وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�

وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�

وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�

وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�

وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�
وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وای مادرم.... از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد این پهلویی ،که خورده زم�

وای مادرم....

از ضربِ در، بال و پرش تیر می کشد

شد سینه زخمی و،جگرش تیر می کشد

این پهلویی ،که خورده زمین،درد می کند

با آه وبازدم، کمرش تیر می کشد

بازو شکسته و دستش، نمی رود بالا

هم قلب دختر وپسرش تیر می کشد

آنقدر، گریه کرده به مظلومیِ علی

این چشمها و پلکِ ترش تیر می کشد

از آتشی که پشتِ در اورا احاطه کرد

سربسته گو: موی سرش تیر می کشد

 زینب به ناله گفت: چرا ساقیِ حرم؟

با زانوان ز چشمِ ترش تیر می کشد

 

حسین رضایی


تعداد بازديد : 129
یکشنبه 26 بهمن 1393 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف