تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
باید که از زندان غمها پر بگیرم
یکبار دیگر روضه را از سر بگیرم
وقتی گرفتارم خواهرها چگونه
راه فراری از دل لشکر بگیرم؟
من که نخ عمامهام حبل المتین است
سخت است از عمامه خاکستر بگیرم
از «سهل» کهنه پارچه درخواست کردم
تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم
اصلا تمام سعی من در راه این است
گهواره را از حرمله دیگر بگیرم
حالا که ناموسم معذب در گذرهاست
هر چیز دارم میدهم معجر بگیرم
شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر
در این میانه روضهی مادر بگیرم
شرمنده از بابا شدم بیمار بودم
آخر نشد از قاتلش خنجر بگیرم
بین قنوتم آرزوی مرگ دارم
شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
تعداد بازديد : 297
جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 11:29
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب