تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
غرق اشكي و گريه مي باري
شده دريا ز چشم تو جاري
راوي روضه هاي كرب و بلا
روضه ي ناشنيده اي داري
اين همه گريه كرده اي بس نيست
تا به كي نوحه و عزاداری
بعد آن غربت و اسيري ها
خنده روي لبت نمي آري
از تن نيمه جان و مجروحت
مي چكد خون و لاله مي كاري
رنگ و رويت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بيماري
حال تو خوب مي شود آقا
عمه ات مي كند پرستاري
رد اشكي كه روي گونه ي توست
يعني اينكه ز گريه سرشاري
شام و كوفه چه برسرت آمد
كه تو از زندگاني بيزاري
محمد حسن بیات لو
تعداد بازديد : 237
چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت: 12:20
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب