يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن

يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن

يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن

يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن

يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن
يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا رضيع الحسين (ع) به روی دست پدر کودکانه میفهمید که آب میرسد او را ، نداشتش تردید ز ضرب تیر چن
  يا رضيع الحسين (ع)

به روی دست پدر کودکانه میفهمید

که آب میرسد او را ، نداشتش تردید

ز ضرب تیر چنان دست و پای خود گم کرد

که خواست گریه کند، ناگهان لبش خندید

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 93
دوشنبه 02 مرداد 1391 ساعت: 18:28
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف