سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در

سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در

سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در

سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در

سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در
سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سری که بر سر نی باد را تکان می داد ندید دخترکی را که داشت جان می داد ندید دختر بیچاره را که در

سری که بر سر نی باد را تکان می داد

ندید دخترکی را که داشت جان می داد

 

ندید دختر بیچاره را که در خیمه

به عمه جسم لگد خورده را نشان می داد

 

و عمه گفت: «عزیزم! ندارد اشکالی»

به غیر این چه جوابی به این و آن می داد؟

 

و قصه لگد و کوچه را روایت کرد

که حق چگونه در آنجا به او توان می داد

 

گریست عمه، به خود گفت کاشکی می شد

کمی به دختر معصوم آب و نان می داد

 

نگاه دخترک انگار رنگ زهرا داشت

که بوی چادر بانوی بی نشان می داد

 

کسی سیلی اول به دست او ... ای کاش

مجال گفتن الغوث و الامان می داد

 

یتیم ها همه در امتحان قبول شدند

و عمه بود که آن روز امتحان می داد

 

به طرز بستن معجر نگاه می کردند

که عمه زینب شان داشت یادشان می داد...

 

پیمان طالبی


تعداد بازديد : 132
سه شنبه 24 مرداد 1391 ساعت: 9:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف