مورخ ها هم
از سرِ ذوق درآورد دو تا پر کعبه

فاطمه بنت اسد بود و اسد هم آورد
که ترک خورده از این هیبت حیدر کعبه

به خداوندِ همین کعبه قسم کارِ علیست
سجده کردند اگر خلقِ خدا بر کعبه

ناودانِ تو طلا هست و نجف ایوانش
شأنِ این خاک و نجف نیست برابر کعبه!

علیرضا وفایی (خیال)


تعداد بازديد : 65
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:37
نویسنده:
نظرات(0)
نفس نفس زدم هر دم در آرزوی علی قدم قدم به نجف می روم به سوی علی قسم به لحظه ی ناب فمن یمت یرنی که جان

نفس نفس زدم هر دم در آرزوی علی

قدم قدم به نجف می روم به سوی علی

قسم به لحظه ی ناب فمن یمت یرنی

که جان دهم فقط آخر به عشق روی علی

علی امام من است و منم سگ کویش

سگی که شاه جهان شد به آبروی علی

و  اعتبار  اذانم  “علی ولی الله”

نماز من همه باشد به گفتگوی علی

قسم به خانه ی کعبه که زادگاه علی است

به کعبه نه! که کنم سجده من به سوی علی

به وقت صبح قیامت به حشر افتم من

به عشق روی نکویش به جستجوی علی

تمام ثانیه هایت علی علی گویان

بزن تو چنگ توسل به تار موی علی

کنون به ناز قدوم مبارک آن شاه

بگو تو اشهد ان علی ولی الله

محسن همتی


تعداد بازديد : 129
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:37
نویسنده:
نظرات(0)
قبل ِهر لا سیف الا ذوالفقار نغمه ی ما لا فتی الا علی است قوّت بازوی حیدر فاطمه است همدم انسیه الحورا

قبل ِهر لا سیف الا ذوالفقار
نغمه ی ما لا فتی الا علی است
قوّت بازوی حیدر فاطمه است
همدم انسیه الحورا علی است

فاتح بدر و حنین و خیبر و
ناجی نوح و دم عیسی علی است
میشکافد سینه ی کعبه چو نیل
چون عصای حضرت موسی علی است
علت خلق دو عالم فاطمه است
همنشین حضرت زهرا علی است
گفت مولانا ز الّا هوی عشق
هوی الّا هوی در معنا علی است
بنده است اما سراسر منجلی است
چون مع الحق است پس حق با علی است
حرز معراج دل غم دیدگان
یاعلی و یاعلی و یا علی است

محمدصادق باقی زاده


تعداد بازديد : 113
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:37
نویسنده:
نظرات(0)
با قلم احساس من نقش دو ابرو میکشید مست شد تاکه ز تاب زلف و گیسو میکشید نبض احساس دلم،من را به هر سو می

با قلم احساس من نقش دو ابرو میکشید
مست شد تاکه ز تاب زلف و گیسو میکشید
نبض احساس دلم،من را به هر سو میکشید
یک صدو ده مرتبه بانگ هوالهو میکشید
در شب میلاد تو از جان و دل هم بگذرم
من غلام نوکران نوکران قنبرم

باده های جام عشقت را زدم بی اختیار
ای قرار و ای بهار و ای نگار کردگار
حک شده بر روی پیشانی ما با افتخار
 لا فتی الا علی لا سیف الا ذولفقار

آمدی ای نو گل باغچه ی بنت اسد
ساکن شهر مجانین تو هستم تا ابد

ما همان طایفه ی حیدری و بی باکیم
که برای تو همیشه سینه ای صد چاکیم
پدرخاک تویی و همگی از خاکیم
به یقین کودک و طفل پدر افلاکیم

لقمه ای نان بده بدجور گرفتار شدم
من به آقایی تو باز بدهکار شدم

جلوه ی کل جهان محو دو چشمان علیست
واژه ی عشق به ولله که حیران علیست
هست هستی،بخدا یک نخ دامان علیست
همه ی کون و مکان گوش به فرمان علیست

 یاعلی میگویم و از هر سری من سرترم
اهل عالم! من گدای خانه زاد حیدرم

حسین خیریان


تعداد بازديد : 89
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:36
نویسنده:
نظرات(0)
ذات حق در صورت دنیاییت تصویر شد چهره ی تو قاب شد از آینه تقدیر شد خضر بعد از دیدنت آواره ی صحرا شد و ق�

ذات حق در صورت دنیاییت تصویر شد
چهره ی تو قاب شد از آینه تقدیر شد
خضر بعد از دیدنت آواره ی صحرا شد و
قیس بعد از رویتت از عشق لیلاسیر شد

نوح آمد تا که ادراکت کند اما نشد
پای یک خط از تعالیم تو مولا پیر شد
با شهامت هم نشینی نام تو وجد آور است
ترس ،،،،از برخورد با نام تو آقا شیر شد
دامنم آلوده تر از لب شده وقت شراب
از همان وقتی که دست عشق دامنگیر شد

از ازل ترسیم کردم رد پایت تا ازل
چون به هم وصلش نمودم نقش شد رب ملل

در خدا دیدم هر آنچه،،، در تو پیدا می شود
قل هو الله احد پیش تو معنا می شود
معجزه سر می زند از خادمانت گاه گاه
قنبر تو بی عصای دست موسی می شود
رحمت عام تو را قید مکان خنثی نکرد
کل عالم گر بیاید در نجف جا می شود
مشکل از ما نیست مولا برق ایوان را ببین
ما که هیچ عیسی ببیند تا کمر تا می شود
ذره را با یک نفس تو آفتابش کرده ای
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود

زمزم از بر خورد با دست تو کوثر گشته است
نیمه ای از نور تو حتما پیمبر گشته است

کفر در سیر الوهیت مسلمانت شده
لو کشف خود پرده دار کوه ایمانت شده
گفت احمد چنگ باید زد به حبل الله عشق
بعد از آن دستان ما تسلیم دامانت شده
خانه ی حق را کلیدی نیست جز در دست حق
انبیا نه،،،کبریای محض در بانت شده
ابر هم کج می کند راه خودش را سوی تو
از همان وقت است طوفان هم پریشانت شده
وجه تو تکثیر خواهد شد،،علی موسی الرضا
بانی آیینه بندان خراسانت شده

زیر دین پرچمت هستند از چین تا حجاز
غالبا سوی تو سجده می کنم وقت نماز

اشک عاشق بیشتر در قلب شب گل می کند
عشق هذیان می دواند تا که تب گل می کند
ذوالفقارت را که بیرون می کشانی از نیام
بر لب جن و ملک یا للعجب گل می کند
چاکر نام تو توحید است هر جا می رود
در حیاط خانه ی نام تو رب گل می کند
هر کجا آب دهانت خورد بر سیمای خاک
روز بعدش در همان نقطه رطب گل می کند
سیزده نور مکرر در شعاع نور تو
چارده قرن است در ماه رجب گل می کند

کیستی تو کیستی تو کیستی تو کیستی
«من همین تشویش ممدوحم تو خود گو چیستی»

می کشی از سینه بیرون می پذیری آه را
ختم در خود می کنی هر راه را بیراه را
مانع وصل تو (والا )نیست هرگز پستیم
از فیوضاتت مگر محروم کردی چاه را؟؟
شد عبای وصله دارت آبروی عارفان
خاک نعلینت به یغما برده قلب ماه را
هر که زانو زد کنارت ارفع المقدار شد
از گدایان می شناسند اقتدار شاه را
طور کافی بود دیگر جلوه ات را حبس کن
ورنه لکنت می کشد شخص کلیم الله را

با تو بودم آشنا اما تو را نشناختم
گر به غیر از یا علی چیز ی بگویم باختم

حسین واعظی


تعداد بازديد : 115
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:36
نویسنده:
نظرات(0)
کعبه سنگی‌ست که آیینه سرای تو شده حال از شش جهت انگشت نمای تو شده پرده‌ی بیت که بر دامن او چنگ زنند

کعبه سنگی‌ست که آیینه سرای تو شده
حال از شش جهت انگشت نمای تو شده

پرده‌ی بیت که بر دامن او چنگ زنند
به امیدی متمسک به ولای تو شده
قامت نوح ز‌ عشقت که کمان شد تازه
حلقه‌ی درب ورودی سرای تو شده

ناز بر ناس کن ای حمد که در بسم الله
اسم‌ اعظم ز کرم نقطه‌ی بای تو شده

خوش بر احوال غلامی که شدی مولایش
خوش بر احوال خدایی که خدای تو شده

طبق لولاک، به زهرا همگی‌ مدیونیم
چون همین آینه بانی بنای تو شده

هم تو راضی به رضای دل مرضیه شدی
هم دل مرضیه راضی به رضای تو شده

آنچه رخ داده و در آتیه رخ خواهد داد
همه منقوش در ایوان طلای تو شده

در دل سنگ من افتاده هوای نجفت
مثل آن چاه که دلتنگ صدای تو شده

میلاد حسنی


تعداد بازديد : 79
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:36
نویسنده:
نظرات(0)
بیت نخستم مثل تیغی آبدار است چون بر لبم لاسیف الاّ ذوالفقار است باید به وجد آیند ابیاتم در این شعر و

بیت نخستم مثل تیغی آبدار است
چون بر لبم لاسیف الاّ ذوالفقار است

باید به وجد آیند ابیاتم در این شعر
وقتی شروع این غزل نـام نگار است
با قوّت و قدرت نوشتن یک وظیفه ست
از آن کسی که قدرت پروردگار است

باید بیـــاموزم که من هم مرد باشم
وقتی که شاهم شیرمرد روزگار است

سلمان شدن مالک شدن امری طبیعی ست
وقتی امیرالمؤمنین ، آموزگار است

ای دوستان از شیعه ی شاه ولایت
وَ اللهِ ، نامردی به دور از انتظار است

بامرتضی،بی مرتضی،نکته همینجاست
انسان همیشه بین جبر و اختیار است

یک عدّه حالا رهسـپار اعتکافند
امّا دل ما سمت صحنش رهسپار است

دل با نوایی معنوی پیوند خورده
وقتی غزل با مثنوی پیوند خورده

ای دل بیا از اهل معنا دلبری کن
حال و هوای مثنوی را حیدری کن

آنان که ما را پای این سفره نشاندند
ماه رجب را ماه کسب فیض خواندند

در عین شیرینی ولی شورآفرین است
ماه رجب ، ماه امیرالمؤمنین است

چون درک کردی ماه پُر فیض رجب را
در اوج غم ، ای دل ببین در خود طرب را

دل مست شد تا حرف میلاد علی شد
پس چند بیتی صرف میلاد علی شد

از روشنای آب ، پاکی را بیاموز
از کعبه رسم سینه چاکی را بیاموز

کعبه هزاران سال با سختی محک خورد
تا پیش پای حضرت حیدر ترک خورد

دیوار را کِی حیّ داور گفت : بشکاف ؟
حیدر درون بطن مادر گفت : بشکاف

آری لسان اللهِ ناطــق حرف می زد
با لهجه ی زیبای خالق حرف می زد

می گفت مادر این منم حصن حصینم
یعسوب دین ، حبل المتین حقّ الیقینم

می گفت مادر من همان اسلام نابم
می گفت مادر من اصول الدّین دینم

من نایب بر حقّ ختم الانبـیایم
من از همان اوّل امیرالمؤمنیـنم

نصر ُمِنَ اللّهم َ که با فتحٌ قریبم
پیروز هر میدانم و فتح المُبیــنم

قرآن که نازل شد پس از این میشود فاش
لا رَیب فیه اَستم ، هُدیً للمُتّقینم

هر چند مصنوع خُدایم نور مَحضم
هر چند مخلوقم ولی عرش آفرینم

آموزگاریِ ملک در شأن من نیست
هرچند که استاد بر روح الامینم

عرش آستان،جان جهان،کهف امانم
پشت و پناه انبیا در هر زمانم

با دست من زیباست حق را لمس کردن
هر جا که لازم بود ردّ الشّمس کردن

من دشمن “لامذهبی”بودم از اوّل
یک نور واحد با نبی بودم از اوّل

از عالم انوار هر جا بوده ، هستم
عقد اخوّت با نبی در عرش بستم

تا قدر من روشن شود حق کوثر آورد
منصوره ی خود را به عقد من در آورد

من وجه ذات ذوالجلالم باقی استم
من بر سقاهم ربّهم هم ساقی استم

با دست من رزق خلایق می شود پخش
مستی درون جان عاشق می شود پخش

من برگ را از شاخه می رویانم ، آری
من می کنم حال زمستان را بهاری

عمری به عزرائیل امر و نهی کردم
من بر قلم با امر یزدان وحی کردم

آن خالقی که آب و خاکم را سرشته ست
نام مرا بر روی هر شِیئی نوشته است

من کیستم ؟ مَنْ عندهُ حُسنُ الثّوابم
من کیستم ؟ مَنْ عندهُ عـلْمُ الکِـتابم

میزان اعمال تمام بندگانم
با اینکه من خود قاضی یوم الحِسابم

خورشید از شرم جمالم میشود آب
گر لحظه ای آنگونه که باید بتــابم

شأنم ولی ، یعنی که من والا مقامم
اسمم علی ، یعنی که من عالی جنابم

قلب خدا ، نفس خدا ، وجهُ الّلَهَم من
در جسم ناسوتی اگر پُشت نقابم

سوگند بر ربّم که ربّ الارض هستم
هر چند می خوانند مردم بوترابم

یا فاطمه بنت اسد ای دختر شیر
امروز دیگر می شوی تو مادر شیر

کعبه خودش را باخته از شوکت من
بُت را به خاک انداخته از هیبت من

از بُت شکستن در حرم دلشادم امروز
بیت الشّرف شد کعبه با میلادم امروز

محمد قاسمی


تعداد بازديد : 117
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:35
نویسنده:
نظرات(0)
برای وصف تو لالند منطق و اِدراک دلیل خلقتِ افلاک و خواجه ی لولاک نوای اشهدُ اَنّ علی ولیُّ الله نمو

برای وصف تو لالند منطق و اِدراک
دلیل خلقتِ افلاک و خواجه ی لولاک

نوای  اشهدُ اَنّ علی ولیُّ الله
نموده یکصد و ده بار در دلم پژواک


مدد گرفته قلم از همین ندا گویا
که گشته توسنِ طبعم به مدحتان چالاک

به روی قلب من از ابتدا یقین دارم
غلامِ قنبرِ حیدر نموده حک،حکّاک

شکافت کعبه که عالم بفهمد این نکته
به عشق روی تو کرده خدا گریبان چاک

و دشمنان تو مولا بدون شک هستند
ز دامنی هوس آلود و نطفه ای ناپاک

به وقت کندن خیبر چرا نفهمیدند؟!
ابوتراب بخواهد جهان شود در خاک

دلیل روز حسابی تو، از حساب چه بیم؟
قسیمِ جنّت و ناری تو، از عذاب چه باک؟

جزای مدح تو ای شاه لافتی،بخشم
به آن جوان که از او آمد استخوان و پلاک!

بهنام فرشی


تعداد بازديد : 85
یکشنبه 05 اردیبهشت 1395 ساعت: 5:35
نویسنده:
نظرات(0)
نور حق را ساقی کوثر مشخص میکند راه مارا فاتح خیبر مشخص میکند حب او ایمان و بغضش کفر، پس با �

نور حق را ساقی کوثر مشخص میکند

راه مارا فاتح خیبر مشخص میکند

حب او ایمان و بغضش کفر، پس با این حساب   

فرق دین و کفر را حیدر مشخص میکند

ارزش یک یا علی گفتن در اوج درد را        

حال ابراهیم پیغمبر مشخص میکند

در غلامی پادشاهی حکمتی دارد عزیز        

این تناقض را فقط قنبر مشخص میکند

فرق یار غار با "جان مرا" یوم المبیت      

هرکسی خوابید در بستر مشخص میکند

معنی اناالیه راجعون را روز جنگ           

در نبرد خویش با لشکر مشخص میکند

سر تلفیق محمد با علی را هم یقین        

لحظه ی پیکار علی اکبر مشخص میکند

گفت پیغمبر علی با حق و حق هم با علی ست  

قصه را "لولا علی" بهتر مشخص میکند

عاشقی در مکتب مولا کمال بندگی ست      

عشق تکلیف مرا آخر مشخص میکند

محمود یوسفی


تعداد بازديد : 79
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 17:52
نویسنده:
نظرات(0)
به مقام قرب سلمان به صداقت ابوذر به کلام حق فضه به رخ سفید قنبر به اشاره های مصحف به دم شبیر و شبر به �

به مقام قرب سلمان به صداقت ابوذر
به کلام حق فضه به رخ سفید قنبر
به اشاره های مصحف به دم شبیر و شبر
به هر آیه ای ز قرآن و به هل اتی و کوثر
که گرانتر است از زر نخی از عبای حیدر
****
همه روز گرم کاری همه شب پی یتیمان
وسط نبرد شیری وسط نماز گریان
پی بوسه ای به پایت لب تیر میدهد جان
به تمام کارهایت متجلی است قرآن
تو به لیله المبیتی زره تن پیمبر
****
ره آفتاب کج شد به اشاره نگاهت
متغیر است ساعت به زمان دل بخواهت
تو به آسمان پناهی شده فاطمه پناهت
شده اهل خیر هرکس زده کوه خود به کاهت
که تو دستگیر مایی که تو محشری به محشر
*****
ضربان ذوالفقارت به تن خطر نشسته
و کشانده لشگری را روی خاک دسته دسته
به مصاف چشمهایت شده کفر سر شکسته
چه به مدح تو بگویم من زار دست بسته
خود شهریار گفته به تو این کلام بهتر
*****
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه اش مکرر
*****
همه جا به هر بهانه سر نام توست دعوا
چه به کوچه مدینه چه به کربلای آقا
ز حرم چو جلوه گر شد همه ی امید لیلا
چه سریع شد خمیده پی یار قد بابا
پسری ابوالعجایب پسری رسول منظر
*****
به سپاه حمله ور شد تنش از عقاب افتاد
دو لبش عقیق بود و به رویش رکاب افتاد
روی نیزه رفت و کم کم بدنش ز تاب افتاد
به همان زمان که دیگر ز رویش نقاب افتاد
به دل حسین آمد غم روی سرخ مادر
*****
نفسش که بند آمد به زمین کشید پا را
پدرش چگونه دیده بدن جدا جدا را
شده وقت آنکه دیگر ببرند مصطفی را
به جز این عبا چه مانده؟ ببرد علی ما را
نه که یک علی اکبر که شده هزار اکبر

 

سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 777
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:45
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) شب عید است به مولا جگرم حال آمد برده ام نام علی را جگرم حال آمد رو ب�

اشعار ولادت حضرت امام علی(ع)

 

شب عید است به مولا جگرم حال آمد

برده ام نام علی را جگرم حال آمد

 

رو به ایوان نجف ناد علی می خوانم

صد و ده بار به بالا جگرم حال آمد

 

ضربه کاری او ریشه ی مرحب را کند

تا نشستم به تماشا جگرم حال آمد

 

خاطراتت احد و بدر به زهرا که رسید

با “علی” گفتن زهرا جگرم حال آمد

 

منکر تو هوس آمدن جنت کرد

تا که گفتی برو بابا جگرم حال آمد

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 109
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:43
نویسنده:
نظرات(0)
میان بزم خراباتیان قراری نیست به باده نوش كه برهان عقل كاری نیست تمام دلخوشی ما محبت علی است ز هی

میان بزم خراباتیان قراری نیست

به باده نوش كه برهان عقل كاری نیست

 

تمام دلخوشی ما محبت علی است

ز هیچكس بجز آقا امید یاری نیست

 

كلیمِ طور نشین شاهد كلام من است

به پیشگاه علی سجده اختیاری نیست

 

قبولی همه اعمال با ولای علیست

به هر چه طاعت بی حـُبش اعتباری نیست

 

حرام باشد اگر رو به غیر او بزنیم

كریمتر ز علی هیچ سفره داری نیست

 

تمام نسل علی یذهبٌ مِن الـرِّجسند

به شأن و عزت این خاندان تباری نیست

 

مقابل حرمش آسمان كند تعظیم

به جز مقابل او جای خاكساری نیست

 

علی تجلی سبحان ربی الاعلاست

ثواب بردن نامش تبسم زهراست

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 153
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:43
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) – سید پوریا هاشمی به سرم زده که سری به محضر ذوالفقار بیاورم بنشینم ا�

اشعار ولادت حضرت امام علی(ع) – سید پوریا هاشمی

 

به سرم زده که سری به محضر ذوالفقار بیاورم

بنشینم از سر شب به مسجد و ذکر یار بیاورم

و دو دست سائل خود مقابل سفره دار بیاورم

سخن از علی اگر آمده دل بی قرار بیاورم

 

بخدا که از کرم علی کم او به ما برسد بس است

سر سوزنی ز مقام اعظم او به ما برسد بس است

 

چه کسی به غیر تو  آمده که ستون دین پیمبر است

چه کسی به غیر تو آسمان بروی زمین پیمبر است

چه کسی به غیر تو دست غیب در آستین پیمبر است

علی یا علی ز نخست نقش روی نگین پیمبر است

 

چه کسی بغبر تو آمده بزند به کعبه شکاف ها

چه کسی به جز تو زمان آمدنش شده ز مطاف ها

 

لب تو به معرکه آمده ، شکر و نبات برای چه؟

به حضور آب دهان تو،سخن دوات برای چه؟

نجف است مقصد اگر، گذر به ری و هرات برای چه؟

تو قضاوتی و سر زره نظر قضات برای چه؟

 

تو علی شدی و به پای تو قد عرش خم شده تا کمر

سخنی نگو، که برای ما رخ توست حجت معتبر

 

خبرش رسیده که در احد تو دوباره عزت ما شدی

ته دره با چه صلابتی سپر رسول خدا شدی

و به زخم های تنت به زخم تنش ز عشق دوا شدی

به زمین زدند تورا ولی تو به ذکر فاطمه پا شدی

 

جگر مرا بپذیر تا که شبی کباب غمت کنم

نفسی بده که فدای یک نفس از مسیح دمت کنم

 

سوی تو ملائکه در سجود ، دم توست بازدم وجود

به طواف آمده ام سحر،سر شب چو سرت شلوغ بود

غرض از عبادت ما تویی چه ازین قیام و چه از قعود

به نزول آمده ایم اگر همه میرویم سوی صعود

 

تو پناهگاه یتیم ها، تو امام شهر کریم ها

تو اگر که قلعه ما شدی چه مجال وحشت و بیم ها

 

همه عمر هر چه تو کرده ای به دعای فاطمه میکنی

شب قدر سجده فقط به سوی خدای فاطمه میکنی

شه مرتضی همه کار را ز رضای فاطمه میکنی

به تو هر چه هم بدهد خدا، تو فدای فاطمه میکنی

 

پسران پاک تو یک به یک به خدا نشانه و مظهرند

سر ما فدای قبیله ای که فدای مقدم حیدرند

 

سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 285
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:41
نویسنده:
نظرات(0)
به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش زده ام گره دلم را به پر کبوترانش شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نان�

به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش
 زده ام گره دلم را به پر کبوترانش
 شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش
 همه عمر بر ندارم سر خود از آستانش
 که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش
 
 به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه
 لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه
 به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه
 نفسی دگر به پایش ملکی رسیده یا نه
 نگران جبرییلم که شکسته نردبانش
 
 چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند
 جریان چشمه ها را به کویر می رساند
 خبر جناب خم را به غدیر می رساند
 چه کسی سلام ما را به امیر می رساند
 خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش
 
 به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را
 متحیرم چه نامم بشر خدا نما را
 بگذار تا بخوانم کلماتی آشنا را
 علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
 که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش
 
 احمد علوی


تعداد بازديد : 225
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:40
نویسنده:
نظرات(0)
ماییم و اعتکافِ علی،سیزده شب است حجاجِ در طوافِ علی،سیزده شب است دلبسته در کلافِ علی،سیزده شب است م

ماییم و اعتکافِ علی،سیزده شب است
حجاجِ در طوافِ علی،سیزده شب است
دلبسته در کلافِ علی،سیزده شب است
مست میِ مُضاف علی،سیزده شب است
 
ماییم دلسپرده ی دیدار ،یا علی
 
امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بس
این بهترین زمینه ی تربیت است و بس
در تربیت،مسیر ،عبودیت است و بس
کُنهِ عبودیت، ز ربوبیت است و بس
 
دیدیم در تو ما، ربوبیتِ یار، یا علی
 
من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم
گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم
من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم
مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم
 
ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا علی
 
کعبه اگر چاک گریبان گشوده است
ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است
صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است
در را به روی بنت اسد وانموده است
 
مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا علی
 
مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده
ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده
بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده
بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده
 
شد با شرافت این درو دیوار،یا علی
 
دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را
واجب شده است سجده کنم نام یار را
میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را
نشناختیم غیر تو پروردگار را
 
ماتم از این شباهت رفتار،یا علی
 
گاهی علی نشسته به جای خدای خود
گاهی خداست جای شه لافتای خود
جای خدا نشست و صدا زد به جای خود
در قاب عرش گفت علی با صدای خود…
 
پرودگار اول گفتار ، یا علی
 
در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد
حتی خدا برای دلم مرتضا نشد
مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد
پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد
 
دارم به کفر میرسم اینبار،یا علی
 
آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم
امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم
با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم
من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم
 
دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا علی
 
عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست
من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست
خرما فروختن بشود کارم آرزوست
رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست
 
بالای دار از تو زنم جار،یا علی
 
هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت
نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت
آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت
هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت
 
عشاق را تویی تو خریدار، یا علی
 
پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف
کنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف
پر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجف
من سالهاست خواسته ام از خدا نجف
 
خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی
 
سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید
ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید
هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید
دیدار می فروش نجف روزی ام کنید
 
پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا علی
 
در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است
در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است
در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است
زانو زدن مقابل ایوان مقرب است
 
پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی
 
گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم
مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم
سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم
اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم
 
اما تویی همیشه مددکار،یا علی
 
توحید محض، باعث ایجاد حیدر است
بالای عرش افضل اوراد حیدر است
آنکس که جام دست نبی داد حیدر است
زهرا عروس خانه و داماد حیدر است
 
ای در نگاه عشق،علمدار یا علی
 
مولی الموحدین،نفحات پیمبری
نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری
رمز شفاعت،عرصات پیمبری
مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری
 
پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی
 
حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است
او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است
اسباب شادی لب خندان فاطمه است
این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است
 
زهرا توراست یار و وفادار،یا علی
 
آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست
لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست
بر روی دست دست خداوند دست نیست
این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست
 
لعنت به هر که میکند انکار،یا علی
 
ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال
خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال
گرما بده شراب شود غوره های کال
ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال
 
امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی
 
ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن
ای اولین امام مسلمان قبل از آن
آیات مومنون نمایان قبل از آن
ای صاحب ولایت دوران قبل از آن
 
قرآن بخوان بگو تو ز اصرار،یا علی
 
قاری شدی و تیر و سنانت نریختند
سنگ جسارتی به لبانت نریختند
با خیزران به سمت دهانت نریختند
مشتی حرامزاده به جانت نریختند
 
وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی
 
محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 47
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام علی(ع)-مدح از همان آغاز چشم مرتضی ما را گرفت از ازل نام علی بر روی لبها جا گرفت این دل ویرانه ی

امام علی(ع)-مدح

 

از همان آغاز چشم مرتضی ما را گرفت

از ازل نام علی بر روی لبها جا گرفت

این دل ویرانه ی ما را علی آباد کرد

از همان روزی که عشقش در دل ما پاگرفت

من گدای بی پناه و زار و بی کس بوده ام

پنجه ی مشکل گشای یار دستم را گرفت

شیعه در محشر ندارد غصه ی فردوس را

چون ز دستان یل خیبر گشا امضا گرفت

با تمام روسیاهی آمدم بیعت کنم

بلکه دستان مراهم همسرش زهرا گرفت

فوق ایدیهم «یداللهِ» علی گردیده از...

...آن زمان که دست او را مصطفی بالا گرفت

پیک حق بهر ادای احترامی آمد و

بوسه ای از دستهای حضرت مولا گرفت

بی ولای مرتضی توحید هم پوشالی است

تا علی شد مقتدا دینِ خدا معنا گرفت

عاشق آن باشد که امشب از سر شوق وصال

تا سحر با نام مولایش علی احیا گرفت

کور می گردد دو چشم منکر مولای من

تا ببیند فاطمه دست مرا فردا گرفت

 

مهدی علی قاسمی


تعداد بازديد : 67
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:37
نویسنده:
نظرات(0)
امام علی(ع)-ولادت قمر در گاهوارِ آسمان خفت سرود خواب را از کعبه بشنفت به تخت روز تا بنشست خورشید ت�

امام علی(ع)-ولادت

 

قمر در گاهوارِ آسمان خفت

سرود خواب را از کعبه بشنفت

به تخت روز تا بنشست خورشید

تمام نورِ خود بر کعبه پاشید

شکرخند سحر در پرده‌ی باد

بشارت برد از میلاد نوزاد

نه تنها کعبه شهد شوق می‌خورد

سراپای جهان را ذوق می‌برد

به دور کعبه هاله‌ هاله از نور

چنان بسیار ، تا شد واله از نور

به کعبه هست آری میهمانی

که حق او را نماید میزبانی

نسیم مهر ، خود بر کعبه می‌خورد

که مادر ، درد زا از یاد می‌برد

طعامش میزبانان بهشتی

بیاوردند از خوان بهشتی

سه روز و شام مهمان خدا بود

در این ایّام از دنیا جدا بود

که ناگه کعبه را دیوار بشکافت

زنی نوزاد در آغوش بشتافت

لبش از خنده‌گویی انگبین داشت

که در دستش وجودی نازنین داشت

نهالی پاک در دامان او بود

گل‌ ایثار در بُستان او بود

هنوز از وحی قرآن نارسیده

نه کس از کام پیغمبر شنیده

که بر رُخسار احمد چهره تاباند

فرازی چند را از مؤمنون خواند

علی فخر جهان آفرینش

علی از کارگاه حق گزینش

علی آن همسر زهرای اطهر

علی آن مونس جان پیمبر

زلال معرفت در جان او بود

پس از احمد قوی ایمان او بود

علی آن یکّه تازِ وادی علم

علی آن چشمه‌ی آبادی حلم

به شهر علم پیغمبر علی در

« سلونی» بارها فرمود حیدر

علی بود و لباس وصله‌داری

علی با آن مقام شهسواری

علی بود و بپا یک جفت موزه

که در نزدش به از ملک دو روزه

علی بود و غذایش نان جو بود

که آن هم گاه گاهی در گرو بود

علی بود و گلیم پاره‌اش فرش

از آن سیر و سفر می‌کرد در عرش

علی بود و همان تیغ کلامش

نفس‌ها بود در گفتار رامش

چسان آن ناکسان اندر سجودت

به خون کردند آغشته وجودت

چسان ای تیز پر چرخ توحید

که از تو چشم‌‌های علم جوشید

ترا در خانه‌ات کردند محبوس

که عدلت ای علی شد پرّ طاووس

گلویت را بکرده استخوان چاک ؟

به چشمانت نشسته خار و خاشاک ؟

بمیرم من که بودی بی‌کس و یار

وصیّ احمد و یک مشت بی‌عار

به دل آن‌قدر بودت غصّه و آه

که می‌گفتی تو درد خویش با چاه

علی دست تو دست قدرت حق

علی چشم تو چشم حق مطلق

علی شمشیر تو خشم خدایی

علی لبخند تو مهر سمایی

علی خود معنی اکمال دین است

علی اتمام نعمت در زمین است

علی مقصود از ایجاد هستی است

علی معیار تام حق‌پرستی است

علی میزان حق در روز موعود

علی مصداق خاص خیر موجود

علی حیران از او عدل است و انصاف

هِمال او کجا یابند اخلاف

علی در حیرتم از خالق او

کدامین خاک کردش لایق او ؟

علی حاکم به کلّ ماه و خورشید

علی نور و جمال و خیر و امید

علی قرآن ناطق جان احمد

علی پرورده¬ی دامان احمد

علی یک‌یک همه آیات قرآن

که مدحش هل‌اتی آورد چندان

علی قَدرت ندانستند و ما نیز

نداند قدر دریا قطره ناچیز

به درک تو کُمیت انبیا لنگ

به وصف تو دهان یک جهان تنگ

قلم هنگام تحریر صفاتت

نخستین گام گردیدست ماتت

گلستان او و ما خاری به بستان

نه در بستان که اطراف گلستان

کتاب زندگانی او و ما قط

یکی نقطه نه در پایان هر خط

نه حتّی نقطه تا باشیم همرنگ

فشار کمترین کلکیم بر سنگ

فشار کم‌ترین کلک از غلط بود

که گفتم نی ، تمنّایی ز خط بود

تمنّایی ز فردی خواب آلُود

چو شد بیدار هر چه بود نا بود

اگر او هستی و ما نیستی پس

همین جا چامه را باید کنم بس

 

سید مهدی صدر الحفاظ


تعداد بازديد : 153
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:37
نویسنده:
نظرات(0)
امام علی(ع)-مدح آن که وصفش میکند الّله به قرآن حیدر است جلوه ی باری تعالی شیرِ یزدان حیدر است کعبه �

امام علی(ع)-مدح

 

آن که وصفش میکند الّله به قرآن حیدر است

جلوه ی باری تعالی شیرِ یزدان حیدر است

کعبه را حق پیش پایش کرده ویران تا ابد

چون که تا روزِ جزا محبوبِ رحمان حیدر است

گر نبودش در جهان اسمی از این دنیا نبود

آنکه داده بر جهان همواره سامان حیدر است

صد هزاران همچو عیسی خادمانِ درگهش

گفته عیسی دم به دم معنایِ درمان حیدر است

من نمیگویم خدا باشد علی اما یقین

آنکه باشد نزد حق، مافوقِ انسان حیدر است

مُردگان را زنده گرداند علی با یک نگاه

آنکه بنموده بشر را مست و حیران حیدر است

منکرانِ مرتضی شیون کنان در آتشند

این نباشد ناروا چون دین و ایمان حیدر است

آنکه از مهر و وفا جود و سخا چون مصطفی

میدهد بر دردِ ما الساعه پایان حیدر است

سر به سر گوید علی از مصطفی در هر مکان

در رثای مصطفی دائم غزلخوان حیدر است

موسم جان کندنم وقتی که می افتم ز پا

آنکه مرگم را نماید سهل و آسان حیدر است

تا خدا دارد خدایی میدرخشد نامِ او

آنکه باشد جاودان چون حیِّ سبحان حیدر است

بی سبب باران نمی بارد به رویت ای زمین

باعثِ هر قطره از این آبِ باران حیدر است

روز و شب مستی کنم در جمع مستان تا ابد

شاد از این مستی شوم چون پیر مستان حیدر است

جز علی دیگر که آرد مه رخُی همچون حسین

صاحب و بابای آن شاهِ شهیدان حیدر است

آخرِ نهج البلاغه مینویسم اینچنین:

فارق العاده ترین انسانِ دوران حیدر است

 

سیروس بداغی


تعداد بازديد : 127
پنجشنبه 02 اردیبهشت 1395 ساعت: 14:36
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 52
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف