در فراق یار
دیدن ماه جمال تو میسر نشود
و چرا عالم بی نور منور نشود؟
ای گل نرگس باغ دل من پس دیدار
در کتاب قدر خار، مقدر نشود؟
کرده تأخیر ظهور تو در این دل جانم
دیدن روی تو ای کاش موخر نشود
من سرگشته ز تو دور بمانم هرگز
کاش آن لحظه و آن وقت مقرر نشود
کاش آیی به سر کوچه ی چشمان ترم
دیده بر راه تو آقا که مکرر نشود
از ته قلب بسوزد دل این عاشق ها
تو بیا تا که برایم طلبت شر نشود
قصه تشت زر و خیزر و سر، ای آقا
جلوی دیده ات ای کاش مصور نشود