loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 89 شنبه 01 مهر 1402 نظرات (0)

من دختر حسین و ربابم سکینه ام
اندر فراقشان به فغان در مدینه ام

آن لحظه های بودنشان یاد آورم
از سینه ناله ها زده فریاد آورم

با کاروانشان شده ام راهی سفر
هم آن سفر که کرد مرا زار و خون جگر

مقصود کاروان پدر دشت کربلا
آنجا که بود قافله را مرکز بلا

آمد مصاف قافله با لشگر عدو
بگرفت جیش حق زگرداب خون وضو

دیدم گلان فاطمه یک یک فدا شدند
سرها ز پیکران شهیدان جدا شدند

میدان که رفت بوسه زدم روی اکبرم
چندی گذشت رفت زدستم برادرم

گفتم عمو تشنه ام آبی رسان حرم
رفت و دگر نیامد علمدار محترم

دیدم سه شعبه تیر و گلوی برادرم
در انتظار که سیراب کنندش، مادرم

آه از وداع آخر بابا و دخترش
گریان نشسته زار و غمین در برابرش

گفتم کجا می روی ای جان من مرو
رحمی نما به دیده گریان من مرو

آه از دمی که شیهه زد وآمد، آه آه
اسبی به یال خونی و بی شاه، خیمه گاه

گفتم که ذوالجناح سوارت چه کرده ای
آن تشنه کام دار وندارت چه کرده ای

بابای من تشنه بود، خورد آب یا که نه
در آخرین دمش شده سیراب یا که نه

دیدم عمه را که دویدی به قتلگاه
گریان ناله کرد و کشیدی ز سینه آه

جانم بسوختی تو بی سر برادرم
آتش گرفته از غم هجر تو پیکرم

این هم گذشت و شام غریبان ما رسید
شامی که روزگار زآن شوم تر ندید

آغاز شد بی کسی و ایام غربتم
بر من رسید وقت شروع اسارتم

اسماعیل تقوایی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 55
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 818
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 8,884
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 81
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 12,285
  • بازدید ماه : 19,612
  • بازدید سال : 394,412
  • بازدید کلی : 22,641,373