اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان

اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان

اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان

اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان

اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان
اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم گر نباشد بيم طعن دشمنان

 اى قرار جان ز داغت بى قرارى مى‏ كنم

رفتى و من تا كه هستم سوگوارى مى‏ كنم

گر نباشد بيم طعن دشمنان يا فاطمه

روز و شب در پيش قبرت آه و زارى مى ‏كنم

گر بخشكد اشك من يا قرة العين رسول

در عزايت خون دل از ديده جارى مى‏ كنم

بر خزان عمرت اى ريحانه باغ نبى

گريه پيوسته چون ابر بهارى مى‏ كنم

هر چه مى‏ خواهم نگريم پيش طفلانت ولى

از غم دل گريه بى ‏اختيارى مى ‏كنم

خود نهال آرزويم را به گل كردم دريغ

از سرشك ديده آنرا آبيارى مى‏ كنم

روزها در خانه طفلان را تسلى مى ‏دهم

شب كنار قبر تو شب زنده دارى مى ‏كنم

من كه خود مشكل گشايم از غم هجران تو

مشكلى افتاده در كارم كه زارى مى‏ كنم

جان من در خاك رفت و زنده‏ ام من اى عجب

صبر من از دست رفت و بردبارى مى ‏كنم

 مويد 004-31


تعداد بازديد : 151
پنجشنبه 31 فروردین 1391 ساعت: 6:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف