تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
حضرت زهرا(س)-شهادت
تویی که حرف دلم را نگفته می دانی
خدا نکرده، بدی کرده ام نمی مانی!؟
دلت می آید از امشب به بعد گریه کنم
همیشه دست بگیرم به روی پیشانی
کمی به جزر و مد جان من مدارا کن
سه ماه می گذرد پشت ابر پنهانی
برای دلخوشی من کمی ز جا بر خیز
چقدر نافله ات را نشسته می خوانی
عصای پیری تو شانه های زینب شد
تو هم به شانه کمی کم کن از پریشانی
تلاطمی که تو از درد می کنی یعنی
درون بستری اما هنوز طوفانی
از این محیط غم آزاد کن مرا قدری
بخند مژده بیاور برای زندانی
تعداد بازديد : 141
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 9:43
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب