روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش

روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش

روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش

روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش

روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش
روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را آری عیان کنم غم بر دل رسیده را درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی تا مرهمی ش

روزی رسد که شرح دهم داغ دیده را
آری عیان کنم غم بر دل رسیده را

درد دلی کنم ز غمم پیش مَحرمی
تا مرهمی شود دل محنت کشیده را

گریه که نه ، ز سوز دلم جان دهد فقط
با هر کسی بگویم اگر ناشنیده را

دست خزان رسیده به باغ بهار من
پژمرده کرده لاله ی در خون تپیده را

رنگین ز خون یار کنم چهره را مگر
دشمن مبیند این غم و رنگ پریده را

شاعر:محمد شیخی


تعداد بازديد : 175
دوشنبه 04 آبان 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف