اشعار شهادتی - 4

اشعار شهادتی - 4

اشعار شهادتی - 4

اشعار شهادتی - 4

اشعار شهادتی - 4
اشعار شهادتی - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر کردی

ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر کردی
تو آخر بار من بستی و راهیی سفر کردی

اگر آبی بر آن ریزند بنشانند آتش را
چه آبی تو؟ که در جان من ایجاد شرر کردی

نه امیدی به ماندن دارم و نی زندگی خواهم
اثر از این دو دیگر نیست تا در من اثر کردی

زمین را چاک دادی بس که مهلک بودی و کاری
تو که این با زمین کردی چه کار با جگر کردی

سراپای وجودم درد بود و کس به درمانم نمیکوشید
ز تو شرمنده ام ای دل ز بس با صبر سر کردی


جگر پاشیده شد از هم ولی غم از دلم بردی
که عمری راحتم از خوردن خون جگر کردی

به رخ گرد یتیمی و به سر خاک عزا طفلم
چرا این جوجه را در کودکی بی‏بال و پر کردی

دگر چشمم نمی‏افتد به روی قاتل زهرا
پسر را کُشتی و دنبال مادر رهسپر کردی



علی انسانی


تعداد بازديد : 9
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 10:57
نویسنده:
نظرات(0)
خواهر نازنین من، دلشورتو بذار کنار

خواهر نازنین من، دلشورتو بذار کنار
تمام اشک چشماتو، برای کربلا بذار

یه روز میاد تو شام غم، یه داغ سنگین می بینی
میون یک طشت طلا، لخته خونی می بینی

به زیر چوب خیزرون، تا دیدی نور عین من
جای داداش حسن بگو، حسین من حسین من


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان

قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان

از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان

مادر که زمین خورد، تن پاک تو لرزید
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان

از طعنه و از زخم زبان های پیاپی
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان

شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان

گر ماه حسین بن علی بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان

هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان

در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره
پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان

در راه حسین بن علی چار فداییت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان

"میثم" که سخن از دل سوزان تو می گفت
شعرش به دل شیعه شرر بود حسن جان
سازگار


تعداد بازديد : 0
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 10:56
نویسنده:
نظرات(0)
اگر این است تاثیر شنیدن

اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

به کوچه دست مادر را کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

زنی دنبال مظلومی دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

در یک خانه را آتش کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

زلب ها لخته های خون چکیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

به پیش چشم خواهر سر بریدن
شنیدن کی بود مانند دیدن

اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن


تعداد بازديد : 17
چهارشنبه 22 شهریور 1402 ساعت: 10:54
نویسنده:
نظرات(0)
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین

تقدیم به مظلوم ترین آقا... 
تقدیم به اربابم حسین ابن علی(ع)... 
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین 
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین 

بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی 
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین 

سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام 
ای با غریب های جهان آشنا حسین 

ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا 
ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین 

در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها 
کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین 

امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج 
امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین 

آری برای یاری او استخاره ها 
کردند مومنان و نماندند با حسین 

معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش 
تنها نبود این همه اربابِ ما حسین 

ننگا به ما که بی ادبانه برایمان 
گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین 

من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم 
از این حسین راهِ زیادیست تا حسین 

او را اگر که زنده شود باز می کُشند 
یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! 

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان 
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... 


محسن کاویانی 


تعداد بازديد : 1485
یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت: 0:05
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
دوباره زائر خسته ز راه آمده است

دوباره زائر خسته ز راه آمده است 

برای عرض ارادت به شاه آمده است 



پیاده آمده و با همان غبار تنش 

به درگهت به امید نگاه آمده است 



میان راه به گریه به زیر لب می گفت: 

غلام روسهیت سر به راه آمده است 



یکی به قصد تقرب،یکی به قصد شفا 

یکی به نیت ترک گناه آمده است 



ببین که بعد گذشت هزار و اندی سال 

برای یاریتان این سپاه آمده است 



و دید در حرمت روضه خوان شروع کرد و 

که ناگهان ز پی اش خیل " آه " آمده است 



همین که گفت بریده شده سرت زقفا 

صدای فاطمه از قتلگاه آمده است 



پناه خیمه ببین خواهر غریبت را 

کنار جسم تو بی سر پناه آمده است 



شاعر: میلاد الیاس وند 


تعداد بازديد : 933
یکشنبه 01 اردیبهشت 1398 ساعت: 18:40
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر

غریب کیست؟ هرآنکس که در دیار پدر 
هم از غریبه هم از آشنا کتک بخورد 
بهمن ترکمانی 


تعداد بازديد : 1367
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:17
نویسنده:
نظرات(0)
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد 
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد 

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت 
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد 

شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم 
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد 

غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد 
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد 

گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد 
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد 

سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را 
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ 

دستی به روی جام غرورت ترک انداخت 
آن دست که پشت در خانه شرر آورد 

سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت 
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد 

در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی 
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد 

\"یافاطمه\" می گفت حسین بن علی با 
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد 

 

مرضیه نعیمی


تعداد بازديد : 1085
دوشنبه 01 مرداد 1397 ساعت: 23:14
نویسنده:
نظرات(0)
آنها که مستانند از خورشید تابانش

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم


مناجاتی سیدالشهدا و گریز به گودال


آنها که مستانند از خورشید تابانش
دل را گره بستند بر هر تار مژگانش

از خاک پا باید روم تا طاق ابرویش
از مهر باید پر زنم تا درک آبانش



ای دل نگفتم از سر و دوشش نرو بالا
رفتی بیا دیوانگی هم گشت تاوانش

آری به جانان میرسد نه بر کسی دیگر
جانان اگر خواهد کنم جان را به قربانش

افتاده ام چون خاک زیر ابر الطافش
پر میشوم هر ثانیه از بوسه بارانش

مردم همه چانه به خاک پاش می مالند
ازهند و بلخ و چین گرفته تا به ایرانش

هر جا به هر کو میرود ما هم همانجاییم
پیچیده اند انگار ما را بین دامانش

چندیست لبهامان فقط رو به هوا باز است
اکنون اگر افتاده بر منقار ما نانش

لعنت به من خونم حلال دوستانم باد
جنت اگر خواهد دلم در ظلِّ ایوانش

هر وقت ناخوش شد کسی، بیماری اش را با
خاک غریب کربلا کردیم درمانش

پیغمبر کرب و بلا زینب ز تل می دید
افتاده زیر دست و پا آیات قرآنش

از اشک چشمش خیس شد روی سیاه شمر
زینب چنان فریاد زد از نای سوزانش

در مقتلش هم سفره اش پهن است شاه ما
انگشترش را می برد سائل ز دستانش

با احترام ای "ابن حیوه" زیر و رویش کن
پیراهنش را میکِشی؟ از جسم بی جانش ؟

عمری تن هر سائلی را جامه اش پوشاند
دنیا ولی آخر رهایش کرد عریانش

خونی که ناحق ریخته ، در قتلگاه او
برخیزد آخر مهدی زهرا به جبرانش

نامش ببر، کارَت نباشد ، لعنشان با من
از خولی واخنس بگو تا ابن مرجانش


جعفر ابوالفتحی

 

پایگاه اطلاع رسانی اشعار جعفر ابوالفتحی

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 1481
چهارشنبه 03 آبان 1396 ساعت: 10:06
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
مناجاتی سیدالشهدا گریز گودال
 
 
گرچه دلم با دیگران در انفصال است
با او ولی در نقطه ی اوج وصال است
 
اینکه چه شخصی با چه ظرفی ... این مهم نیست
هر کس به دنبالش پیِ فضل و کمال است
 
 هیچ انتظاری جز خداوندی نداریم
از آنکه در شانش فقط جل جلال است
 
از ما چرا ایراد میگیرند مردم
از چشم او گفتیم چون نیکو خصال است
 
هرگز نمی گرییم، از سختی دنیا
گریه فقط بر زاده ی زهرا(س) حلال است
 
این گریه آخر می برد ما را به جنت
این آب دیده بهترین روزی سال است
 
در پیش چشم خواهر خود دست و پا زد
راوی این گفتار در مقتل "هلال" است
 
از داغ او زینب شده دیگر شبیه
پروانه ای که دم به دم در اشتعال است
 
یادت میاید بارها با حال زارم
گفتم که ماندن بی تو در دنیا "محال" است؟
 
هر جا رَوی من هم میایم با تو آنجا
از تو جدا بودن همانند "خیال" است
 
حالا تو بی من رفته ای زیر سم اسب؟
من هیچ ... پاشو مادرت آشفته حال است
 
با افتخار از مو بلندت کرده انگار
آنچه میان دست خود دارد مدال است
 
بی سر رها شد از چه جسمت بین گودال
دنیا هزاران سال زیر این سوال است
 
هر چه لگد خوردم فدا یک تار مویت
من گریه ام از گریه ی طفل سه ساله است
 
 
 
جعفر ابوالفتحی
 
 
 
منبع:
Jafarabolfathi.rozblog.com

تعداد بازديد : 1031
یکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 16:28
نویسنده:
نظرات(1)
گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا
تقدیم بہ ڪریم ابن الڪریم حسن بن علی(ع):
 
.
.
گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامے هـا
هـرگز نشد آشفتہ از بے احترامے هـا
 
آرے نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست
وقتے ڪہ خالے میشود دورت ز عامے هـا
 
در مهـربانے شهـرہ بود آنقَدْر ڪہ حتی
خوردند از نان حلالِ او حرامے هـا
 
حتے سگے را رد نڪرد از سفرہ ے لطفش
لبخند میزد در جوابِ بے مرامے هـا
 
در بین شهـرے ڪہ محبت را نمے فهـمید
تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامے هـا
 
من شڪ ندارم ڪامِ او با زهـر شیرین شد
زهـرے ڪہ مرهـم بود خود بر تلخڪامے هـا
 
.
محسن_کاویانی

تعداد بازديد : 875
شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین

بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین

سفره ی دل را همیشه پیش تو وا میکنم
مونس تنهایی ام... گرمی مژگانم حسین

با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را، خوب می دانم حسین

جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین

کشته ی اشکی و من پاره گریبان تو ام
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین

خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین

هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم: حسین

\"نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم\"
کربلایم را بده... دیگر مرنجانم حسین

وقت هر درد و غمی فرمود: \"فابک للحسین\"
روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین

دست و پا کمتر بزن، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم...گیسو پریشانم...حسین

پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین

یک طرف آتش گرفته روسری دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین


علی سپهری


تعداد بازديد : 1455
چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است


صل الله علـیڪ یا سیدوالشهداء



قسم به حق فلق ؛ چشمه سار ایمان است
هران دوچشم که در بین روضه باران است

خرابه ی دل عُشـّــــاق با تو آباد و
هزارو صد ده آباد بـــی تو ویران است

 بِرس به داد دلم حضرت مسیحا دَم
که سخت مرده ام و ظاهرا به تن جان است

بگیر دست مرا خسته ام ز اَقــوامی
که کافرند و فقط نامشان مسلمان است

نژاد و رنگ ملاک است بین این مردم
تویی که جون و حبیبت برات یکسان است

چقدر هَمهَمه اما ، رضای زهـــرا(س) کـو
به اسم نوکری و ، ذات ، نان و دکّان است

بیا دوباره بسازم ز تـــــربتت اربـــاب
وگر نه جنس گِلم بس که نابسامان است

تمام آنچه به اسم ثواب کردم کِشت
نه سود حَشر مرا ، بلکه خُسر و تاوان است


محمدجوادحیـــدرے


تعداد بازديد : 621
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم

حسین جان

 

به دنيا آمدى تا مطلبى ديگر بياموزم
من از رفتار تو الله را اكبر بياموزم

كلاس درس شد سجاده ات،من روز ميلادت
نشستم تا جهان را پاى اين منبر بياموزم

بريزم دور اين ناعلم هارا و منِ خود را
بدون واسطه از ساقى كوثر بياموزم

سر شب در تَعَلُّم سر به مهر كربلا بگذار
سحر بردار سر از سجده تا از سر بياموزم

دعا در حق دشمن كردن و با دوست سر كردن
مرام شيعه را در سطح بالاتر بياموزم

زبان تائبين وخائفين را پانزده گانه
به هنگام دعا از چهارمين حيدر بياموزم

طريق روضه خواندن را ز تو آموختم،اما؛
طريق نوكرى را بايد از قنبر بياموزم

دعا را از ابوحمزه،مكارم را از اخلاقت
تجافى جهان را از همين منظر بياموزم

هر آن چيزى كه ميبينم دليلش كربلا باشد
اگر چيزى مي آموزم به چشم تر بياموزم

فرات مست را از چشم،تل را از سر شانه
ته گودال را از گودى حنجر بياموزم

و مصداق شنيدن كى بود مانند ديدن را
بخوانم زندگيت را،مگر بهتر بياموزم

اگر ديدم گلوى غنچه اى رد ميشود از تيغ
شبيه تو گريز بر على اصغر بياموزم

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 503
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
در گیر و دار قائله زینب اگر نبود

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

ما بین کربلا و همین روضه های ما
تا حشر بود فاصله زینب اگر نبود

بین صبور های جهان در کتاب ها
یک واژه بود حوصله٬ زینب اگر نبود

ذخرالحسین بود برای مسیر شام
در قصه ی مباهله زینب اگر نبود

از شام تا به کوفه از این بیشتر یقین
پا می گرفت آبله زینب اگر نبود

قطعا پیام کرببلا جاودان نبود
یک پای این معادله زینب اگر نبود

صبر سکینه نیز به سر می رسید زود
در کوچه ها محصل زینب اگر نبود

کشتی شکست خورده ی طوفان طعنه بود
در شام و کوفه ساحل زینب اگر نبود

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 589
چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت: 17:54
نویسنده:
نظرات(0)
بخدا که عجیب میچسبد

بخدا که عجیب میچسبد
سفر کاظمین بعد نجف

محمد حسن بیات لو


تعداد بازديد : 435
چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(0)
افتاده است روی زمین درد میکشد

بسم‌الله الرحمن الرحیم

شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
یا_باب_الحوائج
باب_المراد



افتاده است روی زمین درد میکشد
پایش شکسته زیر فشار شکنجه ها
با تازیانه روزه ی خود باز می کند
مردی که مانده بین حصار شکنجه ها


کنج سیاه چاله به این فکر می کند
معصومه ام میان مدینه چه می کند؟
دردی شدید سوی دو پهلوش می رود
وقتی که یاد فاطمه و کوچه می کند


لحظه به لحظه چهره ی او زرد میشود
جسمش به زیر بار بلا تیر می کشد
با دستهای بسته ی خود روی خاک ها
تصویر یک جراحت زنجیر می کشد


گر چه میان مَحبس تاریک مانده بود
اما چه خوب شد که کنارش کسی نبود
با یاد عمه زینب خود زار می زند
وقتی که دست بسته کنارش سکینه بود



محمدحسن بیات لو


 


تعداد بازديد : 359
چهارشنبه 30 فروردین 1396 ساعت: 17:36
نویسنده:
نظرات(0)
بال و پر سوخته را پا بزنی، می افتد

بسم_الله_الرحمن_الرحیم

 بمناسبت شهادت امام کاظم (ع)

 

بال و پر سوخته را پا بزنی، می افتد
شکر، چشمت به دل همچو منی می افتد

تو که کوکش نکنی حس نوشتن دارد
مرغ عشق تو ز ساز دهنی می افتد

در یسار عطر دمت گر که دهن باز کند
در یمین آهِ اویس قرنی ، می افتد

بعد منزل نبود در سفر روحانی
عشق تو در دل یار یمنی می افتد

 یاد لیلا نکنم من ز جنون می میرم
زخم برداشته در وادی خون می میرم

موسیِ شهر ، عصای تو کجا افتاده؟
کشتی عمر تو در موج بلا افتاده؟

آنقدر زخم ز زنجیر به تن داری که
 رد خون تن تو در همه جا افتاده

آن قدر لاغر و کم جثه شدی، ظالم گفت:
مرد عمامه به سر مثل عبا افتاده

 باز صد شکر که با اینهمه بیداد و ستم
سر تو روی دو زانوی رضا افتاده

سر تو روی دو زانوی رضا افتاده
کی سر پاک تو در طشت طلا افتاده

مثل یعقوب، تو در کلبه ی احزان ننشین
سر به دیوار نزن ، گوشه زندان ننشین

 تو که خود رازق خلقی و جهان در کف توست
 روز را منتظر تکه ای از نان ننشین

تو که خود آبروی خاکی و خود بارانی
اینهمه گریه نکن اینهمه حیران ننشین

 در دلت شوق وصال است وصال معشوق
پس بیا صبر نکن در پی درمان ننشین

زود برخیز که قلب همه آرام شود
نکند قسمت تو طعنه و دشنام شود

آه.... دشنام..... ببین یاد چه ها افتادم؟!!!
یاد آن حادثه در شام بلا افتادم

عمه ات گفت حسین جان و همه خندیدند
 باز یک هفته من از آب و غذا افتادم

زیانحال حضرت زینب (س):

شام تا صبح به پای غم تو آب شدم
حال پیش سرت ای ماه لقا افتادم

من که یاد رخ تو در همه جا افتادم
رسم دنیاست، اگر از تو جدا افتادم

روز را با غم تو شب نکنم می میرم
 من به پای سر تو تب نکنم می میرم

جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 343
سه شنبه 29 فروردین 1396 ساعت: 1:26
نویسنده:
نظرات(0)
مردِ میدان نشَست در خانه

یا علی (ع)

مردِ میدان نشَست در خانه
با تمامِ حماسه سازی ها
همه دیدند او چه تنها شد
چون نبود اهلِ حزب بازی ها

اصلِ بغضِ خوارج از این بود
که ریا در مرامش اصلاً نیست
راه و رسمِ علی فقط عشق است
یقه را سفت و کیپ بستن نیست

به یتیمانِ شهر نان میداد
سینه اش بود کوهی از غم ها
غرقِ شورِ نمازِ شب بودند
در همان وقت ابن ملجم ها

خونِ دل داد تندروها را
رسمِ خورشید کشتنِ شب هاست
هرکَسی مسلکش علی وار است
خارِ چشمانِ خشکه مذهب هاست

عده ای بود کارشان ، سرپوش
رویِ هر گندِ خویش بُگذارند
تا شَود حیله هایشان پنهان
مصلحت بود ریش بگذارند

غمم این است این که میدیدند
همه ی عُمْر سخت کوشی کرد
که چه ها دید و رو نکرد اصلاً
که چه ها دید و عیب پوشی کرد

سنگِ دین را به سینه کوبیدند
تا بگویند او مسلمان نیست
باشد ای شهر! بی علی خوش باش
دیگر این شهر جایِ باران نیست

وَ نشانِ فتوت و مَردی
تا همیشه فقط ازانِ علیست
شک ندارم که روزِ نامردان
روزِ میلادِ دشمنانِ علیست....
.
.
محسن_کاویانی


تعداد بازديد : 441
شنبه 19 فروردین 1396 ساعت: 12:04
نویسنده:
نظرات(0)
خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم

خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم
همراه با ملائکه مشغول خدمتم
این لطف فاطمه است که داده لیاقتم
عبد علی و آل علی تا قیامتم

من نوکر و محب و فدائی اهل بیت
بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت

دارم به سر هوای جگر گوشه رضا
افتاده ام به پای جگر گوشه رضا
ممنونم از عطای جگر گوشه رضا
ای جان من فدای جگر گوشه رضا

عمریست زیر دین جواد الائمه ام
محتاج کاظمین جواد الائمه ام

ای نایب امام رضا ، حضرت جواد
یابن الرئوف ! شاه وفا ! حضرت جواد
پروردگار جود و عطا ، حضرت جواد
دریاب روزگار مرا ، حضرت جواد

آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد
هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد

ای سومین محمد این خانه، السلام
ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام
ای صاحب کرامت جانانه السلام
عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام

تو آمدی و دشمن دین نا امید شد
بار دگر امام رضا رو سفید شد

با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده
چیزی به حز کرم که به این در نیامده
وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده
مولود از تو با برکت تر نیامده

تنها امام لایق فرزندی رضا !
وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا

در کودکیت پیر زمین و زمان شدی
آقا نهم ستاره این آسمان شدی
امّید آخر همه بیچارگان شدی
بالاتر از توقع ما مهربان شدی

آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند
باید که خاک را به نظر کیمیا کنند

ای عادت همیشه ی تو ذره پروری
خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری
دادی به یاد سائل خود کیمیاگری
حقا که یادگاری موسی بن جعفری

هر کس که برد نام تو حاجت روا شده
درد نگفته در حرم تو دوا شده

ای انتقام کوچه همه آرزوی تو
دل برده از امام رضا خلق و خوی تو
باید گرفت درس برائت ز کوی تو
ای غصه های فاطمه بغض گلوی تو

تو مادری تر از همه ای بعد مجتبی
خیلی عذاب داده تو را داغ کوچه ها


محمد حسین رحیمیان


تعداد بازديد : 395
شنبه 19 فروردین 1396 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 67
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف