غزل زیبا تقدیم به
مادر دوعالم حضرت صدیقه طاهره(س)
اندازه بود چادرش اما کشیده شد
جان حسن بگو زچه قدت خمیده شد
تا ضربه زد عدو نفسش بین کوچه ها
همپای چادرش چه بریده بریده شد
سیلی که خورد قرة العین رسول شهر
تا وقت مرگ فارق از نور دیده شد
رنگی به رخ نبود ، همان هم که بود با
سیلی ی خصم از رخ زردش پریده شد
اینجا صدای ناله ی یاس نبی بلند
دربین کوچه های مدینه شنیده شد
دخت رسول خاتمو هم سنگر علی
بین در و مقابل حیدر شهیده شد
حقا گزافه نیست که از نور کوثرش
یک شاخه بین ان درو دیوار چیده شد
اه غریب غربت مظلومه ی علی
با میخ در به گوش ملائک دمیده شد
وقتی که جان فاطمه هم راز خاک شد
جان علی به بستر غم ارمیده شد
زهراکه رفت نسیم غمو دردو بی کسی
درحجره حجره خانه ی حیدر وزیده شد
ریــــــــحان
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت