|
پهلوی مادر و میخ،انگار به دیوار دوخته
بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در
پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر
وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین
کنار پای مادر خون می چکه رو زمین
صدای اه مادر میون آتیش ودود
گمون کنم برای پهلوشکستنش بود
یه عمره تو مدینه بابا خونه نشینی
آخه مادر چرا گفت؟یا فضه خذینی
اینجوری که میخ توی پهلوی مادر خورده
گمون کنم که بابا دیگه داداشم مرده
زینب دلش میسوزه بابا اشکات رو پاک کن
دور از چشای مادر داداش محسن رو خاک کن
(ابراهیم گائینی
از وبلاگ امتداد زینبی
تعداد بازديد : 177
جمعه 18 فروردین 1391 ساعت: 23:50
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)