امروز با لب های خشکیده

امروز با لب های خشکیده

امروز با لب های خشکیده

امروز با لب های خشکیده

امروز با لب های خشکیده
امروز با لب های خشکیده
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امروز با لب های خشکیده

ماه رمضان و حضرت رقیه (س)

 


امروز با لب های خشکیده

دائم به فکر دختری بودم

بی تاب تر از روزهای قبل

دل خون طفل مضطری بودم

 

امروز روز سوم ما بود

ما که فدای دخت اربابیم

والله امشب تا سحرگاهان

از داغ این روضه نمیخوابیم

لب های خشک ما کجا داند

درد لبان تشنه ی او را..؟

کی میشود فهمید قدری از

درد و عذاب زخم ابرو را..؟

هرشب فقط ذکر لبش این بود:

عمه چرا بابا نمی آید؟

عمه بدان این دختر تنها

دنیای بی بابا نمی خواهد

هرشب فقط مرگ از خدا میخواست

این روزها مانند `زهرا” بود

عجل وفاتی روی لب هایش

چشمش ولی دنبال بابا بود

کنج خرابه سر به روی خاک

تازه کمی آرام شد خوابید

ناگه صدای دلبرش آمد

عطر نفس های پدر پیچید

بابا رسید ، اما فقط با `سر”

با صورتی زخمی و خون آلود

چشم رقیه ، بین آن `صورت”

محو لبان خیزرانی بود

حالا خرابه سرد و ساکت شد

سر را گرفت و چشم ها را بست

بعد از هزار و چند سال حالا

نام و نشانی از رقیه هست

این آخرین حرف است ای مردم:

و دختر ارباب خوبی هاست

هرکس که انکارش کند حتما

 ننگی به پیشانی این دنیاست

پوریا باقری


تعداد بازديد : 565
دوشنبه 08 خرداد 1396 ساعت: 14:09
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف