وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�

وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�

وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�

وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�

وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�
وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وای وای... بیشتربود دلش سوخته طفل رباب گریه و روضه بپابود اگر میدید آب پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب گ�

وای وای...

بیشتربود دلش سوخته طفل رباب

گریه و روضه بپابود اگر میدید آب

 

پیش رویش گلویی بودکه صدپاره شده

وقتی ازحرمله آنروز کشیدند حساب

 

 گریه میکرد به احوال تن بی کفنی

که پی اش نیزه وسنگ همه میشد پَرتاب

 

تب او بیشتر ازشعله آتش میشد

 از نوامیس خدا تا که ربودند نِقاب

 

 آه از آن وقت که زنهای حرم را میدید

همه باساعد و آرنج گرفتند حجاب

 

 عمه اش دست به معجربه زمین میخورد و

داد میزد بگریزید ز خیمه به شِتاب

 

 عاقبت قافله نیزه و سرراه افتاد

روی گهواره نی چشم علی رفت به خواب

 

 هرچه ازکرببلا دور شدند انگاری

سنگ اندازی مردان به زنان میشدباب

 

 چقدرکوفه جفا کرد به اطفال حسین

زینت گردنشان بود فقط ردِ طناب

 

 به دوسه خواهر او انگ کنیزی هم خورد

وسط غائله شام درآن بزم شراب

 

بدترازآن غل وزنجیر به زنجیر کشید

عابدی را غضب وطعنه مردان خراب


تعداد بازديد : 273
پنجشنبه 29 آبان 1393 ساعت: 10:10
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط لببل در تاریخ 1393/08/30 و 15:05 دقیقه ارسال شده است

لببل

به مناسبت شهادت حضرت رقیه س

گلم که زیر لگدها ز من گلاب گرفتند
ز ریشه های حیات دلم تراب گرفتند
ز من تو را و ز زینب تمام هستی او را
علی اصغر شش ماهه از رباب گرفتند
ز خون آن لب خشکت به دست چوبی خیزر
درون مجلس عیش و طرب شراب گرفتند
صحیح و سالم و بی عیب و نقص بودم و اما
فرشته ها ز وجودم دلی خراب گرفتند
قسم به علقمه بابا به تیر و نیزه و شمشیر
دو چشم ماه ز قوم بنی کلاب گرفتند
پدر به دیده ی تارم خودم نظاره نمودم
ز خون حنجر پاکت کمی حباب گرفتند
به عشق عرض ارادت به سم مرکب دشمن
برای نصب به دیوار خانه قاب گرفتند

جعفر ابوالفتحی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف