نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�

نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�

نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�

نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�

نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�
نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد مقتل این گونه نوشته ست که “م�

نه فقط خار به صحرای بلا زجرش داد
بلکه با کرب و بلا “کربـُبلا”زجرش داد

مقتل این گونه نوشته ست که “مٰاتَتْ کَـمِدْا”
بس که آن طایفه ی “بی سر و پا” زجرش داد

داغ قنداقه ی خونین کمرش را تا کرد
طرزِ برگشتِ علی بین عبا زجرش داد

خبر رفتنِ عبّــاس زمین گیرش کرد
کمرِ خَم شده ی خونِ خــدا زجرش داد

دست سنگین کسی روز رُخش را شب کرد
دیگری آمد و با ضربه ی پا زجرش داد

پشت دروازه ی ساعات وَ در بزم شراب
این نگه داشتنِ فاطمه ها زجرش داد

سر بابا، سر نی هر چه هوایش را داشت
با نشستن به دل طشت طلا زجرش داد

روز، گلبرگ لطیفش ز تب گرما سوخت
شب ویرانه و سرمای هوا زجرش داد

خواست با زحمت بسیار کمی راه رود
پای بی جان و قدِ گشته دو تا زجرش داد

گرچه تر شد لب خُشکیده اش از بوسه ولی
زخم لب های شهیدُ الشُّهدا زجرش داد

شاعر:محمدقاسمی


تعداد بازديد : 85
جمعه 24 مهر 1394 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف