خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول

خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول

خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول

خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول

خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول
خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خبری آمده که آمده ای دیدارم ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو گفتم اول

خبری آمده که آمده ای دیدارم

ولی افسوس که دیر آمدی و بیمارم

آنقدر زخم نشسته روی پیشانی تو

گفتم اول نه این نیست سر دلدارم

دست تو کو که بچسبانی به پیشانی من

تا ببینی که ز دوریت پدر تب دارم

بر سر نیزه چرا چشم کبودت بستی؟

نکند دیدی که با عمه سر بازارم

عمو عباس کجاست درددلم را گویم

من از این زجر نمیدانی چقدر بیزارم

بغلم میکند عمه موقع خواب ولی

بدنم قوس گرفته همه شب بیدارم

خسته شد عمه دگر زحمت من را کم کن

شده ام و پیر و زمین گیر فقط سربارم


تعداد بازديد : 129
پنجشنبه 30 آذر 1391 ساعت: 9:29
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف