خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�
خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است . روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر اس�

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است

ای مو سپید، لحظهٔ سرخم رسیده است

.

روی تو با هزار چشم، دیدنی‌تر است

شُکرش، هزار دیده مرا آفریده است

 

شرمندگی مرا به زمین زد در علقمه

سنگینی غمت نفسم را بریده است

.

دیگر نشان ز اَروی پیوسته‌ام نگیر

ضرب عمود تا دلِ اَبرو دریده است

.

فهمیده‌ام از آن همه شادی و هلهله

رنگ از رخ تو و همه طفلان پریده است

.

از پاره‌های مَشک، چکید آبروی من

حالا «رُباب» هم به گمانم خمیده است

.

آن سوی‌تر دو دستم و این سوی‌تر تنم

دیدی چقدر ساقی تو قد کشیده است؟!

.

اُم‌البنین نبود که شرمنده‌اش شوم

«زهرا» رسید و آبرویم را خریده است

 

شاعر:مجید نجفی


تعداد بازديد : 77
جمعه 01 آبان 1394 ساعت: 11:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف