تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
غزل مصیبت فاطمیِّه
شهری برای بردن من صف کشید آه قلب تودر هوای علی می تپید آه
دست طناب و گردن ودست ابوتراب آه غریب قائله را می شنید ماه
ماهی که جای پنجه ی طوفان به چهره داشت خورشید می کشید به سوی امید گاه
گاهی که کین به شکل غلافی شد وگرفت دامان آسمان و به ضربی برید راه
راه حرم سیاه شد و دست روزگار درکوچه با طمع به اسارت کشید شاه
شاه ولا ولیِّ خدا مَحرمی نداشت آه دل شکسته ی حیدر خرید چاه
چاهی که رأفتش سَر ازاین شهرفتنه بود با روضه ی غریبیِّ ماآفرید.... آه
تعداد بازديد : 93
دوشنبه 04 اردیبهشت 1391 ساعت: 23:58
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب