|
ای غریب وطن ای خانه نشین شوهر من
شده هنگام جدایی بنشین در بر من
بنشین تاکه بگرید به تو چشم تر من
بنشین گریه کن ای رهبر بی یاور من
گریه کن عقده ی تو باز دگر باره شود
ترسم از شدت اندوه دلت پاره شود
ای دل فاطمه خون بهر گرفتاری تو
ای که در سینه گلو گیر شده زاری تو
یک نفر نیست که خیزد به هواداری تو
چه کنم دست ندارم که کنم یاری تو
یاد آن روز که صدبار ز پا افتادم
باز دیدم تو غریبی سرپا استادم
ای که با یاد غمت سرو گریبان زده چاک
پیشتر آی کنم اشک ز چشمان تو پاک
پیش تو غُصه ی تو فاطمه را کرده هلاک
شب تاریک بده غسلم و بسپار به خاک
رنجه گردد ز تو ای جان گرامی دل من
گرچه تشییع نیاید قدمی قاتل من
كاش ميبودم و غمخوار تو ميگرديدم
تا دم مرگ طرفدار تو ميگرديدم
باز در بين عدو يار تو ميگرديدم
لاله ي پرپر گلزار تو ميگرديدم
کاش می سوخت دوباره ز غمت حاصل من
باز می کشت مرا در ره تو قاتل من
تعداد بازديد : 227
سه شنبه 05 اردیبهشت 1391 ساعت: 0:06
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)