يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو

يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو

يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو

يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو

يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو
يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا زهرا(س) ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل! هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل با غرو

     يا زهرا(س)

ای ز دست و سینه و بازوی تو حیدر، خجل!
هم غلاف تیغ، هم مسمار در، هم در، خجل


با غروب آفتاب طلعت نورانی‌ات
گشته‌ام سر تا قدم از روی پیغمبر، خجل


هم صدف بشكست، هم دردانه‌ات از دست رفت
سوختم بهر صدف، گردیدم از گوهر، خجل


همسرم را پیش چشم دخترم زینب زدند
مُردم از بس گشتم از آن نازنین دختر، خجل


گاه گاهی مَرد خجلت می‌كشد از همسرش
مثل من، هرگز نگردد مردی از همسر، خجل


همسرم با چادر خاكی به خانه باز گشت
از حسن گردیده‌ام تا دامن محشر، خجل


خواست زینب را بغل گیرد ولی ممكن نشد
مادر از دختر خجل شد، دختر از مادر، خجل


باغ را آتش زدند و مثل من هرگز نشد
باغبان از غنچه و از لاله‌ی پرپر، خجل


بانگ «یا فضّه خذینی» تا به گوش خود شنید
از كنیز خویش هم، شد فاتح خیبر، خجل


نظم «میثم» شعله زد، بر جان اولاد علی
تا لب كوثر بود از ساقی كوثر، خجل

(غلامرضا سازگار"میثم")


من غلام قمرم


تعداد بازديد : 221
جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت: 17:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف